[ویکی فقه] فقه اسلامی و دانش های مربوط به آن، از بارزترین پدیده های اسلامی است. مهم ترین عنصری که جایگاه فقه را ممتاز کرده، واقع گرایی و ارتباط آن با زندگی است. فقه دانش نخبگان و برخاسته از افکاری بی درد نیست، بلکه دانش حیاتی و پاسخی طبیعی برای سروسامان دادن زندگی به بهترین وجه است.
هرکسی در میراث اسلامی کاوش کند، می یابد که دانش فقه و شریعت و علوم وابسته به آن مانند اصول ، حدیث ، رجال و بیان ، جایگاهی برجسته در منظومه اندیشه اسلامی دارد. مهم ترین عنصری که جایگاه فقه را ممتاز کرده، واقع گرایی و ارتباط آن با زندگی است. فقه دانش نخبگان و برخاسته از افکاری بی درد نیست، بلکه دانش حیاتی و پاسخی طبیعی برای سروسامان دادن زندگی به بهترین وجه است. بدین سبب، ( پندار گرایی ) با فقه منافات دارد و آن را تباه می کند؛ زیرا فقه در خدمت زندگی و پاسخی به نیازهای آن است و معنا ندارد به فرض و پندارهای غیر واقعی بپردازد، به ویژه در عصر حاضر که هر روز پدیده هایی نو رخ می نماید. اصولیان از قدیم گفته اند که وقایع نامتناهی است و هرچقدر درباره آنها مناقشه کنیم، باز وقایع بسیاری شتابان و فراوان از راه می رسند!
← أرأیتون
گاه فقیهان گرفتار پندارگرایی نیستند، بلکه در تشخیص اولویت ها دچار مشکل می شوند. مباحث تخلّی ( طهارت ) و وضو جزء واقعیات است و دور از واقع و نیاز نیست، اما فقط بحث بر سر واقع بودن یا نبودن موضوع نیست، بلکه میزان نیاز بدان نیز مطرح است. مهم تر آنکه میزان نیاز به هر موضوع را باید دانست. پس از تشخیص نیاز و میزان آن می توان موضوعات فقهی را به ترتیب اولویت، مقدّم یا مؤخر داشت. مباحث تخلّی و وضو واقع گرایانه و مورد عمل است، اما می باید در هر زمان، درجه اهمیت هر موضوع را در مقایسه با موضوعات دیگر ارزیابی کرد. آیا اکنون که به مباحثی همچون تخلّی ووضو و نماز پرداخته شده، پاسخ به مسائلی همچون شبیه سازی ، باروری مصنوعی ، بانک داری ، بورس و… اولویت ندارد؟ وقتی از اولویات سخن می گوییم و از مراکز دینی و حوزه های علمیه می خواهیم بر موضوعی بیشتر و در اولویت تمرکز کنند، مقصود آن نیست که حکمی شرعی را از نظر دور بداریم و یا بدان اهمیت ندهیم، بلکه سخن درباره اهتمام شناخت و معرفت بدین یا بدان موضوع است؛ چون حکمت وجودی فقه، پاسخ به واقعیات زندگی است. وقتی از ترسیم اولویات در دروس فقهی و علوم شریعت سخن می گوییم، بدان معنا نیست که فقط محاسبه و ارزیابی بکنیم و تصاویر و نمودارهای هرمی، عمودی و مستطیلی بکشیم، بلکه براساس واقعیات و اولویت های فقه، در نظام آموزشی و نظریه پردازی و مطالعاتی، باید بازخوانی و بازسازی کرد. در این صورت معنا نخواهد داشت که برخی از فقها در سطح دروس عالی و به مدت ده سال یا بیشتر به بحث طهارت و تخلّی بپردازند! آیا این کار مقبول است؟ چرا هنوز به فکر تدوین یا تدریس دوره کامل فقهی و اصولی هستیم؟ آیا در عصری که علوم دینی چه رسد به دیگر دانش ها گسترده تر و متراکم تر شده اند، چنین پنداشتی صواب است؟ چرا به موضوعات و مباحثی نمی پردازیم که نیاز بدانان بیشتر است و فقیهان و مجتهدان بایستی آنها را تدریس و تحقیق کنند؟ آیا در ابواب طهارت برخی مسائل حساس یا مورد جدل و مناقشه در دنیای معاصر یا کثیرالابتلا مانند طهارت انسان یا تنجیس متنجّس را تدریس می کنیم؟
توارد
البته ناگفته نماند مباحث فقهی با هم مرتبط و درهم متداخلند. ای بسا مباحثی که امروز فایده ای ندارد، در بررسی موضوعات بسیار بااهمیت کمک کند. برای مثال مسئله (کنیز مملوک) که پیدا و آشکار بودن مویش جایز است، گرچه امروز محل ابتلا و موردنیاز نیست، گاه برای فقیه پرسش هایی درباره ملاک و معیارهای حجاب در اسلام پدید می آورد. از این رو، بدین نتیجه می توان رسید که جایگاه و حرمت زن نقش اساسی در وجوب پوشاندن بدن دارد و تنها ملاک حجاب (تحریک کنندگی غرایز و شهوت ) نیست، چون کنیز نیز همچون (حُرّه) و زن آزاد، موجب تحریک مردان است. اکنون درا ین موضوع سخن نمی گوییم و درصدد تبیین دیدگاهی نیستیم، بلکه مقصود ( توارد ) و ارتباط موضوعات و مباحث فقهی است. لازمه (توارد) آن است که هیچ بحث فقهی را از نظر دور نداریم؛ مبادا طلاب از بابی فقهی آگاهی و اطلاعی نداشته باشند و در دیدگاه های فقهی شان از جمله در موضوعات مهم کنونی، خلل و خدشه ای حاصل شود. به توارد و تداخل موضوعات فقهی باور داریم و آن را نادیده نمی گیریم، اما پدیده ای مربوط به معرفت و شناخت موضوعات است، نه مربوط به میزان تحقیق و پژوهش موضوعات. باید طلاب بر تمامی ابواب و موضوعات فقهی آگاه باشند، اما نه بدان معنا که به موضوعاتی بپردازند که امروزه به کار نمی آیند و دیگر بدان مبتلا نمی شوند و اهمیت و اولویتی ندارند. از این رو بین اولویات دروس فقهی با اعتقاد به تداخل و توارد موضوعات فقهی ناهمگونی وجود ندارد، بلکه می توان هر دو را در نظر داشت و بینشأن هماهنگی و همخوانی کرد. اگر به موضوعی برخوردیم، بدان بپردازیم و در صورت نیاز به اندازه درباره اش تحقیق و پژوهش کنیم.
ورزیدگی ذهنی
...
هرکسی در میراث اسلامی کاوش کند، می یابد که دانش فقه و شریعت و علوم وابسته به آن مانند اصول ، حدیث ، رجال و بیان ، جایگاهی برجسته در منظومه اندیشه اسلامی دارد. مهم ترین عنصری که جایگاه فقه را ممتاز کرده، واقع گرایی و ارتباط آن با زندگی است. فقه دانش نخبگان و برخاسته از افکاری بی درد نیست، بلکه دانش حیاتی و پاسخی طبیعی برای سروسامان دادن زندگی به بهترین وجه است. بدین سبب، ( پندار گرایی ) با فقه منافات دارد و آن را تباه می کند؛ زیرا فقه در خدمت زندگی و پاسخی به نیازهای آن است و معنا ندارد به فرض و پندارهای غیر واقعی بپردازد، به ویژه در عصر حاضر که هر روز پدیده هایی نو رخ می نماید. اصولیان از قدیم گفته اند که وقایع نامتناهی است و هرچقدر درباره آنها مناقشه کنیم، باز وقایع بسیاری شتابان و فراوان از راه می رسند!
