نوفل
فرهنگ اسم ها
معنی: دریا، دهش، مرد بخشنده، جوان زیبا، مرد بخشنده و عطا کننده، ( اَعلام ) نام چند صحابی
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
نوفل. [ ن َ ف َ ] ( اِخ ) ابن حارث بن عبدالمطلب هاشمی قرشی ، صحابی در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و اسلام آورد و با پیغمبر به مدینه مهاجرت کردو در جنگهای خندق و حنین و طایف با پیغمبر ( ص ) بود و در عهد خلافت عمر به سال 15 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 9 ص 32 ). و رجوع به طبقات ابن سعد ج 4 ص 30 و الاصابة ج 6 شماره 8828 و اسدالغابة ج 5 ص 46 شود.
نوفل. [ ن َف َ ] ( اِخ ) ابن خویلدبن اسد قرشی ، او را بخاطر شجاعتش «اسد قریش » می گفتند. در جنگ بدر به سال دوم هجرت به دست علی بن ابی طالب کشته شد. ( از الاعلام زرکلی ج 9 ص 32 ). و رجوع به طبقات ابن سعد ج 3 ص 153 و نسب قریش ص 229 و جمهرةالانساب ص شود.
نوفل. [ ن َ ف َ ] ( اِخ ) ابن عبدمناف بن قصی قرشی ، جدی جاهلی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 33 و المحبر ص 162 و معجم البلدان ج 5 ص 111 و جمهرةالانساب ص 106 و سیرةبن هشام ج 1 ص 146 و معجم ، استعجم ص 745 و اللباب ج 3 ص 244 شود.
نوفل. [ ن َ ف َ ] ( اِخ ) ابن مساحق بن عبداﷲ الاکبربن مخرمه قرشی عامری مدنی مکنی به ابوسعد، از اشراف قریش و از تابعین است. وی در مدینه نشأت یافت و به منصب قضا رسید و مورد اکرام ولیدبن عبدالملک واقع گشت وبه سال 74 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 9 ص 33 ). و رجوع به تهذیب التهذیب ج 10 ص 491 و الاصابة ج 6 شماره 8911 و طبقات ابن سعد ج 5 ص 179 و خلاصه تهذیب الکمال ص 347 و نسب قریش ص 427 و سمطاللاَّلی ج 3 ص 47 شود.
نوفل. [ ن َ ف َ ] ( اِخ ) ابن معاویةالدیلی الکنانی ، از معمران صحابه است. در جنگ بدر و خندق همراه مشرکان بود، سپس اسلام آورد ودر جنگهای فتح و حنین و طایف همراه سپاه اسلام بود. در مدینه به سال 60 هَ. ق. درگذشت ، گویند وی 60 سال در جاهلیت و 60 سال در اسلام زیست. ( از الاعلام زرکلی ج 9 ص 33 ). و رجوع به الاستیعاب ، والاصابه ج 6 ص 258 و تهذیب التهذیب ج 10 ص 497 و خلاصه تهذیب الکمال ص 347 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نوفل در اصل از ماده نفل ( بر وزن نفع ) به معنی زیادی است. نوفل به کسی گفته می شود که بخشش زیاد داشته باشد .