[ویکی فقه] موسوعة مصطلحات الفلسفة (کتاب). «موسوعة مصطلحات الفلسفة عند العرب»، تالیف جیرار جهامی ، از معدود فرهنگ نامه هایی است که در خصوص علوم عقلی اسلامی، تدوین شده است. این فرهنگ نامه، علاوه بر نشان دادن نظر هر فیلسوف ، به خصوص در باره تعریف یک اصطلاح ، با مقایسه تعریف فیلسوفان مختلف از یک اصطلاح، امکان دست یابی به تحول تاریخی مفهوم یک اصطلاح فلسفی را نیز فراهم آورده است.
در این فرهنگ نامه، اصطلاحات، به صورت الفبایی مرتب شده اند و ذیل هر اصطلاح، متن های فلسفی ای که شامل آن اصطلاح است، به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان، ذکر شده است.
در این فرهنگ نامه، اصطلاحات، به صورت الفبایی مرتب شده اند و ذیل هر اصطلاح، متن های فلسفی ای که شامل آن اصطلاح است، به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان، ذکر شده است.
[ویکی فقه] موسوعه مصطلحات الفلسفه (کتاب). «موسوعة مصطلحات الفلسفة عند العرب»، تالیف جیرار جهامی ، از معدود فرهنگ نامه هایی است که در خصوص علوم عقلی اسلامی، تدوین شده است. این فرهنگ نامه، علاوه بر نشان دادن نظر هر فیلسوف ، به خصوص در باره تعریف یک اصطلاح ، با مقایسه تعریف فیلسوفان مختلف از یک اصطلاح، امکان دست یابی به تحول تاریخی مفهوم یک اصطلاح فلسفی را نیز فراهم آورده است.
در این فرهنگ نامه، اصطلاحات، به صورت الفبایی مرتب شده اند و ذیل هر اصطلاح، متن های فلسفی ای که شامل آن اصطلاح است، به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان، ذکر شده است.
گزارش محتوا
نویسنده، در توضیح نحوه گزینش اصطلاحات، در این فرهنگ نامه و ویژگی های کلی منابع آن، در مقدمه، می نویسد: «ما از طریق تالیفاتی که محققان این حوزه آنها را مهم ترین فرهنگ نامه ها شمرده اند و طبیعت جامع و شامل اصطلاح فلسفی را نشان می دهند، به هویت اصطلاح فلسفی نزد عرب ها راه می بریم. ما هویت اصطلاح فلسفی را فقط از جابر بن حیان یا کندی یا فارابی در اوایل امر، یا در زمان تحول آن نمی گیریم، بلکه هم چنین و به خصوص از طریق آثاری بر می کشیم که ختم کننده اصطلاحند و آن را به طور کامل جمع کرده اند؛ یعنی دو کتاب المبین فی شرح الفاظ الحکماء و المتکلمین اثر سیف الدین آمدی و التعریفات اثر علی بن محمد شریف جرجانی ». مؤلف، هیچ گونه تحلیل یا اظهار نظری در خصوص مفاهیم و اصطلاحات ارائه نکرده است و صرفا متون مختلفی را که اصطلاح در آنها یافت می شده، کنار هم قرار داده و یا به اصطلاح، اصطلاحات فلسفی را مستندسازی کرده است. جیرار جهامی، در مقدمه کتاب، گستره تاریخی خاصی را برای این فرهنگ نامه مشخص نکرده است. از این روی، می توان دریافت که او کل تاریخ فلسفه اسلامی را گستره این فرهنگ نامه می داند، اما از آن جا که منابعی که او برای این فرهنگ نامه شمرده است، از ابتدای فلسفه اسلامی تا علاء الدین طوسی در قرن نهم هجری قمری را شامل می شود، می توان دریافت که دکتر جهامی نیز مانند بسیاری از مستشرقان و به تبع آنها، بسیاری از اعراب اهل فلسفه، فلسفه اسلامی را در ابن رشد خاتمه یافته می داند و بعد از او فیلسوف قابل اعتنایی نمی بیند. در یک نگاه خوش بینانه، این گرایش از آن جا ریشه می گیرد که مستشرقان، چون فلسفه اسلامی را بخشی از تاریخ فلسفه غرب در قرون وسطی می دانستند و بیشتر متفکرانی را می شناختند که آثارشان در قرون وسطی، به زبان لاتین ترجمه شده بود. نگاهی جامع به دامنه وسیع فلسفه و حکمت اسلامی نداشتند و تاریخ فلسفه اسلامی را با مرگ ابن رشد خاتمه یافته می دانستند و حد اکثر قدمی که پس از ابن رشد برمی داشتند، بررسی آرا و عقاید ابن خلدون بود؛ کاری که مؤلف این فرهنگ نامه هم انجام داده و مقدمه ابن خلدون را جزو منابع شمرده است. اگر خاتمه بخشیدن فلسفه اسلامی به ابن رشد، از برخی از مستشرقان که دست رسی مستقیم به منابع اسلامی ندارند، پذیرفتنی باشد، از محققان عرب، که منابع فلسفه اسلامی را به راحتی در اختیار دارند، پذیرفته نیست که در انتهای قرن بیستم، تاریخ فلسفه اسلامی یا فرهنگ اصطلاحات فلسفه اسلامی تالیف کنند و از بخش بزرگی از حکمت اسلامی چشم پوشی نمایند. چگونه می توان شارحان حکمت اشراق ، چون سهروردی و قطب الدین شیرازی و حکمای بنامی مانند جلال الدین دوانی ، میر داماد ، ملا صدرا ، ملا رجبعلی تبریزی ، ملا محسن فیض کاشانی ، عبد الرزاق لاهیجی ، قاضی سعید قمی ، آقا علی مدرس و ملا هادی سبزواری را نادیده گرفت.غفلت از فلسفه اسلامی پس از ابن رشد، عمده ترین نقص این فرهنگ نامه به شمار می رود. از این رو، فاقد اصطلاحات جدید فلسفی است که پس از ابن رشد، به خصوص در مکتب اصفهان ، ابداع شده و هم چنین فاقد تطورات همه اصطلاحات فلسفی در بخش بزرگی از تاریخ فلسفه اسلامی؛ یعنی پس از ابن رشد است.در همان بخش از تاریخ فلسفه اسلامی هم که گستره این کتاب است، برخی منابع از قلم افتاده اند. از بهمنیار ، کتابی به نام ما بعد الطبیعة، جزو منابع قرار گرفته است و نامی از مراتب الموجودات و التحصیل برده نشده است؛ حال آن که، التحصیل جامع ترین اثر بهمنیار است. هیچ یک از رسائل محمد بن زکریای رازی ، به عنوان اولین فیلسوف ارسطو ستیز جهان اسلام، جزو منابع قرار نگرفته است. از آثار فارابی، فلسفه ارسطو جزو منابع آمده، اما فلسفه افلاطون نیامده است.هم چنین، رسالة فی العلم الالهی ، فصول منتزعة ، اغراض ما بعد الطبیعة ، الواحد و الوحدة از فارابی، جزو منابع قرار نگرفته است. از ابوسلیمان سجستانی، ابو الحسن عامری و ابن حزم، سخنی به میان نیامده است. از ابن سینا، رساله العرشیة ، المباحثات ، المبدا و المعاد و رسالة فی اثبات النبوات جزو منابع قرار نگرفته است؛ حال آن که، آثار اصلی ابن رشد همه جزو منابع قرار گرفته اند و به طور مکرر نیز در فرهنگ نامه به آنها ارجاع شده است.
اشکالات کتاب
از اشکالات وارد بر کتاب عبارت است از:
← اصطلاح یابی نادرست
...
در این فرهنگ نامه، اصطلاحات، به صورت الفبایی مرتب شده اند و ذیل هر اصطلاح، متن های فلسفی ای که شامل آن اصطلاح است، به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان، ذکر شده است.
