مصرف

/masraf/

مترادف مصرف: استعمال، استفاده، صرف، کاربرد

برابر پارسی: کارکرده، کاربرد، کاربری، کارکرد، گسارش

معنی انگلیسی:
consumption, depletion, expenditure, use

لغت نامه دهخدا

مصرف. [م َ رِ ] ( ع اِ ) محل بازگشت. ( ناظم الاطباء ). جای بازگشت. ( منتهی الارب ). معدل. ( یادداشت مؤلف ). || جای گریز. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ). || خلاص و رهایی از بدبختی. ( ناظم الاطباء ). ج ، مصارف. || در عبارت زیر از فارسنامه جای بازگرداندن آب و به اصطلاح آب برگردان معنی می دهد : پس مقدران را و صانعان رابیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب بساختند از چپ و راست رود کر. ( فارسنامه ابن البلخی ص 151 ). || اسم ظرف به معنی جای خرج کردن. ( آنندراج ). محل صرف و خرج. ج ، مصارف. ( ناظم الاطباء ). جای خرج کردن و به کار بردن. محل هزینه کردن :
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید.
حافظ.
- به مصرف رساندن ؛ به کار بردن. خرج کردن : اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف... به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا به مصرف برساند ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد. ( مرصادالعباد ص 263 ).
- به مصرف رسیدن ؛ به کار رفتن. خرج شدن : چون خوانسالار است خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون به مصرف انما نطعمکم لوجه اﷲ رسید. ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 364 ).

مصرف. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) صرف کننده. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مصرف. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) جای بازگشتن. ( یادداشت مؤلف ).مَصْرِف. || خرج و صرف. ( ناظم الاطباء ). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 2 شماره 1 ص 26 ).
- مصرف شدن ؛ به کار شدن. خرج شدن. به کار رفتن : در خانه ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. ( از یادداشت مؤلف ).
- مصرف کردن ؛ به کار بردن : در چاپخانه دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. ( از یادداشت مؤلف ).
|| قیمت. || فایده.
- بی مصرف ؛ بی فایده و هیچکاره. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جای صرف وخرج کردن، محل خرج، مصارف جمع
( اسم ) جای خرج کردن و بکار بردن محل خرج جمع : مصارف . توضیح مصرف بمعنی جای صرف کردن که معمولا بفتح رائ تلفظ کنند در اصل بکسر رائ است زیرا عین مضارع آن مکسور است . یا به مصرف رساندن . بکار بردن خرج کردن : اگر ملک اسلام بفرماید تا آن خیرات و اوقاف بعمارت وصلاح آورند .. و به امینی عالم متدین مشفق سپارند تا بمصرف برساند . ثواب آن جمله در دیوان ملک باشد . یا به مصرف رسیدن . بکار رفتن خرج شدن : ... چون خوان سالار است خوانها نهادهو سماطها کشیده اطعم. گوناگون از حد چند و چون بیرون بمصرف انمانطعمکم لوجه الله رسید ...
جای بازگشتن یا خرج و صرف

فرهنگ معین

(مَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) محل خرج و صرف . ج . مصارف .

فرهنگ عمید

۱. صرف و خرج کردن.
۲. (اسم ) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن، محل خرج.

