والدین پیامبر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] والدین پیامبر، "عبدالله" کوچکترین فرزند عبدالمطلب و "آمنه" دختر "وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب بن مرة" می باشند. پس از واقعه حفر زمزم و پس از اینکه عبدالمطلب شتران را به جای پسرش قربانی کرد، در حالیکه از این قضیه بسیار شادمان بود، دست عبدالله را گرفت و به خانه "وهب بن عبدمناف بن زهره" که پیشوای قبیله «بنی زهره» بود، رفت و آمنه دختر وهب را برای عبدالله خواستگاری کرد.
پدر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم)، "عبدالله" کوچکترین فرزند عبدالمطلب بود. عبدالله، "زبیر" و "عبدمناف" (ابوطالب) از یک مادر، "فاطمه" دختر "عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم"، بودند. از "هشام بن محمد" روایت کرده اند که عبدالله و ابوطالب، زبیر و "عبدالکعبه" و "عاتکه" و "بره" و "امیمه" فرزندان عبدالمطلب همگی از یک مادر (فاطمه) بودند. کنیه عبدالله "ابوقشم" "ابومحمد" و "ابواحمد" و لقبش "ذبیح" بوده است.
مادر پیامبر
مادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، "آمنه" دختر "وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب بن مرة" است. "هشام بن محمد بن سائب کلبی" از پدرش نقل می کند که می گفته: «پانصد نفر از جده های مادری و پدری رسول خدا را که نامشان را بررسی کردم و نوشتم، در هیچ مورد مشاهده نکردم که در ازدواج آنها، سنت های جاهلی معمول بوده یا زناکار باشند.» "محمد بن عمر اسلمی" نقل می کند که رسول خدا فرموده است: «من از نسلی که همواره ازدواج شرعی می کرده اند، متولد شده ام و سنت های جاهلی نسب مرا مخدوش نکرده است.»
جریان نذر عبدالمطلب
"عبدالمطلب" که هنگام حفر چاه زمزم تحت فشار قریش قرار گرفته بود، برای رهایی از این آزار و اذیت ها و فشارها، نذر کرد چنانچه خداوند ده پسر به او عطا کند، پس از آنکه به اندازه کافی رشد کرده به سن مورد نظر رسیدند و توانستند در این امر به پدرشان کمک کنند و از فشارهای قریش بکاهند، یکی از آنها را در پیشگاه کعبه برای خداوند قربانی کند. بنابراین بعد از رسیدن به حاجت خود و بزرگ شدن پسرانش موضوع را با آنان در میان گذاشت و ایشان قبول کردند که به گفته های پدر خویش عمل کنند و بنا به رسم آن زمان هر کدام تیری نزد عبدالمطلب آوردند که با استفاده از آن تیرها قرعه کشی کرده و یکی از آنان به قید قرعه قربانی شود که در این میان قرعه به نام عبدالله درآمد، عبدالمطلب با اینکه از این قضیه بسیار غمگین و افسرده بود، دست عبدالله را گرفته به قربانگاه برد، اما وقتی مردم قریش از موضوع آگاه شدند، او را از این کار منع کردند. بنابراین عبدالمطلب تصمیم گرفت دیه (خونبهای) یک انسان که ده شتر بود را با عبدالله به معرض قرعه گذارد، چنانچه باز قرعه به نام عبدالله درآمد، بر تعداد شتران بیفزاید تا اینکه قرعه به نام شتران درآید، سرانجام نیز قرعه به نام صد شتر درآمد و بدین ترتیب عبدالله که در این هنگام بیش از بیست و چهار سال نداشت، از مرگ نجات پیدا کرد. این جریان سبب شد که عبدالله علاوه بر اینکه میان قریش، شهرت بسزائی پیدا کند، در میان فامیل خود بویژه پدرش مقام و منزلت بزرگی بدست آورد.
ازدواج عبدالله و آمنه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس