مکرم

/mokarram/

مترادف مکرم: ارجمند، بخشنده، بزرگوار، جواد، سخاوتمند، سخی، کریم، محترم، معز

برابر پارسی: گرامی

معنی انگلیسی:
honoured, honourable

فرهنگ اسم ها

اسم: مکرم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mokarram) (فارسی: مکَرم) (انگلیسی: mokarram)
معنی: عزیز، گرامی، گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم، ( در حالت قیدی ) ( در قدیم ) با عزت و بزرگی
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

مکرم. [ م ُ ک َرْ رَ ] ( ع ص ) گرامی کرده شده و بزرگ داشته شده. ( آنندراج ). گرامی شده و تعظیم شده و توقیر کرده شده و احترام کرده شده و عزیز داشته شده. ( ناظم الاطباء ). گرامی داشته. گرامی. مُبَجَّل. معظم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
نزدیک کردگارمکرم
در پیش شهریار مقرب.
مسعودسعد.
در خدمت پادشاهان کامران و مکرم یا در میان زهاد قانع و محترم. ( کلیله و دمنه ).
امثال من مکرم و من سخره هوان
اقران من مرفه و من طعمه عذاب.
رشید وطواط.
غرض ذات تو بود ارنه نگشتی
بنی آدم به «کرمنا» مکرم.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 682 ).
در خدمتت انبیا مشرف
وز حرمتت آدمی مکرم.
جمال الدین عبدالرزاق.
زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند، و لیة النعم ، ملکه کبری... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122 ). هرکدام که صحبت ما اختیار کند عزیز و مکرم است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 82 ). محترم و مکرم بنشاندند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 164 ). مثال یافتند که همه با مواطن خویش مکرم و مسلم باز گردند. ( مرزبان نامه ، ایضاً ص 173 ). به سعت جلال این جناب کرم و سده مکرم پیوستیم... ( مرزبان نامه ، ایضاً ص 281 ).
- مکرم داشتن ؛ گرامی داشتن. مورد تکریم قرار دادن : وی را مکرم بداشت و با منصب و منزلت ارجمند برسانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 446 ).
لیک موسی را مقدم داشتند
ساحران او را مکرم داشتند.
مولوی.
روز جمعه را که سابع آن ایام است مکرم داشته عید مؤمنان می خوانند. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 13 ).
- مکرم شدن ؛ عزت یافتن. عزیز شدن. بزرگی یافتن :
به ز آدمی است و آدمی نام
لیک آدم از او شده مکرم.
خاقانی.
- مکرم کردن ؛ گرامی داشتن. عزیز داشتن :
چویزدانت مکرم کرد و مخصوص
چنان زی در میان خلق عالم.
سعدی.
- مکرم گردیدن ؛ گرامی داشته شدن. عزیز شدن : باز عزیز و مکرم گردد. ( چهارمقاله چ معین ص 93 ).
|| صفت آرند برای ماه شوال : شوال مکرم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || تنزیه نموده شده از معایب. ( ناظم الاطباء ). || نجیب و باسعادت و بزرگوار و جوانمرد و باسخاوت و بلندمرتبه. ( ناظم الاطباء ). مرد بخشنده و جوانمرد برای همه. ( از ذیل اقرب الموارد ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محمد علی حبیب آبادی اصفهانی شاعر ( ف. فروردین ۱۳۴۴ ه.ش . ) در سال ۱۳۳۹ ه.ق . روزنامه [ صدای اصفهان ] و سپس مجله سپاهان و مجله بلدیه را انتشار داد .
عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده
( اسم ) بزرگ دارنده احترام کننده .
کرامت . یا رجل مکرمه مرد بخشنده و جوانمرد .

فرهنگ معین

(مُ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - اکرام شده ، بزرگ داشته ، احترام کرده . ۲ - احسان کرده .
(مُ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - اکرام کننده ، احترام کننده . ۲ - احسان کننده .
(مُ کَ رَّ ) [ ع . ] (ص . ) بزرگ داشته شده ، عزیز.

فرهنگ عمید

عزیز، گرامی، بزرگ داشته شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
کرم (۴۷ بار)

دانشنامه عمومی

مکرم ( به عربی: مکرم ) یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان حدیده واقع شده است. [ ۱]
عکس مکرم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس