نبرد گود پاتیله، نام نبردی میان سپاهیان پادشاهی آل مظفر به فرماندهی شاه منصور مظفری و سپاه امپراتوری تیموری به فرماندهی امیر تیمور گورکان و شاهزادگان گورکانی بود. این نبرد در ادامهٔ هجومهای مغولان به ایران برای بازگرداندن سلطهٔ خاندان چنگیز بود که چند دهه پیش تر، پادشاهی آل مظفر موفق شده بود در نبرد میانه به سال ۷۵۸ هجری قمری، آن را متوقف و خنثی کند، اما این بار با کشته شدن شاه منصور به سال ۷۹۵ هجری قمری، سلطهٔ مغولان دوباره به ایران بازگشت. نبرد گود پاتیله را نیز به مانند نبرد میانه باید نمونه ای درخشان و مثال زدنی از شیوهٔ نبرد سلاطین آل مظفر دانست که مبتنی بر حملات سریع و کوبنده با بهره گیری از سواره نظام برگزیدهٔ سنگین اسلحه بود. سواره نظام مظفری که حتی مطابق گزارش مورخان تیموری، به حسب مجموع استعداد، حدود یک دهم و به حسب نیروهای درگیر در میدان، حدود یک سی ام سپاه تیموری بود، در همان آغاز نبرد با حملات خُردکننده، سپاه عظیم مغولان را در هم کوبید و شاه منصور به شخص تیمور رسید و ضرباتی بر کلاهخود او وارد آورد. پافشاری و جان فشانی فداییان تیمور و پناه بردن تیمور به سراپردهٔ زنان و پنهان شدنش در چادر زنان، او را از دسترس شاه منصور خارج ساخت. در ادامهٔ نبرد، انصراف دو سوم ( دو هزار نفر ) از سپاهیان مظفری و خروجشان از میدان نبرد و به محاصره درآمدن شاه منصور، نتیجهٔ میدانی جنگ را معکوس ساخت و دیر رسیدن قوای کمکی از شیراز به میدان نبرد، موجب شکست سپاه مظفری و جان باختن شاه منصور در روز جمعه، نیمهٔ جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری شد. [ ۱] [ ۲]
شاه منصور در فاصلهٔ زمانی میان یورشهای سه ساله و پنج سالهٔ تیمور گورکانی بر تخت سلطنت آل مظفر تکیه زد و انگیزهٔ بر تخت نشینی و تمام مساعی او در پنج سال سلطنتش از سال ۷۹۰ تا ۷۹۵ هجری قمری، مقابله با تیمور بود. در آن هنگام، شاه منصور تنها پادشاهی بود که در ممالک پرشمار و بسیار وسیع مورد هجوم تیمور، انگیزه و توانایی مقابله با تیمور را داشت، زیرا او وارث حشمت شاه شجاع مظفری و نوهٔ امیر مبارزالدین محمد، فاتح بزرگ قرن هشتم هجری و شبیه ترین فرد به او بود و مانند او، برنامهٔ پادشاهی اش، متحد ساختن ایران و سپس حل کردن مشکل هجوم مغولان از طریق مستحکم ساختن کرانه های جیحون و استقرار سپاه در طول این کرانه ها بود. او این برنامه را مکرراً در نامه نگاریهایش به ملوک اطراف بیان می کرد و از آنان درخواست یاری برای وصول به این هدف داشت. [ ۳] [ ۴] [ ۵] شاه منصور همچنین برنامهٔ استحکام و نظامی سازی کرانه های جیحون را راه حل نهایی مشکل مغولان نمی دانست و با بلندتر گرفتن افق دیدش بر آن بود که دست به اجرای برنامه ای متهورانه برای حل نهایی مشکل مغولان زند و با گذر از جیحون، وارد سرزمینهای توران شود و مواطن و مساکن مغولان را برهم زند و منهدم سازد، [ ۶] ظاهراً این برنامه، مقاصدی فراتر از رفع مشکل مغولان داشت و شاه منصور بر آن بود که با عبور از جیحون تا مرزهای چین پیشروی کند و نیز با ورود به توران و فتح آن، به جایگاه پادشاهان اساطیری ایران دست یابد، زیرا پادشاهان آل مظفر به سبب آنکه تختگاهشان در پارس بود و تبار ایرانی داشتند، خود را وارث پادشاهان اساطیری ایران می