مغناطیس

/meqnAtis/

مترادف مغناطیس: آهن ربا، مگنت

معنی انگلیسی:
magnet

لغت نامه دهخدا

مغناطیس. [ م َ / م ِ ] ( معرب ، اِ ) آن سنگ که آهن به خود کشد. ( مهذب الاسماء ). سنگ آهن ربای. مَغنَطیس. مَغنیطیس. ( منتهی الارب ). مأخوذ از یونانی ، سنگ آهن ربا. ( ناظم الاطباء ). به لغت یونانی ، سنگ آهن رباباشد... و به حذف الف هم به نظر آمده است که مغنطیس باشد و مقناطیس هم درست است. ( از برهان ) ( از آنندراج ). مأخوذ از یونانی مغنتس یا مغنیتس . ( حاشیه برهان چ معین ). اکسید طبیعی آهن مغناطیسی دائمی است. در دستگاه مکعبی متبلور می شود. بعضی از اقسام آن ، خود خاصیت آهن ربایی دارند می توانند ذرات ریز آهن را جذب کنند. نام آن از کلمه «ماگنس » به معنی آهن ربا آمده است. بر روی چینی بی لعاب اثر سیاه رنگی می گذارد. آهن مغناطیسی. ( از فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ). اکسید طبیعی آهن را گویند که خاصیت جذب براده های آهن را دارد. فرمولش Fe3o4 می باشد. رنگش سیاه و وزن مخصوصش بین 4/9 تا 5/2 و سختیش بین 5/5 تا 6/5 است : واندر کوههای فرغانه... سنگ مغناطیس و داروهای بسیاراست. ( حدود العالم ). و اندر [ ناحیت کرمان ] معدن زر و سیم است و مس و سرب و مغناطیس. ( حدود العالم ).
چون آهن سوده که بود بر طبقی بر
در زیر طبق مانده ز مغناطیس احجار.
منوچهری.
همانا سنگ مغناطیس گشته ست
ز بهر جان ما هر یک ستاره.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 460 ).
نگویی سنگ مغناطیس ، آهن چون کشد با خود
سرب الماس را برّد که این حکمت ز بر دارد.
ناصرخسرو.
چه اگر...جانب تحفظ و تیقظ را بی رعایت گرداند هرآینه تیر آفت را جان هدف ساخته باشد و تیغ بلا را به مغناطیس جهل سوی خود کشیده. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 283 ).
کششهایی بدان رغبت که باید
چو مغناطیس کاهن را رباید.
نظامی.
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی.
نظامی.
دل نماند بعد از این با کس که گر خود آهن است
ساحر چشمت به مغناطیس زیبایی کشد.
سعدی.

فرهنگ فارسی

یک نوع سنگ آهن که درکانهای مخصوص به شکل سنگ سیاه پیدامی شودوخاصیتش آنست که آهن رابه خودجذب میکند
( اسم ) اکسید طبیعی مغناطیسی آهن را گویند که خاصیت جذب براده های آهن را دارد . رنگش سیاه و وزن مخصوصش بین ۴/۹ تا ۵/۲ و سختیش بین ۵/۵ تا ۶/۵ است [ جانب تحفظ وتیقظ رابی رعایت گرداند هر آینه تیر آفت را جان هدف ساخته باشد و تیغ بلا را بمغناطیس جهل سوی خود کشیده ...] ( کلیله . مصحح مینوی . ۲۸۳ ) توضیح در صنعت انواع مختلف مغناطیس میسازند.

فرهنگ معین

(مِ ) [ یو. ] (اِ. ) ۱ - آهن ربا، نوعی سنگ که آهن را به خود جذب می کند. ۲ - هر چیز جذب کننده ، جاذبه .

فرهنگ عمید

نوعی سنگ آهن که در معدن های مخصوص به شکل سنگ سیاه پیدا می شود و آهن را به خود جذب می کند، آهن ربا.
* مغناطیس زمین: (فیزیک ) کرۀ زمین یک میدان مغناطیسی دارد که در مرکز زمین واقع شده و یکی از دو سر آن تقریباً در قطب شمال و سر دیگر در قطب جنوب است و یک عقربۀ مغناطیسی موازی امتداد شمال و جنوب کرۀ زمین قرار میگیرد.
* مغناطیس انسانی: = مانیتیسم

فرهنگستان زبان و ادب

{magnetics} [فیزیک] شاخه ای از فیزیک که در آن پدیده های مغناطیسی بررسی می شود
{magnetism} [فیزیک] هر پدیدۀ مربوط به میدان های مغناطیسی و اثر آنها بر ماده

