هقعه

لغت نامه دهخدا

( هقعة ) هقعة. [ هََ ع َ ] ( ع اِ ) دایره پیش سینه اسب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جای پاشنه سوار. ( منتهی الارب ). || نکته سپید در پهلوی چپ اسب. ( منتهی الارب ). دایره ای در پهلوی بعضی از چهارپایان. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) منزلی است ماه را، و آن سه ستاره است در دوش جوزا نزدیک به یکدیگر همچو دیگپایه که با فجر طالع گردد و گرمی افزاید. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کوکبی است در صورت جبار و یکی از منازل قمر است. ( جهان دانش ). منزل قمر، بعد ازدبران و پیش از هنعه. ( یادداشت مؤلف ) :
ز هقعه چو نیم خانه کمان
بنات نعش از اول بنای او.
منوچهری.
چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار
چون شرار دیگپایه پیش او خیل پرن.
منوچهری.
هقعه چو کواعب قصب پوش
با هنعه نشسته گوش درگوش.
نظامی.

هقعة. [ هََ ق ِ ع َ ] ( ع ص ) شتر ماده ای که خود را پیش گشن اندازد از غایت آز و خواهانی. ( از منتهی الارب ).

هقعة. [ هَُ ق َ ع َ ] ( ع ص ) مرد بسیار تکیه کننده و بر پهلو خسبنده میان قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد بسیار تکیه کننده و بهر پهلو خسبنده میان قوم

فرهنگ معین

(هَ عَ ) [ ع . ] (اِ. ) نام منزل پنجم از منازل ماه که سه ستارة ریز است در بالای صورت فلکی جوزا.

دانشنامه عمومی

مَیسان یا هَقعه ( عربی ) یا لاندا شکارچی یک ستاره است که در صورت فلکی شکارچی قرار دارد.
موقعیت میسان در صورت فلکی، تقریبا در محل سر شکارچی می باشد.
نام هقعه عربی و به معنای لکه سفید ( پیش سینه اسب ) است. [ ۱] :
اشاره ها به هقعه در ادبیات فارسی[ ۱] :
از منوچهری:
منوچهری:
نظامی:
عکس هقعه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس