نوازش

/navAzeS/

مترادف نوازش: تفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت

معنی انگلیسی:
caress, fondling, brush, pity

فرهنگ اسم ها

اسم: نوازش (دختر) (فارسی) (تلفظ: navāzeš) (فارسی: نَوازش) (انگلیسی: navazesh)
معنی: از روی مهربانی دست بر سر کسی کشیدن، ( اسم مصدر از نوازیدن )، از روی مهربانی دست بر سر و روی کسی کشیدن، به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی، لطف، ( در قدیم ) تسلی و دلجویی، بخشش و عطا، ترنم و تغنی، عمل نواختن آلات موسیقی، چیزی را به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی و لطف، تسلی دادن و دلجویی کردن
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

نوازش. [ ن َ زِ ] ( اِمص ) حاصل مصدر از نواختن. ( از آنندراج ). دست بر سر و روی کسی کشیدن به علامت مهربانی و شفقت. ( یادداشت مؤلف ) :
جهان مار بدخوست منوازش ازبن
ازیرا نسازَدْش هرگز نوازش.
ناصرخسرو.
|| مهربانی. مرحمت. شفقت. ( ناظم الاطباء ). مکرمت. عنایت. توجه و التفات. نواخت. لطف. ملاطفت :
شود در نوازش بدینگونه مست
که بیهوده یازد به جان تو دست.
فردوسی.
از آن کرده ام نزد منذر پناه
که هرگز ندیدم نوازش ز شاه.
فردوسی.
تو چندان نوازش بیابی ز شاه
که یابی فزونی به گنج و کلاه.
فردوسی.
از نوازش های سلطان دل پر از لهو و لعب
وز کرامت های سلطان تن پر از رنگ و نگار.
فرخی.
خان را به خانه بازفرستاد سرخروی
با خلعت و نوازش و باایمنی به جان.
فرخی.
به شه نواخته شد فخر دین و جای بُوَد
بدین نوازش شاه ار کند تفاخر و ناز.
سوزنی.
ز تو باآنکه استحقاق دارم
سر از طوق نوازش طاق دارم.
نظامی.
رسم ضعیفان به تو نازش بود
رسم تو باید که نوازش بود.
نظامی.
از راه نوازش تمامش
رسمی ابدی کنی به نامش.
نظامی.
|| خوش روئی. مردمی. انسانیت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی قبلی شود. || تسلی. دلجوئی. ( ناظم الاطباء ). پرستاری. تیمارداری :
چو هیچ زخم تو ای دوست بی نوازش نیست
مرا به غمزه بزن تا به بوسه بنوازی.
سوزنی.
آن را که بشکنند نوازش کنند باز
یعنی که چون شکست نوازش دوای اوست.
خاقانی.
زآن نوازشها کز او دارد دل مجروح من
جانم از مدحش نوائی می نوازد هر زمان.
خاقانی.
خسته زخم توست خاقانی
خسته را بی نوازشی مپسند.
خاقانی.
|| بخشش. هدیه. ( فرهنگ فارسی معین ). بذل و بخشش. انعام. اکرام :
ز ترکان هر آنکس که بُد سرفراز
شدند از نوازش همه بی نیاز.
فردوسی.
گفتم چه چیز یابد از او ناصح و عدو
گفتا یکی نوازش و خلعت یکی کفن.
فرخی.
|| نواختن آلت موسیقی. ( فرهنگ فارسی معین ) : اهل روم آن را [ نوع سوم از طرب رود را ] بسیار در عمل آورند و طریقه نوازش آن چنان باشد که به مضراب بر او تار مطلقه مس کنند. ( مقاصد الالحان از فرهنگ فارسی معین ). || ترنم. تغنی : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نواختن
( اسم ) ۱- دست بر سر و روی کسی کشیدن . ۲- دلجویی مهربانی شفقت .۳- لطف مرحمت : ...مشمول نوازش و مورد تربیت او بود.۴- بخشش هدیه . ۵ - نواختن آلت موسیقی [ اهل روم آنرا( نوع سوم ازطرب رود را ) بسیار در عمل آورند و طریقه نوازش آن چنان باشد که مضراب بر اوتار مطلقه مس کنند... جمع : ( غلط ) نوازشات .یا نوازش قلم . نامه مبنی بر نوازش : ز دلبرم که رساند نوازش قلمی کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی ? ( حافظ .۳۳۲ ) یا به نوازش در آمدن ( در آوردن ).بصدا در آمدن ( در آوردن ) آلات موسیقی : در اردو نقارههای شادمانی بنوازش در آمد.
میرزا نوازش حسین خان لکهنوئی فرزند میرزا حسین علی خان متخلص به نوازش از پارسی گویان هند است .

