[ویکی فقه] بر اساس گزارشات تاریخی می توان حدس زد که ولید بن عبدالملک بن مروان به سال ۵۰ قمری و بنا به نقلی سال ۴۷ قمری در زمان حکومت معاویه در مدینه متولد شد. کنیه اش ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس بن جزء بن حارث عبسی بود. او لهجه مغلوط داشت (به عربی خوب سخن نمی گفت) و هنگام غضب بی خود می شد و از نتیجه کار غافل می ماند و در خون ریزی بی باک بود و او جباری لجوج و ستمگری نابکار بود. او به کم خردی و نادانی معروف بود و می گفت: شایسته نیست خلیفه را قسم دهند، و نباید او را به دروغ گویی نسبت دهند، و نباید کسی او را به نامش بخواند، و بر آن عقوبت کرد. چهارده پسر از او ماند. یکی یزید بن ولید ناقص که مدت پنج ماه حکومت کرد و درگذشت، دیگری ابراهیم بن ولید که دو ماه حکومت کرد و بعد خود را از خلافت خلع کرد و با مروان بن ولید بیعت کرد.
درباره زندگی ولید بن عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:در سال ۷۷ قمری ولید بن عبدالملک در نبرد با قوای روم شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت. در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و ترور او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد.
دوران خلافت ولید
وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فرا خواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه ها و نیرنگ ها، رنگ خود را از دست داده اند، و قضای الهی فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون کنیز فرزند مرده بر من تر مگردان. پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من نماز بخوانید. عمر بن عبدالعزیز را فرا خوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوی مردم برو در حالی که پوست پلنگ بر تن کرده ای، بر منبر بنشین و مردم را به بیعت خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خودداری کرد، او را با شمشیر بترسان، در مورد دوست و کسی که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسی که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد حجاج خوش گمان باش، او کسی است که می تواند فتنه ها را کنار زند و شرایط را برای خلافت تو آماده سازد. ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به مسجد بزرگ دمشق رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند. ولید بالای منبر رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: ای مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهی با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می کنم و هر کس خاموش بماند، با اجل خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد. اولین اقدام او آن بود که هر خانه ای را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود، ویران ساخت. چنان که هیچ گونه بلندی بر پای نماند. پس از آن نامه هایی را به گوشه و کنار سرزمین ها فرستاد و از آنان برای خود درخواست بیعت کرد.
مدینه و عمارت مسجد پیامبر
ولید در سال چهارم حکومت خود، به سال ۸۷ قمری، هشام بن اسماعیل مخزومی را از امارت مدینه عزل کرد و عمر بن عبدالعزیز را به جای او گماشت و به عمر دستور داد که هشام را از کارهایش بازدارد، چون هشام روش بد در پیش گرفته، در احکام بیداد کرده و بر آل پیامبر ستم ورزیده بود، پس چون عمر به مدینه رسید، هشام به اوگفت: جز از علی بن حسین (علیه السّلام) بیم ندارم. در همین حال امام علی بن حسین (علیه السّلام) بر او گذشت و سلام کرد. پس هشام به او گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالاته، خدای بهتر داند، رسالت خویش را کجا قرار دهد. ولید از مردم مدینه سپاهی خواست و به عمر نوشت و او هم دو هزار مرد از آنان بیرون فرستاد. هم چنین بدو نامه نوشت که مسجد را توسعه دهد و خانه های همسران پیامبر (علیه السّلام) را داخل آن نماید، سپس نماینده ای به سوی پادشاه روم به قسطنطنیه فرستاد تا کارگرانی که در کار ساختمان مهارت داشته باشند نزد وی گسیل دارد و او درخواست وی را اجابت کرد و کسانی را به سوی او فرستاد که منظور وی را درباره مساجد مزبور تکمیل کردند. هم چنین ولید سی هزار دینار نزد خالد بن عبدالله قسری فرمان دار مکه فرستاد و آن ها را بصورت تخته های نازک پهن درآوردند و بر در کعبه و ستون های داخلی و ارکان کعبه و ناودان زدند و ولید نخستین کسی در اسلام بود که کعبه را زرنگار کرد.
مسجد دمشق
...
درباره زندگی ولید بن عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:در سال ۷۷ قمری ولید بن عبدالملک در نبرد با قوای روم شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت. در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و ترور او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد.
