[ویکی فقه] در بدیهیات اولیه تصور دقیق موضوع و محمول برای حکم، نیازی به تجربه حسی ندارند اما در تصدیق کردن قضایا برهان های عقلی لازم است.
پیش از آنکه به بحث درباره نقش حس و عقل در تصدیقات بپردازیم لازم است نکاتی را پیرامون تصدیقات و قضایا گوش زد کنیم نکاتی که مربوط به علم منطق است و ما در اینجا به اندازه نیاز بحث آنها را با اختصار بیان خواهیم کرد:
← شأن و مقام تصور
مسئله اصالت حس یا عقل در تصدیقات هر چند معمولا به صورت مسئله مستقلی مطرح نمی شود ولی با توجه به مبانی مکتب های مختلف حسی و عقلی می توان آراء ایشان را در این زمینه به دست آورد مثلا پوزیتویست ها که شناخت واقعی را منحصر به شناخت حسی می دانند طبعا در این مساله هم سرسختانه از اصالت حس طرفداری می کنند و هر قضیه غیر تجربی را یا بی معنی و یا فاقد ارزش علمی می پندارند سایر تجربیین به صورت معتدل تری بر نقش تجربه حسی تاکید می کنند ضمن اینکه نقش عقل را هم کما بیش می پذیرند و اما عقل گرایان بر اهمیت نقش عقل تاکید می کنند و کما بیش به قضایای مستقل از تجربه معتقدند مثلا کانت علاوه بر اینکه قضایای تحلیلی را بی نیاز از تجربه می داند یک دسته از قضایای ترکیبی و از جمله همه مسائل ریاضی را مقدم بر تجربه و بی نیاز از آن می شمارد.
← قول صحیح
۱. تصور تنها را هیچگاه نمی توان به عنوان شناختی که از واقعیات خارجی حکایت می کند تلقی کرد بلکه حکایت بالفعل مخصوص تصدیق و قضیه است.۲. پاره ای از تصورات دارای یک تصدیق ضمنی هستند مانند عقدالوضع این قضیه انسان حقیقت جو است.۳. موضوع قضیه گاهی تصوری است جزئی و گاهی مفهومی ماهوی یا فلسفی یا منطقی.۴. در منطق کلاسیک قضایا به دو قسم حملیه و شرطیه تقسیم شده اند ولی می توان شکل های دیگری را هم برای قضایا در نظر گرفت نیز می توان همه آنها را به حملیه برگرداند.۵. قضایا از نظر موادشان به دو قسم ممکنه و ضروریه تقسیم می شوند.۶. در هر یک از آنها می توان محمول را با موضوع ترکیب کرد و ماده قضیه را به صورت محمول آن درآورد.۷. حمل گاهی به لحاظ اتحاد مفهومی است که حمل اولی نامیده می شود و گاهی به لحاظ اتحاد مصداقی که حمل شایع نامیده می گردد.۸. در حمل شایع اگر مفاد قضیه وجود موضوع باشد آنرا هلیه بسیطه و در غیر این صورت آنرا هلیه مرکبه نامند.۹. در هلیات مرکبه اگر مفهوم محمول از تحلیل مفهوم موضوع به دست آید آن را تحلیلی وگرنه آن را ترکیبی خوانند.۱۰. قضایا به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می شوند و قضایای بدیهی به معنای واقعی بر دو دسته اند یکی بدیهیات اولیه که صرف تصور موضوع و محمول برای حکم به اتحاد آنها کافی است و دیگری وجدانیات که از علوم حضوری گرفته می شوند.۱۱. بدیهیات اولیه و مطلق قضایای تحلیلیه نیازی به تجربه حسی ندارند همچنین وجدانیات حمل اولی هم در حقیقت از بدیهیات اولیه است.۱۲. قضایایی که حکایت از وجود صورت های حسی در نفس می کنند نیز از وجدانیات بشمار می روند.۱۳. تنها قضایایی که حکایت از وجود محسوسات خارجی و صفات آنها می نمایند نیاز به تجربه حسی دارند آن هم به عنوان شرط لازم نه شرطی کافی زیرا حکم قطعی به وجود محسوس خارجی نیازمند به برهان عقلی است.۱۴. تجربیات علاوه بر نیاز مذکور به حکم عقل نیاز دیگری هم به برهان عقلی برای اثبات کلیتشان دارند.۱۵. مضاعف شدن شناخت در هر قضیه نیازمند به حکم عقل به محال بودن اجتماع نقیضین است.۱۶. نتیجه آنکه هیچ تصدیق یقینی به صرف تجربه حسی حاصل نمی شود اما تصدیقات یقینی بی نیاز از تجربه حسی فراوان است.
