[ویکی فقه] حاکمیت ملت در مردم سالاری دینی همانند لیبرال دموکراسی، حاکمیت قانون را به دنبال دارد با این تفاوت اساسی که دموکراسی در غرب با سکولاریسم همزاد و همراه است، اما در مردم سالاری دینی با حاکم شدن ملت، حاکمیت اسلام و شریعت مطرح شد.
مردم سالاری دینی، اصطلاحی جدید با محتوایی قدیم است. بحث درباره مردم سالاری دینی با پیروزی انقلاب اسلامی و با طرح موضوعاتی چون جمهوری اسلامی و نه جمهوری و... رخ نموده است؛ ولی این واژه، نخستین بار طی سال های اخیر، از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف و تبیین نظام جمهوری اسلامی به کار رفت و سپس، مورد توجه جدی تر نویسندگان و تحلیل گران قرار گرفت.
حاکمیت نظام لیبرال دموکراسی
بخشی از جهان امروز، زیر حاکمیت لیبرال - دموکراسی یا دموکراسی لیبرال (Libral Democracy هم به لیبرال دموکراسی و هم به دموکراسی لیبرال ترجمه شده است. البته تفاوتی بین لیبرال دموکراسی و دموکراسی لیبرال وجود ندارد. و نیز، لیبرال دموکراسی و یا دموکراسی لیبرال گاه به صورت لیبرال دموکراسی و یا دموکراسی لیبرال نگاشته می شود.) قرار دارد؛ بقیه جهان نیز، بویژه پس از شکست کمونیسم و ولادت پدیده جهانی شدن، (Globalization یعنی جهانی شدن و به معنای افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت هاست، که دامن می گستراند و نظام جدید جهانی را می سازند. ولی Globalism یعنی: جهانی سازی و جهانی کردن و آن نیز، به معنای در هم ادغام شدن بازارهای جهان در زمینه های تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و جابه جایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایه داری و آزادی بازار و نهایتا سر فرود آوردن در برابر قدرت های جهانی بازار... است. از این رو، جهانی شدن، پروسه یا یک فرایند طبیعی و جهانی سازی پروژه به شمار می آید.) اجبارا یا داوطلبانه به سوی آن در حرکت است. از این رو، برخی از محققان، نویسندگان و نظریه پردازان سیاسی، عصر کنونی را دوره حاکمیت نظام های لیبرال_ دموکراسی نامیده اند. یکی از آنها، فرانسیس فوکویاما، (فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama) متولد ۱۳۳۱/۱۹۵۲ و از اندیشمندان علوم سیاسی آمریکاست که در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان (۱۳۵۹/۱۹۸۰ - ۱۳۶۷/۱۹۸۸) در وزارت امور خارجه با سمت مشاور کار می کرد. وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (The End of History and the last man) در ۱۳۶۸/۱۹۸۹ که در ۱۳۷۰/۱۹۹۱ با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب در آمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزش های سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است.) صاحب نظریه پایان تاریخ و واپسین انسان است که فراتر از این، پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام های کمونیستی (جنگ سرد (Cold War) حالتی از تشنج و خصومت بین کشورها یا بلوک های رقیب است که به موجب آن هر طرف، سیاست هایی برای تقویت خود و تضعیف طرف دیگر به کار می برد؛ بدون آن که به جنگ واقعی یا گرم بکشد. یکی از ویژگی های جنگ سرد این است که با وجود ادامه روابط سیاسی بین کشورها، به علت جریان داشتن حملات تبلیغاتی، تشنج و جبهه گیری در برابر یکدیگر، محیط مناسبات بین المللی وخیم می شود و عدم اعتماد، جای تفاهم را می گیرد. البته