دانشنامه عمومی

مغناطیس واژه ای است که برای نشان دادن پاسخ میکروسکوپی ماده به میدان مغناطیسی به کار برده می شود، و فاز مغناطیسی ماده را نسبت به این پاسخ دسته بندی می کند. شناخته شده ترین فاز مغناطیس، فرومغناطیس است که در آن ماده میدان پایدار مغناطیسی را در خود ایجاد می کند. نیکل، کروم، آهن، گادولینیوم و آلیاژهایشان از این دسته هستند. البته همهٔ مواد پاسخی در برابر میدان مغناطیسی از خود نشان می دهند؛ برخی مانند پارامغناطیس جذب میدان می شوند و برخی دیگر مانند دیامغناطیس از میدان رانده می شوند، برخی دیگر هم رفتارهای پیچیده تری دارند. اثر میدان بر برخی مواد قابل چشم پوشی است که آن ها را نامغناطیس می نامند. آلومینیوم، مس، آب و گاز ها از این دسته اند. یک ماده می تواند چندین حالت مغناطیسی را دارا باشد زیرا دما، فشار و شدت میدان بر حالت مغناطیسی مواد تأثیرگذار است.
فرومغناطیس ها به دو دسته سخت و نرم تقسیم می شوند: : موادِ مغناطیسی هستند که با قرار گرفتن در میدان مغناطیسی به سرعت آهن ربا شده و در کنار آن نیز این خاصیت را به سرعت از دست می دهند. :موادِ مغناطیسی هستند که با قرار گرفتن در میدان مغناطیسی دیر آهن ربا شده و در کنار آن دیر هم این خاصیت را از دست می دهند.
نوشتار اصلی پیشینهٔ مغناطیس
ارسطو و طالس را می توان از نخستین کسانی دانست که دربارهٔ مغناطیس گفت وگو داشته اند. البته در همین زمان ( ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح ) پزشکی هندی آهن ربا را در جراحی به کار می برده است.
در نوشته ای در سده چهارم پیش از میلاد در چین از نوعی سنگ آهن ربا صحبت شده است. همچنین در نوشته های چینی بین سال های ۲۰ تا ۱۰۰ پس از میلاد نیز آمده که این گونه سنگ سوزن را می رباید. شن کوا دانشمند برجستهٔ چینی ( ۴۱۰ تا ۴۷۴ خورشیدی ) نخستین کسی بود که به ویژگی جهت دار بودن میدان در سوی شمال حقیقی/موقت در ستاره شناسی پی برد و قطب نما را ساخت.
الکساندر نکام دانشمند انگلیسی نخستین اروپایی بود که در سال ۵۶۶ خورشیدی ( ۱۱۸۷ میلادی ) به شرح مغناطیس پرداخت. در ۶۴۸ خورشیدی ( ۱۲۶۹ میلادی ) پیر پلرین دمریکورت نخستین مقاله در شرح ویژگی های آهن ربا را نوشت. اشرف دانشمند یمنی ۱۳ سال پس از آن به بررسی ویژگی های آهن ربا و قطب نما پرداخت.
در ۹۷۹ خورشیدی ( ۱۶۰۰ م ) ویلیام گیلبرت نمونه ای از کره زمین به نام ترلا ساخت و با آن اثبات کرد که زمین خود سرچشمه نیروی مغناطیس می باشد ( پیش ازین باور بر این بود که سرچشمه نیروی مغناطیسی ستاره قطبی است ) .
عکس مغناطیسعکس مغناطیسعکس مغناطیسعکس مغناطیسعکس مغناطیسعکس مغناطیس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مِغناطیس (magnetism)
آهن ربا
آهن ربا
پدیده های مرتبط با میدان مغناطیســی. میدان های مغناطیسی بر اثر حرکت ذرات باردار تولید می شوند. در آهن رباهای الکتریکی، الکترون ها در پیچه یا سیم متصل به باتری به حرکت در می آیند و در آهن رباهای دایمی، الکترون های چرخان در اتم ها، تولید میدان می کنند.پذیرفتاری(پذیرفتاری). مواد از لحاظ آمادگی برای آهن ربا شدن براثر میدان مغناطیسی با هم تفاوت دارند. موادی که به آهن ربای قوی بدل می شوند، مثل آهن، کبالت، و نیکل، مواد فِرومغناطیسنامیده می شوند. این امر به سبب تشکیل نواحی معروف به حوزهدر آن هاست که در آن، اتم ها، به سبب الکترون های چرخانشان مغناطیس های ضعیفی اند که هم جهت می شوند و ناحیه هایی با خاصیت مغناطیسی قوی تر پدید می آورند. اگر مواد مغناطیسی تا دمای کوریگرم شوند، خاصیت مغناطیسی شان را از دست می دهند. بیشتر مواد دیگر که به طور ضعیف به طرف آهن رباهای قوی کشیده می شوند، مواد پارامغناطیساند. خاصیت مغناطیسی اتم های این مواد به قدری کم است که تشکیل حوزه نمی دهند. آهن ربا مواد دیامغناطیسرا به صورت ضعیف دفع می کند، زیرا الکترون های اتم های این مواد درخلاف جهت نیروی مغناطیس واردشده عمل می کنند. مواد پادفِرومغناطیسپذیرفتاری بسیار کمی دارند که با افزایش دما افزایش می یابد. پدیده ای مشابه در موادی مانند فِریت ها را فِرومغناطیس می گویند.
کاربرد مغناطیس. علاوه بر کاربرد عام در دینام ها، موتورهای برقی، و دستگاه های قطع و وصل، در فناوری پیشرفته نیز بسیار حایز اهمیت است. مغناطیس در شتاب دهنده های ذرات برای پژوهش های هسته ای، حافظه های اطلاعاتی رایانه ها، ضبط های نواری، و در زمزاییکنیز کاربرد دارد.
تاریخچه. خاصیت آشنای آهن ربا، که قدرت جذب مواد آهنی است، از زمان تالسشناخته بود. نام مگنت (آهن ربا) از نام شهر ماگنِسیا، منیزای فعلی، در آسیای صغیر گرفته شده است که برای اولین بار مادۀ طبیعی مغناطیسی در مجاورت آن پیدا شد. این مادۀ معدنی، که مگنتیتیا آهن ربای طبیعی نامیده شد، محتوی مقدار درخور توجهی اکسیدهای آهن است. پیش از ساخت و کاربرد قطب نمای مصنوعی از این ماده به منزلۀ قطب نمای اولیه استفاده می کردند. ویلیام گیلبرت، دانشمند دورۀ ملکه الیزابت و پدر نظریۀ مغناطیس، خواص معروف آهن ربا را شرح داد و زمین را هم نوعی آهن ربا دانست. در ۱۸۲۰، هانس اورستدپدیدۀ الکترومغناطیس را کشف کرد. ویژگی میدان مغناطیسی یا نواحی جذب و دفع مغناطیسی در اطراف هر آهن ربا را مایکل فارادیبررسی کرد. فارادی به جای آن که قطب های مغناطیسی جذب کننده و دفع کنندۀ فاقد دخالت محیط را درنظر بگیرد، محیط را دارای خطوط نیروی مغناطیسی درنظر گرفت که حاکی از جهت نیروی مغناطیسی در هر نقطه بودند.
خواص مغناطیسی. همۀ مواد کم وبیش از خاصیت مغناطیسی برخوردارند. خاصیت مغناطیسی، هرقدر هم خفیف باشد، با استقرار ماده در میدان شدید مغناطیسی مشاهده شدنی است. بسیاری از مواد دارای خاصیت پارامغناطیسی اند و درحالی که محورهای مغناطیسی شان به موازات نیروی مغناطیس کننده است، به آهن ربا تبدیل می شوند. شمار اندکی از مواد، ازجمله بیسموت، خاصیت دیامغناطیسی دارند. این مواد درحالی به آهن ربا تبدیل می شوند که محورشان زاویه ای ۱۸۰ درجه با نیروی مغناطیس کننده بسازد. آهن، نیکل، کبالت، و بعضی آلیاژهای این فلزات همگی فِرومغناطیس اند، ولی اندازۀ آهنربا شدنشان به نیروی مغناطیس کننده و پیشینۀ مغناطیسی شان بستگی دارد. به علاوه، اگر نیروی مغناطیس کننده افزایش یابد، خاصیت آهن ربایی به حد اشباع می رسد؛ حدی که در آن شدت قطب، بیشینه خواهد شد.
آهنربای مولکولی. هنگامی که آهن ربایی را می شکنیم و آن را به دو قسمت می کنیم، به دو نیمه آهن ربا نخواهیم رسید که یکی شان قطب شمال و دیگری قطب جنوب باشد. در محل شکستگی آهن ربا، دو قطب جدید پدید می آید. بنابر نظر ویلهلم وِبِر، هر آهن ربای متشکل از ذرات مغناطیسی یا حوزه های مغناطیده ای است که امروزه ابعادشان را در حد مولکول می دانیم. بنا به نظر جِی آلفرد ایوینگ، از آن جا که عمل مغناطش، بدون ایجاد هیچ تغییری در ویژگی های شیمیایی و وزن نمونه، فقط در آن خواص مغناطیسی پدید می آورد، مواد آهن رباشونده را می توان متشکل از آهن رباهایی مولکولی دانست. بنابر این نظریه، هر تکه آهن معمولی از آهن رباهایی مولکولی تشکیل می شود که به صورت کاملاً تصادفی آرایش یافته اند. این آرایش درهم آهنرباها منجر به خنثی شدن خواص مغناطیسی و بی اثر بودن آن در خارج از جسم می شود. هنگامی که آهن در میدان مغناطیسی قرار می گیرد، بی نظمی آرایش از بین می رود و محور آهن رباهای مولکولی با میدان خارجی موازی می شود. در این حالت، دو سر تکه آهن تبدیل به قطب های آزاد می شود و در نواحی میانی آن، به سبب خنثی شدن متقابل قطب های ناهمنام، آثار مغناطیسی ضعیفی پدید می آید. ظهور قطب های جدید در آهن رباهای شکسته را این نظریه توضیح می دهد، و به کمک آن دانسته می شود که حالت اشباع زمانی پدید می آید که همۀ آهن رباهای مولکولی به صورتی منظم جهت گیری کنند. به این ترتیب، ناپدیدشدن خواص مغناطیسی با برگشت نسبی به وضعیت بی نظمی مولکول ها توضیح داده می شود.
نظریۀ مگنتون(نظریۀ مگنتون). پیِر وایسدر اوایل قرن ۲۰ وجود مگنتون را به مثابۀ ذره ای بنیادی و دارای خاصیت مغناطیسی مطرح ساخت. این ذره مشابه با الکترون، ذرۀ بنیادی بار الکتریکی، در نظر گرفته می شود. فیزیک دانانی ازجمله آلبرت اینشتین، دِهاس، و نیلس بوربه بسط این نظر پرداختند. جریان الکتریکیِ در حال گذر از پیچه ای دایره ای، میدانی مغناطیسی شبیه به میدان آهن ربایی میله ای تولید می کند که در امتداد محور پیچه قرار داشته باشد. نظریۀ الکتریکی ماده خواص مغناطیسی اجسام را به حرکت مداری الکترون ها در اتم ها نسبت می دهد. در نظریۀ کوانتومیاتم، که نخستین بار بور آن را مطرح کرد، از نظریۀ مگنتون حمایت شد و متعاقب آن، اوتو اشترنو والتر گرلاخشواهد تجربی مستقیمی از وجود گشتاور مغناطیسی مدارهای الکترون را به دست آوردند (۱۹۲۱).

