نضیر
فرهنگ اسم ها
معنی: شاداب، سرسبز
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
ای لاَّل معنوی از نظم الفاظت نضید
وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.
سلمان ساوجی.
چشم دولت ز سواد قلمت گشته منیرباغ دانش ز سحاب کرمت گشته نضیر.
رجوع به ناضر شود. || جمیل. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). گویند: غلام غض نضیر، و هی : غضة نضیرة. ( اقرب الموارد ).
نضیر. [ ن َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید. ( از معجم البلدان ) ( آنندراج ). نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) ۱ - تازه و شاداب و خرم . ۲ - ( اسم ) زر و سیم .
نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید . نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. زیبا و تازه رو.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید