[ویکی فقه] مفهوم آرزو. آرزو: خواهش چیزی که دست یابی به آن محال یا دور از انتظار است.
آرمان نیز به معنای آرزو، ولی دارای کاربرد محدودتری است و گویا فقط بر آن دسته از آرزوهای کلان که برای شخص، محترم و مقدّس و قابل دست یابی است، اطلاق می شود. آرزو در فارسی با «کاش و ای کاش» و در قرآن با واژه های گوناگونی ادا می شود که عبارتند از:
← لیت
در روایاتی چند از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان (علیهم السلام) مؤمنان از املِ دور و دراز، نهی شده اند؛ چرا که موجب فراموشی قیامت می شود. در روایاتی نیز به کوتاه کردن امل سفارش شده است. مفسّران در این باره که آرزو امری زبانی است یا قلبی، دو دسته اند: طبرسی به بیش تر متکلّمان نسبت می دهد که آرزو را از مقوله گفتار می دانند؛ یعنی انسان برای چیزی که نبوده است، بگوید کاش می بود یا برای چیزی که هست، بگوید کاش نمی بود؛ ولی جُبّائی از متکلّمان معتزلی، آرزو را از مقوله معنا و امری قلبی دانسته است؛ با این توضیح که آرزو نه از قبیل اراده است؛ زیرا اراده، فقط به امور ممکن تعلّق می گیرد و نه از قبیل میل و خواهش؛ زیرا میل و خواهش به گذشته تعلّق نمی گیرد؛ در حالی که آرزو، هم به امور ناممکن و هم به امور گذشته تعلّق می گیرد. فخر رازی نظر نخست را به معتزله نسبت داده و ضمن بعید دانستن آن می گوید: به نظر اشاعره، آرزو عبارت از خواستن چیزی است که به تحقّق نیافتن آن یقین یا گمان دارد؛ افزون بر این، آرزو از نوع انشا است که بسان جمله های گزارشی، به صدق یاکذب وصف نمی شود؛ ولی در آیات ۲۷ و ۲۸ انعام خداوند پس از نقل آرزوی کافران هنگام مشاهده عذاب که می گویند: کاش به دنیا باز گردانده می شدیم و (دیگر) آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می شدیم، آن ها را دروغ گو می شمارد: «و لَو تَری إِذ وُقِفوا عَلَی النَّارِ فَقالوا یـلَیتَنا نُرَدُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایـتِ رَبِّنا و نَکونَ مِنَ المُؤمِنینَ... و إِنَّهُم لَکـذِبون» طبرسی ، سه پاسخ را نقل می کند: ۱. کذب در آیه، به سخن دیگرِ آن ها که می گویند: ما در دنیا اعتقاد حق و درست داشتیم، نسبت داده شده، نه به آرزوی آن ها؛ ۲. آرزوی آن ها دربردارنده یک جمله گزارشی ضمنی با این مفاد است: هرگاه به دنیا برگردیم، ایمان می آوریم و کذب به این جمله بر می گردد؛ ۳. می توان کذب را به معنای تحقّق نیافتن آن آرزو گرفت، نه به معنای حقیقی اش که دروغ باشد؛ بنابراین، خداوند در «و إِنَّهُم لَکـذِبون» خبر می دهد که آرزوی آن ها تحقّق نیافتنی است.
