هاتف
/hAtef/
مترادف هاتف: سروش، منادی
برابر پارسی: آوازدهنده، آواگر، سروش
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فرشته یندا دهنده ی غیبی، سروش، ( در عرفان ) در اصطلاح، داعی و منادی حق که در دل سالک متجلی شود و او را توفیق سلوک عنایت کند، ( در اعلام ) هاتف اصفهانی شاعر معروف قرن دوازدهم هجری، نوادهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری ، نزد رامشگری.
منوچهری.
مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب کز این رواق طنینی که می رود دریاب.
خاقانی.
عارفان نظری را فدا اینجا خواهندهاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 100 ).
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهدکاین دامگه نه جای امان است ، الامان.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 315 ).
هر زمان از هاتفی آواز می آید تراکاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 370 ).
با ناقه شنو که هاتف راه میگوید انت ناقةاﷲ.
خاقانی.
هاتف خلوت به من آواز دادوام چنان کن که توان بازداد.
نظامی.
از آن رازجویان پنهان پژوه یکی را به خود خواند هاتف ز کوه.
نظامی.
مرا چون هاتف دل دید دمسازبرآورد از رواق همت آواز.
نظامی.
هاتف آن روز به من مژده این دولت دادکه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 124 ).
هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت : ببخشند گنه ، می بنوش.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 192 ).
|| ستاینده و ستایش کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).هاتف. [ ت ِ ] ( اِخ ) سیداحمد اصفهانی که هاتف تخلص یافت نسباً از سادات حسینی است. اصل خاندان او چنانکه از تذکره ها برمی آید از قصبه اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن سامان به اصفهان آمده و در این شهر مسکن گزیده اند. هاتف در نیمه اول قرن دوازدهم در اصفهان متولد شده. در جوانی به تحصیل ریاضی و حکمت و طب پرداخته است و در این فنون گویا از محضر میرزا محمدنصیر اصفهانی استفاده کرده است. و در شعر مشتاق را به راهنمائی و استادی خود پذیرفته است. در حلقه درس میرزا محمدنصیر و مشتاق با صباحی وآذر و صهبا دوستی تمام یافته ، و رشته این دوستی بین شاگردان مزبور و استادان ایشان از طرفی و بین صباحی و آذر و هاتف و صهبا از طرف دیگر تا آخر عمر پایدار مانده است. از ماده تاریخهائی که در دیوان هاتف دیده میشود چنین برمی آید که هاتف در آخر عمر به یک جا قرار نداشته و غالباً بین سه شهر اصفهان و قم و کاشان در سفر و رفت و آمده بود، چنانکه در سال 1184 در قم به سر میبرده و در 1187 در اصفهان ، در 1195 و 1196 در کاشان بوده ، آخر عمر را به قم آمده و در اواخر سال 1198 در آن شهر فوت کرد و به خاک سپرده شده است :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
آوازدهنده، آوا کنندهای که صدایش شنیده شود
(اسم ) ۱- آواز دهنده بانگ کننده خواننده . ۲- آواز دهنده ای که خود او دیده نشود فرشته ای که از عالم غیب آواز دهد : (( هاتف آن روز بمن مژد. این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند. ) ) ( حافظ )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
هاتف، اهل دلفی یونان
پیشنهاد کاربران
هاتف ینی اوازدهنده فرشته ای ندا میده اما دیده نمیشه
چه معمای خوبی داره اسم دادش منم هس
هاتِف :واژه ی عربی ( ه ت ف ) به معنی ، تلفن ، بانگ براورنده /نام یکی از اسامی جبرئیل
به عربی یعنی تلفن. صدا هست شخص وجود ندارد. به معنی فرشته.
برای اسم هاتف هرکی معنی متفاوتی تشبیه کرده ولی درکُل همگی از کسی که قابل دیدنیست وازطرف خدا با اولیا وانبیاء سخن میگفته، هاتف زمان جنگ واقعه کربلا کی بوده کسی اشاره ای بهش نکرده لطفا ازعزیزان کسی اطلاعاتی داره دراین زمینه لطفادریغ نکنه، تشکرمیکنم ازهمتون ومولا علی ع یاورتون خدانگهدار
یکی از اسامی جبرئیل