فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه، ( = نیرم )، به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان، ( در اوستا ) ( = نیرمانا ) به معنی نر منش و مرد سرشت، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی پسر گرشاسب و پدر سام، ( اوستایی ) ( = نیرم ) در اوستا صفت جهان پهلوان است و نیز ( در اعلام ) نریمان پدر سام جد رستم بوده است و نیز لقب و عنوان گرشاسب، نریمان در لغت به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان می باشد + نک نیرم
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
همی حیران و بی سامان و پژمان حال گردیدی
اگر دیدی به صف دشمنان سام نریمانش.
ناصرخسرو.
آورده ام سه بیت به تضمین ز شعر خویش در مرثیه به نام نریمان برآمده.
خاقانی.
نریمان. [ ن َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
نریمان (داغستان). نریمان ( به لاتین: Nariman ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان نوگایسکی ( داغستان ) واقع شده است. [ ۱]
wiki: نریمان (داغستان)
نریمان (شهرستان قره سو). نَریمان یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان قره سو ( قرقیزستان ) واقع شده است. [ ۱] نریمان ۹٬۹۰۱ نفر جمعیت دارد و ۹۴۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: نریمان (شهرستان قره سو)
دانشنامه آزاد فارسی
نَریمان
به معنی نَرمَنِش و پهلوان ، در شاهنامۀ فردوسی، پدر سام، نیای رُستَم . از او در شاهنامه تنها هنگامی سخن رفته که زال با رستم از رفتن نریمان به دژسپند می گوید و از او می خواهد که به کوه سپند رود انتقام نیای خود را بستاند. نریمان، در زمان فریدون، مأمور گشودن دژ سپند بود، اما ساکنان دژ او را کشته بودند. سام نیز از لشکرکشی به کین خواهی پدر، پس از ماه ها و سال ها با دست خالی بازگشته بود. پس، رستم در کسوت بازرگانان و با بار نمک که خواستار فراوانی داشت به دژ رفت و انتقام گرفت و با غنیمت فراوانی بازگشت .
به معنی نَرمَنِش و پهلوان ، در شاهنامۀ فردوسی، پدر سام، نیای رُستَم . از او در شاهنامه تنها هنگامی سخن رفته که زال با رستم از رفتن نریمان به دژسپند می گوید و از او می خواهد که به کوه سپند رود انتقام نیای خود را بستاند. نریمان، در زمان فریدون، مأمور گشودن دژ سپند بود، اما ساکنان دژ او را کشته بودند. سام نیز از لشکرکشی به کین خواهی پدر، پس از ماه ها و سال ها با دست خالی بازگشته بود. پس، رستم در کسوت بازرگانان و با بار نمک که خواستار فراوانی داشت به دژ رفت و انتقام گرفت و با غنیمت فراوانی بازگشت .
wikijoo: نریمان
پیشنهاد کاربران
نریمان نیای بزرگ رستم پهلوان اسطوره ای شاهنامه از نسل گرشاسپ است. از نریمان به عنوان پهلوان سرشناس خاندان سام در شاهنامه سخن رفته و این پهلوان در دژ سپند کشته شد و رستم سال ها بعد انتقام او را بگرفت.
... [مشاهده متن کامل]
نیرم، در اوستا صفت جهان پهلوان است و این اسطوره همان نریمان پدر سام و جد رستم سیستانی است. نام نریمان از صفت «نئیرمنو»، یعنی نیرومند و نرینه پیدا شده که بعدها او را به صورت پهلوانی درآورده اند. صفت نئیرمنو را در اوستا به گرشاسپ دادند و همین نام است که در شاهنامه گاهی به صورت نیرم یا نریمان مشاهده می شود .
نَریمان به معنی نَرمَنِش و پهلوان ، در شاهنامۀ فردوسی، پدر سام، نیای رُستَم . از او در شاهنامه تنها هنگامی سخن رفته که زال با رستم از رفتن نریمان به دژسپند می گوید و از او می خواهد که به کوه سپند رود انتقام نیای خود را بستاند. نریمان، در زمان فریدون، مأمور گشودن دژ سپند بود، اما ساکنان دژ او را کشته بودند. سام نیز از لشکرکشی به کین خواهی پدر، پس از ماه ها و سال ها با دست خالی بازگشته بود. پس، رستم در کسوت بازرگانان و با بار نمک که خواستار فراوانی داشت به دژ رفت و انتقام گرفت و با غنیمت فراوانی بازگشت .