آرزوهای ناروا
در بین مفسّران، طنطاوی آرزو را غریزه ای دانسته که برای تشویق انسان به تحصیل کمال، در او به ودیعه نهاده شده؛ بنابراین هرگاه آرزو در جهت نابودی آن چه دیگران دارند یا بازداشتن شخص از تحصیل کمال باشد، ناروا خواهد بود. آیاتی از قرآن به طور صریح یا اشاره، مؤمنان را از برخی آرزو ها بازداشته است. در آیه ۳۲ نساء مؤمنان از آرزو کردن چیزی که برخی بندگان به آن برتری یافته اند، نهی شده اند: «و لاَتَتمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِه بَعضَکُم عَلی بَعض» در روایاتی که سبب نزول این آیه را بیان کرده اند، مواردی از آرزوهای ناروا بیان شده است. بنابه نقل مجاهد، اُمّ سلمه به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: ای رسول خدا! مردان به جهاد می روند؛ ولی زنان نمی روند و ما نصف مردان ارث می بریم. کاش ما نیز مرد بودیم؛ به جهاد می رفتیم و به دیگر فضایل مردان نایل می شدیم. در پی این سخنان، آیه پیشین نازل شد و مؤمنان را از چنین آرزوهایی بازداشت. در نقل دیگری از قتاده و سُدّی، پس از نزول آیه میراث که برای مردان دو برابر زنان ارث قرار داد، مردان آرزو کردند که در آخرت نیز دو برابر زنان پاداش بگیرند و زنان نیز آرزو کردند که گناهانشان نصف گناه مردان محاسبه شود. آلوسی با استناد به ادامه آیه (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ) می گوید: آرزوی برتری های یک دیگر میان دو گروه از زنان و مردان بوده است. در روایت دیگری از امام صادق و امام باقر (علیهماالسلام) نیز آمده است که این آیه در شأن علی (علیه السلام) نازل شده؛ به این معنا که مردم از آرزو کردن منزلت وی نهی شده اند؛ ولی این، تطبیق آیه بر حضرت شمرده شده است. بر پایه روایتی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه، مردان از آرزوی مال، نعمت و همسر نیکویی که خداوند به دیگران عطا کرده، نهی شده اند؛ ولی آنان می توانند مانند این ها را برای خود آرزو کنند. مفسّرانی چون طبری و طبرسی، براساس این روایات گفته اند: هیچ کس نباید آن چه را خداوند به دیگران داده، برای خود آرزو کند؛ زیرا چنین آرزویی مایه اندوه و گناه است. برخی مفسّران این آیه را در نهی از حسدورزی و برخی، حسدورزی را نتیجه آن آرزو ها دانسته اند. فخررازی در این زمینه می گوید: هنگامی که انسان برخورداری دیگران از انواع فضایل را ببیند، در حالی که خود فاقد آن ها است، ناراحت و مشوّش می شود و یکی از دو حالت به او دست می دهد: یا زوال آن فضایل را از شخص مزبور آرزو می کند یا حصول آن را برای خود نیز می خواهد. حالت اوّل حسد و چون اعتراض به خداوند است، به کفر منتهی و موجب فساد دین و دنیای او می شود، و حالت دوم، غبطه است که بعضی آن را روا و برخی ناروا دانسته اند در آیات ۸۰ تا ۸۲ قصص به گونه ای روشن تر از آرزوی داشتن اموال و منزلت دیگران نهی شده است. در این آیات که نهی از زیاده خواهی ثروت و مقام است، هنگامی که عدّه ای سطحی نگر، ثروت و جای گاه قارون را آرزو کردند، مؤمنان دانشمند به آنان اعتراض کردند. خداوند در ادامه خبر می دهد که پس از فرو رفتن قارون با ثروتش در زمین، همان کسانی که تا دیروز، جای گاه او را آرزو می کردند، با اظهار پشیمانی از آرزوی خود، تحقّق نیافتن آن را نعمتی بس بزرگ یاد کردند: «و أَصبَحَ الَّذینَ تَمنَّوا مَکانَهُ بِالأَمسِ یَقولونَ وَیْکَأَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و یَقدِرُ لَولاَ أَن مَنَّ اللّهُ عَلینا لَخَسَفَ بِنَا.» زمخشری این آرزو را از نوع غبطه دانسته است؛ ولی در آیه، امری نکوهیده تلقّی شده که با غبطه چندان سازگار نیست. خداوند سبحان در ادامه آیه ۳۲ نساء/۴ پس از نهی از طمعورزی به نعمت های دیگران، دارایی آنان را نتیجه کوشش و قابلیّتشان معرّفی کرده تا زمینه آرزوهای منفی از میان برود : «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ»؛ سپس بهترین راهِ پرهیز از آرزوهای ناروا و دست اندازی به نعمت های دیگران، یعنی درخواست مثل آن از خداوند برای خود را پیش پای مؤمنان می گذارد: «وسـَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه»
نقش شیطان در ایجاد آرزو
...