جدول کلمات

کهربا

مترادف ها

loadstone (اسم)
اهن ربا، چیز جذاب، سنگ آهن کش، اکسید طبیعی اهن، مغناطیس

magnet (اسم)
اهن ربا، مغناطیس

magneto (اسم)
مغناطیس، ماگنتو، دارای مغناطیس

فارسی به عربی

مغناطیس

پیشنهاد کاربران

کلمه مغناطیسی Magnetic
از نام سرزمین Magnesia آمده
واژه "Magnes"
هم به معنی "سنگ" است و
هم از ریشه Magna به معنی :
بزرگ و درشت ( =سنگین، دشوار )
و همچنین پسوند "es - " بار مونث دارد ،
...
[مشاهده متن کامل]

که مفهوم کلمه Magnes میشود :
صخره مونث یا خَرسَنگه است
واژه مغناطیسی Magnetic
صرفا به معنای آهنربایی نبوده
و به هرگونه جامدات دارای گرانش
منسوب میشود ، با این حساب
معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج "
را هم میتوان با مفاهیم گرانشی
شامل کلمات :
گرایش و گِرَوِش و خیزش
استفاده کرد و هم میتوان
با مفاهیم مونث شامل :
ماده و جفت و تا
متصل کرد که درنهایت
میتوان از ترکیبات
" گرادِج " و " مادِج " استفاده کرد