پیش از آنکه به بحث درباره نقش حس و عقل در تصدیقات بپردازیم لازم است نکاتی را پیرامون تصدیقات و قضایا گوش زد کنیم نکاتی که مربوط به علم منطق است و ما در اینجا به اندازه نیاز بحث آنها را با اختصار بیان خواهیم کرد:
← شأن و مقام تصور
مسئله اصالت حس یا عقل در تصدیقات هر چند معمولا به صورت مسئله مستقلی مطرح نمی شود ولی با توجه به مبانی مکتب های مختلف حسی و عقلی می توان آراء ایشان را در این زمینه به دست آورد مثلا پوزیتویست ها که شناخت واقعی را منحصر به شناخت حسی می دانند طبعا در این مساله هم سرسختانه از اصالت حس طرفداری می کنند و هر قضیه غیر تجربی را یا بی معنی و یا فاقد ارزش علمی می پندارند سایر تجربیین به صورت معتدل تری بر نقش تجربه حسی تاکید می کنند ضمن اینکه نقش عقل را هم کما بیش می پذیرند و اما عقل گرایان بر اهمیت نقش عقل تاکید می کنند و کما بیش به قضایای مستقل از تجربه معتقدند مثلا کانت علاوه بر اینکه قضایای تحلیلی را بی نیاز از تجربه می داند یک دسته از قضایای ترکیبی و از جمله همه مسائل ریاضی را مقدم بر تجربه و بی نیاز از آن می شمارد.
← قول صحیح
۱. تصور تنها را هیچگاه نمی توان به عنوان شناختی که از واقعیات خارجی حکایت می کند تلقی کرد بلکه حکایت بالفعل مخصوص تصدیق و قضیه است.۲. پاره ای از تصورات دارای یک تصدیق ضمنی هستند مانند عقدالوضع این قضیه انسان حقیقت جو است.۳. موضوع قضیه گاهی تصوری است جزئی و گاهی مفهومی ماهوی یا فلسفی یا منطقی.۴. در منطق کلاسیک قضایا به دو قسم حملیه و شرطیه تقسیم شده اند ولی می توان شکل های دیگری را هم برای قضایا در نظر گرفت نیز می توان همه آنها را به حملیه برگرداند.۵. قضایا از نظر موادشان به دو قسم ممکنه و ضروریه تقسیم می شوند.۶. در هر یک از آنها می توان محمول را با موضوع ترکیب کرد و ماده قضیه را به صورت محمول آن درآورد.۷. حمل گاهی به لحاظ اتحاد مفهومی است که حمل اولی نامیده می شود و گاهی به لحاظ اتحاد مصداقی که حمل شایع نامیده می گردد.۸. در حمل شایع اگر مفاد قضیه وجود موضوع باشد آنرا هلیه بسیطه و در غیر این صورت آنرا هلیه مرکبه نامند.۹. در هلیات مرکبه اگر مفهوم محمول از تحلیل مفهوم موضوع به دست آید آن را تحلیلی وگرنه آن را ترکیبی خوانند.۱۰. قضایا به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می شوند و قضایای بدیهی به معنای واقعی بر دو دسته اند یکی بدیهیات اولیه که صرف تصور موضوع و محمول برای حکم به اتحاد آنها کافی است و دیگری وجدانیات که از علوم حضوری گرفته می شوند.۱۱. بدیهیات اولیه و مطلق قضایای تحلیلیه نیازی به تجربه حسی ندارند همچنین وجدانیات حمل اولی هم در حقیقت از بدیهیات اولیه است.۱۲. قضایایی که حکایت از وجود صورت های حسی در نفس می کنند نیز از وجدانیات بشمار می روند.۱۳. تنها قضایایی که حکایت از وجود محسوسات خارجی و صفات آنها می نمایند نیاز به تجربه حسی دارند آن هم به عنوان شرط لازم نه شرطی کافی زیرا حکم قطعی به وجود محسوس خارجی نیازمند به برهان عقلی است.۱۴. تجربیات علاوه بر نیاز مذکور به حکم عقل نیاز دیگری هم به برهان عقلی برای اثبات کلیتشان دارند.۱۵. مضاعف شدن شناخت در هر قضیه نیازمند به حکم عقل به محال بودن اجتماع نقیضین است.۱۶. نتیجه آنکه هیچ تصدیق یقینی به صرف تجربه حسی حاصل نمی شود اما تصدیقات یقینی بی نیاز از تجربه حسی فراوان است.
wikifeqh: نقش_عقل_و_حس_در_تصدیقات