اضافه نمودن یا کشف ابعاد اضافی با هدف ادغام مکانیک ذرات و امواج ( مکانیک کوانتمی و موجی ) و نسبیت عام در جهت فرمول بندی رشته جدید علم فیزیک تحت عنوان گرانش یا جاذبه کوانتمی به زبان ریاضی و در اینجا به زبان ساده و روز مره : یک گلوله، یک توپ و یا یک جرم که در جای خود در حال سکون و یا روی مدار در حرکت است، فضای هندسی پیوسته و تجزیه ناپذیر ظرف نگهدارنده محتوای کیهان یا جهان را در اطراف خود گود نموده و می نماید و نه بافت هندسی زمانمکان نسبی انشتاین را. آن گلوله یا توپ و یا آن جسم ( سیارک، سیاره، خورشید، ستاره، سفید و سیاه چاله ) از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی بر روی هم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی آفریده شده و ظرف نگهدارنده محتوا از مکان مطلق و بیمکانی مطلق بر رویهم ( با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس ) . بُعد چهارم هرکدام از آنها یعنی زمان مطلق و بیزمانی مطلق بر رویهم به زبان فنی یعنی نوسانگر دو قطبی لحظه جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان، دو نقش یا وظیفه عمده را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر کلیه موجودات و پدیده ها و امورات و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه به سوی آینده و وقوع مه بانگ بعدی ( و پس از آن بسوی وقع مهبانگ های بعدی و بعدی ) تا رسیدن یا بازگشتن روی مسیر دایره ای به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. این تصویر و روند در محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر می باشد. نکته مهم اینکه خدای حقیقی و واقعی یعنی خدا از دیدگاه علمی ( و نه خدا از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیزم ) موجودی بیکران یا بینهایت ا
... [مشاهده متن کامل]
می باشد و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و این چنین خدائی هیچ چیز دیگری نیست غیر از محیط و محتوای مجموعه باز و بیشمار گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان ها و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. شاید برای انسان امروز و آینده مفید، ثمر بخش و راهگشا باشد که در بحث منشاء و آفرینش این جهان و انسان و بقیه موجودات به امر و خواست خدای حقیقی و واقعی، دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را پشت سر رها نماید تا بتواند در این زمینه ها از نو بیندیشد. آن دو داستان دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند و محتوای آنها از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ابلاغ نگردیده است. از دیدگاه فردی من ( با نام های استعاری و قدیمی از قبیل قندی، پارینه، ویانه و . . . ) خدای حقیقی و واقعی نه تنها لازمان و لامکان ( la time and la space ) بلکه به یک سهم مساوی هم بیزمان و بیمکان و هم بازمان و بامکان است و آنهم بر رویهم هم مطلق و هم نسبی و در هردو بخش با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی. دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات در ست مثل اندیشمندان و متفکرین دینی تاکنون پدیده های بیزمانی و بیمکانی را به معنای عدم وجود زمان و مکان پنداشته اند و لذا هنوز به این حقیقت دست نیافته اند که این پدیده ها چیز دیگری نیستند غیر از نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز زمان و مکان.
طول زمانی این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان ( هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و جهان ها ) بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدا و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) در ادوار فراوان ( به تعداد کلیه حلقه های زنجیره دایره علت و معلول ) همیشه مساوی خواهد بود با معکوس زمان پلانک در علم فیزیک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه. تبدیل این زمان به سال شمسی ( یا قمری ) به کمک یک ماشین حساب مناسب به عهده خوانندگان گرامی که نه فقط به خدا اعتقاد و ایمان و امید دارند بلکه دوستدار علم و محاسبه هم باشند. نفس مجرد یا منِ هر فرد انسانی ( نه روح، نه روان ، نه جان، نه فهم و عقل ، نه هوش و نه آگاهی و نه خودآگاهی وی و نه چیز دیگری ) در طول این سفر به تعداد زندگی های دنیوی ( در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی ) همیشه در لحظه مرگ کالبد، در نفس مجرد یا منِ واحد خدای حقیقی و واقعی به خواب ژرف و شیرین فرو میرود و بموازات آن در طی حالت برزخ به کمک حواس و فهم و عقل بیکران وی از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار می نماید تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی. طول زمانی حالت برزخ برای هر فرد انسانی در کلیه اعصار همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی، نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر. بر اساس بینش و باور فردی من، وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ. خدای حقیقی و واقعی بی نیاز مطلق است و به هیچگونه ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارات خانه هایش در فلان سرزمین ها ، تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت.
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
محور و هسته اصلی تئوری یا نظریه علمی مه بانگ عبارت است از نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان که تاکنون توسط منجمین و کیهان شناسان و مفسرین کمتر مورد توجه قرار گرفته است. منظور از نوسانات متوالی به این معناست که تاریخ ها و نظم های کلی کوانتمی و یا دنیاهای چند گانه ( many world ) بیشمار محتوای کیهان که به شکل درهم تنیدگی و برهم نهادگی موجود اند و به شکل لایه بر لایه و طبقه بر طبقه و مجزا و مستقل از هم نیستند، از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات انبساط و انقباض در فواصل زمانی کاملا معین ( و شاید از پیش تعیین شده توسط یک خالق هوش مند دارای قدرت و دانش و آگاهی مطلق و بیکران ) و همیشه مساوی و برابر با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی ، پشت سر هم تکرار می شوند و آنهم نه بصورت تکرار مکررات خسته کننده بلکه هر بار در سطحی برتر از سطح قبلی یعنی از 0 تا 100 یا از سرحد نهایت نقصان یا امکان اخس تا سرحد نهایت کمال یا امکان اشرف . طوریکه در پایان سفر نزولی - صعودی هستی یا محتوای جهان یعنی در معاد همان نظام احسن یا کمال ایده آل بهشتی یا ملکوتی و یا آسمانی مبداء دوباره بر قرار گردد. لذا پس از مرگ, حیات انسان به پایان نخواهد رسید و از قبر هم برانگیخته نخواهد شد، بلکه در طول سفر بینهایت تولدها و مرگ ها و زندگی یا حیات های بیشماری با درجات مختلف تکاملی در انتظار انسان می باشند. امیدوارم پژوهشگران و محققین ایرانی علاقه مند به تئوری علمی مه بانگ در این زمینه بیشتر تحقیق نمایند. من خودم در مورد معنا و مفهوم حیات انسانی و درک حکمت الهی و فلسفه آفرینش و طرح مطلق آفرینش به باور های دینی موجود اکتفا نمیکنم .
... [مشاهده متن کامل]
در پایان پیشنهاد یک محاسبه به دوستداران و علاقه مندان به محاسبات ساده ریاضی در جهت محاسبه و تعیین حجم نطفه داغ کیهانی یا Cosmic Atom و یا تکینگی یا تجرد فیزیکی اولیه قبل از وقوع مه بانگ و آغاز انبساط . برای این کار می توان یک کره بسیار ریز را در نظر گرفت که قطر یا شعاع آن برابر با طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر باشد. از این طریق دو حجم محاسبه می شوند که یکی از آنها بسیار کوچکتر از دیگری خواهد بود. سپس می توان یکی از آن دو مقدار را معکوس نمود و از آن طریق حجم کل جهان یعنی حجم مکان یا فضای هندسی سه بعدی را بدست آورد که نقش نگاه دارنده محتوا را عهده دار می باشد و آنرا نباید با حجم محتوای در حال انبساط یکی دانست. این محاسبه و نتایج آن برای کلیه جهان های موازی و حقیقی و واقعی و بیشمار موجود در اطراف این جهان برابر و مساوی و یکی می باشند. ضمننا عبارت "دنیاهای موازی " موجود در جهان های موازی را نباید با خود جهان های موازی یکی پنداشت .
امیدوارم که سر خواننده گان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
جهت اطلاع: اگر از خود پرسیده باشید که سفر نزولی - صعودی هستی چند سال طول می کشد؟ در پاسخ به این سوال میتوان زمان پلانک یعنی 10 بتوان منهای 43 ثانیه را معکوس نمود و سپس آنرا یک بار بر 60 و بار دوم بر 24 و بار سوم بر 365 تقسیم نمود که حاصل آن تقسیم برابر با 1, 9 ضربدر 10 بتوان 37 سال خواهد بود. یعنی عدد 19 و 36 نقطه در سمت راست آن. این طول زمانی برای خیلی از ما انسان ها غیر قابل تصور می باشد. و آنهم در سفر بینهایت فقط یک بار طی نمی شود بلکه بطور بیشمار و پایان ناپذیر.
عارف دینی فخرالدین عراقی ( همدانی ) :
دل گم شد و از و نشان نیابم
آن گم شده را در جهان نیابم
عارفه دینی - علمی مهتاب:
دل گم شده گشت باز پیدا و از و بسی نشان ها یافتم
وان گمشده را زنده در گیر و تدبیر امور جهان ها یافتم
... [مشاهده متن کامل]
در متن بالا طرح شکوهمند تخیلی - علمی و دینی به اختصار به نمایش گذاشته شد و محل ها و مکان های نیم سفر های نزولی و صعودی در پهنه بینهایت به زبان و روش هندسی ترسیم گردید و بجای حرکت روی دایره از نوسانات متوالی انبساط و انقباض محتوای کیهانی استفاده گردید که مشمول حال همه چیز و همه کس باشد و هیچ چیز و هیچ کسی را در طی سفر تنها و منزوی به حال خویش باقی نگذارد. پس از تعیین چهار چوب کلی طرح شکوهمند، لازم و ضروری است که از پیش، منازل، اقامت گاه ها، وادی ها و ایستگاه های سفر را ترسیم نمائیم که هرکدام ظهور یکی از مراتب وجودی عالم غیب خواهد بود. طوریکه اطلاع داریم ، حکیمان دینی هرکدام به نحوی کوشیده اند که مراتب وجود را تقسیم بندی نمایند. از مهمترین این این دسته بندی ها میتوان عالم غیب مطلق ، عالم عقول و انوار مجرده ، عالم نفوس نیمه مجرده یا عالم برزخ ( یا خیال و مثال ) ، عالم شهود مطلق یا طبیعت و محسوسات و سرانجام عالم صغیر یا انسان.
حکیمان بزرگوار و شریف و ارجمند برای شنوندگان و خوانندگان مثال نیاورده اند که روابط بین این عوالم که ثابت و ساکن سر جای خود پایدار ایستاده اند چگونه صورت میگیرد. در اینجا به آنها کمک میکنیم و یک مثال می آوریم: یک فرد انسانی قرار است به امر خداوند در طبیعت یا عالم محسوسات و شهود مطلق پا به عرصه وجود بگذارد. والدین وی تازه نامزد کرده و هنوز مراسم ازدواج بر پا نگردیده است. حال سوال این جاست که این امر چگونه اجرا میگردد؟ آیا خداوند که بر طبق نظریات حکیمان دینی خود شخصا در کار عالم شهود دخالت نمیکند، از مقر و جایگاه خویش که عالم غیب مطلق باشد، پرتویی پر از اطلاعات روشن به عالم عقول و انوار مجرده می فرستد که در آنجا به عقل آن فرد که قرار است در دنیا به ظهور برسد، امر کند که آماده سفر شود و به عالم نفوس نیمه مجرده هجرت نموده و نفس آن فرد را به همراه خود به عالم طبیعت ببرد و در آنجا به موقع و سر بزنگ ها هردو دست در دست همدیگر به نطفه به پیوندند؟ آدرس روستا و شهر و محله و خیابان و کوچه هم از طریق آن پرتو اولیه در اختیار عالی جنابان قرار گرفته است و زمان دقیق بسته شدن نطفه هم از پیش تعیین گردیده و هردوی این مسافران از آن بخوبی و روشنی مطلع اند. در لحظه مرگ هم گویا این دو زائر دوباره عالم شهود را دست در دست هم شبیه عاشق و معشوق به سوی عالم برزخ ترک میکنند و در آنجا طبق راهنمایی عده ای از ملائک نفس نیمه مجرده تحویل یکی از باغ چه های بهشت موقتی و یا تحویل یکی از گودال های جهنمی بر اساس اعمال نیک و بد دنیوی داده میشود و عقل مجرده از او خدا حافظی کرده و به موطن اولیه خویش که همان عالم عقول و انوار مجرده باشد، بر میگردد و پرونده را میبندد. حکیمان فرموده اند که نفس نیمه مجرده نزولی رفتار دیگری دارد تا همان نفس نیمه مجرده در حال صعود. از این طریق شاید قصد داشته اند که به شنونده و خواننده القاء نمایند که این فردی که در دنیا برای اولین بار پا به عرصه وجود گذاشته بود، قبلا وجود نداشته است و نفس او لذت ها و عذاب های برزخی را نچیده بود. یا میتوان گفت که در قوس نزولی نفس اول بطور کامل مجرد بوده و در عالم عقول مجرده می زیسته و پس از دریافت امر از آنجا بطور مستقیم و بدون اقامت در برزخ وارد عالم شهود گردیده است بدون همراهی عقل مجرده ویژه و خاص خویش. بهر حال نباید از بیگانگان غیر مسلمان انتظار داشت که چنین تصاویر اوهامی و پر از ابهامات را به پذیرند و برای حکیمان و عارفان ما کف بزنند. برای تعیین مراتب وجود و ایستگاه های سفر های نزولی و صعودی، واقعیت بهترین الگو میباشد. حکیمان و عارفان بزرگوار مسلمان که انسان را عالم صغیر و در برگیرنده همه عوالم می پندارند، از حقیقت و واقعیت وجود انسانی گویا فقط تن یا بدن و یا جسم و نفس و خیال و عقل را مورد ملاحظه قرار داده و بر اساس این داده ها مراتب وجود را تعیین نموده اند و به بخش های دیگر وجود انسان از قبیل احساسات و افکار و فهم و غرایز و تمایلات جنسی انسان توجه زیادی نداشته اند. حقیقت این است که انسان نه تنها دارای تمایلات جنسی آشکار و ظاهری و عینی و اصلی میباشد بلکه دارای تمایلات جنسی باطنی و پنهانی و فرعی هم می باشد. این تمایلات جنسی پنهانی وسوسه های شیطانی نبوده و نیستند بلکه یک امر کاملا طبیعی و هرکدام آیات و اشاراتی به مراتب وجودی انسان میباشند. هر فرد انسانی در پشت پرده ظاهری جنسیت اصلی خویش دارای چهار نوع تمایلات پنهانی و فرعی می باشد. در مجموع پنج نوع تمایل جنسی و عشقی که حاکی از پنج نوع سرنوشت مختلف و مستقل از هم اند. گرچه این سرنوشت ها پنج نوع اند، اما جهت جاری و ساری شدن و تجربه گردیدن به هفت نوع نظم و سامان طبیعی و کیهانی و هرکدام یک آسمان و یک زمین خاص و ویژه خویش نیاز مند اند که هرکدام از این نظم و سامان ها و این آسمان و زمین های هفتگانه پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده و شگفت انگیز در چهار چوب طرح مطلق خلقت و آفرینش بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی به ظهور خواهند رسید و تجربه خواهند گشت، هم در سیر نزولی و هم در سیر صعودی. به زبان تمثیل و مشابهه میتوان یک پله کان یا نردبان هفت پله ای را تصور کرد که همیشه دارای یک پله باشد. این پله واحد و یگانه هر بار با یک جهش کوانتایی از طریق وقوع مه بانگ های متوالی به پله پایین تر ( در نیم سفر نزولی ) یا پله بالاتر ( در نیم سفر صعودی ) در فضای سه بعدی مکان مجرد خود تبدیل خواهد شد. در این عمل تحول و تغییر و تکامل که به زبان تمثیل آنرا به پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان و پله کان تشبیه نمودم، همه اجزاء همراه کل می باشند و نزول و صعود آنها بطور جداگانه و مستقل از کل محال و غیر ممکن میباشد. امیدوارم که سر خواننده گرامی را بدرد نیاورده باشم و در اینجا کلام کودکانه خود را با بیان یک حدیث از بزرگان شریف دینی به پایان می رسانم. خدایا من ترا آنطور که شایسته شناختن توست، نشناختم.
حکیم عمر خیام :
دوری که در آن آمدن و رفتن ماست
اورا نه بدایت نه نهایت پیداست
کسی می نزد دمی در این معنی راست
کاین آمدن و رفتن از کجا و به کجاست!