مغناطیس ؛ این کلیدواژه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی مغ ناد می باشد.
به گونه ای که با همین یک کلمه در دو جهت مفهوم از خودش جاری نموده است.
در بخش اول کلمه ی مُغ منشعب از کلمه ی مغز قابل تبدیل به مُخ و مخزن و نهایتاً مکان و مَکَنْدگی و مَکِش به مفهوم مکانی و مخزنی یا خانه ای برای مُغَذّی شدن و تغذیه شدن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

( این اصطلاح هم که گفته می شود طرف چه مغز گیرایی دارد سریع مطالب رو می گیرد. در مکالمات امروزی رایج می باشد. و نشان دهنده ی گیرنده بودن و مَکنده بودن مفهوم کلمه ی مغ و مغز می باشد با این تعریف مغز و مغازه محلی برای کسب می باشد و زبان نیز خروجی و ابزار راهبری فاهمه و حافظه ی مغز می باشد )
و بخش دوم کلمه ی نات در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به کلمه ی ناد به مفهوم رسانایی و رساندن می باشد.
تحلیل اینکه این مفهوم چطور در کلمه ی نات وجود دارد بدینصورت است؛
حرف ( ت ) در نات و ناطیس قابل تبدیل به حرف ( د ) در کلمه ی ناد و نادیس با توجه به نزدیکی محل صدور آوای آنها در دهان قابل تبدیل به همدیگر در ساخت کلمات است.
حرف آ در میان کلمه ی ناد اشاره به وجود چیزی با کمیت کم و با کیفیت زیاد و رو به تعالی را دارد. نمونه ی بارز این مفهوم در کلمه ی نادر قابل روئیت است. البته کلمه ی نادر به دلیل شباهت با کلمه ی نادار نباید مفهومشان باهم اشتباه گرفته شود.
درک بهتر مفهوم نات در کلمه ی مغناطیس مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد ؛
( نِت، نُت، نات، آنتن، ناد، ندا، نادی، منادی، نادین، نماد، انداد، انداده، نادیا، نَوَد، نوید، اندود، مغناطیس، قند، قنات، قنوت، آنتن، آنُد، آناتومی، آناتولی )
ریشه ی ریشه ی تمام کلمات ذکر شده حرف مشترک نون می باشد. و حقیقت و ذات حرف نون در میان کلمات با توجه به محل صدور و مدل آوای آن اشاره به وجود یک انرژی پنهان و درونی در میان چیزی برای دادن یا گرفتن می باشد.
با توجه به وجود یک چشمه و یک زبان مشترک در تمدن جوامع بشری در تمام کلمات بالا که با کلمه ی ناد هم ریشه می باشند و در متن زیر جمله سازی شده است مفهوم رسا و رسانایی و رسیدن و رساندن وجود دارد.
اگر با ردیف کلمات مرتبط با کلمه ناد جریان مفاهیم را دنبال کنیم و یک جمله بسازیم بدینصورت قابل انجام است ؛
از نِت ( شبکه ) نُت برداری می کردم که نِدای نَوید بخشی از ماندانای منان از مُنادیِ نادی برخواست. و در انداده و نادیا، شمارش چون به نَوَد رسید ندائی نوید دهنده و نادین، فضا را اندود از مغناطیسِ قند و قناتِ نادعلی در یاد زنده کرد.
( کلمات مانند پرتوهای نوری هستند که وقتی از هر زاویه ای دنبالشان می کنیم به خورشید می رسیم. نادعلی مظهر العجائب، دافعه و جاذبه ی علی ، مغناطیس علی )
ندا؛ صدای رسا
نادی؛ ندا دهنده
نادین؛ دارای ندا
نادیس؛ ندای رسا
منادی؛ عمل و انجام ایجاد ندا، منادی خوانی
اندود؛ ندای پخش شده در فضا
انداده و نادیا؛ استفاده برای نامگذاری اماکن
نات؛ واحد سنجش سرعت حرکت کشتی برای مفهوم رسیدن.
نِت؛ در کاربرد رایج امروزی، فضای مجازی تحت عنوان شبکه که مطالب و اطلاعات را می رساند
نُت؛ نُت برداری، یادداشت برداری از مطالب و ندای رسیده شده.
ترکیب هر دو مفهوم در کلمه ی مغناطیس، مُغ به مفهوم مکنده و مَکِش و گیرنده و نات به مفهومِ دهنده و رساندن.
در مجموع، گیرائی و رسائی یا جذب و دفع مفهوم می رساند.
تغییر شکل حروف در هر دو کلمه ی مغ و نات قابل تبدیل به مخ و ناد می باشد. مثلاً در کلمه ی مغ که مفهوم گیرنده بودن و گیرایی در این کلمه نهفته است در کلمه ی آموختن قابل مشاهده است.
یا در کلمه ی نات که مفهوم رسانایی وجود دارد در کلمه ی آنتن قابل مشاهده است.
البته در روند جریان مفاهیم، در مواقعی، کاربرد کلمات به گونه ای می شود که حالت دو فازی در کاربرد آنها به خود می گیرند. مثلاً وقتی از کلمه مغز به مخ می رسیم و از کلمه ی مخ به کلمه آموختن می رسیم تا اینجای کار مفهوم دریافت کردن در کلمات وجود دارد ولی وقتی از کلمه ی آموختن به آموزش می رسیم کلمه ی بیاموز دو فاز آموزش دادن و آموزش دیدن در مفهوم کلمه ایجاد می شود یعنی وقتی می گوییم بیاموز در اینجا هم می شود جمله آموزش ببین را برداشت کرد و هم جمله آموزش بده. همین رویه در کلمه ی ناتِ مغناطیس یا نِتِ مگنت وجود دارد. نِت ( شبکه ) به مفهوم رساندن و نُت ( نت برداری ) به مفهوم دریافت کردن. آنُد در علم شیمی گیرنده الکترون و آنتن در تلویزیون به مفهوم گیرنده امواج. و کلمات دیگری مثل اندام و آناتومی و اندیشه و آوند و آناتولی و. . .
نادم و ندامت؛ پشیمان از جهت به چیزی نرسیده، با توجه به حقیقت و ذات حرف ( م ) در انتهای کلمه به مفهوم پشیمان از آن جهت که به ندا گوش ندادن و نهایتاً چیزی به دست نیاوردن یا به چیزی نرسیدن و ندائی برای ندا نداشتن.

آهنربا
چه پیشوند هایی؟
پیشوند های "در، فرو، اندر" نشان دهنده "به خود جذب کردن" و پیشوند های "هَن/هَم" نشان دهنده "با هم جذب شدن" هستند.
چه واژه هایی؟
واژه هایی که از "ربودن، کشیدن" می آیند شایسته هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

چه پیشوند هایی پاک میشوند؟
پیشوند های "فرو" و "اندر" برای بلند بودن و همچنین، ساختن واژه هایی که سخت رواگ ( =رواج ) پیدا میشوند، پاک میشوند.
چه واژه هایی پاک میشوند؟
میان این دو واژه با پیشوند ها، از بن واژه "ربودن" واژه های بهتری ساخته میشود.
در پایان چه واژه هایی ساخته میشوند؟
واژه های "دررُبا"/"هَنربا"/"هَمربا" ساخته میشوند.
از این واژگان چه واژگانی پاک میشوند؟
"هَنربا" برای نزدیکی به "آهنربا" از "همربا" بهتر است و "درربا" برای دو "ر" گویش سختی دارد. اگر هم دو "ر" را یکی کنیم، باز هم گویش زیبایی نیست.
واژه پیشنهادی؟
"هَنرُبا" از نِگاه من بهترین واژه است. برای نزدیکی به واژه "آهنربا" که در پیوند با همین واژه "مغناطیس" و یا برابر آن است.
واژگان دیگر برگرفته از این واژه؟
به جای "مغناطیسی" میتوان گفت "هَنرُبایی".
بِدرود؟
بِدرود!

مغناطیس: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از یونانی، این است:
کهربا kahrobā ( پهلوی: kahrubāy )
آهنربا ( دری )
آکَرشین ( سنسکریت )
مگنت =مکنت=مکیدن
مژیدن =مژین =مکین =در در کوردی یعنی مکیدن ونیز جذب کردن می دهد
در بازی جدولانه دو، مرحله اول، جواب میشه: آهن ربا.
اهنربا. . . . . .
سوسنگینا
( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون رنگین، سیمین، آهنین و . . . ) را نیز می توان برای magnetic به کار گرفت. همچنین واژه "سوسنگینا" ( همچون ژرفا، پهنا، درازا و . . . ) را نیز برای magnetism استفاده کرد )
...
[مشاهده متن کامل]

کشنده_جذب کننده_جاذب
آهنربا - آهنکش
کِشَند
( جزر و ) مد برای مغناطیس
( همچون ( رعد و ) برق برای الکتریسیته )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس