مسند. [ م ِ ن َ ] ( ع اِ ) هر چیز که بر آن تکیه کرده شود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بالش بزرگ. ( دهار ).
مسند. [ م ُ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) روزگار. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). دهر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). زمانه. ( آنندراج ). || اسنادشده. ( از منتهی الارب ). اسنادداده. || ( اصطلاح حدیث ) در اصطلاح محدثین ، حدیثی که آن را به گوینده وی برداشته باشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). حدیثی که آن را به گوینده وی اسناد دهند. ( ناظم الاطباء ). المسند من الحدیث ماأسند الی قائله ، أی اتصل اسناده حتی اًلی النبی ( ص )، و المرسل و المنقطع ما لم یتصل. ( تاج العروس ). || ( اصطلاح درایه ) در اصطلاح درایه ، مقابل مرسل است و عبارت از حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم ذکر شده باشد. حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم در هر طبقه مذکور و نام برده شده باشد و یکی از ایشان متروک الاسم نباشد، چه در اول سند باشد چه در آخر چه در وسط. حدیثی است که تمام روات آن بدون انقطاع تا صحابی ذکر شده و صحابی از رسول اﷲ ( ص ) اخذکرده باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آن است که سند او متصل باشد از راوی تا انتها. و بعضی دیگر گویندآن است که مرفوع شود تا نبی ( ص ). ( نفائس الفنون ).
- حدیث مسند ؛ حدیثی است که متصل وبی انقطاع ، واسطه یکی از دیگری تا پیغمبر ( ص ) روایت کرده اند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حدیثی که اسناد آن را به گوینده داده اند، یعنی اسناد تا به او متصل است ، مقابل مرسل و منقطع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حدیث مسند خلاف مرسل است و آن حدیثی است که اسناد او به رسول اﷲ ( ص ) متصل است و آن سه قسم است : متواتر، مشهور و آحاد. ( از تعریفات جرجانی ص 143 ) :
چون نسیم از سر زبان دارد
فقه و تفسیر و مسند و اخبار.
فرخی.
مؤدب شوم یا فقیه محدث کاحادیث مسند کنم استماعی.
خاقانی.
|| نام برخی کتب در حدیث ، مانند مسند احمدبن حنبل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کتابی که مرتب بر اسماء صحابه باشد، مقابل مصنف که مرتب است بر ابواب فقه. || آنچه سبب تکیه دادن میشود. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چیزی که به آن تکیه داده باشند چیزی را و چیزی که پشت به آن داده شود. || کسی که به آن پناه برده شود. ( آنندراج ) : بیشتر بخوانید ...