جنگ سرد، بیشتر به روابط سرد و متشنج آمریکا و شوروی و دو بلوک غرب و شرق پس از جنگ جهانی دوم اطلاق می شود که با فروپاشی شوروی و بلوک شرق در ۱۳۷۰/۱۹۹۱ به نفع آمریکا و بلوک غرب پایان پذیرفت.) را به مثابه پیروزی بی چون و چرای نظام لیبرال دموکراسی غربی می داند و این دستاورد را والاترین ره آورد انسان در طول تاریخ، تصور می کند، به این وسیله و به اعتقاد او، انسان به پایان تاریخ دست یافته است. به دنبال فوکویاما، عده ای کوشیده اند تا نشان دهند جامعه رضایت بخش تر از جامعه لیبرال دموکراسی نه وجود دارد و نه مفید است و نه وجود خواهد داشت! ازاین رو، مقاله حاضر می کوشد، پاسخی برای این سؤال بیابد که آیا _آنگونه که ادعا می شود_ نظام لیبرال دموکراسی بی عیب است؟ اگر این نظام دارای نقص است، آیا نظام مردم سالاری دینی می تواند جایگزین مناسبی برای آن باشد؟ و این فرضیه را در ترازوی سنجش قرار دهد که این محصول غرب _همانند سایر محصولات آن_ به لحاظ مفهومی (نظری) و مصداقی (عملی) واجد تعارضات و تناقضاتی است که گاه غفلت از آن موجب ستایش لیبرال دموکراسی و گاهی هوشیاری نسبت به آن، باعث گرایش به مردم سالاری دینی می شود.
مقدمه
برای یافتن پاسخی به سؤال اصلی و سنجش فرضیه مقاله، نخست واژه دموکراسی، لیبرال، لیبرال دموکراسی یا دموکراسی لیبرال و مردم سالاری دینی، ذیل عنوان «تعریف مفاهیم»، مورد بررسی نظری قرار می گیرد. سپس، اشکالاتی از نظام لیبرال دموکراسی غرب، بازخوانی می شود و سرانجام، در ضمن شرح اجمالی نظام مردم سالاری دینی، راه خروج از بن بست های نظام لیبرال دموکراسی را نشان می دهیم که آن چیزی جز، جایگزینی اصل خدا محوری به جای اصل انسان محوری نیست؛ مساله ای که غفلت چند صد ساله از آن، غرب را با چالش های جدی در همه عرصه های زندگی اجتماعی بشر مواجه کرده است.
تعریف مفاهیم
...
مردم سالاری دینی، اصطلاحی جدید با محتوایی قدیم است. بحث درباره مردم سالاری دینی با پیروزی انقلاب اسلامی و با طرح موضوعاتی چون جمهوری اسلامی و نه جمهوری و... رخ نموده است؛ ولی این واژه، نخستین بار طی سال های اخیر، از سوی مقام معظم رهبری برای توصیف و تبیین نظام جمهوری اسلامی به کار رفت و سپس، مورد توجه جدی تر نویسندگان و تحلیل گران قرار گرفت.
حاکمیت نظام لیبرال دموکراسی
بخشی از جهان امروز، زیر حاکمیت لیبرال - دموکراسی یا دموکراسی لیبرال (Libral Democracy هم به لیبرال دموکراسی و هم به دموکراسی لیبرال ترجمه شده است. البته تفاوتی بین لیبرال دموکراسی و دموکراسی لیبرال وجود ندارد. و نیز، لیبرال دموکراسی و یا دموکراسی لیبرال گاه به صورت لیبرال دموکراسی و یا دموکراسی لیبرال نگاشته می شود.) قرار دارد؛ بقیه جهان نیز، بویژه پس از شکست کمونیسم و ولادت پدیده جهانی شدن، (Globalization یعنی جهانی شدن و به معنای افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت هاست، که دامن می گستراند و نظام جدید جهانی را می سازند. ولی Globalism یعنی: جهانی سازی و جهانی کردن و آن نیز، به معنای در هم ادغام شدن بازارهای جهان در زمینه های تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و جابه جایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایه داری و آزادی بازار و نهایتا سر فرود آوردن در برابر قدرت های جهانی بازار... است. از این رو، جهانی شدن، پروسه یا یک فرایند طبیعی و جهانی سازی پروژه به شمار می آید.) اجبارا یا داوطلبانه به سوی آن در حرکت است. از این رو، برخی از محققان، نویسندگان و نظریه پردازان سیاسی، عصر کنونی را دوره حاکمیت نظام های لیبرال_ دموکراسی نامیده اند. یکی از آنها، فرانسیس فوکویاما، (فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama) متولد ۱۳۳۱/۱۹۵۲ و از اندیشمندان علوم سیاسی آمریکاست که در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان (۱۳۵۹/۱۹۸۰ - ۱۳۶۷/۱۹۸۸) در وزارت امور خارجه با سمت مشاور کار می کرد. وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (The End of History and the last man) در ۱۳۶۸/۱۹۸۹ که در ۱۳۷۰/۱۹۹۱ با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب در آمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزش های سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است.) صاحب نظریه پایان تاریخ و واپسین انسان است که فراتر از این، پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام های کمونیستی (جنگ سرد (Cold War) حالتی از تشنج و خصومت بین کشورها یا بلوک های رقیب است که به موجب آن هر طرف، سیاست هایی برای تقویت خود و تضعیف طرف دیگر به کار می برد؛ بدون آن که به جنگ واقعی یا گرم بکشد. یکی از ویژگی های جنگ سرد این است که با وجود ادامه روابط سیاسی بین کشورها، به علت جریان داشتن حملات تبلیغاتی، تشنج و جبهه گیری در برابر یکدیگر، محیط مناسبات بین المللی وخیم می شود و عدم اعتماد، جای تفاهم را می گیرد. البته جنگ سرد، بیشتر به روابط سرد و متشنج آمریکا و شوروی و دو بلوک غرب و شرق پس از جنگ جهانی دوم اطلاق می شود که با فروپاشی شوروی و بلوک شرق در ۱۳۷۰/۱۹۹۱ به نفع آمریکا و بلوک غرب پایان پذیرفت.) را به مثابه پیروزی بی چون و چرای نظام لیبرال دموکراسی غربی می داند و این دستاورد را والاترین ره آورد انسان در طول تاریخ، تصور می کند، به این وسیله و به اعتقاد او، انسان به پایان تاریخ دست یافته است. به دنبال فوکویاما، عده ای کوشیده اند تا نشان دهند جامعه رضایت بخش تر از جامعه لیبرال دموکراسی نه وجود دارد و نه مفید است و نه وجود خواهد داشت! ازاین رو، مقاله حاضر می کوشد، پاسخی برای این سؤال بیابد که آیا _آنگونه که ادعا می شود_ نظام لیبرال دموکراسی بی عیب است؟ اگر این نظام دارای نقص است، آیا نظام مردم سالاری دینی می تواند جایگزین مناسبی برای آن باشد؟ و این فرضیه را در ترازوی سنجش قرار دهد که این محصول غرب _همانند سایر محصولات آن_ به لحاظ مفهومی (نظری) و مصداقی (عملی) واجد تعارضات و تناقضاتی است که گاه غفلت از آن موجب ستایش لیبرال دموکراسی و گاهی هوشیاری نسبت به آن، باعث گرایش به مردم سالاری دینی می شود.
مقدمه
برای یافتن پاسخی به سؤال اصلی و سنجش فرضیه مقاله، نخست واژه دموکراسی، لیبرال، لیبرال دموکراسی یا دموکراسی لیبرال و مردم سالاری دینی، ذیل عنوان «تعریف مفاهیم»، مورد بررسی نظری قرار می گیرد. سپس، اشکالاتی از نظام لیبرال دموکراسی غرب، بازخوانی می شود و سرانجام، در ضمن شرح اجمالی نظام مردم سالاری دینی، راه خروج از بن بست های نظام لیبرال دموکراسی را نشان می دهیم که آن چیزی جز، جایگزینی اصل خدا محوری به جای اصل انسان محوری نیست؛ مساله ای که غفلت چند صد ساله از آن، غرب را با چالش های جدی در همه عرصه های زندگی اجتماعی بشر مواجه کرده است.
تعریف مفاهیم
...