به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.
خاقانی.
|| پی درپی کردن کاری. ( غیاث ) ( آنندراج ). || پیاپی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).تتابع. توالی. پیاپی چیزی آوردن. || ( اصطلاح فقهی ) عهد ولاء بستن اسلام آورده ای با مسلمی ، و چنین کسی را مولی نامند. و اگر اسلام آورده لکن موالات نکرده او را مفرج خوانند. ( یادداشت مؤلف ). در اصطلاح شرع آن است که شخصی با شخصی دیگر هم عهد شود که اگر او جنایتی کرد زیانش از آن او باشد و اگر مرد میراثش به او برسد. در موالات فرق نمی کند که طرفین هر دو مرد یا هر دو زن و یا یکی مرد و دیگری زن باشد. بعضی مجهول النسب بودن شخص را شرط صحت عقد موالات دانسته اند و بعضی آن را شرطی قایل نیستند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح فقهی ) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت. در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است.موالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) پیاپی کردن دو کار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیاپی کردن.( دهار ). || جدا کردن بعضی از گوسپندان رااز بعضی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دوستی. پیوستگی با هم نمودن. ( منتهی الارب ). دوستی نمودن با کسی و پیوستن به او، ضد معاداة. ( از ناظم الاطباء ). با کسی دوستی کردن. ( دهار ). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به موالات شود.