قوم نریمان در سرزمین سیستان سکونت داشت و نریمان یکی از پهلوانان متقدم سیستان است. منوچهر هنگام مرگ نصایحی به فرزندش نوذر نمود که در مواقع تهدید و خطر اجانب، فقط از سام فرزند نریمان کمک بجوید. «سام نریمان» بسیار مورد اعتماد منوچهر بود:
نریمان در زمان فریدون در صحنهٔ سیاسی نظامی ایران پدیدار شد، زال حادثه مرگ نریمان را هنگامی که رستم برای اوّلین بار به جنگ دشمنان می رفت، به او باز گفت. در جنگی بزرگ نریمان و فریدون همراه سپاهیان به محاصرهٔ قلعه ای سرگرم بودند که ناگهان سنگی از بالای دیوار قلعه بر سر نریمان فرود آمد و او را بکشت .
زال با این نصایح می خواهد رستم را ترغیب کند تا انتقام مرگ نریمان را از سکنهٔ کشوریکه قلعه غیرقابل نفوذ داشت، بگیرد.
... [مشاهده متن کامل]
نیرم، در اوستا صفت جهان پهلوان است و این اسطوره همان نریمان پدر سام و جد رستم سیستانی است. نام نریمان از صفت «نئیرمنو»، یعنی نیرومند و نرینه پیدا شده که بعدها او را به صورت پهلوانی درآورده اند. صفت نئیرمنو را در اوستا به گرشاسپ دادند و همین نام است که در شاهنامه گاهی به صورت نیرم یا نریمان مشاهده می شود .
نَریمان به معنی نَرمَنِش و پهلوان ، در شاهنامۀ فردوسی، پدر سام، نیای رُستَم . از او در شاهنامه تنها هنگامی سخن رفته که زال با رستم از رفتن نریمان به دژسپند می گوید و از او می خواهد که به کوه سپند رود انتقام نیای خود را بستاند. نریمان، در زمان فریدون، مأمور گشودن دژ سپند بود، اما ساکنان دژ او را کشته بودند. سام نیز از لشکرکشی به کین خواهی پدر، پس از ماه ها و سال ها با دست خالی بازگشته بود. پس، رستم در کسوت بازرگانان و با بار نمک که خواستار فراوانی داشت به دژ رفت و انتقام گرفت و با غنیمت فراوانی بازگشت .
قوم نریمان در سرزمین سیستان سکونت داشت و نریمان یکی از پهلوانان متقدم سیستان است. منوچهر هنگام مرگ نصایحی به فرزندش نوذر نمود که در مواقع تهدید و خطر اجانب، فقط از سام فرزند نریمان کمک بجوید. «سام نریمان» بسیار مورد اعتماد منوچهر بود:
نریمان در زمان فریدون در صحنهٔ سیاسی نظامی ایران پدیدار شد، زال حادثه مرگ نریمان را هنگامی که رستم برای اوّلین بار به جنگ دشمنان می رفت، به او باز گفت. در جنگی بزرگ نریمان و فریدون همراه سپاهیان به محاصرهٔ قلعه ای سرگرم بودند که ناگهان سنگی از بالای دیوار قلعه بر سر نریمان فرود آمد و او را بکشت .
زال با این نصایح می خواهد رستم را ترغیب کند تا انتقام مرگ نریمان را از سکنهٔ کشوریکه قلعه غیرقابل نفوذ داشت، بگیرد.
از شجرنامه رستم:
پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افرادی چون جمشید، هوشنگ، سیامک و کیومرث قرار دارند.
... [مشاهده متن کامل]
نکته:
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: با توجه به اینکه زال یعنی سفید موی و فرض کنید رستم یک تعصب خاصی نسبت به پدرش داشت گفته است هیچ کس حق ندارد اسم زال را بیاورد و باید بگوید دستان و باید من را هم رستم دستان خطاب کنند و دستان هم مثلاً اشاره به دستان نیرومند زال می کند چراکه وقتی دوران کودکی و نوجوانی خود را در کوهستان سپری می کرد با این دستان قوی از کوه ها و صخره ها بالا می رفت و یا اینکه از دستان شعبده باز او حکایت می کند که سیمرغ را در نزد خویش حاضر می کرد البته در باب معنی دستان، لقب زال، پدر رستم این گونه آمده است که وی به دستان به معنای افسون مشهور بود چراکه سیمرغ پیش او حاضر می شد.
پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افرادی چون جمشید، هوشنگ، سیامک و کیومرث قرار دارند.
... [مشاهده متن کامل]
نکته:
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: با توجه به اینکه زال یعنی سفید موی و فرض کنید رستم یک تعصب خاصی نسبت به پدرش داشت گفته است هیچ کس حق ندارد اسم زال را بیاورد و باید بگوید دستان و باید من را هم رستم دستان خطاب کنند و دستان هم مثلاً اشاره به دستان نیرومند زال می کند چراکه وقتی دوران کودکی و نوجوانی خود را در کوهستان سپری می کرد با این دستان قوی از کوه ها و صخره ها بالا می رفت و یا اینکه از دستان شعبده باز او حکایت می کند که سیمرغ را در نزد خویش حاضر می کرد البته در باب معنی دستان، لقب زال، پدر رستم این گونه آمده است که وی به دستان به معنای افسون مشهور بود چراکه سیمرغ پیش او حاضر می شد.
