لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
حالت طبیعی، طبیعی بودن، اعتقادبه طبیعت داشتن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (ادبی ) مکتبی ادبی که بر اساس تقلید از طبیعت بنا شده و معتقد است که هنر و ادبیات باید جنبۀ علمی داشته باشد و نویسنده باید تخیل را کنار بگذارد و واقع بین و عینیت گرا باشد.
دانشنامه عمومی
ناتورالیسم (ادبیات). طبیعت گرایی یا نچرالیسم ( به فرانسوی: Naturalisme ) گرایش و جنبش ادبی است شبیه به رئالیسم و بر ضد رمانتیسم و سنت گرایی که در اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفته است. این جنبش بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی بنا شد و به تبع آن شباهت های بسیاری به رئالیسم نیز داشت. نچرالیسم به دور از نمادگرایی، ایدئال گرایی و احساسات گرایی های مرسوم، بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید می کرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط می دانست. همچنین برخلاف سبک های سنت گرا که سوژهٔ آن ها درباریان و اشراف زادگان بودند شخصیت های داستانی در ادبیات نچرالیسم از طبقات فرودست و کم توان شکل می گرفتند.
ادبیات نچرالیسم یکی از جریان های ادبی مهم در قرن نوزدهم بود که نخست در اروپا و آمریکا شکل گرفت. این جریان ادبی از نظر فلسفی به پوزیتیویسم آگوست کنت بازمی گردد که در آن روش علمی پیشنهاد شده «فراتر از تجربه گرایی، مشاهده فعال و بی طرفی پدیده ها» بود. این روش علمی، نیازمند انجام آزمایش های کنترل شده توسط دانشمندان بود که این آزمایش ها فرضیات مربوط به آن پدیده ها را اثبات یا رد می کردند. امیل زولا این روش علمی را به ادبیات منتقل کرد و بر این اصرار کرد که نچرالیسم در ادبیات باید مانند آزمایش های کنترل شده باشد که در آن شخصیت ها به عنوان پدیده ها عمل می کنند. [ ۱] [ ۲]
در ادبیات نچرالیستی، واقعیت و طبیعت انسان به همراه شخصیت های داستانی بسیار مهم هستند. نویسندگان نچرالیسم به بررسی موضوعاتی مانند فقر، بی عدالتی، بیماری، مرگ و خشونت می پردازند و تصویری صادقانه و بدون تزویر از زندگی مردم را در مقابل خوانندگان خود قرار می دهند. شخصیت های داستانی در نچرالیسم معمولاً به عنوان پدیده هایی که تحت تأثیر شرایط داخلی و خارجی قرار می گیرند، نمایش داده می شوند و از اختیارات خود نسبت به سرنوشتشان بی اطلاع هستند. در این بین نویسندگان نچرالیسم، به عنوان نمایندگانی از طبقه کارگر و خیابان، به مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی، فقر و بی رحمی دولت و طبقه ثروتمند پرداختند و عباراتی مانند «واقعیت بدون تزویر» و «تاریکی وحشتناک واقعیت» را به کار می برند تا به واقعیت بی رحمانه و ظاهری دنیای اطراف خود اشاره کنند.
در دهه های بعد از قرن نوزدهم، جریان های ادبی نوگرایانه و مدرنیستی به شکلی قوی در ادبیات جهانی ظهور کردند که محوریت آن ها بر تجدید نظر در سنت های ادبی و هنری و استفاده از فرم های نوین و نوآورانه بود. به همین دلیل، ادبیات نچرالیسم که بیشتر به شکلی واقع گرا و رئالیستی نمایش دنیا را به تصویر می کشید، به شکلی محافظه کارانه و منسوخ شده نمایش داده شد و در نقد ادبی و هنری با چالش هایی مواجه شد. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفادبیات نچرالیسم یکی از جریان های ادبی مهم در قرن نوزدهم بود که نخست در اروپا و آمریکا شکل گرفت. این جریان ادبی از نظر فلسفی به پوزیتیویسم آگوست کنت بازمی گردد که در آن روش علمی پیشنهاد شده «فراتر از تجربه گرایی، مشاهده فعال و بی طرفی پدیده ها» بود. این روش علمی، نیازمند انجام آزمایش های کنترل شده توسط دانشمندان بود که این آزمایش ها فرضیات مربوط به آن پدیده ها را اثبات یا رد می کردند. امیل زولا این روش علمی را به ادبیات منتقل کرد و بر این اصرار کرد که نچرالیسم در ادبیات باید مانند آزمایش های کنترل شده باشد که در آن شخصیت ها به عنوان پدیده ها عمل می کنند. [ ۱] [ ۲]
در ادبیات نچرالیستی، واقعیت و طبیعت انسان به همراه شخصیت های داستانی بسیار مهم هستند. نویسندگان نچرالیسم به بررسی موضوعاتی مانند فقر، بی عدالتی، بیماری، مرگ و خشونت می پردازند و تصویری صادقانه و بدون تزویر از زندگی مردم را در مقابل خوانندگان خود قرار می دهند. شخصیت های داستانی در نچرالیسم معمولاً به عنوان پدیده هایی که تحت تأثیر شرایط داخلی و خارجی قرار می گیرند، نمایش داده می شوند و از اختیارات خود نسبت به سرنوشتشان بی اطلاع هستند. در این بین نویسندگان نچرالیسم، به عنوان نمایندگانی از طبقه کارگر و خیابان، به مبارزه با بی عدالتی های اجتماعی، فقر و بی رحمی دولت و طبقه ثروتمند پرداختند و عباراتی مانند «واقعیت بدون تزویر» و «تاریکی وحشتناک واقعیت» را به کار می برند تا به واقعیت بی رحمانه و ظاهری دنیای اطراف خود اشاره کنند.
در دهه های بعد از قرن نوزدهم، جریان های ادبی نوگرایانه و مدرنیستی به شکلی قوی در ادبیات جهانی ظهور کردند که محوریت آن ها بر تجدید نظر در سنت های ادبی و هنری و استفاده از فرم های نوین و نوآورانه بود. به همین دلیل، ادبیات نچرالیسم که بیشتر به شکلی واقع گرا و رئالیستی نمایش دنیا را به تصویر می کشید، به شکلی محافظه کارانه و منسوخ شده نمایش داده شد و در نقد ادبی و هنری با چالش هایی مواجه شد. [ ۳]
wiki: ناتورالیسم (ادبیات)
دانشنامه آزاد فارسی
ناتورالیسم (فلسفه). رجوع شود به:طبیعت گرایی (فلسفه)
wikijoo: ناتورالیسم_(فلسفه)
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
طبیعت گرا :کسی ویا کسانی که سرشت و خمیره ای طبیعت گرایانه دارند و فرای دانش های به روند روا ویا ناروا پیرامون طبیعت آیین خود را به دست می دهند چه آن دانشها را راست ودرست بدانند ویا ندانند آنها خود را در
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
این همانی با طبیعت وطبیعت را در این همانی باخود می انگارند و طبیعت را در فرای دیگر انگاره های به دست داده رو نمایی می کنند.
کانش گرایی. طبیعیگرایی.
ناتورالیسم.
کانش:طبیعت.
ناتورالیسم.
کانش:طبیعت.