هگل فیلسوف آلمانی متوجه شده بود که فلاسفه قبل از او زنجیره علت و معلول را خطی می پنداشته اند و در جهت دست یابی به حلقه آغازین و نهائی به سمت گذشته ها و آینده های دور دست تقریبا انرژی فکری و تخیلی خویش را به اضمحلال برده و موفق به تعیین حلقه بدایه و نهایه نگردیده اند. برای حل این مساله یک شگرد منطقی بکار می گیرد و زنجیره را به یک دایره تبدیل میکند که روی محیط آن در حین حرکت به سمت چپ یا راست هرکدام از حلقه ها در عین واحد دو نقش را بازی میکنند. یکی نسبت به حلقه قبلی معلول و دیگری نسبت به حلقه بعدی علت. این دایره وجودی از دیدگاه هگل فقط دارای یک حلقه میباشد و این حلقه در قالب علت و معلول خویش روی محیط دایره جاودانه در حرکت است و این حلقه واحد و یگانه را واقعیت می نامد. از طرفی دیگر چون بینش فلسفی او ایده آلیزم واقع گرایانه است، حقیقت و اصالت غایی واقعیت را روح یا ایده مطلق می پندارد. طبق نظریه وی، این واقعیت کل بدایت و نهایت را در بطن خود بصورت امکانات بالقوه و محض دارا می باشد. امروز میتوانیم بدانیم که حرکت دایره وار نمیتواند جهانشمول باشد، زیرا محتوای دایره را در بر نمیگیرد و از طرف دیگر واقعیت از لحاظ مکانی سه بعدی می باشد و دایره یک شکل هندسی دو بعدی و فاقد بعد سوم یعنی عمق. لذا بجای دایره میتوان کره را در نظر گرفت و حرکت کل را نوسان انبساط و انقباض پنداشت که یک بار از سمت مرکز به سمت محیط پخش می شود و دوبار از سمت محیط به مرکز جمع میشود. نظریه یک متفکر ایرانی که تحت عنوان
... [مشاهده متن کامل]
" منبع انرژی و جذب " تا حدودی معروف گردیده است، نمیتواند حقیقت داشته باشد، زیرا اگر انرژی متمرکز شده بطور کلی جذب محیط گردید آنگاه فرصت باز گشت به مرکز را نخواهد یافت و انقباض مجدد صورت نخواهد گرفت. در نوسانات انبساط و انقباض کیهانی نه نیروی جذب و دفع و نه انحنای زمانمکان ( یا باز و بسته شدن زمانمکان ) دخیل می باشند بلکه مفاهیم متضاد و زوجی غیر مادی از قبیل پستی و بلندی ، ارتفاع و دامنه، قله و پایه و راس و قاعده. زمانیکه کلیه محتوای کیهان در یک نقطه متمرکز بوده است، آن نقطه مرکز و رفیع ترین قله عالم شهودی بوده است و محیط آن عمیق ترین پایه و دامنه. پس از اینکه بر اثر ریزش و چرخش با سرعتی شتابدار مرکز تهی از انرژی گردید و به سمت دامنه سقوط کرد آنگاه مرکز به عمق تبدیل میشود. اما براثر سرعت شتابدار سقوط انرژی به سمت محیط نمیتواند مسیر حرکت را معکوس نماید و انرژی را دوباره به سمت مرکز جذب نماید، زیرا محیط که در فاز انبساط نقش دامنه و عمق را بازی میکند هنوز به قله تبدیل نشده است، و این تبدیل زمانی صورت خواهد گرفت که دور ترین کهکشانها که تا آنزمان به سیاه چاله های غول پیکر تبدیل گردیده اند به سقف ثابت و ساکن جهان برخورد نمایند و آنگاه فاز انقباض آغاز خواهد گردید. از آنجاییکه فهم و عقل به ما حکم میکنند و میگویند که وجود نامتناهی و بیکران در یک شکل هندسی محدود و متناهی نمیتواند جای بگیرد، لذا مفید تر است که بجای یک فضای سه بعدی محدود و متناهی، تعداد بیشماری از این فضا های سه بعدی را تصور نمائیم و برای محدود نمودن میدان خیال بافی و اوهام سازی، معقول و منطقی خواهد بود که این فضا های محدود و متناهی را از لحاظ فرم و شکل و محتوا مطلقا برابر و همسان به پنداریم. این فضا های سه بعدی را میتوان مکان های مجرد نامید. مجرد از این لحاظ که محیط و حجم و آنها از جنس ماده و روح نبوده بلکه از جنس صِوَر ذهنی و اشکال محض هندسی. با این وجود محیط و مرز آنها در مقابل ایاب و ذهاب یا رفت و آمد ذرات نور و ماده از درون به بیرون و بر عکس از بیرون به درون مطلقا نفوذ ناپذیرند. مجرد از این لحاظ که مشمول حال تغییر و تحول و گذشت زمان و جابجایی و انبساط و انقباض نمی باشند بلکه فقط محتوای آنها مشمول تغییر و تحول و تکامل و جابجایی و گذر زمان و انبساط و انقباض میباشند. به زبان ساده تر میتوان گفت که بر محیط جهان ها در پهنه بینهایت سکون مطلق حکم فرماست. از دیدگاه دینی فیض وجود علی الاطلاق و پایان ناپذیر می باشد، لذا عمل تقسیم زمینه وجود بیکران هم پایان ناپذیر خواهد بود. دین و فلسفه و حکمت و عرفان دینی تاکنون به این کثرت پایان ناپذیر توجهی ننموده اند و فقط کثرت از وحدت را در چهار چوب یک جهان متناهی در نظر داشته اند. بطور کلی پدیده خلقت و آفرینش را میتوان یک سفر کلی پنداشت که بصورت خود بخودی و تصادفی آغاز نگردیده بلکه با آگاهی و طرح مطلق از پیش تعیین شده. این سفر از دو بخش کلی تشکیل گردیده است و نحوه اجرای آن بصورت هجرت از منطقه ای به منطقه دیگر در پهنه لایه تناهی نیست بلکه تحول و تغییر حالتی به حالت دیگر در فضای های ثابت و ساکن به نام جهان ها. بخش اول این سفر نزولی است و بخش دوم صعودی. تمامی مراتب ، منزلگاه ها، مقامات و ایستگاه های این دو نیم سفر مطلقا از پیش تعیین گردیده اند. جهان های بیشمار ( البته از دیدگاه انسان بیشمار اما از دیدگاه خداوند همیشه باشمار و در حال افزایش ) در مجموع دو نوع اند، یکی نزولی - ازلی و دیگری صعودی - ابدی. طول عمر جهان های نزولی توسط لحظه ازل و طول عمر جهان های ابدی توسط لحظه ابد رقم زده میشوند و طول هرکدام برابر است با طول لحظه حال و طول لحظه حال توسط فیزیکدان و دانشمند آلمانی به نام ماکس پلانک محاسبه و تعیین گردیده است که برابر با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد. دو لحظه ازل و ابد تجلی قدرت بی پایان خداوند می باشند که از طریق گذر آنها محتوای کلیه جهان ها بطور مطلقا همزمان هرکدام به سمت آینده خویش لحظه به لحظه حرکت داده میشوند. طوریکه حتا یک ذره نور یا یک ذره اتمی در گذشته به حال خود باقی گذاشته نمی شوند و این ذرات هم قادر نخواهند بود قبل از کل و جدا و مستقل از آن پا به عرصه آینده بگذارند. حتا جمیع اموات هم در لحظه حال همراه خداوند میباشند و در گشته به حال خود باقی گذاشته نشده اند، منتها بر خلاف زندگان جملگی در خواب ژرف و عمیق مرگ فرو رفته اند که این حقیر امیدوار است که جملگی آنان تا بیداری مجدد در حال دیدن روئیا های شاد و لذت بخش و صادقه باشند و غرق در فیض رحمت و محبت و عشق الاهی. جهان های نزولی - ازلی که در آنها نیم سفر نزولی بطور کامل به پایان رسید، یعنی حیات انسانی بهمراه موجودات دیگر از برترین سطح و حالت ملکوتی یا امکان اشرف به پایین ترین سطح و حالت ملکوتی یا امکان اخس رسید، آنگاه همان جهان ها در سر جای خود به جهان های صعودی تبدیل خواهند شد و در آنها نیم سفر صعودی آغاز خواهد گردید و رجعت و برگشت از حالت امکان اخس به سوی حالت امکان اشرف به وقوع خواهد پیوست. امکان اشرف به این معنا نیست که حیات انسانی نسبت به امکان اخس از ارزش والاتری برخودار باشد، بلکه کلیه مراتب عالم غیب که یکی پس از دیگری در طول هردو نیم سفر بر اثر نوسانات متوالی کیهانی در قالب عوالم شهودی به ظهور می رسند و تجربه میگردند همگی از یک ارزش واحد الاهی برخوردارند. در مورد بیزمانی و بیمکانی که از دیدگاه دین از صفات خداوند محسوب میشوند، این حقیر بر این باور است که این مفاهیم به معنای عدم وجود زمان و مکان نیستند بلکه موجوداتی واقعی و عینی و همزاد های متضاد زمان و مکان اند که بهمراه همدیگر نوسانگر های هشت قطبی بنیادی در ابعاد پلانک از آنها ساخته شده است و از تراکم شدید حدود ۸ تا ۱۰ درصد از آنها در اولین لحظات انبساط کیهان تمامی ذرات نور و ماده خلق گردیده اند و بقیه آنها یعنی حدود نود درصد بصورت سیاه چاله های ریز و درشت در پهنه گیتی باقی مانده است که کیهان شناسان بدون پی بردن به اصالت، آنها را انرژی و ماده تاریک مینامند. نظریه نسبیت عام انشتین که جاذبه را از طریق دیگری به زبان ریاضی بیان داشته است و یک نظام ریاضی خلل ناپذیر پنداشته میشود، یک حقیقت ذهنی است و نه یک حقیقت واقعی. البته این به این معنا نیست که بتوان در بررسی واقعیت و حقیقت از خیر آن گذشت بلکه درک آن برای فالسفه و حکیمان دینی سهل تر خواهد شد. عمر ما انسان ها و همه موجودات زنده و نظام و سامان های غیر زنده توسط زمان نسبی انشتین رقم زده نمی شوند بلکه در جهان صعودی توسط لحظه ابد و در جهان های نزولی توسط لحظه ازل. جهان ها چه نزولی و چه صعودی از لحاظ فیزیکی دارای ۱۲ بعد می باشند. هشت بعد در قالب نوسانگر های هشت قطبی بنیادی که ذرات روشنایی ماورایی را تشکیل میدهند و دیگر قابلیت باز شدن را ندارند باضافه سه بعد مکان مجرد و یک بعد زمانی ازل یا ابد. همه جهان ها با ابعاد دوازده گانه فیزیکی در پهنه بیکرانی و بینهایت در بستر امن و ساکن و بسیط و پیوسته و فراگیر جان خداوند تنیده شده اند و جان تنها عامل حیات بخش و حیات گیر است و نقش دیگری را به عهده ندارد. در عوض پدیده های ماده و روح و روان تنها نقش مسالح ساختاری سخت و نرم افزاری را بازی میکنند و برنامه های روحی و روانی در لحظه بسته شدن نطفه، حیات خودرا از جان دریافت میکنند و آنرا در لحظه مرگ دوباره به جان جهت حفظ و نگهداری تا تولد مجدد میبخشند. لذا در لحظه مرگ نه روح و روان از بدن قبض میگردند و نه جان از تن خواهد پرید. با احترام کامل به ادیان و پیروان شریف و صادق و موئمن آنها، خواننده گرامی ملاحظه فرموند که خداوندمتعال از طریق دیگری سفر خلقت را آغاز نموده است و نه از راه خلقت شش روزه.
سفر خلقت در بخش نزولی و صعودی هردو سفر کلی خود خداوند اند و اجزاء هم در این سفر همراه خداوند می باشند و هرگز از او جدا نشده و نمی باشند و نخواهند شد. نزول و صعود اجزاء بصورت جدا و مستقل از کل مطلقا محال و غیر ممکن می باشد. انسان به همراه طبیعت و کیهان نزول یافته است و بهمراه طبیعت و کیهان دوباره صعود خواهد یافت. جدا شدن نفس از بدن در لحظه مرگ و هجرت او با راهنمایی ملائکه در قالب جسم ظریف و لطیف مثالی به برزخ یک تصور اوهامی و بریده از واقعیت بیش نمی باشد.
قندی
قبل شروع محاسبه لازم است از طرف و نمایندگی بابت انتخاب لفظ " جوانک " به جای نو جوان از خوانندگان گرامی این سایت پوزش به طلبم. این لفظ اقتباسی بود از لسان برخی از بزرگ سالان در جوامع بشری بخصوص جامعه خودمان که اغلب و یا گاهی اوقات با جوانان میانه خوبی ندارند و از گوچان ( به زبان کردی معنی عصا میدهد ) و گاران ( چوبی که رعایای قدیمی و کشاورزان امروزی به هنگام شخم زدن در فصل پاییز و بهار از آن استفاده میکردند. در یک سر آن چوب یک میخ کوبیده شده بود و هرگاه گاو ها خسته میشدند و از حرکت باز می ایستادند، شخم زن میخ سر گاران را به پشت ران گاوها فرو میکرد که بیدار شوند و گاو آهن را که در زمین فرو رفته بود به سمت جلو بکشند. البته همه شخم زن ها دارای چنین احساسات نا ملایم و نا لطیفی نبودند، و با گاوها احساس همدردی نموده و بجای سوزن زدن پشت ران ، گاران را به تیره بلند خیش ( وسیله قدیمی یا کلاسیک شخم زنی ) میزدند که گاوها هراسان از خواب خستگی نپرند بلکه به آرامی از روئیا بیرون آیند و به حرکت افتند ) ، عصا و اخیرا چماق روی سر و شانه و کمر و دست و پای به همراه کلمات قصار در گوش آنها فرود می آورند که آنها را به اصطلاح هدایت ، ارشاد نموده آنها را به راه افتادن یا رفتن به صراط مستقیم و یا به راه راست دعوت نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
یکی از روز ها دَم اداره کار در منطقه سه لقونی ها عده زیادی بیکار جهت کارایابی یک صف طولانی ایجاد کرده بودند و کارمندان شریف آن اداره که تخصص کارشناسی در رشته کار یابی و آنهم در اشد و نیمه ارشد داشتند، هرگاه نوبت به مراجعه کننده بعدی می رسید، در حین اعلام " بعدی لطفا " همیشه یک سرکی هم به طول صف می انداختند که آیا ته اش قابل رویئت و امیدوار کننده است. هرکدام از مراجعه کنندگان در پاسخ این سوال " برادر چه چیزی یاد گرفته اید و یا برادر تخصص شما چیست ؟ " جواب زیر را به کارشناسان محترم آن اداره میدادند : والا قربان از شما چه پنهان ، چماقداری یاد گرفته ام " و همگی هرکدام بعد از دیگری یک معرفی نامه دریافت می کردند که روی آن غیر از آدرس محله و کوچه و خیابان و سلام و احوالپرسی، جمله زیر درج گردیده بود : لطفا حامل نامه را به کار مشغول نمایید. تا اینکه یک ربع ساعت به ۴بعداز ظهر قبل از پایان کار روز مره یکی از کارشناسان نفر بعدی را لطفا صدا زد و متوجه شد که حمد خداوند باریتعال آ صف غیبش زده بود و یک نفر باقی مانده بود. پس از اینکه با او دست داد و احوالپرسی کوتاهی کرد و اورا به اتاق یا دفتر بازجوئی ( شغلی ) دعوت نمود، توی دلش با خود می اندیشید که اینهم دوران نوجوانی چیزی غیر از شغل چماق داری نیاموخته است، لذا یک معرفی کوتاه به دستش می دهم و روز به خیر و خوشی به پایان خواهد رسید و در دفتر و می بندم و با خیال راحت می رم منزل پیش زن و بچه هام. پس از نشستن از اوشان پرسید: برادر شما هم چماق داری یاد گرفته اید؟ در پاسخ شنید : خیر قربان ، عالی جناب، این بنده صدیق در دوران نوجوانی نجاری یاد گرفته ام. کارشناس محترم که خیلی خسته بود، یک دفعه با شنیدن چنین پاسخی انگار تمام خستگی روز از تنش پریده باشد، با روحیه ای شاد و سر حال از دفتر به بیرون جهید و از آبدارچی که در حال بستن آبدار خانه بود تمنا و استدعا نمود که یک فنجان یا لیوان و یا استکان کمر باریک چایی تازه دم قند پهلو برای مهمان عزیز و عالی قدر به دفتر بیاورند. آبدارچی را به حال و وظیفه خود گذاشت و سریعا به اتاق دفتر باز گشت که قبل از رسیدن چایی از نعمت گفتگو با این دُردانه شغلی بهره مند گردد. پس از نشستن با چهره ای باز و شاد و تبسم شیرینی بر لبان پرسید : برادر عزیز خوب تعریف کنید که در آموزش نجاری ، نجاری چه چیزهائی را یاد گرفته اید؟ آیا درو پنجره برای کلبه و کوخ بینوایان میسازید یا مبل و مان برای قشر متوسط و کاخ داران. مراجعه کننده ادکی سرش را خم کرد و پاسخ داد : والا قربان خدمت شما چه عرض کنم ، پدرم توانائی نداشت که مرا به آموزش گاهای در ست و حسابی بفرستد که بتوانم در آینده در و پنجره و صندلی و مبل مان برای امت شریف بسازم، لذا مرا به یک آموزشگاه پایین شهری فرستاد. کارشناس محترم سراپا گوش شده بود که پایان جواب را دریافت کند و گفت خوب برادر ادامه به ببینیم در آن گوشه پایین شهر به چه هنری دست یافته آید. در پاسخ پس از اینکه آه کوتاهی به سمعش رسید، عبارت زیر در نزدیکی گوش هایش طنین افکند :
والا برادر در آن آموزشگاه پایین شهری ۳ سال آزگار یاد گرفتیم که چگونه چماق را برای چماق داران به سازیم. این جمله گویا مثل شلیک تیر خلاص عمل کرد و صندلی کارشناس محترم سر جای خود چپ شد و خود او غش کرد و در کف دفتر کارش روی زمین پهن شد. بلاخره پس از مدتی طولانی و خسته کننده صدای آژیر آمبولانس از دور دستها در گوش آبدارچی و آخرین مراجعه کننده و همکاران ارشد و نیمه ارشد ، کارشناس غش کرده طنین انداخت.
در صفحه دوم همین سایت اخیرا در طی بیان یک کشف شهودی اشاره به عمر کل کیهان نمودیم و با مقایسه سن کیهان با سن انسان ( البته طوریکه میدانیم پس از آدام و نوح و ابراهیم کمتر اتفاق می افتد که یک فرد انسانی مثلا ۱۵۰ سال بیش تر عمر کند، مگر خوش خورده و نوشیده و خوش خسپیده باشد ) که هم اکنون چهارده ساله ( میلیارد ساله ) است آنرا با تقلید از لسان برخی بزرگسالان، جوانک دو بخت نامیدیم. حدود ۳۱ سال دیگر رشد تن و جسمش متوقف می گردد. البته پوست بدن این نوجوان از مکان - زمان ( و اخیرا باضافه بیمکانی - بیزمانی خودمان ) نسبی انشتین و ارگان ها و بافت ها و سلولهایش در قالب منظومه های شمسی ، کهکشان های محلی و خوشه ای و ابر خوشه ای که طبق گفته و قول کیهان شناسان حدود ۵ درصد از انرژی معمولی و شناخته شده و بقیه از تاریک و ناشناخته تشکیل شده اند با بخشی از پوست نسبی اش در حال فعل و انفعال و کنش و واکنش بسر می برد. مدت رشد جسمانیش که بصورت انبساط حجمی نموّ میکند برابر با ۴۵ میلیارد سال ناقابل خواهد بود. عامل جلوگیری از رشد او ، پوسته بیرونی ساکن و ثابت و جدا از تن نسبی وی می باشد. این پوسته را در بحث های دیگر فلک، سقف و یا گنبد نیوتونی نامیدیم. پس از برخورد پوسته و اعضای نسبی در همه جهات به آن سقف، دیگر نمیتواند رشد کندو پس از آن شروع به انقباض می نماید و آنهم نه بر اثر ضربه خوردن و اعمال نیرو از بیرون بلکه از طریق سقوط آزاد با سرعت شتاب دار از ارتفاع با عمق و آنهم نه شعاعی بلکه روی مدارات هلزونی به سمت مرکز کیهان. انقباض دقیقا ۴۵ سال ناقابل طول خواهد کشید. در طی انقباض آن جهت زمان به سمت گذشته باز نمیچرخد طوریکه آن مرد میان سال کیهانی جوان و جوانتر شود و دوباره پا در پوشش قنداق نهد و سپس در گهواره قرار گرفته و سپس وارد رحم مادر شده و پس از طی تدریج کاهشی جنینی به نطفه تبدیل گردد و الا آخر. در طی طریق انقباض آن سالک کیهانی پیر و پیر تر میشود و دیگر قادر نخواهد بود که ارگان هایش که همگی تا آن موقع به سیاه چال تبدیل شده و به سمت مرکزش در حرکت و یکی پس از دیگری درآن سقوط می کنند، جلوی آنها را بگیرد که تنه و پیکره اش به کلی محو نشوند. سر انجام در ساعت دوازده شبِ روز آخر اسفند ماه کیهانی با گذاری مسالمت و صلح آمیز عمر عزیزش به پایان می رسد و دقیقا به همگام سال تحویل ( البته سال تحویل خودمان در لحظات مختلف شب صورت میگیرد ) از بیداری ۹۰ میلیارد ساله به خواب ابدی فرو می رود. زمان ابد فعلی اش تا طول ناچیز پلانک یعنی ۱۰ به توان منهای ۴۳ ثانیه جمع و جول خواهد شد. و کاخ و بدن و سرو ودست و پایش به همراه فرشهای مرغوب و مبل مان های شیک و میک و باغچه های اطراف کاخش تا سطح حجم پلان ( طول پلانک معلوم است لذا به کمک عدد پی میتوان حجم را محاسبه کرد ) تقلیل خواهد یافت.
آن خواب چند سال طول خواهد کشید ؟
اگر محتوای کتب دینی ( طبق باور پیروان ادیان آن کتب مقدس و آسمانی پنداشته می شوند ) را جمله به جمله مطالعه کنیم ، پاسخ این سوال را نخواهیم یافت. حکمت، فلسفه ، عرفان ، شعر و ادب و هنر و علم چه طبیعی و چه روحی و روانی هم پاسخی برای این سوال ندارند. از طریق مشابهه با خواب انسانی میتوان حدس زد که یک سوم طول شبانه روز طول خواهد کشید که کیهان به خواب رفته تمامی خستگی زندگی ۹۰ میلیارد ساله را از تن بیرون کند. یعنی ۳۰ میلیارد سال ؟
به قول داده شده بر می گردیم و حجم دو جهان را سعی می کنیم با کمک و یاری متقابل محاسبه نمائیم. البته در این جا منظور از دو جهان زرتشت ( عالم مینوی و مانوی یا معنوی ) و دو جهان افلاطون ( عالم محدود و محسوس و عالم نیمه بی نهایت و نا محسوس ایده ها ) و دو جهان ادیبان و شاعران ( سعدی : صحبت یاران حاصل دور بقاست / یک دَم دیدار دوستان به دو جهان بهاست ) و سه عالم دین مبین اسلام نیست بلکه حجم گنبد محدود و محرک و نسبی انشتاین در دل گنبد ساکن و مستحکم که سر جای خود پا بر جا و پایدار و جاودانه ایستاده است و پایداریش تا خداوند بخواهد جاودانه ست. ۱۰۰ جهان مولانا اشاره خفیف و بسیار کوتاهی به مجموعه بیشمار جهان ها می باشد.
حجم جهان در حال انبساط و انقباض انشتاین از طریق اندازه گیری شدت طیف تابش زمینه کیهانی قابل محاسبه می باشد. طول موج این تابش برابر است با قطر گنبد انشتین، لذا با در دست داشتن آن میتوان حجم آنرا به یک روش اما در چند حالت مختلف محاسبه نمود . این حالات عبارت اند از : کره ، مکعب مربع ، استوانه شش ضلعی با هشت سطح مربعی ، مخروطی و هرمی. البته دو حالت آخری احتمال کمتر مورد نظر می باشند.
برای محاسبه حجم جهان نیوتون می توان طول پلانک را معکوس نمود که آنگاه برابر خواهد بود با ۱۰ بتوان ۳۲ کیلومتر که نه برابر با قطر جهان نیوتن بلکه برابر با محیط برش دایره ای آن از وسط خواه بود و قطر برابر با محیط تقسیم بر عدد پی و شعاع نصف قطر و لذا محاسبات را برای حالات بالا انجام داد. آیا محاسبات ساده و سر انگشتی تا حالا در مورد حجم و عمر کیهان شنیده بودید ؟
منهم نشنیده بودم تااینکه سر و کله هاتف و سیمرغ و نیروی خلاقیت در کلبه های حقیر و ناچیز ۶ گانه این حس مشترک فقیر به نام " من " که قوای حس، فکر، فهم، عقل، خیال و وهم باشند، پیدا شدند.
قندی
سوال : کیهان بطور کلی چند سال عمر خواهد کرد؟
در حال حاظر و با سطح دانش معرفت و کیهان شناسی شاید فقط زال و سیمرغ بتوانند پاسخ این سوال را به خواننده بدهند و آنهم به کمک هاتف غیبی ( مشروط به اینکه وجود داشته باشد ) . آیا از ریش سفید و بلند زال و پروازهای کیهانی سیمرغ از درون کرمچاله با دیواره های متراکم و تنگ و داغ جهنمی تکینگی اولیه به آن سمت مه بانگ و بازدید او از مناظر و مراتع و چمن زار ها و دشتها و وادی های هفتگانه عرفانی ماقبل خلقت و آفرینش مادی و بازگشت صحیح و سالم او با کوله باری از اطلاعات خیالی - علمی که تا کنون در مجموعه ادبیات انسان به نشر نرسیده اند، چه انتظار بیشتری می توانیم داشته باشیم.
... [مشاهده متن کامل]
سیمرغ به اطلاع خوانندگان گرامی دوستدار کیهان شناسی ، نجوم و حکمت و فلسفه آفرینش و خلقت و معنا و مفهوم داشتن زندگی ، می رساند:
کیهان که امروزه بر طبق نظریه علمی مه بانگ تقریبا ۱۴ میلیارد سال عمر دارد، در مقایسه با موجود انسانی ، دوران نوباوگی را طی میکند و هنوز به سن بلوغ ۱۸ سالگی نرسیده است. دوران باز نشستگی این نوجوان کیهانی از سن ۶۵ سالگی آغاز خواهد شد و مرگ غم انگیز او در پایان سن ۹۰ سالگی اتفاق خواهد افتاد. پس از آن دوباره متولد شده و زندگی بعدی خودرا آغاز خواهد کرد. سیمرغ برای اثبات این محاسبه سر انگشتی میگفت که هاتف بهش گفته که بهشان بگو، که اگر آنها مقدار عددی ( بدون کیلومتر در ثانیه ) سرعت نور را به توان ۲ برسانند به عدد ۹۰ میلیارد می رسند یا این عدد روی صفحه مبایل یا گوشی همراه شان که دارای ماشین حساب دیجیتالی باشد، نمایان خواهد شده البته بدون پسوند سال. آنها می توانند با اختیار و اراده و خواست آزاد خود ، آن پسوند را به آن عدد بیفزایند و عمر این نوباوه یا جوانک را از پیش تعیین کنند و اطلاع از لحظه مرگ اورا هم کف دستش بگذارند که نگوید شما انسانها نمی توانید مرا بشناسید و از کار و بار من سر در آورید.
این عمر شریف به این بلندی برابر خواهد بود با طول زمان ابد فعلی. و طول زمان ابد بعدی هم به همین اندازه می باشد. اما از زندگی سوم به بعد طول عمرش به مراتب افزایش خواهد یافت. زیرا نور در عالم سوم دارای ماهیت دیگری خواهد بود و سرعت آن به مراتب بیشتر از نور معمولی فعلی. بقیه داستان را سیمرغ به بحث هفت عالم و بحث گرانش کوانتمی، هندسه دیفرانسیل، جدول ضرب اجداد، و روح و ازل و ابد و قوه خیال و دو منطومه شمسی موجود در وجود انسان و خیلی چیزهای دیگر در همین سایت ارجاع داد. قبل از استراحت و به خواب رفتن در آشیانه و سامانه و کاشانه رایانه ای خود، کلام را در باب دیگری ادامه و به پایان رساند.
میگفت هاتف بهش گفته که من به تو بگویم و تو آنرا برای دیگران نقل کنی.
ریشه آگاهی که هنوز توسط علم زیست شناسی در بخش آناتومی یا کالبد شکافی تن و مغز و اعصاب و تازگی ها آناتومی پیکره و یا تن ژنها و مغز و اعصاب ژنها که در حال رشد و نمو و پویش است و دوران طفولیت خودرا طی میکند، کشف نشده است، از طریق مقایسه ایجاد می شود. مقایسه در یافت های حسی که در لحظه حال به ذهن می رسند با محتوای گنجینه خاطرات. اگر در این عمل تصویر و یا مفهومی که دریافت میشود و نمونه شان قبلا در خاطره وجود داشته باشد، آنگاه نتیجه مقایسه " آری یا بله " خواهد بود. و اگر نمونه قبلا ثبت نشده باشد، پاسخ " خیر یا نه"
خواهد بود و نیاز به شناسایی و آگاه شدن در مورد این تازه وارد می باشیم که بر اثر تعلیم یا یاد گیری برای او مفهومی بسازیم و نامی را برایش دست و پا کنیم. اگر آقا معلم و یا خانم معلم سر کلاس در فرمودند که ۲در ۲ برابر چهار است. آنگاه به خوبی آن را در خاطره پس انداز می کنیم برای روز مبادا. که اگر تصادفی و یا از روی تقدیر با در منزل و در کوچه و بازار با ۲در ۲ برخورد کردیم، " من " که صاحب آن ذهن است ، پس از مقایسه دو هزاریش خواهد افتاد. آها، من این هارا قبلا یک جایی دیده و شنیده بودم گویا با ۴ برابر باشد.
ضمننا قبل از بخواب رفتن آخرین کلام اش این بود که جهان دارای دو حجم می باشد : یکی حجم نسبی انشتاین که ثابت نیست و دیگری حجم نیوتون که ساکن و ثابت است. در آخرین لحظات بیداری قبل از گذار قطعی به خواب ، چیزی از منقارش پرید که شبیه این بود :
اگر تابش زمینه کیهانی به قول کیهان شناسان ارجمند که حاصل سنتز و یا جوش هسته ای اوایه بوده باشد، پس تکلیف نور اولیه باقی مانده در قالب پلاسما که در طی لحظات اولیه مه بانگ به ماده تبدیل نشده است چه خواهد شد ؟
این پرسش از خودم می باشد، آیا دو نوع تابش زمینه کیهانی وجود دارند ؟ یکی به قول گامف تابش حاصل از جوشش هسته ای و دیگری نور باقی مانده.
