ز هقعه چو نیم خانه کمان
بنات نعش از اول بنای او.
منوچهری.
چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنارچون شرار دیگپایه پیش او خیل پرن.
منوچهری.
هقعه چو کواعب قصب پوش با هنعه نشسته گوش درگوش.
نظامی.
هقعة. [ هََ ق ِ ع َ ] ( ع ص ) شتر ماده ای که خود را پیش گشن اندازد از غایت آز و خواهانی. ( از منتهی الارب ).
هقعة. [ هَُ ق َ ع َ ] ( ع ص ) مرد بسیار تکیه کننده و بر پهلو خسبنده میان قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).