نَریمان، نیرمان ( nyrmān ) ، نیرَم ( nyram ) -
واژه اوستایی - نام پسرانه
نَریمان، یک ویژگی در اوستا هست که به پهلوانان داده می شده است!
به مانند: نریمان هوشنگ، گرشاسپ نریمان!
در اوستا به دو گونه آمده است:
... [مشاهده متن کامل]
نَئیرِ مَنَه ( naire - mana )
نَئیریانم ( nairyānm ) : این واژه فرنامی ( لقبی ) است که به نریمان می دهند و به همراه ( هام، hām ) واژه دلاور یا شجاع ( وَرِیت، vareit ) می آید!
فردوسی بزرگ، به خردمندی نام یک پهلوان را در شاهنامه، نریمان گذاشت!
پهلوانان و دلاورانی که در راه درستی و راستی ( اَشا ) گام بردارند، از سوی اهورامزدا به این فَرِّ " نَریمانی، نیرمانی" می رسند و توانایی روحی ( روهی، روانی ) آن ها چند برابر می شود، گویی انرژی زا خورده اند!
یارِ خوب تمام ماجراست:
امروزه به یاری ( دوستی یا معشوقه ای ) که به ما انگیزه می دهد تا در کنارِ خودش به آرمان هایمان و هدف های برتر، دست پیدا کنیم >>> می گویند: یارِ نیرمانی!
نَئیریَه ( nairyā ) : نَر، مرد، انسان نرینه و مذکر
مَنَه ( mana ) : دراینجا پسوند اسم ساز و نسبت و دارندگی و به معنی اندیشه ( man ) نیست!
به مانند: مردانه، زنانه، جسورانه، شجاعانه، شاهانه، عاشقانه، شبانه، پدرانه، مادرانه، جاودانه، دوستانه، جانانه و. . .
معنی: انگیزه دهنده، مُشوّق، به شور آورنده ( شور آفرین! ) -
دلگرم، امیدوار، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر! -
حسِ خوب، حالِ خوش، دلخوشی، انگیزه دلپسند، بهانه دلنشین، هنگام و زمان دلپذیر، دورانِ دلخواه ( آرمانی ) -
باباکرم، باباشَمَل، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
مردانه، مرد دل، جوانمرد، رادمرد، خاکی، باباشمل، کریم، بخشنده، دست و دل باز! -
دلیرمرد، رزمجو، جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، تِویشی ( توش! - در اوستا به معنی: نیرومند )
بخشی از بند 27 رام یشت و بند 38 زامیاد یشت:
"naire - mana" keresāspō yat ās mashyānām ukhranām aojishtō ainyō zarathushtrāt nairyayāt parō hām - veretōit
معنی:سپس کِرِساسپای ( گرشاسپ ) ، "نَریمان ( مرد دل، مردانه ) " آن فَر ( کاریزما ) را به چنگ آورد.
او که در کنار زرتشت به خاطر شجاعت مردانه اش، پر زورترین مردان نیرومند بود
( ( کِرِساسپای یا گونه اوستایی دیگر آن: مَنَنگه ( mananh ) - گرشاسپ! ) )
می توان به جای واژه انرژی زا که سَرهَمی ( ترکیبی ) از واژه انگلیسی و سِتاک ( بُن فعل ) زاینده یا افزاینده هست >>>
از واژه پارسی: "نیرمان، نیرَم" بهره برد!
( ( یادآوری از تریتا: گرچه در زمان باستان، ایرانی ها نوشابه انرژی زا داشتند: نوشابه هوم! ) )
واژه اوستایی - نام پسرانه
نَریمان، یک ویژگی در اوستا هست که به پهلوانان داده می شده است!
به مانند: نریمان هوشنگ، گرشاسپ نریمان!
در اوستا به دو گونه آمده است:
... [مشاهده متن کامل]
نَئیرِ مَنَه ( naire - mana )
نَئیریانم ( nairyānm ) : این واژه فرنامی ( لقبی ) است که به نریمان می دهند و به همراه ( هام، hām ) واژه دلاور یا شجاع ( وَرِیت، vareit ) می آید!
فردوسی بزرگ، به خردمندی نام یک پهلوان را در شاهنامه، نریمان گذاشت!
پهلوانان و دلاورانی که در راه درستی و راستی ( اَشا ) گام بردارند، از سوی اهورامزدا به این فَرِّ " نَریمانی، نیرمانی" می رسند و توانایی روحی ( روهی، روانی ) آن ها چند برابر می شود، گویی انرژی زا خورده اند!
یارِ خوب تمام ماجراست:
امروزه به یاری ( دوستی یا معشوقه ای ) که به ما انگیزه می دهد تا در کنارِ خودش به آرمان هایمان و هدف های برتر، دست پیدا کنیم >>> می گویند: یارِ نیرمانی!
نَئیریَه ( nairyā ) : نَر، مرد، انسان نرینه و مذکر
مَنَه ( mana ) : دراینجا پسوند اسم ساز و نسبت و دارندگی و به معنی اندیشه ( man ) نیست!
به مانند: مردانه، زنانه، جسورانه، شجاعانه، شاهانه، عاشقانه، شبانه، پدرانه، مادرانه، جاودانه، دوستانه، جانانه و. . .
معنی: انگیزه دهنده، مُشوّق، به شور آورنده ( شور آفرین! ) -
دلگرم، امیدوار، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر! -
حسِ خوب، حالِ خوش، دلخوشی، انگیزه دلپسند، بهانه دلنشین، هنگام و زمان دلپذیر، دورانِ دلخواه ( آرمانی ) -
باباکرم، باباشَمَل، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
مردانه، مرد دل، جوانمرد، رادمرد، خاکی، باباشمل، کریم، بخشنده، دست و دل باز! -
دلیرمرد، رزمجو، جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، تِویشی ( توش! - در اوستا به معنی: نیرومند )
بخشی از بند 27 رام یشت و بند 38 زامیاد یشت:
"naire - mana" keresāspō yat ās mashyānām ukhranām aojishtō ainyō zarathushtrāt nairyayāt parō hām - veretōit
معنی:سپس کِرِساسپای ( گرشاسپ ) ، "نَریمان ( مرد دل، مردانه ) " آن فَر ( کاریزما ) را به چنگ آورد.
او که در کنار زرتشت به خاطر شجاعت مردانه اش، پر زورترین مردان نیرومند بود
( ( کِرِساسپای یا گونه اوستایی دیگر آن: مَنَنگه ( mananh ) - گرشاسپ! ) )
می توان به جای واژه انرژی زا که سَرهَمی ( ترکیبی ) از واژه انگلیسی و سِتاک ( بُن فعل ) زاینده یا افزاینده هست >>>
از واژه پارسی: "نیرمان، نیرَم" بهره برد!
( ( یادآوری از تریتا: گرچه در زمان باستان، ایرانی ها نوشابه انرژی زا داشتند: نوشابه هوم! ) )
نام نریمان از ریشه نری narey به معنی دنیا هست بیشتر به معنی جنس نر پذیرفته اند اما چندان به نظر درست نمی رسه درباره پسوند مان نگاه کنید به این واژه ها . مانند ، آسمان ، ساختمان ، سازه مان ، خانه مان که بر مکان دلالت دارند البته برای این پسوند کاربردهای دیگری هم هست که از گفتگوی امروز خارج هست
پهلوان دلیر
این اسم بسیار زیبای است و اسم من نیز نریمان است
پهلوان
زیباترین اسم پسر بنظر من نریمان هستش
جد رستم
نرمان= نریمان: ( نر مان ) قهرمان، ارسلان، نر= ائرکک، ( اوغلان آدی )
نریمان : /narimān/ نَریمان ( اوستایی ) ( = نیرم ) 1 - به معنی نر منش، مرد سرشت و دلیر و پهلوان؛ 2 - ( در اوستا ) ( = نیرمانا ) به معنی نر منش و مرد سرشت؛ 3 - ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی پسر گرشاسب و پدر سام.
... [مشاهده متن کامل]
نیروان : /nirvān/ نیروان ( اَعلام ) نام رودخانه ای در شهرستان سقز که از مجموع دو رودخانه ی سلیمان بیک و بوین تشکیل می شود. اسم نیروان مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است .
نیروانا : /nirvānā/ نیروانا ( سنسکریت ) آخرین مرحله سلوک در نزد � بودا � که مرحله ی محو شدن جنبه ی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است. اسم نیروانا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
... [مشاهده متن کامل]
نیروان : /nirvān/ نیروان ( اَعلام ) نام رودخانه ای در شهرستان سقز که از مجموع دو رودخانه ی سلیمان بیک و بوین تشکیل می شود. اسم نیروان مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است .
نیروانا : /nirvānā/ نیروانا ( سنسکریت ) آخرین مرحله سلوک در نزد � بودا � که مرحله ی محو شدن جنبه ی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است. اسم نیروانا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
نریمان= مانند نر ، دارای شیوه ی نرها ، مرد سان ، جوانمرد ، دارای سرشت جوانمردی .
بستنی درست کردن
اسم اصیل ایرانی عالیه
خیلی اسم زیبایی هست اسم پسر منم نریمان هست هرکی شنیده گفته چه اسم زیبا ومردانه ایست
در اوستا " نریمنه " به چم مرد اندیشه و منش ، پدر سام و نیای رستم دستان.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)