آرمان نیز به معنای آرزو، ولی دارای کاربرد محدودتری است و گویا فقط بر آن دسته از آرزوهای کلان که برای شخص، محترم و مقدّس و قابل دست یابی است، اطلاق می شود. آرزو در فارسی با «کاش و ای کاش» و در قرآن با واژه های گوناگونی ادا می شود که عبارتند از:
← لیت
در روایاتی چند از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان (علیهم السلام) مؤمنان از املِ دور و دراز، نهی شده اند؛ چرا که موجب فراموشی قیامت می شود. در روایاتی نیز به کوتاه کردن امل سفارش شده است. مفسّران در این باره که آرزو امری زبانی است یا قلبی، دو دسته اند: طبرسی به بیش تر متکلّمان نسبت می دهد که آرزو را از مقوله گفتار می دانند؛ یعنی انسان برای چیزی که نبوده است، بگوید کاش می بود یا برای چیزی که هست، بگوید کاش نمی بود؛ ولی جُبّائی از متکلّمان معتزلی، آرزو را از مقوله معنا و امری قلبی دانسته است؛ با این توضیح که آرزو نه از قبیل اراده است؛ زیرا اراده، فقط به امور ممکن تعلّق می گیرد و نه از قبیل میل و خواهش؛ زیرا میل و خواهش به گذشته تعلّق نمی گیرد؛ در حالی که آرزو، هم به امور ناممکن و هم به امور گذشته تعلّق می گیرد. فخر رازی نظر نخست را به معتزله نسبت داده و ضمن بعید دانستن آن می گوید: به نظر اشاعره، آرزو عبارت از خواستن چیزی است که به تحقّق نیافتن آن یقین یا گمان دارد؛ افزون بر این، آرزو از نوع انشا است که بسان جمله های گزارشی، به صدق یاکذب وصف نمی شود؛ ولی در آیات ۲۷ و ۲۸ انعام خداوند پس از نقل آرزوی کافران هنگام مشاهده عذاب که می گویند: کاش به دنیا باز گردانده می شدیم و (دیگر) آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می شدیم، آن ها را دروغ گو می شمارد: «و لَو تَری إِذ وُقِفوا عَلَی النَّارِ فَقالوا یـلَیتَنا نُرَدُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایـتِ رَبِّنا و نَکونَ مِنَ المُؤمِنینَ... و إِنَّهُم لَکـذِبون» طبرسی ، سه پاسخ را نقل می کند: ۱. کذب در آیه، به سخن دیگرِ آن ها که می گویند: ما در دنیا اعتقاد حق و درست داشتیم، نسبت داده شده، نه به آرزوی آن ها؛ ۲. آرزوی آن ها دربردارنده یک جمله گزارشی ضمنی با این مفاد است: هرگاه به دنیا برگردیم، ایمان می آوریم و کذب به این جمله بر می گردد؛ ۳. می توان کذب را به معنای تحقّق نیافتن آن آرزو گرفت، نه به معنای حقیقی اش که دروغ باشد؛ بنابراین، خداوند در «و إِنَّهُم لَکـذِبون» خبر می دهد که آرزوی آن ها تحقّق نیافتنی است.
آرزوهای ناروا
در بین مفسّران، طنطاوی آرزو را غریزه ای دانسته که برای تشویق انسان به تحصیل کمال، در او به ودیعه نهاده شده؛ بنابراین هرگاه آرزو در جهت نابودی آن چه دیگران دارند یا بازداشتن شخص از تحصیل کمال باشد، ناروا خواهد بود. آیاتی از قرآن به طور صریح یا اشاره، مؤمنان را از برخی آرزو ها بازداشته است. در آیه ۳۲ نساء مؤمنان از آرزو کردن چیزی که برخی بندگان به آن برتری یافته اند، نهی شده اند: «و لاَتَتمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِه بَعضَکُم عَلی بَعض» در روایاتی که سبب نزول این آیه را بیان کرده اند، مواردی از آرزوهای ناروا بیان شده است. بنابه نقل مجاهد، اُمّ سلمه به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: ای رسول خدا! مردان به جهاد می روند؛ ولی زنان نمی روند و ما نصف مردان ارث می بریم. کاش ما نیز مرد بودیم؛ به جهاد می رفتیم و به دیگر فضایل مردان نایل می شدیم. در پی این سخنان، آیه پیشین نازل شد و مؤمنان را از چنین آرزوهایی بازداشت. در نقل دیگری از قتاده و سُدّی، پس از نزول آیه میراث که برای مردان دو برابر زنان ارث قرار داد، مردان آرزو کردند که در آخرت نیز دو برابر زنان پاداش بگیرند و زنان نیز آرزو کردند که گناهانشان نصف گناه مردان محاسبه شود. آلوسی با استناد به ادامه آیه (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ) می گوید: آرزوی برتری های یک دیگر میان دو گروه از زنان و مردان بوده است. در روایت دیگری از امام صادق و امام باقر (علیهماالسلام) نیز آمده است که این آیه در شأن علی (علیه السلام) نازل شده؛ به این معنا که مردم از آرزو کردن منزلت وی نهی شده اند؛ ولی این، تطبیق آیه بر حضرت شمرده شده است. بر پایه روایتی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه، مردان از آرزوی مال، نعمت و همسر نیکویی که خداوند به دیگران عطا کرده، نهی شده اند؛ ولی آنان می توانند مانند این ها را برای خود آرزو کنند. مفسّرانی چون طبری و طبرسی، براساس این روایات گفته اند: هیچ کس نباید آن چه را خداوند به دیگران داده، برای خود آرزو کند؛ زیرا چنین آرزویی مایه اندوه و گناه است. برخی مفسّران این آیه را در نهی از حسدورزی و برخی، حسدورزی را نتیجه آن آرزو ها دانسته اند. فخررازی در این زمینه می گوید: هنگامی که انسان برخورداری دیگران از انواع فضایل را ببیند، در حالی که خود فاقد آن ها است، ناراحت و مشوّش می شود و یکی از دو حالت به او دست می دهد: یا زوال آن فضایل را از شخص مزبور آرزو می کند یا حصول آن را برای خود نیز می خواهد. حالت اوّل حسد و چون اعتراض به خداوند است، به کفر منتهی و موجب فساد دین و دنیای او می شود، و حالت دوم، غبطه است که بعضی آن را روا و برخی ناروا دانسته اند در آیات ۸۰ تا ۸۲ قصص به گونه ای روشن تر از آرزوی داشتن اموال و منزلت دیگران نهی شده است. در این آیات که نهی از زیاده خواهی ثروت و مقام است، هنگامی که عدّه ای سطحی نگر، ثروت و جای گاه قارون را آرزو کردند، مؤمنان دانشمند به آنان اعتراض کردند. خداوند در ادامه خبر می دهد که پس از فرو رفتن قارون با ثروتش در زمین، همان کسانی که تا دیروز، جای گاه او را آرزو می کردند، با اظهار پشیمانی از آرزوی خود، تحقّق نیافتن آن را نعمتی بس بزرگ یاد کردند: «و أَصبَحَ الَّذینَ تَمنَّوا مَکانَهُ بِالأَمسِ یَقولونَ وَیْکَأَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و یَقدِرُ لَولاَ أَن مَنَّ اللّهُ عَلینا لَخَسَفَ بِنَا.» زمخشری این آرزو را از نوع غبطه دانسته است؛ ولی در آیه، امری نکوهیده تلقّی شده که با غبطه چندان سازگار نیست. خداوند سبحان در ادامه آیه ۳۲ نساء/۴ پس از نهی از طمعورزی به نعمت های دیگران، دارایی آنان را نتیجه کوشش و قابلیّتشان معرّفی کرده تا زمینه آرزوهای منفی از میان برود : «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ»؛ سپس بهترین راهِ پرهیز از آرزوهای ناروا و دست اندازی به نعمت های دیگران، یعنی درخواست مثل آن از خداوند برای خود را پیش پای مؤمنان می گذارد: «وسـَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه»
نقش شیطان در ایجاد آرزو
...
wikifeqh: مفهوم_آرزو