دانستند که تختگاهشان در شهر استخر پارس بود. پادشاهان آل مظفر به طور مکرر از القاب و عناوینی که گویای این وراثت بود، بهره می بردند. با تمام مکاتیات و تلاشهای سیاسی و فشارهای نظامی که شاه منصور برای اجرای برنامه اش بر شاهزادگان آل مظفر وارد می ساخت، این شاهزادگان که پس از وفات شاه شجاع، هر یک در شهری به استقلال و خودسری، روزگار می گذراندند، با این برنامه ها همراهی نکردند و با برخوردهای نظامی مکرر با شاه منصور، قوا، امکانات مالی و نظامی و زمان او را به خود مشغول می ساختند. شاه منصور حتی حاضر شد که به شرط یاری رساندن عمویش عمادالدین سلطان احمد به برنامه هایش سلطنت را به او بسپارد و خود عازم جیحون شود، اما پاسخ مساعدی از وی دریافت نکرد. [ ۷] شاه منصور همچنین هیأتهای سفارتی به بغداد، روم و احتمالاً مصر فرستاد تا با سلاطین ایلکانی، عثمانی و ممالیک، بر ضد تیمور پیمان اتحاد بندد، اما آنان نیز که از تیمور هراس داشتند، ضمن استقبال از اندیشه های شاه منصور، معاذیری چون دوری مسافت و اشتغال به نبرد با فرنگ را مطرح ساختند و از ورود به اتحاد ضد تیمور، خودداری ورزیدند. بدین ترتیب برای شاه منصور مسجّل شد که در گسترهٔ چین و هند تا روسیه و روم و مصر که مورد تهاجمات تیمور بود، او تنها پادشاهی است که باید با تیمور مقابله کند. در این هنگام، خبر عبور تیمور از جیحون و آغاز یورش پنج ساله منتشر شد. تیمور در ۱۵ رجب ۷۹۴ سپاه خود را از ماوراءالنهر حرکت داد و در ۱۵ رمضان از جیحون عبور کرد. شاه منصور که از یاری و اتحاد دیگر ملوک ناامید شده بود، خود متکفّل برخورد با تیمور شد. او دستور داد استحکامات کاشان، اصفهان، خوزستان و دژ سپید پارس را بازسازی کنند و نیروهای نظامی خود را در این شهرها تقویت کرد. همچنین باروی شیراز را ترمیم کرد و ذخایر سلاح و غذای عظیمی در این شهر گردآورد. برنامهٔ او تقویت باروی شهرها و تحلیل بردن قوای تیمور در محاصرهٔ شهرها و سپس حملات سواره نظام معروف و خوف آور مظفری از پشت جبهه به نیروهای ضعیف شدهٔ تیمور بود. این برنامه را مورخان، بهترین تاکتیک برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت و احتمال موفقیتش را بسیار بالا می دانستند. مردم شیراز نیز پس از خطابهٔ تهییجی شاه منصور با این برنامه اعلام موافقت کردند و کار سوگند خوردن برای پایداری در نبرد با تیمور بدانجا رسید که در پاسخ یکی از مردّدان که می گفت اگر شاه از تیمور بگریزد، چه بر سر ما مردم شهر خواهد آمد، شاه منصور گرز هفده منی اش را بر دست گرفت و گفت: «هذا الالفُ فی کاف اُمّ الذی یفرّ مِن تیمور!». [ ۸] پس از آن، شاه منصور بخشی از نیروهایش را همراه مردم شیراز بر باروها مستقر کرد و خود با سپاهی به استعداد یک تا چهار هزار نفر سواره نظام از شیراز خارج شد تا ضمن سربازگیری در سرزمینهای آل مظفر، در صورت محاصره شدن شیراز، از پشت بر سپاه تیمور حمله نماید، اما هنگام خروج از شیراز، پیرزنی ناآگاه، بر سر پل فسا راه را بر شاه منصور بست و لابه کرد که آیا ما را میان گرگان تاتار، تنها رها می کنی و می گریزی؟ شاه منصور با دیدن لابهٔ پیرزن و از منسوب شدن به ترس و گریز، دچار تصمیمی اشتباه شد و برنامه ای را که شاه و سپاه و رعیت برای آن آماده شده بودند و بهترین برنامه برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت انگاشته می شد، رها کرد و به شیراز بازگشت. [ ۹] [ ۱۰] [ ۱۱] در آن هنگام، خبر فروریختن دژ سپید فارس نیز واصل شد. این دژ که از استحکامات بسیار مهم فارس بود، در مقاومتی دلیرانه، تلفات فراوانی به سپاه تیمور وارد آورد، اما در نهایت با هجوم سراسری سپاه تیمور، سقوط کرد. شدت سبعیت تاتاران در این واقعه چنان بود که پس از تسخیر دژ، سربازان ایرانی را زنده از فراز برجهای دژ که خود بر فراز کوهی بود، پایین می انداختند و بدین شیوه، اسیران را اعدام می کردند. در خاتمه نیز مهترِ سعادت، کوتوال قلعه را به فرمان تیمور گردن زدند و در جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری، عازم شیراز شدند. [ ۱۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشاه منصور در فاصلهٔ زمانی میان یورشهای سه ساله و پنج سالهٔ تیمور گورکانی بر تخت سلطنت آل مظفر تکیه زد و انگیزهٔ بر تخت نشینی و تمام مساعی او در پنج سال سلطنتش از سال ۷۹۰ تا ۷۹۵ هجری قمری، مقابله با تیمور بود. در آن هنگام، شاه منصور تنها پادشاهی بود که در ممالک پرشمار و بسیار وسیع مورد هجوم تیمور، انگیزه و توانایی مقابله با تیمور را داشت، زیرا او وارث حشمت شاه شجاع مظفری و نوهٔ امیر مبارزالدین محمد، فاتح بزرگ قرن هشتم هجری و شبیه ترین فرد به او بود و مانند او، برنامهٔ پادشاهی اش، متحد ساختن ایران و سپس حل کردن مشکل هجوم مغولان از طریق مستحکم ساختن کرانه های جیحون و استقرار سپاه در طول این کرانه ها بود. او این برنامه را مکرراً در نامه نگاریهایش به ملوک اطراف بیان می کرد و از آنان درخواست یاری برای وصول به این هدف داشت. [ ۳] [ ۴] [ ۵] شاه منصور همچنین برنامهٔ استحکام و نظامی سازی کرانه های جیحون را راه حل نهایی مشکل مغولان نمی دانست و با بلندتر گرفتن افق دیدش بر آن بود که دست به اجرای برنامه ای متهورانه برای حل نهایی مشکل مغولان زند و با گذر از جیحون، وارد سرزمینهای توران شود و مواطن و مساکن مغولان را برهم زند و منهدم سازد، [ ۶] ظاهراً این برنامه، مقاصدی فراتر از رفع مشکل مغولان داشت و شاه منصور بر آن بود که با عبور از جیحون تا مرزهای چین پیشروی کند و نیز با ورود به توران و فتح آن، به جایگاه پادشاهان اساطیری ایران دست یابد، زیرا پادشاهان آل مظفر به سبب آنکه تختگاهشان در پارس بود و تبار ایرانی داشتند، خود را وارث پادشاهان اساطیری ایران می دانستند که تختگاهشان در شهر استخر پارس بود. پادشاهان آل مظفر به طور مکرر از القاب و عناوینی که گویای این وراثت بود، بهره می بردند. با تمام مکاتیات و تلاشهای سیاسی و فشارهای نظامی که شاه منصور برای اجرای برنامه اش بر شاهزادگان آل مظفر وارد می ساخت، این شاهزادگان که پس از وفات شاه شجاع، هر یک در شهری به استقلال و خودسری، روزگار می گذراندند، با این برنامه ها همراهی نکردند و با برخوردهای نظامی مکرر با شاه منصور، قوا، امکانات مالی و نظامی و زمان او را به خود مشغول می ساختند. شاه منصور حتی حاضر شد که به شرط یاری رساندن عمویش عمادالدین سلطان احمد به برنامه هایش سلطنت را به او بسپارد و خود عازم جیحون شود، اما پاسخ مساعدی از وی دریافت نکرد. [ ۷] شاه منصور همچنین هیأتهای سفارتی به بغداد، روم و احتمالاً مصر فرستاد تا با سلاطین ایلکانی، عثمانی و ممالیک، بر ضد تیمور پیمان اتحاد بندد، اما آنان نیز که از تیمور هراس داشتند، ضمن استقبال از اندیشه های شاه منصور، معاذیری چون دوری مسافت و اشتغال به نبرد با فرنگ را مطرح ساختند و از ورود به اتحاد ضد تیمور، خودداری ورزیدند. بدین ترتیب برای شاه منصور مسجّل شد که در گسترهٔ چین و هند تا روسیه و روم و مصر که مورد تهاجمات تیمور بود، او تنها پادشاهی است که باید با تیمور مقابله کند. در این هنگام، خبر عبور تیمور از جیحون و آغاز یورش پنج ساله منتشر شد. تیمور در ۱۵ رجب ۷۹۴ سپاه خود را از ماوراءالنهر حرکت داد و در ۱۵ رمضان از جیحون عبور کرد. شاه منصور که از یاری و اتحاد دیگر ملوک ناامید شده بود، خود متکفّل برخورد با تیمور شد. او دستور داد استحکامات کاشان، اصفهان، خوزستان و دژ سپید پارس را بازسازی کنند و نیروهای نظامی خود را در این شهرها تقویت کرد. همچنین باروی شیراز را ترمیم کرد و ذخایر سلاح و غذای عظیمی در این شهر گردآورد. برنامهٔ او تقویت باروی شهرها و تحلیل بردن قوای تیمور در محاصرهٔ شهرها و سپس حملات سواره نظام معروف و خوف آور مظفری از پشت جبهه به نیروهای ضعیف شدهٔ تیمور بود. این برنامه را مورخان، بهترین تاکتیک برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت و احتمال موفقیتش را بسیار بالا می دانستند. مردم شیراز نیز پس از خطابهٔ تهییجی شاه منصور با این برنامه اعلام موافقت کردند و کار سوگند خوردن برای پایداری در نبرد با تیمور بدانجا رسید که در پاسخ یکی از مردّدان که می گفت اگر شاه از تیمور بگریزد، چه بر سر ما مردم شهر خواهد آمد، شاه منصور گرز هفده منی اش را بر دست گرفت و گفت: «هذا الالفُ فی کاف اُمّ الذی یفرّ مِن تیمور!». [ ۸] پس از آن، شاه منصور بخشی از نیروهایش را همراه مردم شیراز بر باروها مستقر کرد و خود با سپاهی به استعداد یک تا چهار هزار نفر سواره نظام از شیراز خارج شد تا ضمن سربازگیری در سرزمینهای آل مظفر، در صورت محاصره شدن شیراز، از پشت بر سپاه تیمور حمله نماید، اما هنگام خروج از شیراز، پیرزنی ناآگاه، بر سر پل فسا راه را بر شاه منصور بست و لابه کرد که آیا ما را میان گرگان تاتار، تنها رها می کنی و می گریزی؟ شاه منصور با دیدن لابهٔ پیرزن و از منسوب شدن به ترس و گریز، دچار تصمیمی اشتباه شد و برنامه ای را که شاه و سپاه و رعیت برای آن آماده شده بودند و بهترین برنامه برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت انگاشته می شد، رها کرد و به شیراز بازگشت. [ ۹] [ ۱۰] [ ۱۱] در آن هنگام، خبر فروریختن دژ سپید فارس نیز واصل شد. این دژ که از استحکامات بسیار مهم فارس بود، در مقاومتی دلیرانه، تلفات فراوانی به سپاه تیمور وارد آورد، اما در نهایت با هجوم سراسری سپاه تیمور، سقوط کرد. شدت سبعیت تاتاران در این واقعه چنان بود که پس از تسخیر دژ، سربازان ایرانی را زنده از فراز برجهای دژ که خود بر فراز کوهی بود، پایین می انداختند و بدین شیوه، اسیران را اعدام می کردند. در خاتمه نیز مهترِ سعادت، کوتوال قلعه را به فرمان تیمور گردن زدند و در جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری، عازم شیراز شدند. [ ۱۲]
wiki: نبرد گود پاتیله