ناو هواپیمابر کلاس گراف سپلین ( به آلمانی: Graf Zeppelin - class aircraft carrier ) کلاسی از چهار ناو هواپیمابر کریگس مارینه، نیروی دریایی رایش سوم بود که میانه دهه ۱۹۳۰ در جریان تسلیح مجدد آلمان طراحی شدند. کار ساخت تنها دو مورد از آن ها آغاز شد که در پی آغاز جنگ جهانی دوم هیچ یک به اتمام نرسید.
بر مبنای محدودیتهای پیمان ورسای آلمان از طراحی و در اختیار داشتن ناو هواپیمابر منع شده بود. علاوه بر این، با توجه به ممنوعیت به کارگیری نیروی هوایی، این کشور همچنین نمی توانست هواگرد نظامی داشته باشد. به هر صورت، بسیار پیش از آغاز تسلیح مجدد آلمان در دوره رایش سوم، آلمانی ها به ارزش نظامی ناوهای هواپیمابر پی برده بودند. پس از پی ریزی لوفت وافه، نیروی هوایی جدید آلمان، کریگس مارینه، نیروی دریایی این کشور، ساخت این گونه کشتی جنگی را در نظر گرفت. [ ۱]
روز ۱۸ ژوئن سال ۱۹۳۵ توافق نامه دریایی بریتانیا و آلمان به امضا رسید که راه را برای ساخت کشتی هواپیمابر در آلمان باز کرد. در میان سایر مسائل، آلمان اجازه یافت دو ناهواپیمابر با مجموع تناژ ۳۸۵۰۰ تن برای خود بسازد. این توافق نامه راه را برای پدیداری نخستین ناو هواپیمابر آلمانی باز کرد. [ ۲]
بخش ساخت وساز نیروی دریایی آلمان به رهبری مهندس ویلهلم هادلر، سال ۱۹۳۴ مأمور به آماده سازی یک طرح مطالعاتی برای یک ناو هواپیمابر شد. الزامات مشخصات طرح مذکور شامل وزن حدود ۲۰ هزار تن، سرعت ۳۳ گره، ظرفیت ۵۰ تا ۶۰ هواگرد و تسلیحات هشت توپ کالیبر ۲۰٫۳ سانتی متر و توان آتش قدرتمند ضدهوایی بود. زره و محافظت درونی شناور می بایست بر مبنای نُرم ناوهای سبک قرار می گرفت. این مأموریت مسئله ای دشوار به حساب می آمد چرا که آلمانی ها تجربه ای در این زمینه نداشتند و اطلاعات محدودی از ناوهای هواپیمابر سایر کشورها در دسترس بود. از طرفی، با درگیر بودن لوفت وافه با شکل گیری پر سرعت خود، امکان همکاری بین دو نیرو وجود نداشت. بازدید از ناوهای هواپیما بر بریتانیایی نیز اطلاعات مفید بسیار اندکی نصیب آلمانی ها کرد. پاییز سال ۱۹۳۵ امپراتوری ژاپن اجازه مشاهده آکاگی، ناو هواپیمابر نیروی دریایی این کشور، را به فرستاده های آلمان داد. اسناد متعددی از طرح این ناو هواپیمابر در اختیار این فرستادگان قرار گرفت اما مجدداً نتیجه به اندازه مورد انتظار سازنده نبود. بر مبنای این مشاهدات، در کنار چند تغییر مختصر دیگر، تنها یک بالابر سوم در مرکز ناو هواپیمابر به طرح آلمانی ها افزوده شد. به هر صورت بخش ساخت وساز نیروی دریایی آخر سر توانست در عرض یک سال به یک جمع بندی نهایی برای یک طرح مطالعاتی برسد. تمامی ملزومات مطرح گشته قابل دستیابی تصور می شد؛ تنها توپ های ۲۰٫۳ سانتی متری با تعداد برابری توپ ۱۵ سانتی متری جایگزین گردیدند. طرح مذکور دارای ده توپ ضدهوایی ۱۰٫۵ سانتی متری و تعداد زیادی مسلسل ضدهوایی بود. به صورت کلی، وزن ناو هواپیمابر ۲۳ هزار تن و سرعت آن ۳۵ گره در نظر گرفته شد. با وجود مشاهده نمونه های خارجی، این طرح تا حدود زیادی مستقل و متفاوت از آن ها بود. مهم ترین نتیجه این طرح مطالعاتی این بود که بخش های درگیر نیروی دریایی آلمان در طی چهارده ماه توسعه آن، مفهومی از آنچه می یایست از منظر کیفی و کمّی از یک ناو هواپیمابر انتظار داشتند کسب کردند. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر مبنای محدودیتهای پیمان ورسای آلمان از طراحی و در اختیار داشتن ناو هواپیمابر منع شده بود. علاوه بر این، با توجه به ممنوعیت به کارگیری نیروی هوایی، این کشور همچنین نمی توانست هواگرد نظامی داشته باشد. به هر صورت، بسیار پیش از آغاز تسلیح مجدد آلمان در دوره رایش سوم، آلمانی ها به ارزش نظامی ناوهای هواپیمابر پی برده بودند. پس از پی ریزی لوفت وافه، نیروی هوایی جدید آلمان، کریگس مارینه، نیروی دریایی این کشور، ساخت این گونه کشتی جنگی را در نظر گرفت. [ ۱]
روز ۱۸ ژوئن سال ۱۹۳۵ توافق نامه دریایی بریتانیا و آلمان به امضا رسید که راه را برای ساخت کشتی هواپیمابر در آلمان باز کرد. در میان سایر مسائل، آلمان اجازه یافت دو ناهواپیمابر با مجموع تناژ ۳۸۵۰۰ تن برای خود بسازد. این توافق نامه راه را برای پدیداری نخستین ناو هواپیمابر آلمانی باز کرد. [ ۲]
بخش ساخت وساز نیروی دریایی آلمان به رهبری مهندس ویلهلم هادلر، سال ۱۹۳۴ مأمور به آماده سازی یک طرح مطالعاتی برای یک ناو هواپیمابر شد. الزامات مشخصات طرح مذکور شامل وزن حدود ۲۰ هزار تن، سرعت ۳۳ گره، ظرفیت ۵۰ تا ۶۰ هواگرد و تسلیحات هشت توپ کالیبر ۲۰٫۳ سانتی متر و توان آتش قدرتمند ضدهوایی بود. زره و محافظت درونی شناور می بایست بر مبنای نُرم ناوهای سبک قرار می گرفت. این مأموریت مسئله ای دشوار به حساب می آمد چرا که آلمانی ها تجربه ای در این زمینه نداشتند و اطلاعات محدودی از ناوهای هواپیمابر سایر کشورها در دسترس بود. از طرفی، با درگیر بودن لوفت وافه با شکل گیری پر سرعت خود، امکان همکاری بین دو نیرو وجود نداشت. بازدید از ناوهای هواپیما بر بریتانیایی نیز اطلاعات مفید بسیار اندکی نصیب آلمانی ها کرد. پاییز سال ۱۹۳۵ امپراتوری ژاپن اجازه مشاهده آکاگی، ناو هواپیمابر نیروی دریایی این کشور، را به فرستاده های آلمان داد. اسناد متعددی از طرح این ناو هواپیمابر در اختیار این فرستادگان قرار گرفت اما مجدداً نتیجه به اندازه مورد انتظار سازنده نبود. بر مبنای این مشاهدات، در کنار چند تغییر مختصر دیگر، تنها یک بالابر سوم در مرکز ناو هواپیمابر به طرح آلمانی ها افزوده شد. به هر صورت بخش ساخت وساز نیروی دریایی آخر سر توانست در عرض یک سال به یک جمع بندی نهایی برای یک طرح مطالعاتی برسد. تمامی ملزومات مطرح گشته قابل دستیابی تصور می شد؛ تنها توپ های ۲۰٫۳ سانتی متری با تعداد برابری توپ ۱۵ سانتی متری جایگزین گردیدند. طرح مذکور دارای ده توپ ضدهوایی ۱۰٫۵ سانتی متری و تعداد زیادی مسلسل ضدهوایی بود. به صورت کلی، وزن ناو هواپیمابر ۲۳ هزار تن و سرعت آن ۳۵ گره در نظر گرفته شد. با وجود مشاهده نمونه های خارجی، این طرح تا حدود زیادی مستقل و متفاوت از آن ها بود. مهم ترین نتیجه این طرح مطالعاتی این بود که بخش های درگیر نیروی دریایی آلمان در طی چهارده ماه توسعه آن، مفهومی از آنچه می یایست از منظر کیفی و کمّی از یک ناو هواپیمابر انتظار داشتند کسب کردند. [ ۳]