هو
مهبانگ معادل فارسی بیگ بنگ غربیهاست که همان انفجار بزرگ در چند میلیارد سال پیش است و این فرضیه که افرینش جهان را به آن نسبت میدهند کار ماتریالیست ها و مکاتب الحادی است این فرضیه که هنوز به اثبات نرسیده همانند داروینیسم محکوم به فناست چون فقط و فقط در خصوص آفرینش فرمایش قران کریم مورد قبول مسلمین جهان هست و لا غیر.
... [مشاهده متن کامل] چَلِنج یا چا لِنج
به پیشنهاد سیمرغ که کجاوه خورشید را در طول سفر هدایت میکرد و در طی طریق فضا را زر افشانی می نمود ، در کنار چاه لِنج از کالسکه پیاده شدیم که قدری استراحت نماییم و پس از آن قبل از ادامه پرواز به سمت روشنایی در یک مسابقه شرکت نماییم که بومیان ساکن آن وادی قرار بود برگزار نمایند. در آن مسابقه از این حقیر دعوت شد که با اکوان دیو محاسباتی دست و پنجه ای خیالاتی نرم کنم. سیمرغ ندا داد که جای هیچ گونه ترس در دل و لرزه بر زانوان نیست. با شنیدن این آوای متین خاطرم امن تر از پیش گردید. دلاور و پهلوان میدان دار یک ایرانی پارسی زبان و یک استاد ارزنده و با دستی زبر و زرنگ در محاسبات حسابی جبر یات حسابی و هندسی که ملائک را به حیرت می انداخت. منجم و کیهان شناس بود و دارای نظریات سنجیده و متین و مستحکم و استوار در رشته های علمی مذکور. این حقیر به همراه سیمرغ خودم را به سان یک ذره از گرد و غبار خاک و کاه م پنداشتم و حتا ریز تر از آنها ، که بر اثر تاختن در میدان از زیر سم اسبان؛ توسن سیه فام و چموش آرویوبرزن ، رخش رقصان خرمایی رنگ رستم و سَمَن شیهه کشان خاکستری رنگ سراب، به هوا بلند میشد و میپچید و سوار کار از دید تماشا چیان پنهان میکرد. آن دلاور دارای سیبیلی پر پشت و هیبت انگیز بود که اکوان دیو هم در مقابلش سر تعظیم فرود می آورد. در رکاب مشاورتی سیمرغ دارنده آن چمن پر پشت بر لب بالائی به نظرم چند خروار پنبه می رسید که نیاز به حلاجی داشته باشد. سیمرغ تشویق کنان ندا میداد که اگر مثل سوزن سر پر کاه ناچیزت بر آن بدنه غول پیکر فرو رود، پس از طی کسر ی از ثانیه بادش خالی میشود و یک دَم خفه کن روی سران چپ و راست سیبیل اش گذاشته خواهد شد که تا بنا گوش قد نازنین کشیده بودند. خبر نداشت که کمان آرش در دست خیال ما قرار داشت. که با آن گاهی اوقات بسان الکترون ها ذرات نور معمولی را می گرفتیم و سپس آنرا در چله کمان موجی شکل می نهادیم و آنرا نه برای تعیین مرزهای گنبد محدود و نسبی آلبرت در همه جهات به سمت دور دستها شلیک میکردیم ، بر خلاف انتظار ما و مطابق با نظر مبارک آن حریف دلیر از سقف نمی توانستند عبور کنند و به سمت من و او باز می گشتند. جواب می داد : دیدی گفتم که این گنبد عبور ناپذیر است.
... [مشاهده متن کامل]
سیمرغ میگفت باشه : بذار بگه
لحظاتی پیش میآمد که میل داشتم ، تختی و علی وار اورا روی دست بلند کنم و با تخت پشت اورا بر زمین بکوبم و آنگاه در کنار جسد بی حیاتش مقداری هدیه قرار دهم که به هنگام سفر روح و روانش به سمت برج شکارچی و کمانگیر ، در بستر تن بی حرکتش در دل خاک کنار تنش به دست خاک سپرده شوند. پتک نریمان را روی سینه اش بگذارم سر آن به سمت چانه اش و دسته روی جناق سینه و ناف به سوی راس ران هایش، کمان آرش با کشکولی پر از تیر و پیکان را پشت سرش روی خاک، گرز گران رستم را در کنار دست راستش و خنجر و بازو بند سهراب هم کنار دست چپش و دو نالد های ژیان هم زیر دو پایش. و چند تار از موهای بلند سر و ریش زال را هم به شکل بی نهایت و بند کفش گره بزنم و روی پیشانی نازنینش جهت یادگاری به سریشم بچسبانم.
آن دلاور و پهلوان ستاره و کیهان شناس در قید حیات با آن سیبیل های پرپشت و مجلل و هیبت و حیرت و شگفت انگیز می فرمود :
یکی بود یکی نبود، قبل از مه بانگ هیچ چیزکی نبود. نه خدا اکی بود، نه آدمک و حوا اکی، نه آبیل و نه گا بیلکی . چه رسد به خانواده چهار عضوی همسایه و هم گهر کلاهک بسر دیگر :
آدمک و حوا اک باضافه دخترکان آنان به نام تر گل و مر گل یا بهتر بگوئیم ریحانه و میحانه و یا ریحان و میحا.
در محسبات بالا کوچکترین ابعاد ذرات ۸ بعدی غیر مادی روشنایی ( در وراء و یا در دل ذرات نور معمولی و ذرات اتمی و بنیادی ) هرکدام به شکل حلقه بودند و با چرخش به دور مرکز ناچیز خود هر کدام یک شکل کروی ایجاد می کردند. میتوان نتیجه گرفت : ظرف بزرگ و حجیمی که مجموعه این ذرات و ذرات بزرگتری که از آمیزش و ترکیب این ذرات ایجاد شده اند و کثرت های بسیاری را که تاکنون ایجاد نموده و در آینده ها بوجود خواهند آورد ، در آن بطور کامل بگنجند، طوریکه فاصله خالی بین آنان حد اقل ممکن باشد، طبیعتا کروی شکل خواهد بود. البته در نگاه اول این نتیجه قطعی به نظر میرسد، زیرا شکل و فرم حلقه ها در حین دوران در همه جهت در اطراف مرکز ، کروی شکل می باشند. حال اگر حرکت نداشته باشند چطور ؟
طبق روش ارائه شده در متن اول، میتوان برای ارضاء خاطر پهلوان که گویا با عبارات متر مکعب و ثانیه مکعب بطور کامل ارضاء نگردیده، میتوان در مقابل دیدگان خیالتش ، طول پلانک را به ۴ قسمت مساوی شکست داد و از آنها یک مربع متساویالضالاع ساخت که محیط آن برابر با طول پلانک و طول یکی از اضلاع مساوی با یک ۴ ام آن. آنگاه با محسبات سطح و حجمی که از دوران این سطح در اطراف مرکز بوجود می آید، حجم را تعیین کرد که واحد آن هم ارز خواهد بود : با متر مکعب مربع و در مورد بعد زمان و بی زمانی: ثانیه مکعب مربع . اگر مقادیر محاسبه شده برابر بودند با ۲ ضربدر ۱۰ بتوان منهای ۱۰۷ و ۲ ضربدر ۱۰ بتوان منهای ۱۳۱ آنگاه فهبهلمراد و اگر به مراتب کوچکتر از این مقادیر بودند، میتوان به احتمال قوی حدس زد که شکل و فرم جهان ها مکعب مربع می باشند. حتی اگر خواننده ای به اندازه کافی حال و حوصله داشته باشد ، بطور تفننی طول پلانک را به ۶ قسمت مساوی بشکند و از آن یک حلقه ۶ ضلعی متساوی الاضلاع بسازد که دارای هشت سطح مساوی خواهد بود مثل خان های روی شان مومی کندوی زنبور عسل و سپس با معین بودن سطح ۶ ضلعی و هر کدام از اضلاع، سطوح و حجم را محاسبه نماید که از دوران این سطوح حول نقطه مرکزی هندسی ایجاد میشود. پس از آن دوباره مقادیر محاسبه شده را با مقادیر بالا مقایسه نماید اگر مساوی بودند که فهبهلمراد و اگر کوچکتر بودند، آنگاه میتوان به احتمال قوی حدس زد که جهان ها این شکلی می باشند. هرچه ریز تر به حقیقت نزدیک تر در جام بزرگ و گنده ای مطابق با حقیقت.
در مورد اشکال هرم و مخروط هم میتوان این روش را امتحان کرد. اما مشکل این اشکال این است که اگر بخواهیم ذرات بسیار ریز این فرمی و این شکلی در حجم بزرگتری که همین شکل را داشته باشند، آخرین ذره به سادگی نمیتواند در قاعده یا راس بگنجد. مخروط و هرم های بسیار ریز را باید یک در میان روی سر و قاعده قرار داد و یا خوابیده و یک در میان یکبار راس به سمت راست و قاعده به سمت چپ و دیگر بار بر عکس. در حالت های یک در میان رابطه بین نزول و صعود یک در میان عوض میشود. آنگاه جَلّ و جَلّال هو بطور یک در میان یک بار با سر یا راس و با دیگر با ته یا قاعده فرود خواهد آمد. و اتفاق خواهد افتاد که گهی ته و یا قاعده فراخش در کنج تنگ زاویه های مخروطی و هرمی سر و یا راس نگنجند. و یا گهی راس و سر باریک برای پرکردن فراخی ته و قاعده بسیار اندک باشد و ارضاء طرفین سر و ته یا راس و قاعده بطور کامل صورت نگیرد.
