بَدیهّیات اولیه
تصدیق هایی که درک صحّت آن ها محتاج فکر و مطالعه نیست؛ و بی هیچ واسطه ای، اعم از تجربه یا استدلال، برای ذهن حاصل می شوند. در منطق، این گونه تصدیق ها «قضایا قیاساتُها مَعَها» نامیده می شوند؛ یعنی گزاره هایی که استدلال آن ها همواره همراه خود آن هاست و از آن ها جدا نمی شود. به عبارت دیگر، احکامی هستند که تصور موضوع و محمول برای صدور آن ها کافی است و نیاز به هیچ واسطه ای مانند آزمایش و تجربه یا استدلال عقلی ندارند. این بدیهیات اولیۀ تصدیقی را «اولیات عقلی» نیز می نامند و آن ها را تکیه گاه دانش بشری، اعم از تجربی یا عقلی، می دانند. طرفداران منطق تعقّلی در اثبات بی واسطه بودن این اصول و تصدیقات دلایل چندی را برمی شمارند و می گویند که اگر همۀ معلومات بشری احکامی با واسطه باشند، همۀ آن ها معلومات مشروطی خواهند بود که شرطشان موجود نیست، درنتیجه همۀ معلومات بشری اعتبار خود را ازدست خواهد داد. از این رو، باید اصولی چند وجود داشته باشد که صحّت آن ها نه به وساطت واسطه ای، که به صورت بی واسطه و به بداهت در پیش عقل روشن و مسلّم باشد؛ همچنان که همۀ ما این معلومات بدیهی را به صورت یقینی، حتمی و ضروری درمی یابیم و آن ها را مقیاس فکر خود قرار می دهیم و هر علمی را به آن ها می سنجیم. این اصول و مبادی اولیۀ عقلی از آن جهت که محصول تجربه نیست، دامنۀ شمولش محدود به چهاردیواری محسوسات و مادیات نمی شود و شامل همۀ موجودات (اعم از مادی و غیرمادی) است، لذا بشر با تکیه بر این مبانی می تواند افق فکر خود را در فراسوی عالم مادی گسترش دهد و به تعقل در امور غیرمادی نیز بپردازد. اصل امتناع تناقض (محال بودن اجتماع و ارتفاع نقیضین)، قانون علیّت و محال بودن صُدفه و تصادف (پیدایش پدیده بدون علّت) ازجمله مهم ترین بدیهیات اولیه اند.
تصدیق هایی که درک صحّت آن ها محتاج فکر و مطالعه نیست؛ و بی هیچ واسطه ای، اعم از تجربه یا استدلال، برای ذهن حاصل می شوند. در منطق، این گونه تصدیق ها «قضایا قیاساتُها مَعَها» نامیده می شوند؛ یعنی گزاره هایی که استدلال آن ها همواره همراه خود آن هاست و از آن ها جدا نمی شود. به عبارت دیگر، احکامی هستند که تصور موضوع و محمول برای صدور آن ها کافی است و نیاز به هیچ واسطه ای مانند آزمایش و تجربه یا استدلال عقلی ندارند. این بدیهیات اولیۀ تصدیقی را «اولیات عقلی» نیز می نامند و آن ها را تکیه گاه دانش بشری، اعم از تجربی یا عقلی، می دانند. طرفداران منطق تعقّلی در اثبات بی واسطه بودن این اصول و تصدیقات دلایل چندی را برمی شمارند و می گویند که اگر همۀ معلومات بشری احکامی با واسطه باشند، همۀ آن ها معلومات مشروطی خواهند بود که شرطشان موجود نیست، درنتیجه همۀ معلومات بشری اعتبار خود را ازدست خواهد داد. از این رو، باید اصولی چند وجود داشته باشد که صحّت آن ها نه به وساطت واسطه ای، که به صورت بی واسطه و به بداهت در پیش عقل روشن و مسلّم باشد؛ همچنان که همۀ ما این معلومات بدیهی را به صورت یقینی، حتمی و ضروری درمی یابیم و آن ها را مقیاس فکر خود قرار می دهیم و هر علمی را به آن ها می سنجیم. این اصول و مبادی اولیۀ عقلی از آن جهت که محصول تجربه نیست، دامنۀ شمولش محدود به چهاردیواری محسوسات و مادیات نمی شود و شامل همۀ موجودات (اعم از مادی و غیرمادی) است، لذا بشر با تکیه بر این مبانی می تواند افق فکر خود را در فراسوی عالم مادی گسترش دهد و به تعقل در امور غیرمادی نیز بپردازد. اصل امتناع تناقض (محال بودن اجتماع و ارتفاع نقیضین)، قانون علیّت و محال بودن صُدفه و تصادف (پیدایش پدیده بدون علّت) ازجمله مهم ترین بدیهیات اولیه اند.
wikijoo: بدیهیات_اولیه