حالت طبیعی
اعتقاد به طبیعت
طبیعت گرائی یا ناتورالیسم ( انگلیسیNaturalism ) معمولا" در اشاره به این باور فلسفی بکار می رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت ( نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی ) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعت گرائی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حاکم است و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است. توجه داشته باشید که طبیعت گرا در عین حال به کسانی که در گیر پژوهشهای علمی ( یا آموزش ) طبیعت و جهان طبیعی ( بویژه رشته های جانوری و گیاهی ) هستند گفته می شود تا از کسانی که دارای مشرب فلسفی خاصی هستند متمایز گردند. در این معنا طبیعت گرا" و "زیست بوم گرا" مترادف یکدیگر می شوند. فیلسوف پاول کورتس می گوید بهترین راه شرح طبیعت کارگیری اصول مادی، از جمله جرم و دیگر فیزیکی و شیمیائی پذیرفته شده جامعه علمی است. افزون بر این این معنا از طبیعت گرائی بر این است که روح ، شبح و خدایان واقعیت نداشته طبیعت را هدفی نیست. معمولا" این معنای طبیعت گرائی را طبیعت گرائی متافیزیکی یا فلسفی می نامند. خدا باوران مخالف این اندیشه اند که هرچه هست طبیعت است و دیگر هیچ. به ایزد یا خدایانی که طبیعت را آفریده اند باور دارند. در یزدان شناسی اینان نیز جای دارند و آنها را معلول علت های ثانوی می دانند. در سده بیستم دبلیو وی کواین و جورج سانتی انا همراه فیلسوفانی دیگر چنین استدلال می کردند که موفقیت طبیعت گرائی در علم بدین معناست که روشهای علمی باید در فلسفه نیز کار گرفته شود. از این دیدگاه علم و فلسفه تشکیل یک پیوستار می دهند. تاریخچه انگاره ها و فرضهای طبیعت گرائی فلسفی نخستین بار در آثار فلاسفه ایونی پیشا سقراطی دیده شده است. یکی از اینان تالس ( طالس ) بود که پدر دانشش شمرده اند زیرا نخستین کسی بود که به توضیح رویدادهای طبیعی بدون توسل به علل مافوق طبیعی پرداخت. این فیلسوفان نخستین طرفدار اصول پژوهش تجربی بودند که بشکلی چشم گیر پیش درآمد طبیعت گرائی بوده اند. تأکید امروزی بر طبیعت گرائی روش مند از آراء متفکران مدرسی قرون وسطی طی رنسانس قرن دوازدهم بر می خیزد: در پایان قرون وسطی جستجوی علل طبیعی وجه مشخصه فیلسوفان مسیحی و طبیعت گرا شده بود. گرچه وجه مشخصه هر دو باز گذاردن در بروی احتمال مداخله مستقیم الهی در کار طبیعت اغلب معاصران کم خرد خود را که بجای جستجوی توضیحات طبیعی پی معجزه می گشتند به تمسخر می گرفتند. ژان بوریدان ( پس از 1295 - حدود 1358 ) کشیشی در دانشگاه پاریس بود که " احتمالاً درخشان ترین استاد هنر قرون وسطی" خوانده شده به مقایسه جستجوی "علل طبیعی مناسب" توسط فلاسفه با عادت عوام به بستن پدیده های شگفت انگیز نجومی به امر فراطبیعی پرداخت. در قرن چهاردهم فیلسوف طبیعت گرا نیکول اورسم ( حدود 82 - 1320 ) که رفت تا کشیش کاتولیک رومی شود چنین وعظ می کرد در بحث شگفتی های گوناگون طبیعت " هیچ توجیهی برای توسل قدرت پروردگار، که آخرین ملجاء ضعفاست، یا به اجنه و شیاطین، یا خدای متعال، چنانکه گوئی مستقیماً بر این آثار تأثیر می گذارد نیست، بویژه در مورد معلولهائی که علتشان را بخوبی می دانیم. " علاقه به مطالعه طبیعت گرانه طبیعت در قرن شانزدهم و هفدهم وقتی بالا گرفت که مسیحیان بیشتری توجه خود را معطوف آنچه علل ثانویه ای نامیده می شد که خداوند در تمشیت جهان کار می گرفت کردند. کاتولیک ایتالیایی، گالیلئو گالیله ای ( 1642 - 1564 ) یکی از پیش تازان ترویج فلسفه نو بر این پای می فشرد که طبیعت " هیچگاه از اصول قانونی که بر او تحمیل شده سر نمی تابد. " در عصر روشنگری شماری از فلاسفه، از جمله فرانسیس بیکن و ولتر به شرح توجیهات فلسفی رد توسل به توسل به نیروهای فراطبیعی در پژوهش جهان طبیعی پرداختند. انقلابهای علمی که در پی آمد توضیحاتی برای زیست شناسی، زمین شناسی، فیزیک و دیگر علوم طبیعی ارائه دادند که ذاتاً یزدان گرایانه نبود. گویند وقتی از پی یر سیمون دو لاپلاس پرسیده شد چرا در اثرش، مکانیک سماوی نامی از خدا نیست در پاسخ گفت " نیازی به آن فرضیه ندارم. "
نک. طبیعت گرائی