امپراتوری ژاپن

دانشنامه عمومی

امپراتوری ژاپن یا امپراتوری ژاپن کبیر یک ابرقدرت آسیایی بود که پس از اصلاحات میجی در سال ۱۸۶۷ تأسیس شد. ژاپن در این مدت به سرعت صنعتی شد و ارتشش طوری بزرگ و قدرتمند شد که امپراتوری شروع به افزایش نفوذ خود در کشورهای همسایه کرد. در طی این دوران پایتخت امپراتوری از کیوتو به شهر کنونی توکیو انتقال یافت؛ شهری که تا آن زمان نیز قواعد اشراف سالاری در مدتی مدید در آن تداوم داشته بود. رمانی که به آن افسانه گنجی نیز که گفته می شود ( کهن ترین رمان جهان ) در این محدوده زمانی نگاشته شده است و امپراتور گنجی را باید بنیان گذار دوره امپراتوری ژاپن دانست.
با استعفای شوگون از قدرت در سال ۱۸۶۷ ( معروف به دوره بازگشت میجی ) قدرت مجدداً به امپراتور انتقال یافت. با از سرگیری اداره امور حکومتی، دولت جدید ذیل «امپراتور میجی» سیاست گذاری های غربگرایانه، از جمله بنیاد نهادن سیستم کابینه ای، تدوین قانون اساسی، اصلاح سیستم حکومت محلی و سامانه آموزشی نوین را ترویج داد. فرهنگ غربی ذیل سیاست بهبود رفاه ملی و قدرت نظامی فعالانه رواج یافت و وی پایتخت را از کیوتو به ادو انتقال داد و آن را توکیو ( که به معنای پایتخت شرقی است ) نامید. در دوره امپراتوری او ( که تا سال ۱۹۱۲ ادامه داشت و دوره میجی خوانده می شود ) ، اصلاحات بسیاری در ساختار اداری، حکومتی و نظامی صورت گرفت. چنان که در آغاز قرن بیستم ژاپن به سرعت صنعتی گردید و در آستانه تبدیل به قدرتی جهانی بود. پس از مرگ امپراتور میجی در ۱۹۱۲، امپراتوری ژاپن به قدرتی سلطه جو در منطقه تبدیل گشت و بعد از مجادله بر سر کره توانست چین را در جنگ نخست چین و ژاپن، شکست دهد ( ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵ ) و پورت آرتور و تایوان را به تصرف خود درآورد. از طرف دیگر، با پیروزی بر روسیه در زمین و دریا ( ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵ ) ، اروپا را شگفت زده کرد ( این شکست موجب انقلاب ۱۹۰۵م روسیه گردید ) . در ۱۹۱۴، ژاپن تا اندازه ای به این دلیل که در مقام قدرت جهانی بزرگی پذیرفته شود، بر ضد آلمان وارد جنگ جهانی اول شد. در این زمان، افکار عمومی در ژاپن از لحاظ عقیده سیاسی به دو گروه تقسیم می شد: عده ای که آزادی خواه بودند و به هیچ وجه میل نداشتند که کشورشان با نیروی نظامی و قوه قهریه به اشغال ممالک دیگر بپردازد و دسته دومی که معتقد بودند که جزایر ژاپن برای ملت پیشرفته و مترقی ژاپن کافی نیست، بلکه باید با تسخیر سرزمین های دیگر بر وسعت ژاپن افزود. با این حال، ژاپن به غیر از چند جزیره متعلق به آلمان در اقیانوس آرام، چیز زیادی به دست نیاورد و با سرخوردگی دریافت که قدرت های بزرگ ظاهراً با این کشور به صورت هم تراز رفتار نمی کنند. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، ژاپنی ها برای صنعتی شدن و تبدیل به یک ابرقدرت منطقه ای تلاش زیادی را مصروف داشتند و با گرفتن دانش فنی از آلمان، و دیگر کشورهای اروپایی به سرعت تبدیل به یک قدرت منطقه ای از لحاظ اقتصادی، نظامی گردید. بحران اقتصادی و فروپاشی تجارت جهانی در ۱۹۲۹م که تجارت ابریشم ژاپن را دستخوش فنا کرده بود، بنفع طرفداران قدرت نظامی تمام گردید. ژاپنی ها دو سال بعد ۱۹۳۱م بر منچوری چین دست یافتند. آن ها در ۱۹۳۹م به هندوچین تاختند؛ و بر این خطه دست یافتند، در ۱۹۴۱م که یکسال از جنگ جهانی دوم می گذشت، دولت های آلمان، ایتالیا و ژاپن متحد شدند تا نیروهای خود را علیه متفقین به کار اندازند. ژاپن بدون