دوران خلافت ولید
وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فرا خواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه ها و نیرنگ ها، رنگ خود را از دست داده اند، و قضای الهی فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون کنیز فرزند مرده بر من تر مگردان. پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من نماز بخوانید. عمر بن عبدالعزیز را فرا خوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوی مردم برو در حالی که پوست پلنگ بر تن کرده ای، بر منبر بنشین و مردم را به بیعت خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خودداری کرد، او را با شمشیر بترسان، در مورد دوست و کسی که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسی که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد حجاج خوش گمان باش، او کسی است که می تواند فتنه ها را کنار زند و شرایط را برای خلافت تو آماده سازد. ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به مسجد بزرگ دمشق رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند. ولید بالای منبر رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: ای مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهی با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می کنم و هر کس خاموش بماند، با اجل خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد. اولین اقدام او آن بود که هر خانه ای را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود، ویران ساخت. چنان که هیچ گونه بلندی بر پای نماند. پس از آن نامه هایی را به گوشه و کنار سرزمین ها فرستاد و از آنان برای خود درخواست بیعت کرد.
مدینه و عمارت مسجد پیامبر
ولید در سال چهارم حکومت خود، به سال ۸۷ قمری، هشام بن اسماعیل مخزومی را از امارت مدینه عزل کرد و عمر بن عبدالعزیز را به جای او گماشت و به عمر دستور داد که هشام را از کارهایش بازدارد، چون هشام روش بد در پیش گرفته، در احکام بیداد کرده و بر آل پیامبر ستم ورزیده بود، پس چون عمر به مدینه رسید، هشام به اوگفت: جز از علی بن حسین (علیه السّلام) بیم ندارم. در همین حال امام علی بن حسین (علیه السّلام) بر او گذشت و سلام کرد. پس هشام به او گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالاته، خدای بهتر داند، رسالت خویش را کجا قرار دهد. ولید از مردم مدینه سپاهی خواست و به عمر نوشت و او هم دو هزار مرد از آنان بیرون فرستاد. هم چنین بدو نامه نوشت که مسجد را توسعه دهد و خانه های همسران پیامبر (علیه السّلام) را داخل آن نماید، سپس نماینده ای به سوی پادشاه روم به قسطنطنیه فرستاد تا کارگرانی که در کار ساختمان مهارت داشته باشند نزد وی گسیل دارد و او درخواست وی را اجابت کرد و کسانی را به سوی او فرستاد که منظور وی را درباره مساجد مزبور تکمیل کردند. هم چنین ولید سی هزار دینار نزد خالد بن عبدالله قسری فرمان دار مکه فرستاد و آن ها را بصورت تخته های نازک پهن درآوردند و بر در کعبه و ستون های داخلی و ارکان کعبه و ناودان زدند و ولید نخستین کسی در اسلام بود که کعبه را زرنگار کرد.
مسجد دمشق
...
wikifeqh: ولیدبن_عبدالملک
[ویکی شیعه] وَلید بن عبدالمَلِک (حکومت:۸۶ق-۹۶ق) ششمین حاکم اموی که پس از پدرش عبدالملک بن مروان به حکومت رسید و نزدیک ده سال حکومت کرد. به نقل برخی منابع او در زمان حکومتش امام سجاد(ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند. در دوره حکومت او فتوحات گسترش یافت و مسجد جامع اموی ساخته شد.
ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم از خاندان اموی است. او در سال ۵۰ یا ۵۲ق در مدینه متولد شد. کنیه اش را ابوالعباس گفته اند. پدرش عبدالملک، پنجمین حاکم اموی و مادرش ولادة دختر عباس بن حزن بن حارث بود. او پسر بزرگ عبدالملک بود و پدرش توجه ویژه ای به وی داشت.
ولید ۱۴ و بنابر نقلی ۱۹ پسر داشت و یکی از همسران او، نفیسه دختر زید بن حسن بوده است. حدود سی سال پس از مرگ او، دو تن از فرزندانش به نام های یزید و ابراهیم برای مدت کوتاهی به حکومت رسیدند.
ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم از خاندان اموی است. او در سال ۵۰ یا ۵۲ق در مدینه متولد شد. کنیه اش را ابوالعباس گفته اند. پدرش عبدالملک، پنجمین حاکم اموی و مادرش ولادة دختر عباس بن حزن بن حارث بود. او پسر بزرگ عبدالملک بود و پدرش توجه ویژه ای به وی داشت.
ولید ۱۴ و بنابر نقلی ۱۹ پسر داشت و یکی از همسران او، نفیسه دختر زید بن حسن بوده است. حدود سی سال پس از مرگ او، دو تن از فرزندانش به نام های یزید و ابراهیم برای مدت کوتاهی به حکومت رسیدند.
wikishia: ولید_بن_عبدالملک