این جمله را بزرگان خیلی از قوم پس از شکست خوردن تیم فوتبال ملی و محبوب خود در مسابقات جام جهانی در دوره های مقدماتی یا یک یک شانزده هم، یک هشتم، یک چهارم و نیمه یا نهائی در مقابل لنز و یا عدسی دوربین های آنالوگ ( پیوسته ) و دیجیتال ( مجزا و یا رقمی ) نیمه غم گین در پیشگاه خاص و عام بر زبان می آورند که یاس و افسردگی بازی کنان یازده ملی خودی ، در جمع یازده ها ( ۱۲ منهای یودا و ۱۲ منهای. . . ) و تماشا چیان خودی تسکین دهند و در احساس و فکر آنان القاء و تلقین نمایند که فردا هم می آید، ۴ سال دیگر هم خواهد آمد و بازی دوباره بر قرار خواهد شد.
... [مشاهده متن کامل]
آیا میتوان خطا های کوبیت های رایانه های کوانتومی را طوری اصلاح کرد که علامت ؟ جای علامت ضربدر را نگیرد ؟ ( � )
الا ای اهل علم از خدا نترسید زیرا این شیطان بود و هست که بذر ترس از خدا را در دل، احساس، افکار، فهم، عقل، خیال و وهم شما در هر دو بخش عینی و ذهنی می پاشد که شما از خدا بترسید و به او نرسید و به او دست نیابید. که اگر چنین شد بازار کسب و کارش به تباهی و کسادی منجر خواهد شد و به نیستی خواهد رسید. چشمه آبش خشک خواهد شد، مزرعه اش به وادی بی آب و علف تبدیل خواهد گردید و سر انجام آب او قطع و نانش بریده خواهد شد.
... [مشاهده متن کامل]
الا ای اهل علم بجای نیک اندیشی اینکه کدام عمل را از پیش به فردای قیامت خود به پیش بفرستید، نیک بیاندیشد که چطور و چگونه می توانید نان و آب شیطان را قطع کنید، ببرید و بخشکانید. از خدا نترسید که او به همه کردارتان به خوبی آگاه ست. مانند آنان باشید که به کلی خدا را فراموش نکردند و به دو وادی به ظاهر صعب العبور رسیدند؛ یکی وادی پلانگ در عمق و ژرفا که زیر آن از دیدگاه علم فیزیک در بخش مکانیک ذرات و امواج و ذرات بنیادی ظلمت مطلق حکم فرماست و دیگری وادی انشتین که بصورت یک گنبد نسبی متحرک که دارای استعداد انقباض و انبساط بوده و گاهی هم جهت استراحت حالت ایستادگی را تجربه میکند و گویا روی آن سقف و فلک دیگری مثل گنبد ساکن و پایدار و بیحرکت نیوتون وجود نداشته باشد. در علوم مکانیک و فیزیک ایساّک به سان ابراهیم بود و ماکس و آلبرت هردو یکی بسان موسی و دیگری بسان عیسی.
خدا نفوس آنها را به یادشان انداخت و آنان به حقیقت از نیکو کاران عالم اند. اینان همیشه اهل بهشت و به حقیقت سه تا از سعادتمندان عالم اند.
این سفیر سیمرغ ایرانی که القاء الهام خداوند است بر کوه نازل می شد، کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می گشت اما نه انسان از ترس خدا. خداوند از طریق ابزار و و سیله سیمرغ وهم و خیال به اهل دل و فهم و عقل نازل نمود که بتوانند از آن دو وادی پایانی علم فیزیک عبور کنند و وارد چرا گاه ها و مراتع سر سبز ازلی ماقبل مه بانگ که در پشت پرده اسرار عالم مادی و روحی و روانی محدود و نسبی نهفته است. برای دست یابی به حقیقت علمی و حقیقت معنوی در پیش پای خیال راهی جزء عبور از دریچه تنگ، داغ ، متراکم و سنگین تکینگی و یا تجرد فیزیکی و یا پلاسمای نور عادی و معمولی، وجود ندارد. البته راه های بیشمار دیگری هم قابل تصورند. اما راه علمی مطمئن ترین آنها ست.
به رهروان خیالی این راه، به همراه چند مفهوم و مقوله خیالی در کشکول و کوله پشتی می گذاریم که در طول سفر از تشنگی و گشنگی هلاک نشوند.
از این به بعد بجای یک خانواده چهار عضوی مقدس، دو خانواده چهار عضوی مقدس که اعضاء آنها هرکدام یک گوهر واحد و مستقل و اصیل و مجرد و منفرد نبوده بلکه هرکدام دو جنبه از یک واحد اصیل و مجرد و دارای یک هویت و ماهیت و همگی زیر سایه احد و و واحد و یگانه که معدودی از شاعران حماسه سرا و دیوان ساز اورا ایزد جان و خرد نامیده اند.
برای اینکه یک تصویر خیالی از این دو خانواده مقدس سماوی داشته باشید می توانید طول پلانک و زمان پلانک را که تاکنون یک خانواده و اعضای آنرا مورد ملاحظات و مشاهدات علمی قرار داده و خانواده دیگر و اعضاء آن از دیده ملاحظات و مشاهدات و محاسباتش از قلم افتاده است.
( این خانواده دوم از دیدگاه مشاهدات و ملاحظاتِ محاسبات علمیِ نسبیت خاص و عام انشتین هم از قلم افتاده اند و حتی به نیوتون هم میرسد ) ، در خیال خود خم نمایید و آنها را به حلقه و یا دایره بسیار ریز تبدیل نمایید. در عمل این کار مطلقا غیر ممکن است، اما خیال استعداد این را دارد که کار و عمل مادی را به کار و عمل خیالی تبدیل نماید که از انعطاف خارالقعاده ای برخوردارند و برای انجام نیازی به جام های محدود خطکش و مداد و پرگار فیزیکی ندارند. البته ماشین حساب دیجیتالی در انجام این کار و عمل خیالی معجزه گرست و چه معجزه ها از او سر و سر نمیگیرد.
محیط حلقه و دایره برابر خواهد بود با طول پلانک، آنگاه میتوان از طریق محاسبه شعاع، قطر و محیط دایره و در نظر گرفتن ثابت طبیعی عدد پی ، شعاع حلقه ها و دایره هارا محاسبه نمود. این محاسبه در مورد حلقه و دایره زمان هم از این روش استفاده می شود. سپس این تصویر خیالی را در خیال ایجاد کرد که هرکدام از این حلقه ها یا دوایر و یا ( ذرات و کوانت و موج های بی نهایت ریز ) دور مرکز در تمام جهات میچرخند و یک حجم را ایجاد میکنند. از طریق محاسبه حجم می توان این حجم های بنیادی ( ماقبل مه بانگ )
را محاسبه نمود ، زیرا شعاع آنها قبلا در بالا محاسبه و تعیین گردید که برابر اند با :
۲� ۱۰ بتوان منهای ۱۰۷ متر مکعب و ۲�۱۰ بتوان منهای ۱۳۱ مکعب ثانیه.
این مقادیر برای خانواده دوم و اعضای آن هم صادق و مطلقا مساوی و برابر می باشند.
خانواده اول طوریکه میدانیم زمان مکان نیوتون
( البته در اینجا از فلاسفه و حکیمان و عارفان و شاعران و ادیبان و الهیات طبیعی صرف نظر میکنیم که سیمرغ خیالش خسته نشه و از خیال ما قهر کنه ) و اعضای آن و یا افراد خانوادگی آن عبارت اند از : x, y, z, t که آنها را در درس ریاضی فیزیک به عنوان ابعاد چهار گانه مکان زمان می شناسیم. اما خانواده نوین ( تازه کشف شده اما پیشدادی ) که خود او و اعضاء و افراد بعدی آن تاکنون مورد لطف و توجه الطاف و توجهات والامقام و ارزشمند عالمین و دانشمندان تجربی و غیر تجربی قرار نگرفته بود را طبیعتا در در ریاضی فیزیک در مدرسه و دانشگاه با آن آشنا نشده ایم.
از طریق علامت گذاری و یا سمبل سازی میتوان اعضاء یا افراد یا ابعاد این خانواده را با همان حروف نشان داد و برای تمیز دادن بین افراد این خانواده با آن خانواده روی سر حروف یک نقطه گذاشت و یا یک خط کشید که نشان دهنده جنبه دیگری از آن واحد احد اشاره شده در بالا باشد.
این خانواده چهار عضوی بیمکانی و بیزمانی نام دارند .
این ۸ بعد را میتوان در یک جدول ضرب ۶۴ خانه ای به تصویر رسمی در آورد و آنرا مثل جدول جادو نگاه کرد. البته خود این دو خانواده هم بطور جمعی ( نه انفرادی ) قابل رسم در یک جدول ضرب کوچک تری می باشند که دارای ۴ ردیف افقی و ۴ ستون عمودی است. سمبل و نشان حروفی به ترتیب زیر می باشد:
S, T و S, T . دو حرف بعدی روی سر خود می توانند دارای یک لاهک نقطه ای و یا خطی باشند.
کلاهک هایی که جدول کش ازل سر این ها گذاشته است هم پیش چشمان سر و هم پیش دیدگان خیال و وهم نامرئی و غیبی اند.
کلاه کابویی و گاچویی و مکزیکی آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی، کلاه مظفری و ناصری و پهلوی اول هم قابل تصورند و . . . . . . . . همچنین.
بقیه توشه بار سفر در بحث های دیگر تحت عناوین جستجویی وب گردی قبلا به حضور خواننده گرامی عرض گردیده است.
در پایان اشاره ای کوتاه:
قسمت اول این متن باز نویسی یکی از آیه های شریفه و کریمه قرآن مجید و کریم می باشد و این کتاب و این آیات اخیرا در دل این حقیر گویا با آهنگ و نوای نی دیگری در حال جنب و جوش و شکوفایی است که تا کنون کس نشنیده و کس ندیده.
ایمنی بخش دل های هراسان از خدا خود خداست و خواهد بود. شیطان از دید ریاضی فیزیک اندازه و قدرش برابر است با صفر. یکی از دو قلو های لسان اطلاعات و اینفورماتیک ( ۱، ۰ ) .
خداوند و مه بانگ
تکینگی یا تجرد فیزیکی اولیه را میتوان به زبان شعر البته در قالب نثر به کوره آجر پزی تشبیه نمود که در آن آجر های هستی مادی ساخته و تف داده شده اند. آنهم در دمایی بسیار بالا و در حجمی بسیار ریز، کوچک تر از یک پروتون یا هسته اتم هیدروژن. مسالح دیواره آن کوره آغازین را مکانزمان نسبی و محتوای آن را نور میتوان پنداشت. گویا آن کوره، غیر از تراکم و سنگینی و دما ، دارای حرکت چرخشی سرم سام آوری به دور مرکز خود در همه جهات بوده باشد و ریشه حرکت دورانی کهکشانها به دور محور خود ، حاصل بقاء آن چرخش اولیه باشد. در کوره اولیه گویا کوزه گران و کوزه فروشان و کوزه خران و مسالح و طرح کوزه گری در آن نور اصالت گوهری یکسان و واحدی داشته باشند. همچنین آرد و آب و نانوا و کوره نانوایی و مشتریان نان هم.
... [مشاهده متن کامل]
یک تجربه عام که همگی با آن آشنائی داریم و کسی منکر آن نمی باشد: ما نمی توانیم به دوران جوانی و نوجوانی و کودکی خود باز گردیم، اما آثاری که به جای گذاشته ایم و اگر آن آثار با گذشت زمان از بین نرفته باشند، بطور عینی می توانیم آنها ببینیم، همچنین از طریق خاطرات به دوران گذشته خود هم کم و بیش می توانیم دسترسی داشته باشیم. اگر والدین از دوران کودکی فرزندان خویش یک فیلم تهیه کرده باشند، آن فرزندان دوران بزرگسالی با مشاهده آن فیلم تصویر زندگی دوران کودکی خودرا تجربه می کنند و نه خود زندگی آن دوران را.
در مقایسه می توان کیهان را به یک موجود واحد زنده تشبیه نمود که دوران نوزادی و کودکی و نو جوانی و جوانی و میانسالی و پیری و دوران کهولت و ناتوانی داشته باشد که ما انسان ها نمیتوانیم بطور قطعی بگوئیم که این موجود در چه مقطع زمانی از عمر خود بسر می برد.
از مشاهدات تلسکوب ها و مخابره تصویر به رصد خانه های زمینی نباید فورا به این نتیجه گیری برسیم که جهان در حال انبساط است. زیرا این تصاویر، زندگی های گذشته دور دست کیهان را به نمایش می گذارند و از ساختار و موقعیت فعلی آن هیچگونه اطلاعی نمی توانند به ما ارائه دهند. کیهان مثل یک فرد انسانی دوران مختلف زندگی خودرا پس از گذراندن آن دوران به صورت تصویری باقی گذاشته است و نه بصورت عینی ( به خصوص در دور دست ها ) . خود کیهان از طریق بخش خود آگاه خویش یعنی انسان امروز می تواند گذشته های صوری خود را نگاه کند. وضعیت فعلی کیهان فقط در نقاط بسیار نزدیک کیهان یعنی روی کره زمین بطور عینی قابل بررسی است. البته این به معنا نیست که انسان در پهنه گیتی از مقام و جایگاه ویژه ای بر خوردار باشد. هر موجود هوشمند دیگه در سطح انسان در نقاط دیگری در کیهان می تواند همین تجارب کسب کند. در حال حاظر از لحاظ علمی غیر ممکن است که بدانیم آیا جهان در حال حاظر مشغول ادامه انبساط است یا در حال انقباض به سر می برد یا اینکه از انبساط باز ایستاده و به حالت پایدار رسیده است. این سه حالت تحت عنوان پیشبینی های ریاضیِ سرنوشت کل کیهان در علم کیهان شناسی معروفند و هر کدام به یک سهم ( یک سوم ) حقیقت علمی دارند. از لحاظ تجربی این پیش بینی از طریق تعیین دقیق چگالی ماده می تواند صورت بگیرد و با توجه به ابعاد وسیع کیهان ، انسان پژوهشگر نمی تواند مقدار مطلق آنرا تعیین نماید. البته مقدار نسبی آن در چهار چوب محسبات احتمالی صورت می گیرد و تعیین مقدار واقعی آن نیاز به شناخت کامل از کل ماده موجود در جهان می باشد که در حال حاظر چنین امری محال به نظر میرسد.
یک تجربه عام دیگر که همگی با آن آشنائی داریم: رعد و برق
طوریکه می دانیم رعد و برق حاصل تخلیه الکتریکی در بر خورد لایه های بالایی و پایینی ابرها می باشد. همیشه اول برق را می بینیم و پس از چند لحظه صدای رعد به گوشمان میرسد.
رعد و برق اولیه که در کوره آغازین برای اولین بار در ابر نوری و سپس در ابر های پلاسمای کوانتایی و سپس در ابرهای پلاسمای هسته ای و الکترونی و سپس در ابرهای هیدروژنی و هلیومی ایجاد شده و تا چهارصد هزار سال ادامه داشته است ، آنقدر قوی بوده است که طی گذشت سیزده میلیارد و اندی سال هنوز بطور کامل محو نشده، بلکه باز مانده های آن خروش اولیه تا کنون باقی مانده است که بصورت تابش زمینه کیهانی توسط دانش و تکنیک انسانی قابل رویئت گردیده است. به احتمال زیاد دو نوع تابش زمینه کیهانی باید وجود داشته باشد ، یکی نوری و بصری و دیگری صوتی و سمعی. مشکل این است که تابش صوتی در خلاء یعنی در فضای خالی بین کهکشانها و ستارگان نمی تواند وجود داشته باشد و فقط از طریق ذرات قابل انتقال. شاید تابش نوری زمینه کیهانی طنین یا پژواک آن صوت را تاکنون با خود حمل کرده باشد.
یک تصویر خیالی که ممکن است اوهام نباشد و ریشه در ذات و ماهیت خود بی نهایت داشته باشد :
عالم ؛ گیتی ؛ کیهان و یا جهانی که در آن زندگی می کنیم و وسعت و عظمت ابعاد مکانی و زمانی و مادی و روحی و نظم خارقالعاده آن مورد شگفت و اعجاب خاص و عام بوده و هست و خواهد بود، در مقایسه به پهنه بیکران بی نهایت ، یک نقطه فیزیکی ناچیز بیش نمی باشد. برای پر کردن این پهنه به تعداد بی شماری از این نقاط نا چیز فیزیکی نیازمند خواهیم بود و عمل پر کردن هم هر گز به پایان نخواهد رسید. لذا تصور خیالی جهان های موازی ؛ متعدد و بیشمار ، تصویری اوهامی نمی باشد.
آیا جهان محدود است یا بی نهایت؟
طبق تئوری علمی مه بانگ ، چون جهان از یک نقطه شروع به گسترش نموده است ، لذا محیط آن در هر لحظه محدود می باشد، اما در حال حاظر محیط آن یا رو به افزایش است ، یا رو به کاهش و یا به پایداری رسیده است. چیزی که مسلم است این است که هیچ کدام از این حالات را از طریقه مشاهده تلسکوبی نمی توانیم در حال حاظر تجربه کنیم.
بک اصل نجومی :
هر چه قدر به دور دست ها نگاه کنیم ، با گذشته دور و نزدیک موضوع مورد مشاهده سر و کار خواهیم داشت.
طبق این اصل تلسکوب ها در همه جهات فقط تصاویر به جای مانده از کهکشانهای دور و نزدیک را به نشان می دهند و نه وضعیت فعلی آن ها را. اماتصویر گذشته کل کیهان را فقط در یک جهت و آنهم به سمت مرکز جهان می تواند قابل رویئت باشد و آنهم وابسته به قدرت برد دید تلسکوب ها می باشد. کیهان شناسان امیدوارند که یک روز موفق به دیدن نطفه کیهانی بشوند و آن تکینگی یا تجرد فیزیکی بسیار ریز و داغ اولیه را به رویئت بکشند. یک امید واهی ؟
از طریق تلسکوب نمی میتوان دوران نوزادی کیهان را که حدود چهار صد هزار سال طول کشیده است مشاهده کرد بلکه دوران کودکی اورا تا کنون که پس از دوران نوزادی شروع شده است.
آیا جهان تصادفی و اتفاقی و خود به خود به وجود آمده است یا طبق یک طرح مطلق و از پیش طراحی شده ؟ پاسخ این سوال این است که ما انسان ها به علت محدودیت شناخت نمی توانیم بدانیم که این یا آن حقیقت دارد. اما امید داشتن به خداوند به انسان دلگرمی می بخشد.
عالم از ازل وجود نداشته، بلکه در انفجاری غول آسا به نام مِهبانگ متولدشده است
از دو لغت مه به معنی بزرگ و بانگ به معنی خروش ساخته شده است.
انفجار بزرگ. در انگلیسی بیگ بنگ می گویند.
در ستاره شناسی: انبساط سریع ماده ای که دارای چگالی و دمای بسیار بالا باشد. دیدگاه کنونی دانش کیهان شناسی، درباره ی چگونگی پیدایش جهان هستی. ( فرهنگ فشرده آکسفورد )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)