مفید
/mofid/
مترادف مفید: سودبخش، سودمند، فایده بخش، موثر، نافع، نتیجه بخش
متضاد مفید: زیان آور، زیان بار، زیان بخش، مضر
برابر پارسی: سودمند، بارور، سودبخش، کارآمد
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: فایده دهنده، سودمند، دارای فایده، رساننده، ( در منطق ) دارای معنی در مقابلِ مهمل
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
بشنو اندرزهای ابن یمین
گر مفید است زآن ملال مکن.
ابن یمین.
- مفید آمدن ؛ سودمند واقع شدن. فایده بخشیدن : فی الجمله چندانکه بگفت مفید نیامد. ( کلیله ودمنه ).- مفید معنایی بودن ؛ افاده کردن آن معنی. رسانیدن آن معنی : پسوند «گر» در کلماتی ، از قبیل «دادگر» و «ستمگر» مفید معنی مبالغه است.
- نامفید ؛ بیفایده. ناسودمند. که فایده ای از آن عاید نشود : و علم بی عمل نامفید بود. ( سندبادنامه ص 4 ).
|| کسی که مال حاصل می کند و در جوانمردی خرج می کند. ( ناظم الاطباء ). || کسی را گویند که با نقل احادیث مشایخ به مردم فایده رساند. ( از انساب سمعانی ). || ( اصطلاح علم لغت و منطق ) در اصطلاح علمای لغت و منطق ، مقابل مهمل است. هر لفظ موضوع اعم از اینکه مفرد باشد یا مرکب مفید است.( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1115 ).
مفید. [ م ُ ] ( اِخ ) ( خواجه... ) عبدالجبار قزوینی. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
مفید. [م ُ ] ( اِخ ) عبدالرحمان نیشابوری. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی و برادرش ، ابوسعید محمد را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
مفید. [ م ُ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) محمدبن النعمان بن عبدالسلام ، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن المعلم. محقق بزرگ ، کثیر التصانیف در اصول و کلام و فقه. در عکبرا به ده فرسنگی بغداد متولد شد و در همین شهر نشأت یافت و درگذشت. وی پیشوای امامیه در زمان خود بود و در حدود دویست تصنیف به او نسبت داده شده که از جمله آنهاست : «الارکان فی دعائم الدین » و «العیون و المحاسن » و «اصول الفقه » و «الکلام فی وجوه اعجاز القرآن » و «تاریخ الشریعة» و «الایضاح فی الامامة».و رجوع به روضات الجنات ص 563 و الاعلام زرکلی و اسمأالمؤلفین ج 2 ص 61 و شیخ مفید در همین لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
فایده دهنده، سودمند
( اسم ) ۱ - فایده دهنده سود بخش : [ اما با قضای آسمانی کوشش انسانی مفید نیست . ] (لباب الالباب . نف . ۲ ) ۲۳ - افاده کننده : [ نای نکره گاه مفید معنی تعظیم است . ] یا مفید فایده . آنچه که سودی برساند ( حشو است زیرا در [ مفید ] معنی فایده هست ) .
محمد بن النعمان بن عبد السلام مکنی به ابو عبدالله و معروف به ابن المعلم محقق بزرگ کثیر التصانیف در اصول و کلام و فقه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
قابل استفاده، سودمند، مفید، فیض بخش، مثمر، بافایده
کاری، مفید، موثر، قابل اجرا، تاثیر پذیر
سودمند، با صرفه، مفید، نافع، خوشایند
سودمند، مفید، نافع، پرمنفعت، بااستفاده
مفید، کمک کننده
مفید، بارور، میوه دار، زایا
سودمند، مفید، خیر، نیکو کار، منعم
مفید
مفید، سودبخش، سوداور
مفید
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مجید علیائی
جواب . کارآمد
جواب . کارآمد
یعنی در بر گیرنده.
مثلا جمله *مفید این معنی است* یعنی در بر گیرنده این معنا یا مفهوم است
مثلا جمله *مفید این معنی است* یعنی در بر گیرنده این معنا یا مفهوم است
سودآور
دارای ثمره
سودمند
با سپاس از پارسی نگاران
با سپاس از پارسی نگاران
پایبند
سود دار دارای سود