[ویکی فقه] این مقاله نقدی است بر نقد مقاله فقه و هنرهای تجسمی .
جای بسی خوشحالی است که حوزه معرفت دینی، شاهد شکل گیری نهضتِ فقهی و فکری است.طرح مباحث نو و کاوش درباره مسائل و مقوله های نوپیدا در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، پزشکی، و ارتباطات بین المللی، از چندین دهه پیش تر شروع و در دو دهه اخیر، بویژه پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران و مطرح شدن حاکمیت و مدیریت دین و فقه اسلامی، گسترش بیش تری پیدا کرده است.روشن است دگرگونیهای فکری، فرهنگی و خیزشهای علمی، به همان اندازه که امیدبخش، حرکت آفرین و سرچشمه پیشرفت و گسترش علوم و معارف بشری می شوند، شاید به همان اندازه، اگر اندیشه وران که رسالت سنگین هدایت جامعه و ترازسازی و جهت دهی به اندیشه ها را بر عهده دارند، دچار ناآگاهی، سستی و فراموشی و یا بی اعتنایی نسبت به افکار و اندیشه های گوناگون عصر خویش باشند و با دقت و دل سوزی تمام، از این حرکتها پاس ندهند، چه بسا، کژیها و آفتهای جبران ناپذیری در عقاید و آداب و فرهنگ دینی و ملی مردم، راه یابد.بنابراین، بر استادان و بزرگان حوزه علمیه است که با همه سونگری و ژرف اندیشی اندیشه های جدید را ارز یابی کنند، آن جا که اشکال و یا انحرافی می بینند هشدار دهند و آن جا که بحثی جدید برابر با معیارها و ترازهای شناخته شده فقهی و اصولی مطرح می گردد، به حمایت برخیزند. تا در پرتو بهره مندی از اندیشه های نو و باز شدن افقهای تازه بر روی جامعه اسلامی ، اندیشه ها از آفات خطرهای پاره ای تندرویها و بی روشیها که شاید ناشی از بی مایگیهای علمی باشد، به دور مانند.باری، چندی پیش یکی از آثار قلمی این جانب درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی با عنوان: فقه و هنرهای تصویری و تجسمی در فصلنامه وزین فقه شماره ۴ ۵ تابستان ۱۳۷۴. منتشر شد. خوشبختانه این تحقیق فقهی، با استقبال اهل دانش و مراکز علمی روبه رو شد و به گونه های گوناگون نویسنده مورد تشویق قرار گرفت و پاره ای از روزنامه های کشور نیز، به معرفی و چاپ گزیده بعضی از بحثهای آن پرداختند.از جمله بعضی از برادران روحانی حوزه علمیه قم در دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله را مطالعه کرده و بر پاره ای از مطالب آن، خرده گرفته و به بوته نقد گزارده اند که اکنون، به پاس تلاشهای آن دوستان، نقد آنان را به نقد می گذاریم تا حقیقت روشن تر شود.
نقد ایرادات منتقدان
اشکالهایی که به نظر نقدگران محترم برمقاله:(فقه و هنرهای تصویری و تجسمی) وارد شده است، در مجموع به چند جهت، باز می گردد. شایسته بود برای پرهیز از درهم آمیختگی مباحث، ایرادها با شکل منطقی و روش علمی با عنوانهای مناسب به گونه برجسته در چند بخش، سامان می یافت و ارائه می شد. هر چند نقدگران، دیدگاههای خویش را بخش بندی کرده و در هفت بخش، بیان داشته اند، لکن هیچ گونه ترتیب و سامان منطقی ندارد. پاره ای از بخشها، عنوان ندارند و تنها بر یک مورد که به نظرشان رسیده است، نام یک بخش نهاده اند.نقد، بسیار در هم آمیخته و آشفته است که به چند نمونه اشاره می شود:الف. گاه، از قوتهای مقاله یاد کرده اند، لکن چنان ستایشها و نکوهشها درهم آمیخته است که روشن نیست، کجا را می پذیرند و کجا را نمی پذیرند.در صفحه ۲۸۳، می نویسند:(این مقاله، موضوع مورد بحث را از جهات بسیاری بررسی کرده است، که باید از نویسنده آن تشکر و قدردانی کرد.)در صفحه ۳۱۶، در بین خلاصه گیری و جمع بندی مطالب می نویسند:(البته ناگفته نماند، این بررسی از قوتهایی برخوردار است….)آن گاه می نویسند:(در این جا، شاید خالی از فایده نباشد که به چند مطلب اشاره شود. تعابیری در این مجموعه به چشم می خورد که خالی از دقت است….)و در صفحه ۳۱۷ پس از طرح پاره ای اشکالها، که هیچ گونه پیوندی با مقاله ندارند، چنانکه شرح داده خواهد شد، دگربار از قوتهای مقاله می نویسند:(بحثها و مطالبی که ذیل عنوان:دین و برداشتهای دینی آمده… بیان این واقعیاتی که در ذات خود حرکت و جنبش را به همراه دارد، میدان رشد و تعالی را در بررسیهای عالمانه فقهی بازتر و گسترده تر می نمایاند.)اگر به راستی مقاله، قوتهای علمی و فکری چشم گیری داشت و در عرصه اندیشه جایگاه والایی، سزاوار بود که ناقدان محترم، با شجاعت علمی اعتراف می کردند و یک جا قوتها را بیان می کردند، آن گاه به ایرادهای کلی و جزئی می پرداختند.ب. در صفحه ۲۸۳ پس از سپاس از نویسنده مقاله، به خاطر فراگیر بودن زاویه های بررسی شده، از بحث چنین انتقاد شده است:(با این وجود، برخی را نیز نادیده گرفته است که به اختصار و از باب:(فذکر فان الذکری تنفع المؤمنین) به برخی از آنها اشاره می شود.)روشن است که بیان کاستیها و یادآوری زاویه هایی مهم و کارا در بحث تحقیقی که مورد بی توجهی محقق قرار گرفته اند، غیر از یادآوری اشکالها و ایرادهایی است که بر مطالب و دلیلها و استدلالهای آن وارد است.آنچه در نقد ادعا شده است، کاستیها و نکته های مطرح نشده است، در حالی که آنچه به عنوان نمونه ارائه شده، ایراد و اشکال به مطالب است. در هر حال، انتظار می رفت که کاستیهای ادعا شده در نقد، ترمیم و تکمیل می شد.ج. در صفحه ۳۱۶ و ۳۱۷ اشکال و ایراد بر نوشته های دیگر، از جمله سرمقاله، با نقد و ایراد بر مقاله مورد نظر، چنان در هم آمیخته شده که به دشواری می توان بازشناخت که ایراد بر مقاله است یا سرمقاله. شاید ناقدان محترم، بر این گمان بوده اند که سرمقاله نیز به قلم صاحب مقاله مورد نقد است و در غیر این صورت، هیچ وجه درخور قبولی به نظرنمی رسد، جز آشفته نویسی.نکته درخور توجه آن که: آنچه در مقاله درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی ادعا شده، در بردارنده یک سلسله بحثهای مهم رجالی، روائی، فقه الحدیث، اصولی و فقهی است، همراه با استدلال و برهان و نقل و نقد و ردّ دلیلهای دیدگاه گوناگونی که درباره موضوع مورد بحث مطرح شده اند. در این نقد، هیچ گونه ایراد در خوری بر مُدعی و یا دلیلهای آن صورت نپذیرفته است و اشکال مبنائی یا بنائی به چشم نمی خورد. گویا ناقدان محترم مُدعی و دلیلهای مقاله و نقدهای آن را بر دیدگاههای مخالف پذیرفته و تمام می دانند و تنها در پاره ای موارد، اشکالهای جزئی به نظرشان رسیده و مطرح کرده اند که ناروا بودن آنها روشن خواهد شد.
مهم ترین نقد ها و پاسخ به آن ها
در هر حال، به خاطر پرهیز از به درازا کشیدن سخن، برابر با ترتیب نقد به مهم ترین ایرادها پاسخ داده می شود.
← نقد اول
...
