[ویکی فقه] هرچند در دوران پهلوی حضور زنان به عنوان سناتور و نماینده مجلس بیشتر نقش سمبلیک داشت، امّا زنانی بودند که نقش ایفا کردند. از جمله دکتر مهین صنیع نماینده بابل در ادوار ۲۳ و ۲۴ مجلس شورای ملی. خانم صنیع از چهره های شاخص و مبارز در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به شمار می آمد.
مهین دخت صنیع در ۱۲۹۸ (ه. ش) در بابل متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بابل به اتمام رسانید و وارد دانشکده ادبیات تهران شد و درجه لیسانس در ادبیات فارسی گرفت. پس از اخذ لیسانس در کنکور دکترای ادبیات فارسی شرکت کرد و به دوره دکترا راه یافت. دوره مزبور را نیز به اتمام رسانید و رساله دکترای خود را تحت عنوان «دستور زبان فارسی» که به راهنمایی دکتر محمد معین تهیه کرده بود به تصویب رسانید و دکتر در ادبیات فارسی شناخته شد. چندی در دانشکده ادبیات شهید بهشتی به تدریس مشغول شد. وی دارای تالیفاتی در رشته تخصصی خود می باشد که می توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد. در کتاب ارج نامه دکتر معین در صفحه ۱۰۷ در بخش راهنمایی رساله های دکتری، شماره ۸ مربوط به مهین دخت صنیع و سال ۱۳۴۶ می باشد. وی دارای تالیفاتی در رشته ی تخصصی خود می باشد که می توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد. هم چنین «گلرخان سیه چشم» عنوان کتابی به قلم مهین بانو صنیع است که از سوی نشر نوشه چاپ و منتشر شده است. نویسنده در توضیح این اثر می نویسد: این دفتر ترجمانی از داستان زندگی چند بانوی والای ایرانی از سرودههای فردوسی است که به انگیزه آشنا ساختن جوانان این سرزمین فراهم آمده است.
خانواده
پدر مهین صنیع، دکتر حسین صنیع (صنیع همایون) اهل شیراز و خواهرزاده فرصت الدوله شیرازی بود. فرصت از دانشمندان عصر خود به شمار می آمد و تالیفات متعددی من جمله «آثارالعجم» و «دیوان فرصت» را از خود به جای گذاشته است. پدربزرگ فرصت طبیب مخصوص کریم خان زند بود. فرصت هیچ وقت ازدواج نکرد و فرزندی نداشت و علاقه زیادی به خواهرزاده خود (پدر مهین صنیع) داشت. شخصاً تعلیم و تربیت او را به عهده گرفت و برای تکمیل تحصیلات او را به روسیه تزاری فرستاد. دکتر حسین صنیع با آن که تحت تاثیر تعلیمات دایی خود علاقه زیادی به ادبیات و موسیقی داشت و تار خوب می نواخت، معذلک رشته دندانپزشکی را انتخاب کرد. پس از پایان تحصیلاتش شرکت تومانیانس که در شمال ایران فعالیت های مختلف بازرگانی داشت، او را به عنوان دندانپزشک استخدام و به بابلسر فرستاد. او بلافاصله مطبی در بابلسر دایر و مشغول به کار شد. در همان اوان در بابل با فامیل مادر مهین که مازندرانی بودند و با روسیه داد و ستد تجاری داشتند، آشنا شد و با گوهر بدیع، مادر مهین ازدواج کرد. چون در آن زمان دندانپزشک دیگری در مازندران وجود نداشت، دکتر صنیع موفق شد در شهرهای دیگر مازندران از قبیل آمل، ساری و بابل مطبهایی دایر و جوانان با استعداد را به عنوان دستیار خود انتخاب و به تعلیم آن ها در این رشته بپردازد. آن ها نیز بعداً مطب هایی در تهران و مازندران دایر کردند و پس از تاسیس دانشکده دندانپزشکی تهران، با گذراندن دوره کوتاهی به اخذ درجه دکتری نایل شدند. دکتر صنیع به تدریج در مازندران املاکی خرید و هنگامی که رضاشاه املاک مردم را ضبط می کرد، چون حاضر نشد املاک خود را واگذار کند به زندان افتاد. وی پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ موقعی که رضاشاه از ایران رفت از زندان آزاد شد و چند سال بعد در بابل درگذشت. خواهر مهین صنیع آذر صنیع بود. آذر بعد از فارغ التحصیلی از دانشکده دندانپزشکی به واسطه فعالیت در دانشکده پزشکی بر سر راه دکتر «سعید حکمت» رییس پزشکی قانونی کشور قرار گرفته بود. دکتر حکمت نماینده مجلس شورای ملی و رییس پزشکی قانونی به پست ترین رذایل اخلاقی آلوده بود و هنر عمده اش فریب دادن زنان و دختران و سوء استفاده جنسی از آنان بود. وی از زنان فریب خورده برای به دست آوردن امتیازات سیاسی و اقتصادی بهره برداری می کرد و آنان را در اختیار رجال بلند پایه و سرمایه داران بزرگ قرار می داد. حکمت، آذر صنیع را که بواسطه موقعیت شغلی با او آشنا شده بود و برای شوهرش دنبال کار می گشت، به لطایف الحیل می فریبد و پس از سوءاستفاده جنسی از او به ابوالحسن ابتهاج معرفی می کند. ابتهاج هم برای قدردانی از این زن شغل مناسبی به شوهر او ارجاع می کند. رفت و آمدهای آذر صنیع با ابوالحسن ابتهاج آن قدر ادامه یافت تا شوهر که کارمند خود ابتهاج در سازمان برنامه بود فهمید چه بهای سنگینی برای پیداکردن کار پرداخته است. به همین دلیل همسرش را طلاق داد و آذر که از مدت ها قبل با ابتهاج روابط نامشروع داشت به عقد و ازدواج او درآمد. ابتهاج دارای همسر بود و از قبل با دختر معززالدوله نبوی ازدواج کرده بود. ابوالحسن ابتهاج رییس سابق سازمان برنامه بود که در زمان حکومت امینی بازداشت و زندانی شد. ابتهاج پس از برکناری از سازمان برنامه مقدمات تاسیس یک بانک خصوصی را فراهم ساخت و پس از کسب اجازه نام آن را بانک ایرانبان نهاد. در اوایل تاسیس بانک موفقیتی نصیب او نشد تا این که ۲۵% از سهام بانک مزبور را به سیتی بانک واگذار کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۶ (ه. ش) سهام خود و همسرش آذر صنیع را به هژبر یزدانی فروخت و از ایران خارج شد. دکتر مهین دخت صنیع ابتدا به همسری سرگرد امیر سرداری درآمد که از رؤسای املاک پهلوی بود و به شقاوت و تندخویی ضرب المثل بود. بعد از مدتی نام خانوادگی خود را از امیر سرداری به کشورپاد تغییر داد و در میانسالی درگذشت. همسر دوم مهین از پزشکان معروف تهران بود بنام دکتر دانشوری که چندی معاونت وزارت بهداری را عهده دار شد. وی طبیبی حاذق و مردمدار بود. امٌا محمدعلی سفری این مرد را دچار عقده های متعدد می داند.
