والا

/va~ellA/

مترادف والا: بلند، رفیع، شامخ، عالی، متعالی، مرتفع، منیع، ورنه، بلندپایه، بلندمرتبه، بلندمقام، عالی قدر، جلیل، گرامی، شایسته، شریف، نجیب، رئیس، سرور، صدر، برتر، فایق

متضاد والا: فرومایه

برابر پارسی: بالا، برتر | وگرنه

معنی انگلیسی:
dignified, excellent, grand, high-minded, lofty, magnificent, sublime, superior, worthy, elevate, high, otherwise, if not, elevated, else, lordly, proto-, sedate, eminent

فرهنگ اسم ها

اسم: والا (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: vālā) (فارسی: والا) (انگلیسی: vala)
معنی: دارنده ی مقام و مرتبه ی مهم، عزیز، گرامی، محترم، اصیل، ( = بالا )، به ویژه مقام و مرتبه ی دنیایی به صورت عنوان برای اشخاص، نژاده، هر یک از افراد طبقه مرفه از اعیان و اشراف، دارای ارج و اهمیت، ( در قدیم ) رفیع، بلند، برتر، فائق، شامل، شایسته، پسندیده، بالا عزیز
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

والا. ( ص ) بلند. ( لغت فرس اسدی ) ( حاشیه معین بر برهان قاطع ) ( صحاح الفرس ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از بهار عجم ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). مرتفع. ( حاشیه برهان قاطع ). بالا. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).رفیع. ( ناظم الاطباء ). افراشته. بارفعت :
چو هامون دشمنانت پست بادند
چو گردون دوستان والا همه سال.
رودکی ( از لغت فرس اسدی ).
تیر را تا نتراشی نشود راست همی
سرو تا که نپیرائی والا نشود.
منوچهری ( دیوان ص 34 ).
چو در تحدید جنبش را همی فعل و مکان گوئی
و یا گردیدن از حالی به حالی دون یا والا.
ناصرخسرو.
سروبن گرچه رست و بالا کرد
سر او را سپهر والا کرد.
سنائی.
رفته ز ورای عرش والا
هفتاد هزار پرده بالا.
نظامی.
ز هر پایگاهی که والا بود
هنرمند را پایه بالا بود.
نظامی.
نک ذره به آفتاب والا نرسد.
عطار.
لطف طبعش بدیدند و حسن تدبیرش بپسندیدند و کارش از آن درگذشت و به ترتیبی والاتر از آن ممکن شد. ( گلستان ).
به خدائی که برافراخت سپهر اطلس
به رسولی که برون تاخت ز چرخ والا.
( از فرهنگ خطی ).
|| بامرتبت. ( لغت فرس اسدی ) ( فرهنگ نظام ). بزرگ قدر. ( صحاح الفرس ) ( غیاث اللغات ). بزرگ به قدر و بلند به همت. ( اوبهی ). بلند به قدر و همت و نهمت. ( فرهنگ خطی ). بلند به حسب قدر و مرتبه. ( جهانگیری ). بلند به حسب مرتبه. ( آنندراج ). باقدر. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بزرگ به قدر و بلندی. ( لغت فرس چ اقبال ص 4 از حاشیه برهان قاطع ). سرافراز در بلندی مرتبه و درجه و قدر و نیز در عقل و فراست و شعور و در حسب و نسب. بزرگوار. باشوکت. باشکوه. ( ناظم الاطباء ). سرافراز. بلندمرتبت. عالی مقام. عالی رتبه. بلندمرتبه :
بدان کوش تا زود دانا شوی
چو دانا شوی زود والا شوی.
بوشکور.
نه داناتر آن کس که والاتر است
که بالاتر است آن که داناتر است.
بوشکور.
سبکسارمردم نه والا بود
اگر چه گوی سروبالا بود.
فردوسی.
درفشی چو سیمرغ والا سفید
کشیده سرش سوی تابنده شید.
فردوسی.
وزیری چون یکی والا فرشته
چه در دیوان چه در صدر محافل.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بالا، بلند، بلندمرتبه، والاتبار، والاجاه
(اسم ) توضیح بهترین آن گلناری و چرخی و نازک پرمگسی است (( زمیخک رونق کمخانیابی بخسقی قیمت و لانیابی . ) ) (دیوان البس. قاری چااستانبول . ۲ ) ۱۱٠ - بیرق درفش : (( ز والای گلگون سنان بهرهمند شفق از زمین نیزه دار بلند . ) ) ( قاسم فوقی آنند )
میرضیائ الدین حسین بدخشانی مخاطب به اسلام خان و متخلص به والا از شعرای قرن یازدهم است .

