[ویکی فقه] وسوسه از منظر اسلام، به چیزهایی که به طور ناخودآگاه در ذهن و مغز و دل انسان می آید، اگر از پروردگار عالم و از طرف عالم ملکوت باشد می گوئیم الهام؛ و اگر از طرف شیطان باشد به آن می گوییم وسوسه می گویند.
بحث درباره ضدّ یقین است و آن «وسوسه» است، که به صاحب آن وسواس می گویند. وسوسه ضدّ یقین است، و یک رذیله بسیار بزرگی است. این رذیله از رذیله جهل خیلی مهم تر است. دنیا و آخرت انسان را تباه می کند. انسان را به بدبختی ها می کشاند. چه بسیار از خانواده ها را که از هم پاشانده است، و منجر به طلاق، منجر به بدبختی ها و منجر به عقده ها برای بچه ها شده است. چه بسا که این رذیله، افراد را از جامعه مطرود کرده و یک حالت گوشه گیری به او داده است؛ و اگر اسم آن را به جای وسواسی، دیوانگی بگذاریم، اشتباه نکرده ایم. وسواس یعنی دیوانه.مرحوم ثقة الاسلام کلینی (رحمه الله) در جلد اول اصول کافی، در باب عقل و جهل چنین نقل می کند: کسی آمد خدمت امام صادق (علیه السّلام) و از عقل کسی تعریف کرد؛ در ضمن تعریف گفت: یابن رسول الله! این فرد در وضو و نماز وسواس است. حضرت فرمودند: عجب عاقلی است که تابع شیطان است و به اندازه ای تبعیّت او از شیطان معلوم است که اگر از خودش بپرسند که کارهای تو کارهای عاقلانه است یا کارهای شیطانی، خودش هم می گوید کارهای شیطانی. به طور فشرده، درباره وسواسی سه بحث باید بکنیم. یکی معنای وسوسه و اقسام آن. یکی هم اینکه وسوسه از کجا سرچشمه می گیرد؛ و یک بحث هم اینکه این صفت رذیله خطرناک را چطور باید معالجه کرد.
الهامات رحمانی
انسان دو نحوه خطورات دارد. یک نحوه مربوط به خدا است و آن بُعد رحمانی انسان است؛ که به آن الهامات رحمانی و وحی می گویند. افرادی که رابطه با خدای شان محکم باشد، از این نحوه خطورات زیاد دارند. یعنی در حالی که ملائکه را نمی بیند اما ملائکه به طوری که این نفهمد، به نحو خطور، حقیقت را در دل او می اندازد. از نظر قرآن و روایات به خوبی استفاده می کنیم که مؤمن الهام دارد. راه واقعی را ملائکه به مؤمن نشان می دهند. اگر رابطه با خدایش محکم باشد، می تواند به خودی خود راه را پیدا کند. و به این الهام در قرآن شریف هدایت گفته شده است. یعنی عنایت خاصّ خدا. در اول سوره بقره می فرماید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَمَ، ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ؛این قرآن، که شکّ و شبهه ای در او نیست، افراد باتقوی را هدایت می کند.»در همین سوره می فرماید: «هُدیً لِلنّاسِ؛ یعنی قرآن هادی است برای همه.»؛ «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً؛ پیامبر آمده برای هدایت همه.» اما این هدایتی که در اول سوره بقره گفته شده، یعنی الهام. یعنی عنایت خاص خدا. در جای دیگر می فرماید: «قَدْ جآءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ و کِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِه وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ خدا به واسطه ی این قرآن، راه های سلامتی را به انسان نشان می دهد. اما نه به همه، بلکه به افرادی که خدا از آنها راضی باشد. به افرادی که دست عنایت خدا روی سرشان باشد. از ظلمت ها آنان را به نور می کشاند؛ و نور خدا در دل شان جلوه گر می شود.»؛ «وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ راه راست، آن راهی که منجر به بهشت می شود، راه خداوند به واسطه ی قرآن، به اینها نشان می دهد.» نظیر این دو آیه ای که خواندم در قرآن زیاد است که مؤمن الهام دارد. مؤمن یک خطوراتی دارد که به واسطه ی آن خطورات می تواند حقّ را از باطل و باطل را از حق تمیز بدهد. به قول قرآن می تواند راه های سلامتی را پیدا کند.معمولاً این طور افراد در بن بست ها نمی مانند. هر چه رابطه ی با خدا بیشتر باشد، این الهامات بیشتر است. امام سجاد (علیه السّلام) به زینب مظلومه (علیها السّلام) فرمود: «اَنْتِ بِحَمْدِ اللهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیْرُ مَفَهَّمَةٍ؛ زینب جان! تو یک عالِمی هستی که معلم ندیدی و یک فهمیده ای هستی که کس چیزی یاد تو نداده است.» یعنی اگر به مقام هایی رسیده ای، به واسطه ی تجلّی نور خداست؛ به واسطه ی خطورات از عالم غیب و از طرف رحمن بر تو است. این راجع به مؤمن.
خطورات شیطانی
اما اگر انسان رابطه اش با خدا محکم نباشد، یا العیاد بالله فاسق باشد، گناه کار باشد، یا العیاذ بالله کافر باشد، هر چه سقوطش بیشتر باشد خطوراتش از نفس امّاره و از شیطان بیشتر می شود و یک خطوراتی هم از رفیق بد به او می شود. مبتلا می شود به رفیق بد. «اِنَّ الشّیاطینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلیآئِهِمْ لیُجادِلُوکُمْ؛ افراد فاسق و افرادی که سقوط کردند، آنها از طرف شیطان الهام می شوند که بیایند با شما مجادله و مباحثه کنند.» در آخرین سوره قرآن می فرماید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ، مَلِکِ النّاسِ، اِلهِ النّاسِ، مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ، مِنَ الْجَنَّةِ وَ النّاسِ؛ خدایا پناه می برم به تو تا سه بار: از شرّ وسواس، از شرّ خنّاس، یعنی آن کسی که به نحو خطور با دل انسان بازی می کند، و دل انسان را وارونه می کند. دل انسان را متمایل به گناه می کند و گاهی هم شیطان این کار را می کند، و کار شیطان همین است.» اینکه شما شنیده اید شیطان وسوسه می کند معنایش همین است.
خطورات شیطان
...
بحث درباره ضدّ یقین است و آن «وسوسه» است، که به صاحب آن وسواس می گویند. وسوسه ضدّ یقین است، و یک رذیله بسیار بزرگی است. این رذیله از رذیله جهل خیلی مهم تر است. دنیا و آخرت انسان را تباه می کند. انسان را به بدبختی ها می کشاند. چه بسیار از خانواده ها را که از هم پاشانده است، و منجر به طلاق، منجر به بدبختی ها و منجر به عقده ها برای بچه ها شده است. چه بسا که این رذیله، افراد را از جامعه مطرود کرده و یک حالت گوشه گیری به او داده است؛ و اگر اسم آن را به جای وسواسی، دیوانگی بگذاریم، اشتباه نکرده ایم. وسواس یعنی دیوانه.مرحوم ثقة الاسلام کلینی (رحمه الله) در جلد اول اصول کافی، در باب عقل و جهل چنین نقل می کند: کسی آمد خدمت امام صادق (علیه السّلام) و از عقل کسی تعریف کرد؛ در ضمن تعریف گفت: یابن رسول الله! این فرد در وضو و نماز وسواس است. حضرت فرمودند: عجب عاقلی است که تابع شیطان است و به اندازه ای تبعیّت او از شیطان معلوم است که اگر از خودش بپرسند که کارهای تو کارهای عاقلانه است یا کارهای شیطانی، خودش هم می گوید کارهای شیطانی. به طور فشرده، درباره وسواسی سه بحث باید بکنیم. یکی معنای وسوسه و اقسام آن. یکی هم اینکه وسوسه از کجا سرچشمه می گیرد؛ و یک بحث هم اینکه این صفت رذیله خطرناک را چطور باید معالجه کرد.
الهامات رحمانی
انسان دو نحوه خطورات دارد. یک نحوه مربوط به خدا است و آن بُعد رحمانی انسان است؛ که به آن الهامات رحمانی و وحی می گویند. افرادی که رابطه با خدای شان محکم باشد، از این نحوه خطورات زیاد دارند. یعنی در حالی که ملائکه را نمی بیند اما ملائکه به طوری که این نفهمد، به نحو خطور، حقیقت را در دل او می اندازد. از نظر قرآن و روایات به خوبی استفاده می کنیم که مؤمن الهام دارد. راه واقعی را ملائکه به مؤمن نشان می دهند. اگر رابطه با خدایش محکم باشد، می تواند به خودی خود راه را پیدا کند. و به این الهام در قرآن شریف هدایت گفته شده است. یعنی عنایت خاصّ خدا. در اول سوره بقره می فرماید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَمَ، ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ؛این قرآن، که شکّ و شبهه ای در او نیست، افراد باتقوی را هدایت می کند.»در همین سوره می فرماید: «هُدیً لِلنّاسِ؛ یعنی قرآن هادی است برای همه.»؛ «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً؛ پیامبر آمده برای هدایت همه.» اما این هدایتی که در اول سوره بقره گفته شده، یعنی الهام. یعنی عنایت خاص خدا. در جای دیگر می فرماید: «قَدْ جآءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ و کِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِه وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ خدا به واسطه ی این قرآن، راه های سلامتی را به انسان نشان می دهد. اما نه به همه، بلکه به افرادی که خدا از آنها راضی باشد. به افرادی که دست عنایت خدا روی سرشان باشد. از ظلمت ها آنان را به نور می کشاند؛ و نور خدا در دل شان جلوه گر می شود.»؛ «وَ یَهْدیهِمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ راه راست، آن راهی که منجر به بهشت می شود، راه خداوند به واسطه ی قرآن، به اینها نشان می دهد.» نظیر این دو آیه ای که خواندم در قرآن زیاد است که مؤمن الهام دارد. مؤمن یک خطوراتی دارد که به واسطه ی آن خطورات می تواند حقّ را از باطل و باطل را از حق تمیز بدهد. به قول قرآن می تواند راه های سلامتی را پیدا کند.معمولاً این طور افراد در بن بست ها نمی مانند. هر چه رابطه ی با خدا بیشتر باشد، این الهامات بیشتر است. امام سجاد (علیه السّلام) به زینب مظلومه (علیها السّلام) فرمود: «اَنْتِ بِحَمْدِ اللهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیْرُ مَفَهَّمَةٍ؛ زینب جان! تو یک عالِمی هستی که معلم ندیدی و یک فهمیده ای هستی که کس چیزی یاد تو نداده است.» یعنی اگر به مقام هایی رسیده ای، به واسطه ی تجلّی نور خداست؛ به واسطه ی خطورات از عالم غیب و از طرف رحمن بر تو است. این راجع به مؤمن.
خطورات شیطانی
اما اگر انسان رابطه اش با خدا محکم نباشد، یا العیاد بالله فاسق باشد، گناه کار باشد، یا العیاذ بالله کافر باشد، هر چه سقوطش بیشتر باشد خطوراتش از نفس امّاره و از شیطان بیشتر می شود و یک خطوراتی هم از رفیق بد به او می شود. مبتلا می شود به رفیق بد. «اِنَّ الشّیاطینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلیآئِهِمْ لیُجادِلُوکُمْ؛ افراد فاسق و افرادی که سقوط کردند، آنها از طرف شیطان الهام می شوند که بیایند با شما مجادله و مباحثه کنند.» در آخرین سوره قرآن می فرماید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ، مَلِکِ النّاسِ، اِلهِ النّاسِ، مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ، مِنَ الْجَنَّةِ وَ النّاسِ؛ خدایا پناه می برم به تو تا سه بار: از شرّ وسواس، از شرّ خنّاس، یعنی آن کسی که به نحو خطور با دل انسان بازی می کند، و دل انسان را وارونه می کند. دل انسان را متمایل به گناه می کند و گاهی هم شیطان این کار را می کند، و کار شیطان همین است.» اینکه شما شنیده اید شیطان وسوسه می کند معنایش همین است.
خطورات شیطان
...
wikifeqh: وسوسه_از_منظر_اسلام