گزارش محتوا
نویسنده، در توضیح نحوه گزینش اصطلاحات، در این فرهنگ نامه و ویژگی های کلی منابع آن، در مقدمه، می نویسد: «ما از طریق تالیفاتی که محققان این حوزه آنها را مهم ترین فرهنگ نامه ها شمرده اند و طبیعت جامع و شامل اصطلاح فلسفی را نشان می دهند، به هویت اصطلاح فلسفی نزد عرب ها راه می بریم. ما هویت اصطلاح فلسفی را فقط از جابر بن حیان یا کندی یا فارابی در اوایل امر، یا در زمان تحول آن نمی گیریم، بلکه هم چنین و به خصوص از طریق آثاری بر می کشیم که ختم کننده اصطلاحند و آن را به طور کامل جمع کرده اند؛ یعنی دو کتاب المبین فی شرح الفاظ الحکماء و المتکلمین اثر سیف الدین آمدی و التعریفات اثر علی بن محمد شریف جرجانی ». مؤلف، هیچ گونه تحلیل یا اظهار نظری در خصوص مفاهیم و اصطلاحات ارائه نکرده است و صرفا متون مختلفی را که اصطلاح در آنها یافت می شده، کنار هم قرار داده و یا به اصطلاح، اصطلاحات فلسفی را مستندسازی کرده است. جیرار جهامی، در مقدمه کتاب، گستره تاریخی خاصی را برای این فرهنگ نامه مشخص نکرده است. از این روی، می توان دریافت که او کل تاریخ فلسفه اسلامی را گستره این فرهنگ نامه می داند، اما از آن جا که منابعی که او برای این فرهنگ نامه شمرده است، از ابتدای فلسفه اسلامی تا علاء الدین طوسی در قرن نهم هجری قمری را شامل می شود، می توان دریافت که دکتر جهامی نیز مانند بسیاری از مستشرقان و به تبع آنها، بسیاری از اعراب اهل فلسفه، فلسفه اسلامی را در ابن رشد خاتمه یافته می داند و بعد از او فیلسوف قابل اعتنایی نمی بیند. در یک نگاه خوش بینانه، این گرایش از آن جا ریشه می گیرد که مستشرقان، چون فلسفه اسلامی را بخشی از تاریخ فلسفه غرب در قرون وسطی می دانستند و بیشتر متفکرانی را می شناختند که آثارشان در قرون وسطی، به زبان لاتین ترجمه شده بود. نگاهی جامع به دامنه وسیع فلسفه و حکمت اسلامی نداشتند و تاریخ فلسفه اسلامی را با مرگ ابن رشد خاتمه یافته می دانستند و حد اکثر قدمی که پس از ابن رشد برمی داشتند، بررسی آرا و عقاید ابن خلدون بود؛ کاری که مؤلف این فرهنگ نامه هم انجام داده و مقدمه ابن خلدون را جزو منابع شمرده است. اگر خاتمه بخشیدن فلسفه اسلامی به ابن رشد، از برخی از مستشرقان که دست رسی مستقیم به منابع اسلامی ندارند، پذیرفتنی باشد، از محققان عرب، که منابع فلسفه اسلامی را به راحتی در اختیار دارند، پذیرفته نیست که در انتهای قرن بیستم، تاریخ فلسفه اسلامی یا فرهنگ اصطلاحات فلسفه اسلامی تالیف کنند و از بخش بزرگی از حکمت اسلامی چشم پوشی نمایند. چگونه می توان شارحان حکمت اشراق ، چون سهروردی و قطب الدین شیرازی و حکمای بنامی مانند جلال الدین دوانی ، میر داماد ، ملا صدرا ، ملا رجبعلی تبریزی ، ملا محسن فیض کاشانی ، عبد الرزاق لاهیجی ، قاضی سعید قمی ، آقا علی مدرس و ملا هادی سبزواری را نادیده گرفت.غفلت از فلسفه اسلامی پس از ابن رشد، عمده ترین نقص این فرهنگ نامه به شمار می رود. از این رو، فاقد اصطلاحات جدید فلسفی است که پس از ابن رشد، به خصوص در مکتب اصفهان ، ابداع شده و هم چنین فاقد تطورات همه اصطلاحات فلسفی در بخش بزرگی از تاریخ فلسفه اسلامی؛ یعنی پس از ابن رشد است.در همان بخش از تاریخ فلسفه اسلامی هم که گستره این کتاب است، برخی منابع از قلم افتاده اند. از بهمنیار ، کتابی به نام ما بعد الطبیعة، جزو منابع قرار گرفته است و نامی از مراتب الموجودات و التحصیل برده نشده است؛ حال آن که، التحصیل جامع ترین اثر بهمنیار است. هیچ یک از رسائل محمد بن زکریای رازی ، به عنوان اولین فیلسوف ارسطو ستیز جهان اسلام، جزو منابع قرار نگرفته است. از آثار فارابی، فلسفه ارسطو جزو منابع آمده، اما فلسفه افلاطون نیامده است.هم چنین، رسالة فی العلم الالهی ، فصول منتزعة ، اغراض ما بعد الطبیعة ، الواحد و الوحدة از فارابی، جزو منابع قرار نگرفته است. از ابوسلیمان سجستانی، ابو الحسن عامری و ابن حزم، سخنی به میان نیامده است. از ابن سینا، رساله العرشیة ، المباحثات ، المبدا و المعاد و رسالة فی اثبات النبوات جزو منابع قرار نگرفته است؛ حال آن که، آثار اصلی ابن رشد همه جزو منابع قرار گرفته اند و به طور مکرر نیز در فرهنگ نامه به آنها ارجاع شده است.
اشکالات کتاب
از اشکالات وارد بر کتاب عبارت است از:
← اصطلاح یابی نادرست
...
wikifeqh: موسوعه_مصطلحات_الفلسفه