فرهنگ معین

(ص . ) ۱ - بلند مرتبه ، شریف . ۲ - مقبول ، شایسته . ۳ - مشهور. ۴ - برتر. ۵ - (اِ. ) قد، قامت . ۶ - بیرق ، درفش .

فرهنگ عمید

۱. بالا، بلند.
۲. بلندمرتبه: چو هامون دشمنانت پست بادند / چو گردون دوستان والا همه سال (رودکی: ۵۲۵ ).
۳. برتر، بلند، بزرگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): والاتبار، والاجاه، والاحضرت، والاقدر، والامنش، والانژاد، والاهمت.

دانشنامه عمومی

والا (فیلم). والا ( انگلیسی: Sublime ) یک فیلم وحشت روان شناختی آمریکایی محصول سال ۲۰۰۷ به کارگردانی تونی کرانتز و نویسندگی اریک جندرسن با بازی تام کاوانا، کاتلین یورک، کاس انور و کاترین کانینگهام ایوز است. [ ۱]
این فیلم در وب سایت راتن تومیتوز موفق به کسب ۳۳ درصد محبوبیت از رای ۶ منتقد شد - امتیاز مختلط تا منفی ۴٫۱ از ۱۰ شد.
جورج گریوز بعد از جشن چهلمین سالگرد تولدش برای یک چک آپ معمولی به بیمارستان می رود. اما در آنجا توسط دکتری شیرازی به او گفته می شود که باید هر چه زودتر مورد عمل جراحی قرار گیرد. جورج که از دکتر و بیمارستان متنفر است، ناخواسته مورد عمل جراحی قرار می گیرد. بعد از عمل در می یابد که همه این اتفاقات بر اثر تشابه اسمی رخ داده و به جای بیماری دیگر مورد جراحی قرار گرفتهاست. این عمل باعث شده تا حال عمومی وی رو به وخامت گذاشته و کم کم قدرت حرکت از وی سلب شود. حوادث غریبی نیز در اطراف وی رخ می دهند و زندگی را برای او که مدام از هوش می رود تبدیل به کابوس خوفناک می کنند. پرستار مردی به نام مندینگو بیمار تخت کناری او را به خاطر هشدار دادن به گریوز به قتل می رساند و تلاش جورج برای فرار از بیمارستان با کمک پرستار زیبارویی به نام زوئی ناکام می ماند و جورج خیلی زود می فهمد که زنده و سلامت از این بیمارستان بیرون نخواهد رفت و …
عکس والا (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

والا (Sublime)
(یا: عظیم؛ جلیل) در اصطلاح علوم عقلی، ارزش های به غایت عالی در سلسله مراتب ارزش های اخلاقی، زیباشناسی و غیره. نخستین بار لونگینوس در قرن اول میلادی در رسالۀ در باب والا، دربارۀ فن سخنوری، این واژه را در دو زمینه به کار برد: در حوزۀ صنایع ادبی، به عنوان شیوه ای برای دستیابی به کلام زیبا و فاخر که حصول به آن اکتسابی است، و در پیوند با عواطف شدید و نیرومند و قوۀ درک مفاهیم بزرگ که فطری اند. معنای اخیر، به واسطۀ تکیه بر محتوا به جای شکلِ اثر هنری، بر زیبا شناسی قرن های ۱۷ و ۱۸ تأثیر نهاد. والا به چیزهای بزرگ، نیرومند، عالی و هراس انگیز گفته می شود که احساس غرور و بزرگی و گاه هراس و وحشت را برمی انگیزند. روح در اثر والایی حقیقی اوج می گیرد، گامی غرورانگیز به بالا برمی دارد، آن گونه که گویی خود او آنچه را که شنیده است خلق کرده است. والا، برخلاف زیبا، به معنای روبه روشدن با چیزی است که قدرت و عظمتش از ما بسیار فراتر می رود اما در عین حال روح ما را ارتقا می بخشد و احساس تعالی خود ما را در ما بیدار می کند. معنای جدید والا در زیبا شناسی، حاوی عناصر مابعد الطبیعی، مذهبی و اخلاقی است. پاسکال در برداشتی دینی از این مفهوم به حالت والای پرهیزکاران که به مشارکت در الوهیت ارتقا یافته اند، اشاره می کند. او این تجربۀ آن ها را حالتی می داند که در آن می آموزند حتی گمراه ترین آدمیان نیز می توانند از شفاعت و رحمت کفاره دهنده (مسیح) برخوردار شوند. پاسکال ایدۀ والایی و تعالی انسان را عالی ترین نماد وضعیت بشری می داند، بشری که می داند بیچاره است اما علمش به بیچارگی اش نشانۀ بزرگی اوست. ادموند برک در کتاب معروفش به نام پژوهشی فلسفی در منشأ تصورات ما از والا و زیبا (۱۷۵۶) با رویکردی رمانتیک، از زیباشناسی قرن ۱۸ که مبتنی بر نظم و وضوح بود، فاصله می گیرد و بر قدرت تخیل و تصور پدیده های بیکران و نیرومند و ناآرام و ناشناخته تکیه می کند. در نظریۀ زیباشناسی کانت، والا روح انسان را به فوق امور پیش پا افتاده ارتقا می دهد. مثلاً با نظارۀ عظمت های طبیعت نظیر کوه های سر به فلک کشیده، دریاهای طوفانی، فوران های آتشفشانی و غیره به عنوان چیزهایی مطلقاً بزرگ یا نیروهایی مطلقاً مقاومت ناپذیر، هراسی بر ما مستولی می شود، اما با غلبه بر این هراس و با حقیر شمردن چیزهایی که به آن ها معتاد شده ایم، احساس آزادی روحی و اخلاقی خویش را حدت می بخشیم. درنتیجه، احساس ضعف و ناتوانی خویش را به احساس آزادی اخلاقی تبدیل می کنیم. در همین غلبۀ ذهن بر طبیعت است که احساس والایی حقیقی نهفته است. بنابراین برخلاف زیبا، که محدود و تسلی بخش است، والا به حالتی از ناآرامی و تنش روحی اشاره دارد؛ همانند ایثار که از هر قاعدۀ اخلاقی فراتر می رود، در احساس والا نیز این اعتقاد ضمنی نهفته است که انسان باید و می تواند بر کوچکی و بینوایی خویش، علی رغم همۀ محدودیت هایش، غلبه کند و به فوق خویشتن ارتقاء یابد. نیز← والایی

مترادف ها

grand (صفت)
جدی، بزرگ، با وقار، عظیم، عالی، مشهور، مجلل، والا، بسیار عالی با شکوه

haughty (صفت)
متکبر، مغرور، پر افاده، غراب، والا، باددرسر

prominent (صفت)
برجسته، والا

sublime (صفت)
عالی، عرشی، والا، بلند پایه، رفیع، برین

otherwise (قید)
بطور متفاوت، بطریق دیگر، والا، وگرنه، در غیراینصورت، طور دیگر

فارسی به عربی

کبیر , ما عدا ذلک , متغطرس

پیشنهاد کاربران

و الا با تشدید بر روی لام ، وگرنه یا در غیر اینصورت معنی میدهد.
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
والا
سلیم
والا:واژه ای فارسی ست به معنی بالا، وقتی می گوییم والا مقام یعنی بالا پایه.
و الّا: واژه ای اربی ست یعنی مگر نه اینکه. مانند و الّا همه ی خلق اول در راه حق بودند و از جهالت شان هر زمانی یک فرقه شدند یعنی مگر نه اینکه همه ی مردم نخست ( در آغاز ) در راه راست و درستی بودند و از نادانی شان هر زمان گروه گروه شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

فرارون
همخانواده بالا ، ولی ، والی و. . .
اولی بلند مرتبه دومی وگرنه اولی فارسی دومی عربی
علیا
و الا/va'ellA/ وگرنه.
بلند
بلند مرتبه
بالا
برتر

در زبان قدیم کشور های اسکاندیناوی والا به معنای بهشت بوده
بلند مرتبه، بالا، بلند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس