منزله بین المنزلتین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکم مؤمن و کافر، یک حکم مورد اتفاق در میان مسلمان است. اما در همان سده های نخستین بحث های بسیار جدی در میان مسلمانان درباره حکم فاسق درگرفت.
نظر خاص معتزله در این مورد؛ سبب شکل گیری این گروه و نظریات کلامی آنان شد. اهمیت این اصل به خاطر این بود که به لحاظ تاریخی برای نخستین بار مطرح شده بود. منزلی بین دو منزل به این معنا است که بدانیم برای مرتکب کبیره اسمی میان دو اسم و حکمی میان دو حکم است. نه چون خوارج که حکم به کفر آنان داده اند و نه چون مرجئه که حکم به مؤمن بودن آنها داده اند؛ زیرا مرجئه عمل را در ایمان دخیل نمی دانند، اما معتزله عمل را در ایمان دخیل دانسته و به همین جهت قائل به فسق شخص مرتکب کبیره شده اند. بنابر این اصل، فاسق در منزلی میان دو منزل قرار می گیرد و در آن جا عذاب می بیند، اگر چه عذاب او از عذاب کفار خفیف تر باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

تقسیم افراد انسانی در جوامع مختلف بشری به دو بخش وسیع یا به دو جبهه یا جناح بزرگ؛ یکی موئمنین، صواب کاران، راستگویان و دیگری کفار، گناه کاران و دروغ گویان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی صورت نگرفته است، به این معنا که این نوع تقسیم بندی خدائی - طبیعی نبوده و نمیباشد بلکه بشری - مصنوعی. همچنین وعده پاداش های فراوان و گوناگون بهشتی به موئمنین و وعید عذاب های فراوان و گوناگون جهنمی به کفار از طرف وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل، با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. بنیانگداران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی تحت عنواین انبیاء و اولیاء، موافقین، طرفداران و پیروان کلام ها یعنی محصولات افکار و خیالات و تصورات اوهامی خود را موئمن و بیگناه و درستکار و راستگو و بهشتی نامیده و مخالفین را منافقین و کافر و گناهکار و بدکار و دروغگو و جهنمی. خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار. لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد منجمله ابلیس، زَتان، اهریمن و یا شیطان و ملائکه یا فرشتگان منجمله عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ منجمله اسرافیل یا فرشته صورچی یا شیپور زن منجمله گابریئل یا جبرئیل فرشته پیام آور و خبر رسان. خدای حقیقی و واقعی که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد، در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب، اعجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، ناجی، شفابخش، نبی، پسر، رسول، ولی، والی و هیچ عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. خدای حقیقی و واقعی هیچ قومی را از بین اقوام بشری به عنوان قوم خود انتخاب ننموده و بر نگزیده و به آن قوم در بین اقوام هیچگونه ارجحیت و برتری نبخشیده، نه قوم یهود و نه قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و نه قوم عجم و نه هیچ قوم دیگری. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمو قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات و تصورات و در عوض تقویت کننده ابهامات و اوهامات و خرافات از قبیل : ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادت، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و سرانجام تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در پیش پا و روی انسان قرار داده نشده اند بلکه جملگی بدون استثناء میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده منجمله آئین یکتاپرسی که هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث برحق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی.
...
[مشاهده متن کامل]

عشق ها و زندگی های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز های دیگری نمی باشند غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی. نتیجه کلی اینکه محتوای هر کتابی کلام جزئی خدای حقیقی و واقعی میباشد به کمک سر و دل و فهم و عقل و احساس و فکر و خیال و تصور و تَوَهُم و زبان و خط محدود و ناقص افراد انسانی در اعصار و شرائط مختلف تاریخی و نه کلام و زبان و خط بی عیب و بی نقص وی در حالت کلی و بیکرانی و بینهایت، لذا محتوای کتب علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک ترند تا محتوای کتب وحیانی و حدیثی و روائی دینی، فلسفی و عرفانی.
خدای حقیقی و واقعی در قالب های جزئی انسانی هم کومونی است ( به قول کارل مارکس ) ، هم برده و هم برده دار، هم رعیت و هم مالک، هم کارگر و هم سرمایه دار، هم کارگزار و هم کارفرما، هم دیندار و خدا باور است و هم بیدین و خدا ناباور، هم جنگجو ست و هم صلح طلب، هم شکست خورده و هم پیروز، هم فقیر و مظلوم و هم ثروتمند و ظالم، هم شرور ست و هم خیر، هم سعید و هم شقی، هم بیمار و هم سالم، هم دانا و نادان، هم باهوش و بی هوش، هم آگاه و بی آگاه و بسیاری دیگر از صفات متضاد و متناقض. خدای حقیقی و واقعی هم خالق است هم مخلوقات، هم آفریننده کائنات است و هم خود کائنات، هم واجب الوجود و ممکن الوجودات، هم غیبی و امری و ملکوتیست و هم شهودی و خلقی و ملکی، هم بیزمان و بیمکان است هم با زمان و مکان، هم مطلق و هم نسبی.
در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر گردشگران محترم اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد لازم به اشاره می دانم که دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا و زمزمه نشده.
خدای دینی فقط یک لفظ یا یک کلمه و یا یک واژه، یک مفهوم محض و یک ایده انتزاعی بیش نبوده و نمی باشد با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین دلیل کلیه سعی و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود آن در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
آیه قرآنی با ترجمه به زبان فارسی به شکل : ما انس و جنس را نیافریدیم الا برای طاعت و بندگی، از آسمان نازل نگردیده بلکه ریشه در معنای نام پدر پیامبر بزرگوار دین اسلام داشته یعنی عبدالله و ضمنن واژه ی الله چون یک کلمه بیش نمی باشد، نمیتواند نور سماوات و الارض باشد. آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر آنچه که بین آنهاست، در محتوای هرکدام از جهان های بیشمار خود خدای حقیقی و واقعی اند در قالب های کلی و جزئیاتی و هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم فقط از یک راه و به یک روش یعنی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و نه از راه ها و نه به روش های دیگری از قبیل تناسخ روان، قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و یا پریدن جان شیرین از تن یا قفس تنگ خاکی و پرواز عجولانه یا شتابان آن از جهان مادی و فانی و گذرا بسوی جهان معنوی و باقی و جاودانه .
این فکر و خیال و تصور درین سر و دل محدود و بی قرار من هرگز آرام نگیرند/ تا خود را در فکر و خیال و تصور و سر و دل بی کران و بی نهایت پروردگارم به روشنی آفتاب نبینند/
آفریدگار کائنات نیافریده ست ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا لیعبدون / بلکه تا کند مارا راست و درست و حسابی وان هم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم باک راه/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/. . .
به یاد حسن بصری و شاگردانش واصل و ماصل و. . .

بپرس