← أرأیتون
گاه فقیهان گرفتار پندارگرایی نیستند، بلکه در تشخیص اولویت ها دچار مشکل می شوند. مباحث تخلّی ( طهارت ) و وضو جزء واقعیات است و دور از واقع و نیاز نیست، اما فقط بحث بر سر واقع بودن یا نبودن موضوع نیست، بلکه میزان نیاز بدان نیز مطرح است. مهم تر آنکه میزان نیاز به هر موضوع را باید دانست. پس از تشخیص نیاز و میزان آن می توان موضوعات فقهی را به ترتیب اولویت، مقدّم یا مؤخر داشت. مباحث تخلّی و وضو واقع گرایانه و مورد عمل است، اما می باید در هر زمان، درجه اهمیت هر موضوع را در مقایسه با موضوعات دیگر ارزیابی کرد. آیا اکنون که به مباحثی همچون تخلّی ووضو و نماز پرداخته شده، پاسخ به مسائلی همچون شبیه سازی ، باروری مصنوعی ، بانک داری ، بورس و… اولویت ندارد؟ وقتی از اولویات سخن می گوییم و از مراکز دینی و حوزه های علمیه می خواهیم بر موضوعی بیشتر و در اولویت تمرکز کنند، مقصود آن نیست که حکمی شرعی را از نظر دور بداریم و یا بدان اهمیت ندهیم، بلکه سخن درباره اهتمام شناخت و معرفت بدین یا بدان موضوع است؛ چون حکمت وجودی فقه، پاسخ به واقعیات زندگی است. وقتی از ترسیم اولویات در دروس فقهی و علوم شریعت سخن می گوییم، بدان معنا نیست که فقط محاسبه و ارزیابی بکنیم و تصاویر و نمودارهای هرمی، عمودی و مستطیلی بکشیم، بلکه براساس واقعیات و اولویت های فقه، در نظام آموزشی و نظریه پردازی و مطالعاتی، باید بازخوانی و بازسازی کرد. در این صورت معنا نخواهد داشت که برخی از فقها در سطح دروس عالی و به مدت ده سال یا بیشتر به بحث طهارت و تخلّی بپردازند! آیا این کار مقبول است؟ چرا هنوز به فکر تدوین یا تدریس دوره کامل فقهی و اصولی هستیم؟ آیا در عصری که علوم دینی چه رسد به دیگر دانش ها گسترده تر و متراکم تر شده اند، چنین پنداشتی صواب است؟ چرا به موضوعات و مباحثی نمی پردازیم که نیاز بدانان بیشتر است و فقیهان و مجتهدان بایستی آنها را تدریس و تحقیق کنند؟ آیا در ابواب طهارت برخی مسائل حساس یا مورد جدل و مناقشه در دنیای معاصر یا کثیرالابتلا مانند طهارت انسان یا تنجیس متنجّس را تدریس می کنیم؟
توارد
البته ناگفته نماند مباحث فقهی با هم مرتبط و درهم متداخلند. ای بسا مباحثی که امروز فایده ای ندارد، در بررسی موضوعات بسیار بااهمیت کمک کند. برای مثال مسئله (کنیز مملوک) که پیدا و آشکار بودن مویش جایز است، گرچه امروز محل ابتلا و موردنیاز نیست، گاه برای فقیه پرسش هایی درباره ملاک و معیارهای حجاب در اسلام پدید می آورد. از این رو، بدین نتیجه می توان رسید که جایگاه و حرمت زن نقش اساسی در وجوب پوشاندن بدن دارد و تنها ملاک حجاب (تحریک کنندگی غرایز و شهوت ) نیست، چون کنیز نیز همچون (حُرّه) و زن آزاد، موجب تحریک مردان است. اکنون درا ین موضوع سخن نمی گوییم و درصدد تبیین دیدگاهی نیستیم، بلکه مقصود ( توارد ) و ارتباط موضوعات و مباحث فقهی است. لازمه (توارد) آن است که هیچ بحث فقهی را از نظر دور نداریم؛ مبادا طلاب از بابی فقهی آگاهی و اطلاعی نداشته باشند و در دیدگاه های فقهی شان از جمله در موضوعات مهم کنونی، خلل و خدشه ای حاصل شود. به توارد و تداخل موضوعات فقهی باور داریم و آن را نادیده نمی گیریم، اما پدیده ای مربوط به معرفت و شناخت موضوعات است، نه مربوط به میزان تحقیق و پژوهش موضوعات. باید طلاب بر تمامی ابواب و موضوعات فقهی آگاه باشند، اما نه بدان معنا که به موضوعاتی بپردازند که امروزه به کار نمی آیند و دیگر بدان مبتلا نمی شوند و اهمیت و اولویتی ندارند. از این رو بین اولویات دروس فقهی با اعتقاد به تداخل و توارد موضوعات فقهی ناهمگونی وجود ندارد، بلکه می توان هر دو را در نظر داشت و بینشأن هماهنگی و همخوانی کرد. اگر به موضوعی برخوردیم، بدان بپردازیم و در صورت نیاز به اندازه درباره اش تحقیق و پژوهش کنیم.
ورزیدگی ذهنی
...
wikifeqh: نواندیشی_اجتهاد