جای بسی خوشحالی است که حوزه معرفت دینی، شاهد شکل گیری نهضتِ فقهی و فکری است.طرح مباحث نو و کاوش درباره مسائل و مقوله های نوپیدا در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، پزشکی، و ارتباطات بین المللی، از چندین دهه پیش تر شروع و در دو دهه اخیر، بویژه پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران و مطرح شدن حاکمیت و مدیریت دین و فقه اسلامی، گسترش بیش تری پیدا کرده است.روشن است دگرگونیهای فکری، فرهنگی و خیزشهای علمی، به همان اندازه که امیدبخش، حرکت آفرین و سرچشمه پیشرفت و گسترش علوم و معارف بشری می شوند، شاید به همان اندازه، اگر اندیشه وران که رسالت سنگین هدایت جامعه و ترازسازی و جهت دهی به اندیشه ها را بر عهده دارند، دچار ناآگاهی، سستی و فراموشی و یا بی اعتنایی نسبت به افکار و اندیشه های گوناگون عصر خویش باشند و با دقت و دل سوزی تمام، از این حرکتها پاس ندهند، چه بسا، کژیها و آفتهای جبران ناپذیری در عقاید و آداب و فرهنگ دینی و ملی مردم، راه یابد.بنابراین، بر استادان و بزرگان حوزه علمیه است که با همه سونگری و ژرف اندیشی اندیشه های جدید را ارز یابی کنند، آن جا که اشکال و یا انحرافی می بینند هشدار دهند و آن جا که بحثی جدید برابر با معیارها و ترازهای شناخته شده فقهی و اصولی مطرح می گردد، به حمایت برخیزند. تا در پرتو بهره مندی از اندیشه های نو و باز شدن افقهای تازه بر روی جامعه اسلامی ، اندیشه ها از آفات خطرهای پاره ای تندرویها و بی روشیها که شاید ناشی از بی مایگیهای علمی باشد، به دور مانند.باری، چندی پیش یکی از آثار قلمی این جانب درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی با عنوان: فقه و هنرهای تصویری و تجسمی در فصلنامه وزین فقه شماره ۴ ۵ تابستان ۱۳۷۴. منتشر شد. خوشبختانه این تحقیق فقهی، با استقبال اهل دانش و مراکز علمی روبه رو شد و به گونه های گوناگون نویسنده مورد تشویق قرار گرفت و پاره ای از روزنامه های کشور نیز، به معرفی و چاپ گزیده بعضی از بحثهای آن پرداختند.از جمله بعضی از برادران روحانی حوزه علمیه قم در دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله را مطالعه کرده و بر پاره ای از مطالب آن، خرده گرفته و به بوته نقد گزارده اند که اکنون، به پاس تلاشهای آن دوستان، نقد آنان را به نقد می گذاریم تا حقیقت روشن تر شود.
نقد ایرادات منتقدان
اشکالهایی که به نظر نقدگران محترم برمقاله:(فقه و هنرهای تصویری و تجسمی) وارد شده است، در مجموع به چند جهت، باز می گردد. شایسته بود برای پرهیز از درهم آمیختگی مباحث، ایرادها با شکل منطقی و روش علمی با عنوانهای مناسب به گونه برجسته در چند بخش، سامان می یافت و ارائه می شد. هر چند نقدگران، دیدگاههای خویش را بخش بندی کرده و در هفت بخش، بیان داشته اند، لکن هیچ گونه ترتیب و سامان منطقی ندارد. پاره ای از بخشها، عنوان ندارند و تنها بر یک مورد که به نظرشان رسیده است، نام یک بخش نهاده اند.نقد، بسیار در هم آمیخته و آشفته است که به چند نمونه اشاره می شود:الف. گاه، از قوتهای مقاله یاد کرده اند، لکن چنان ستایشها و نکوهشها درهم آمیخته است که روشن نیست، کجا را می پذیرند و کجا را نمی پذیرند.در صفحه ۲۸۳، می نویسند:(این مقاله، موضوع مورد بحث را از جهات بسیاری بررسی کرده است، که باید از نویسنده آن تشکر و قدردانی کرد.)در صفحه ۳۱۶، در بین خلاصه گیری و جمع بندی مطالب می نویسند:(البته ناگفته نماند، این بررسی از قوتهایی برخوردار است….)آن گاه می نویسند:(در این جا، شاید خالی از فایده نباشد که به چند مطلب اشاره شود. تعابیری در این مجموعه به چشم می خورد که خالی از دقت است….)و در صفحه ۳۱۷ پس از طرح پاره ای اشکالها، که هیچ گونه پیوندی با مقاله ندارند، چنانکه شرح داده خواهد شد، دگربار از قوتهای مقاله می نویسند:(بحثها و مطالبی که ذیل عنوان:دین و برداشتهای دینی آمده… بیان این واقعیاتی که در ذات خود حرکت و جنبش را به همراه دارد، میدان رشد و تعالی را در بررسیهای عالمانه فقهی بازتر و گسترده تر می نمایاند.)اگر به راستی مقاله، قوتهای علمی و فکری چشم گیری داشت و در عرصه اندیشه جایگاه والایی، سزاوار بود که ناقدان محترم، با شجاعت علمی اعتراف می کردند و یک جا قوتها را بیان می کردند، آن گاه به ایرادهای کلی و جزئی می پرداختند.ب. در صفحه ۲۸۳ پس از سپاس از نویسنده مقاله، به خاطر فراگیر بودن زاویه های بررسی شده، از بحث چنین انتقاد شده است:(با این وجود، برخی را نیز نادیده گرفته است که به اختصار و از باب:(فذکر فان الذکری تنفع المؤمنین) به برخی از آنها اشاره می شود.)روشن است که بیان کاستیها و یادآوری زاویه هایی مهم و کارا در بحث تحقیقی که مورد بی توجهی محقق قرار گرفته اند، غیر از یادآوری اشکالها و ایرادهایی است که بر مطالب و دلیلها و استدلالهای آن وارد است.آنچه در نقد ادعا شده است، کاستیها و نکته های مطرح نشده است، در حالی که آنچه به عنوان نمونه ارائه شده، ایراد و اشکال به مطالب است. در هر حال، انتظار می رفت که کاستیهای ادعا شده در نقد، ترمیم و تکمیل می شد.ج. در صفحه ۳۱۶ و ۳۱۷ اشکال و ایراد بر نوشته های دیگر، از جمله سرمقاله، با نقد و ایراد بر مقاله مورد نظر، چنان در هم آمیخته شده که به دشواری می توان بازشناخت که ایراد بر مقاله است یا سرمقاله. شاید ناقدان محترم، بر این گمان بوده اند که سرمقاله نیز به قلم صاحب مقاله مورد نقد است و در غیر این صورت، هیچ وجه درخور قبولی به نظرنمی رسد، جز آشفته نویسی.نکته درخور توجه آن که: آنچه در مقاله درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی ادعا شده، در بردارنده یک سلسله بحثهای مهم رجالی، روائی، فقه الحدیث، اصولی و فقهی است، همراه با استدلال و برهان و نقل و نقد و ردّ دلیلهای دیدگاه گوناگونی که درباره موضوع مورد بحث مطرح شده اند. در این نقد، هیچ گونه ایراد در خوری بر مُدعی و یا دلیلهای آن صورت نپذیرفته است و اشکال مبنائی یا بنائی به چشم نمی خورد. گویا ناقدان محترم مُدعی و دلیلهای مقاله و نقدهای آن را بر دیدگاههای مخالف پذیرفته و تمام می دانند و تنها در پاره ای موارد، اشکالهای جزئی به نظرشان رسیده و مطرح کرده اند که ناروا بودن آنها روشن خواهد شد.
مهم ترین نقد ها و پاسخ به آن ها
در هر حال، به خاطر پرهیز از به درازا کشیدن سخن، برابر با ترتیب نقد به مهم ترین ایرادها پاسخ داده می شود.
← نقد اول
...
wikifeqh: نقدی_بر_نقد_هنرهای_تصویری_و_تجسمی