دانشنامه عمومی

مصرف (جامعه شناسی). مصرف ( جامعه شناسی ) ( به انگلیسی: ( Consumption ( sociology ) : نظریه های «مصرف» بخشی از حوزه جامعه شناسی از آغاز شکل گیری آن بوده است و قدمت آن، حداقل به طور ضمنی، به نظریه های کارل مارکس در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم بر می گردد. جامعه شناسان مصرف را محور زندگی روزمره، هویت و نظم اجتماعی می دانند. بسیاری از جامعه شناسان آن را با طبقه اجتماعی، هویت، عضویت در گروه، سن و قشربندی مرتبط می دانند زیرا نقش سترگی در مدرنیته ایفا می کند. [ ۱]
در مجموع، «نظریه طبقه تن آسا» تورستن وبلن ( ۱۸۹۹ ) به عنوان نخستین کار نظری مهمی در نظر گرفته می شود که بر مصرف تمرکز نموده است. با وجود این ریشه های اولیه، پژوهش های در مورد مصرف به طور جدی از نیمه دوم قرن بیستم در اروپا به ویژه بریتانیای کبیر آغاز شد. علاقه گسترده به این موضوع در میان جامعه شناسان جریان اصلی ایالات متحده بسیار کندتر بود و هنوز هم دغدغه اصلی بسیاری از جامعه شناسان آمریکایی نشده است. [ ۲] در حال حاضر تلاش هایی برای تشکیل بخشی در انجمن جامعه شناسی آمریکا در حال انجام است که به مطالعه مصرف اختصاص یابد.
با این حال، در طول بیست سال گذشته، پژوهش های جامعه شناختی در مورد مصرف و زمینه های مشابه، به ویژه در مطالعات جهانی و فرهنگی رشد کرده است:
نظریه پردازان مدرن مصرف عبارتند از:
ژان بودریار ( ۲۷ ژوئیه ۱۹۲۹–۶ مارس ۲۰۰۷ ) جامعه شناسی فرانسوی
پی یر بوردیو ( ۱ اوت ۱۹۳۰–۲۳ ژانویه ۲۰۰۲ ) جامعه شناسی فرانسوی
جورج ریتزر ( زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۴۰ ) جامعه شناسی آمریکایی
عکس مصرف (جامعه شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مصرف (consumption)
انبوه جمعیت در مراکز خرید
در علم اقتصاد، استفاده از کالاها یا خدمات برای رفع نیاز یا تولید چیزی دیگر. آن را معمولاً هدف تولید به شمار می آورند. ممکن است مصرف مولد باشد، که مشتمل است بر مصرف سرمایه یا بهره گیری از کالاهایی، نظیر ماشین آلات یا مواد اولیه برای تولید کالایی دیگر، یا ممکن است غیر مولد باشد. عموماً در معنای غیر مولد آن به کار می رود. ممکن است شخصی، اجتماعی، یا عمومی باشد. مطالعه درخصوص مقولۀ مصرف، به ویژه با شکل گیری اقتصاد سرمایه داری، اهمیت بسیار یافت. اساساً بنیاد اقتصاد سرمایه داری بر مبادلۀ کالاها و خدمات تولیدکنندگان با پول مصرف کنندگان است. سطح و میزان مصرف در اقتصادهای سرمایه داری، از عوامل تعیین کنندۀ سود سرمایه داران بوده که از نظر برخی این خود بر میزان اشتغال و درنتیجه رفاه عمومی تأثیر بسیار می گذارد. اساساً فرآیندهای تولید و مصرف در ارتباط متقابل با یکدیگرند. از طرفی، نوع کالاهای مصرفی در بازار است که تعیین می کند چه چیزی باید تولید شود. به علاوه وقتی تولید ناکافی باشد، میزان مصرف نیز محدود می شود و درنتیجه، ممکن است نیازهای انسان کاملاً برآورده نشوند. در ضمن، اضافه تولید نیز ممکن است به کاهش قدرت خرید افراد منجر شده و خود باعث کاهش مصرف شود. امروزه، تبلیغات و بازاریابی از عوامل بسیار مؤثری است که تولید کنندگان و بازرگانان برای افزایش میزان مصرف کالاهای مورد نظرشان از آن ها بهره می گیرند. برخی با انتقاد از وضعیتی که مصرف در دوران معاصر یافته است، بسیاری از کالاها و خدمات مصرفی را ناشی از ایجاد نیازهای کاذب می دانند. در همین خصوص، اقتصاددانانی چون تورستاین وِبلن، درپی تبیین این نکته برآمده اند که چگونه تبلیغات و بازاریابی بر انتخاب های مصرف کنندگان تأثیر می گذارد. ازجمله مسائلی که امروزه توجه اقتصاددانان را به خود جلب کرده، سطح عمومی مصرف و نحوۀ کنترل آن به وسیلۀ حکومت است. قاعدتاً، حکومت ها با بهره گیری از نظام مالیاتی می توانند با کنترل میزان درآمد شهروندان در مصرف عمومی نیز تأثیر بگذارند.

مترادف ها

expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

utilization (اسم)
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی

expense (اسم)
هزینه، خرج، بر امد، مصرف

consumption (اسم)
زوال، مصرف، مرض سل

waster (اسم)
مصرف

expenditures (اسم)
مصرف

expenses (اسم)
مصرف، مخارج

wasteful (صفت)
مصرف، متلف، بی فایده، افراط کار، ولخرج

فارسی به عربی

استعمال , استهلاک , انفاق , رمی , مبذر , نفقة

پیشنهاد کاربران

خوردن
"خوردار"
بن گذشته[خورد] پسوند نام ستاک ( اسم مصدر ) ساز [ار]
مانند گفتار، کردار.
در برخی جاها که واژه مصرف برای چیزهای خوردنی به کار می رود می توان از واژه ی خوردار به جای مصرف بهره گرفت.
بهره بری
گسارش= مصرف= بهره جستن، در کشیدن، درآشامیدن، کارکردن،
کاربُردن، کاربری، کارکرد
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
استفاده ، استعمال
بهره جویی، در کشیدن، درآشامی

بپرس