ورود به مناصب سیاسی و اجرایی
مهین صنیع در سال ۱۳۵۰ از طرف حزب ایران نوین کاندیدای نمایندگی مجلس از بابل شد و پس از اتمام انتخابات به مجلس بیست و سوم راه یافت. در آن دوره مدتی هم عضو هیئت رییسه بود. در دوره بیست و چهارم نیز نماینده مجلس از بابل گردید و با سمت منشی به هیئت رییسه در اجلاسیه اول و دوم راه یافت. گزارش جلسه مجلس بدین شرح است:گزارش از شعبه سوم به مجلس شورای ملی سجادی مخبر شعبه سوم: پرونده انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل حاکیست که به موجب دستور شماره ۴۹۸/۴۲-۱۳۵۰/۳/۲۲ وزارت کشور در اجرای ماده ۱۴ قانون انتخابات فرمانداری در تاریخ ۶/۴/۱۳۵۰ از ۳۶ نفر طبقات ششگانه و معتمدین محل دعوت بعمل آورده پس از انتخاب اعضاء اصلی و علی البدل و هیات رئیسه و تعیین انجمن های فرعی و سایر تشریفات قانونی در روز ۱۸/۴/۱۳۵۰ اخذ رای بعمل آمده و بلافاصله شروع بقرائت آراء ماخوذه شده است در نتیجه از ۷۱۵۰۶ رای بانو دکتر مهین صنیع با اکثریت ۶۹۱۴۹ رای و آقای دکتر حسن متین با اکثریت ۶۹۰۸۷ رای و آقای دکتر عبدالله بهزادی با اکثریت ۶۹۰۳۵ به نمایندگی بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل انتخاب شدند در مدت یک هفته مقرر برای قبول شکایات ۲ فقره شکایت به دفتر انجمن رسیده که پس از رسیدگی انجمن آن ها را وارد تشخیص نداده لذا در تاریخ ۲۶/۴/۱۳۵۰ اعتبار نامه بنام نامبردگان صادر و انجمن انحلال خود را اعلام میدارد. شعبه سوم پس از رسیدگی به پرونده با توجه به این که در مهلت مقرر قانونی برای قبول شکایات هیچ گونه اعتراضی به انتخابات شهرستان بابل مجلس شورای ملی نرسیده صحت جریان انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل و نمایندگی بانو دکتر مهین صنیع را که در درجه اول انتخاب شده اند تایید نمود. وی از جمله نمایندگانی بود که بعد از انتخاب بختیار به نخست وزیری به مخالفت با او برخواست و از طرف گروه مخالف بختیار با شاه ملاقات کرد. شاه که مهین صنیع را به خوبی می شناخت، در حالی که او را با نام کوچکش خطاب می کرد با حال گریه گفت که هیچ راه حل دیگری برایش باقی نمانده و بختیار آخرین شانس بقای رژیم است. چهره درهم شکسته و چشمان اشک آلود و لحن تضرع امیز شاهی که مهین صنیع صلابت و قدرتش را به یاد داشت او را به حدی منقلب کرد که دیگر یارای سخن گفتن برایش باقی نماند و وقتی که با چشمان گریان شرح ماوقع را با همکارانش درمیان گذاشت همه دریافتند که دیگر در جبین این کشتی شکسته نور رستگاری نیست..
← نماینده دوره بیست و سوم
...
مهین دخت صنیع در ۱۲۹۸ (ه. ش) در بابل متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بابل به اتمام رسانید و وارد دانشکده ادبیات تهران شد و درجه لیسانس در ادبیات فارسی گرفت. پس از اخذ لیسانس در کنکور دکترای ادبیات فارسی شرکت کرد و به دوره دکترا راه یافت. دوره مزبور را نیز به اتمام رسانید و رساله دکترای خود را تحت عنوان «دستور زبان فارسی» که به راهنمایی دکتر محمد معین تهیه کرده بود به تصویب رسانید و دکتر در ادبیات فارسی شناخته شد. چندی در دانشکده ادبیات شهید بهشتی به تدریس مشغول شد. وی دارای تالیفاتی در رشته تخصصی خود می باشد که می توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد. در کتاب ارج نامه دکتر معین در صفحه ۱۰۷ در بخش راهنمایی رساله های دکتری، شماره ۸ مربوط به مهین دخت صنیع و سال ۱۳۴۶ می باشد. وی دارای تالیفاتی در رشته ی تخصصی خود می باشد که می توان کتاب دستور زبان فارسی و کتاب زنان در شاهنامه را نام برد. هم چنین «گلرخان سیه چشم» عنوان کتابی به قلم مهین بانو صنیع است که از سوی نشر نوشه چاپ و منتشر شده است. نویسنده در توضیح این اثر می نویسد: این دفتر ترجمانی از داستان زندگی چند بانوی والای ایرانی از سرودههای فردوسی است که به انگیزه آشنا ساختن جوانان این سرزمین فراهم آمده است.
خانواده
پدر مهین صنیع، دکتر حسین صنیع (صنیع همایون) اهل شیراز و خواهرزاده فرصت الدوله شیرازی بود. فرصت از دانشمندان عصر خود به شمار می آمد و تالیفات متعددی من جمله «آثارالعجم» و «دیوان فرصت» را از خود به جای گذاشته است. پدربزرگ فرصت طبیب مخصوص کریم خان زند بود. فرصت هیچ وقت ازدواج نکرد و فرزندی نداشت و علاقه زیادی به خواهرزاده خود (پدر مهین صنیع) داشت. شخصاً تعلیم و تربیت او را به عهده گرفت و برای تکمیل تحصیلات او را به روسیه تزاری فرستاد. دکتر حسین صنیع با آن که تحت تاثیر تعلیمات دایی خود علاقه زیادی به ادبیات و موسیقی داشت و تار خوب می نواخت، معذلک رشته دندانپزشکی را انتخاب کرد. پس از پایان تحصیلاتش شرکت تومانیانس که در شمال ایران فعالیت های مختلف بازرگانی داشت، او را به عنوان دندانپزشک استخدام و به بابلسر فرستاد. او بلافاصله مطبی در بابلسر دایر و مشغول به کار شد. در همان اوان در بابل با فامیل مادر مهین که مازندرانی بودند و با روسیه داد و ستد تجاری داشتند، آشنا شد و با گوهر بدیع، مادر مهین ازدواج کرد. چون در آن زمان دندانپزشک دیگری در مازندران وجود نداشت، دکتر صنیع موفق شد در شهرهای دیگر مازندران از قبیل آمل، ساری و بابل مطبهایی دایر و جوانان با استعداد را به عنوان دستیار خود انتخاب و به تعلیم آن ها در این رشته بپردازد. آن ها نیز بعداً مطب هایی در تهران و مازندران دایر کردند و پس از تاسیس دانشکده دندانپزشکی تهران، با گذراندن دوره کوتاهی به اخذ درجه دکتری نایل شدند. دکتر صنیع به تدریج در مازندران املاکی خرید و هنگامی که رضاشاه املاک مردم را ضبط می کرد، چون حاضر نشد املاک خود را واگذار کند به زندان افتاد. وی پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ موقعی که رضاشاه از ایران رفت از زندان آزاد شد و چند سال بعد در بابل درگذشت. خواهر مهین صنیع آذر صنیع بود. آذر بعد از فارغ التحصیلی از دانشکده دندانپزشکی به واسطه فعالیت در دانشکده پزشکی بر سر راه دکتر «سعید حکمت» رییس پزشکی قانونی کشور قرار گرفته بود. دکتر حکمت نماینده مجلس شورای ملی و رییس پزشکی قانونی به پست ترین رذایل اخلاقی آلوده بود و هنر عمده اش فریب دادن زنان و دختران و سوء استفاده جنسی از آنان بود. وی از زنان فریب خورده برای به دست آوردن امتیازات سیاسی و اقتصادی بهره برداری می کرد و آنان را در اختیار رجال بلند پایه و سرمایه داران بزرگ قرار می داد. حکمت، آذر صنیع را که بواسطه موقعیت شغلی با او آشنا شده بود و برای شوهرش دنبال کار می گشت، به لطایف الحیل می فریبد و پس از سوءاستفاده جنسی از او به ابوالحسن ابتهاج معرفی می کند. ابتهاج هم برای قدردانی از این زن شغل مناسبی به شوهر او ارجاع می کند. رفت و آمدهای آذر صنیع با ابوالحسن ابتهاج آن قدر ادامه یافت تا شوهر که کارمند خود ابتهاج در سازمان برنامه بود فهمید چه بهای سنگینی برای پیداکردن کار پرداخته است. به همین دلیل همسرش را طلاق داد و آذر که از مدت ها قبل با ابتهاج روابط نامشروع داشت به عقد و ازدواج او درآمد. ابتهاج دارای همسر بود و از قبل با دختر معززالدوله نبوی ازدواج کرده بود. ابوالحسن ابتهاج رییس سابق سازمان برنامه بود که در زمان حکومت امینی بازداشت و زندانی شد. ابتهاج پس از برکناری از سازمان برنامه مقدمات تاسیس یک بانک خصوصی را فراهم ساخت و پس از کسب اجازه نام آن را بانک ایرانبان نهاد. در اوایل تاسیس بانک موفقیتی نصیب او نشد تا این که ۲۵% از سهام بانک مزبور را به سیتی بانک واگذار کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۶ (ه. ش) سهام خود و همسرش آذر صنیع را به هژبر یزدانی فروخت و از ایران خارج شد. دکتر مهین دخت صنیع ابتدا به همسری سرگرد امیر سرداری درآمد که از رؤسای املاک پهلوی بود و به شقاوت و تندخویی ضرب المثل بود. بعد از مدتی نام خانوادگی خود را از امیر سرداری به کشورپاد تغییر داد و در میانسالی درگذشت. همسر دوم مهین از پزشکان معروف تهران بود بنام دکتر دانشوری که چندی معاونت وزارت بهداری را عهده دار شد. وی طبیبی حاذق و مردمدار بود. امٌا محمدعلی سفری این مرد را دچار عقده های متعدد می داند.
ورود به مناصب سیاسی و اجرایی
مهین صنیع در سال ۱۳۵۰ از طرف حزب ایران نوین کاندیدای نمایندگی مجلس از بابل شد و پس از اتمام انتخابات به مجلس بیست و سوم راه یافت. در آن دوره مدتی هم عضو هیئت رییسه بود. در دوره بیست و چهارم نیز نماینده مجلس از بابل گردید و با سمت منشی به هیئت رییسه در اجلاسیه اول و دوم راه یافت. گزارش جلسه مجلس بدین شرح است:گزارش از شعبه سوم به مجلس شورای ملی سجادی مخبر شعبه سوم: پرونده انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل حاکیست که به موجب دستور شماره ۴۹۸/۴۲-۱۳۵۰/۳/۲۲ وزارت کشور در اجرای ماده ۱۴ قانون انتخابات فرمانداری در تاریخ ۶/۴/۱۳۵۰ از ۳۶ نفر طبقات ششگانه و معتمدین محل دعوت بعمل آورده پس از انتخاب اعضاء اصلی و علی البدل و هیات رئیسه و تعیین انجمن های فرعی و سایر تشریفات قانونی در روز ۱۸/۴/۱۳۵۰ اخذ رای بعمل آمده و بلافاصله شروع بقرائت آراء ماخوذه شده است در نتیجه از ۷۱۵۰۶ رای بانو دکتر مهین صنیع با اکثریت ۶۹۱۴۹ رای و آقای دکتر حسن متین با اکثریت ۶۹۰۸۷ رای و آقای دکتر عبدالله بهزادی با اکثریت ۶۹۰۳۵ به نمایندگی بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل انتخاب شدند در مدت یک هفته مقرر برای قبول شکایات ۲ فقره شکایت به دفتر انجمن رسیده که پس از رسیدگی انجمن آن ها را وارد تشخیص نداده لذا در تاریخ ۲۶/۴/۱۳۵۰ اعتبار نامه بنام نامبردگان صادر و انجمن انحلال خود را اعلام میدارد. شعبه سوم پس از رسیدگی به پرونده با توجه به این که در مهلت مقرر قانونی برای قبول شکایات هیچ گونه اعتراضی به انتخابات شهرستان بابل مجلس شورای ملی نرسیده صحت جریان انتخابات بیست و سومین دوره قانون گذاری شهرستان بابل و نمایندگی بانو دکتر مهین صنیع را که در درجه اول انتخاب شده اند تایید نمود. وی از جمله نمایندگانی بود که بعد از انتخاب بختیار به نخست وزیری به مخالفت با او برخواست و از طرف گروه مخالف بختیار با شاه ملاقات کرد. شاه که مهین صنیع را به خوبی می شناخت، در حالی که او را با نام کوچکش خطاب می کرد با حال گریه گفت که هیچ راه حل دیگری برایش باقی نمانده و بختیار آخرین شانس بقای رژیم است. چهره درهم شکسته و چشمان اشک آلود و لحن تضرع امیز شاهی که مهین صنیع صلابت و قدرتش را به یاد داشت او را به حدی منقلب کرد که دیگر یارای سخن گفتن برایش باقی نماند و وقتی که با چشمان گریان شرح ماوقع را با همکارانش درمیان گذاشت همه دریافتند که دیگر در جبین این کشتی شکسته نور رستگاری نیست..
← نماینده دوره بیست و سوم
...
wikifeqh: مهین_صنیع