فرهنگ معین

(نَ زِ ) (اِمص . ) ۱ - مهربانی ، شفقت . ۲ - نواختن آلت موسیقی .

فرهنگ عمید

دلجویی.

دانشنامه عمومی

نوازش یکی از شکل های ممکن ارتباط غیرکلامی در انسان است که بیشتر با دست انجام می شود، یا ممکن است با انگشتان فردی یا با بازو، پای برهنه با فرد دیگر یا به آرامی با کل پا، گونه ها، دهان یا سر و موهای آن فرد و همچنین با اشیاء سبک مانند پر یا پارچه، با فرد دیگر صورت گیرد. در تمام این حالت ها لمس ملایم، مستقیم یا غیرمستقیم بدن که به منظور ابراز محبت است و از طریق حس لامسه پوست درک می شود. نوازش بر حوزه عاطفی اجتماعی ارتباط بین فردی تأثیر می گذارد، اما بین انسان و حیوان نیز اتفاق می افتد.
بسته به فرهنگ، هنجارهای اجتماعی متفاوتی در مورد اهمیت و پذیرش نوازش به ویژه در دید عمومی وجود دارد.
نوازش برای رشد اعتمادساز کودک و بخش مهمی از پیوند موفق بین والدین و کودک ضروری است. در قلمرو حیوانات، با نظافت اجتماعی، مانند لیسیدن خز حیوان جوان، مطابقت دارد.
نوازش می تواند ابراز محبت بین والدین و فرزندان یا بین انسان و حیوانات اهلی باشد. گاهی اوقات افراد حتی اشیای بی جانی که برایشان عزیز است را نوازش می کنند.
نوازش به عنوان شکلی از صمیمیت فیزیکی بین عاشقان، ابراز عشق است.
حس لامسه همچنین حساسیت، احساس یا احساس به معنای توانایی موجودات زنده در درک لمس است که به عنوان محرک های لمسی نیز شناخته می شود. اساس حس لامسه بخش مکانیکی حساسیت سطح است. ادراک نسبتاً غیرفعال از طریق حس لامسه ( لاتین tactus ) را لمسی ( ادراک لمسی ) و احساس فعال لامسه را لمسی ( درک لمسی ) می نامند.
حس لامسه در انسان به عنوان حس اول از ماه دوم بارداری رشد جنینی در رحم رشد می کند. حواس دیگر مانند شنوایی ( ادراک شنیداری ) و دیدن ( ادراک بصری ) بسیار دیرتر رشد می کنند. در بدو تولد، کودک شروع به احساس تفاوت دما، هوای خشک و حرکت از جانب مراقبین می کند. این حس لامسه به ویژه در لب ها، زبان و نوک انگشتان مشخص می شود؛ بنابراین تشخیص و طبقه بندی لمس اولین زبانی است که مردم یادمی گیرند. تمایز بین لمس کردن خود و لمس دیگران اولین قدم مهم است. [ ۱] [ ۲]
ادراک لمسی: برای درک فشار، لمس و ارتعاشات و همچنین دما عمل می کند. اندام حسی مسئول پوست است، یعنی گیرنده های لمسی، گرما و سرما. محرک های دریافت شده در آنجا باعث تحریک تکانه های محرک می شوند، که سپس با سرعت بالا از طریق رشته های عصبی لمسی از طریق نخاع به مغز برای ادراک خارجی منتقل می شوند تا بتوانند در صورت بروز خطر قریب الوقوع واکنش نشان دهند. . [ ۳] [ ۴] [ ۵]
عکس نوازشعکس نوازشعکس نوازشعکس نوازشعکس نوازش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نواخت

مترادف ها

caress (اسم)
دلجویی، نوازش، عطوفت

blandishment (اسم)
نوازش، ریشخند، چاپلوس

endearment (اسم)
نوازش، عطوفت

فارسی به عربی

تملق , مداعبة

پیشنهاد کاربران

ملکه نوازش
مهربانی
تفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت

نوازش : /navāzeš/ نَوازش ( اسم مصدر از نوازیدن ) ، 1 - از روی مهربانی دست بر سر و روی کسی کشیدن؛ 2 - به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی، لطف؛ 3 - ( در قدیم ) تسلی و دلجویی، بخشش و عطا، ترنم و تغنی؛ 4 - عمل نواختن آلات موسیقی. اسم نوازش مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
ناز کردن
علاقه ورزیدن

بپرس