اعلام قبلی به پرل هاربر در هاوایی حمله کرد و خسارت شدیدی به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا وارد ساخت. این اقدام ژاپن موجب گردید تا ایالات متحده با تمام نیروی خود وارد جنگ گردد. ژاپنی ها بعد از پرل هاربر به اندونزی و سنگاپور حمله کردند و پیروزی های درخشانی به دست آوردند، اما نتایج جنگ در اروپا به ضرر متحدین تمام شد و آلمان هیتلری در ۱۹۴۵م سقوط کرد. پیشرفت پرشتاب نظامی ژاپن در سرتاسر شمال شرق آسیا و اقیانوس آرام متوقف شد و ایالات متحده با پرتاب دو بمب اتمی در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی، ژاپن را وادار به تسلیم کرد؛ و به این ترتیب برای ژاپن، جنگ دوم جهانی با شکستی فاجعه آمیز و وحشت جنگ اتمی به پایان رسید. دولت ژاپن به دستور امپراتور هیروهیتو در ۱۴ اوت ۱۹۴۵م بدون قید و شرط، تسلیم متفقین شد و تمامی متصرفات خود در اقیانوس آرام از جمله کشور کره را از دست داد. ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم صدمات فراوانی دید و در اواخر جنگ به چنان وضعی دچار شد که بسیاری از تحلیل گران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند. جنگ از مردم ژاپن بیش از دو میلیون قربانی گرفت، حدود چهل درصد شهرهای آن به ویرانه مبدل گردید. تأسیسات صنعتی و تولیدی تخریب و نابود شد، مزارع سوخت، سررشته کشت و زرع و کار و تولید از هم گسیخت، اقتصاد کشور فلج شد و سرانجام چیزی جز سرزمینی ویران و مردمی بیکار و گرسنه بر جای نماند. با این همه مردم ژاپن، خیلی زود بر بهت و گیجی خود فایق آمدند و شروع به خودسازی و نوسازی کشور کردند. از آنجا که بلافاصله پس از جنگ در قانون اساسی خود به صلح دوستی و مجاهدت در راه حفظ و استقرار صلحی پایدار و جهانی تأکید ورزیدند، ارتش را به کلی منحل کردند؛ لذا افراد نظامی نیز به سایر مردم پیوستند، و به سازندگی کشوری مشغول شدند که از لحاظ منابع طبیعی، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. اشغال کشور از سوی متفقین ( ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲ ) نظام سیاسی کشور را تبدیل به نظامی دموکراتیک کرد و همچنین احیای شگفت انگیز اقتصادی را بر اساس سیاست فعال صادرات آغاز ساخت. آیین شینتو که با ملی گرایی افراطی همسان شده بود ـ به صورت دین رسمی کنار گذاشته شد و در همین خلال جریانی به نام نهضت آموزش پدید آمد که طی آن کشور، گروهی از افراد مستعد را به منظور کسب و آموزش تخصص راهی کشورهای پیشرفته جهان ساخت. ژاپن پس از رهایی از جنگ، سیاست مسالمت آمیز در پیش گرفت و در سال ۱۹۵۶ به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. اقتصاد این کشور بار دیگر تنها چند سال پس از پایان جنگ و در دهه ۱۹۶۰م با رشد متوسط ۱۰٪ در سال به بالاترین نرخ رشد اقتصادی در بین تمامی کشورهای درگیر جنگ رسید؛ و این کشور به یکی از بزرگترین قدرت های اقتصادی جهان تبدیل گردید و در عرصه فناوری پیشتاز شد. در ۱۹۸۸ ژاپن با پیشی گرفتن از آمریکا تبدیل به بزرگ ترین کشور تأمین کننده اعتبار در جهان شد. هم اکنون نیز ژاپن دارای سومین اقتصاد برتر جهان بعد از آمریکا و چین می باشد. در ۸ ژانویه ۱۹۸۹ یک روز پس از مرگ امپراتور هیروهیتو، آکی هیتو پسر او جانشین وی شد. عرصه سیاست ژاپن تحت سلطه لیبرال دموکراتها است که به رغم رسوایی های مالی از ۱۹۵۵ قدرت را در دست دارند.
عکس امپراتوری ژاپنعکس امپراتوری ژاپنعکس امپراتوری ژاپنعکس امپراتوری ژاپن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس