[ویکی فقه] اکراه عبارت است از وادار کردن فرد بر کاری که اگر بیم از زیان مادی، معنوی و یا جسمی ناشی از تهدید اکراه کننده نبود، آن را انجام نمی داد. کاری که براساس حکم اولی حرام است با عروض اکراه (که از عناوین ثانوی است) مباح می شود و نیز با اکراه، تکلیف واجب رفع و مجازات ترک واجب یا انجام حرام از مکرَه برداشته می شود
فقها و صاحب نظران علم اصول که حسب عادت مالوف خود، در مقام استدلال در صحت ادعا و مشروعیت اعتقادشان، به منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی یا به تعبیر خود آنان به ادله اربعه، یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل و بعضی مکاتب به قیاس متوسل می شوند، در خصوص اکراه نیز همین گونه عمل کرده اند. در این قسمت ضمن نقل آیات، احادیث و سایر ادله، به بررسی و تحلیل آن می پردازیم.
کتاب
قرآن از اکراه با واژه ها و تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است؛ از جمله واژه «کره» و مشتقات آن که بیش از ۴۰ بار در قرآن به کار رفته و در بیش تر موارد معنای لغوی آن قصد شده است؛ مانند: «عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم» ؛ لا اکر اه فی الدین قد تبین الر شد من الغی و در برخی آیات به معنای اصطلاحی آن آمده است؛ مانند: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمن» و نیز تعبیراتی مانند: «لا تعضلوهن» که به نوعی، به اکراه اشاره دارد. در این آیات به بیان برخی احکام فقهی اکراه و آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آمده است. این آیات در یک نگاه کلی بر دو قسم هستند: ۱. آیات ناظر به رفع مسئولیت از مکره ۲. آیات ناظر به رفع مسئولیت از مضطر
← آیات رفع مسئولیت از مکره
مشهورترین این روایاتی که در مقام استدلال بر قاعده اکراه به آن استناد شده ؛حدیث رفع است که از یکطرف متضمن رفع تکلیف و لوازم آن یا رفع آثار وضعی یا تکلیفیِ برخی کارها از مکلّفان، در دین اسلام، در وضعی خاص؛ و از طرف دیگر ناظر به نفی تکلیف یا نفی برخی احکام از افرادی معین است.
← حدیث رفع از دیدگاه شیعه
...
فقها و صاحب نظران علم اصول که حسب عادت مالوف خود، در مقام استدلال در صحت ادعا و مشروعیت اعتقادشان، به منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی یا به تعبیر خود آنان به ادله اربعه، یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل و بعضی مکاتب به قیاس متوسل می شوند، در خصوص اکراه نیز همین گونه عمل کرده اند. در این قسمت ضمن نقل آیات، احادیث و سایر ادله، به بررسی و تحلیل آن می پردازیم.
کتاب
قرآن از اکراه با واژه ها و تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است؛ از جمله واژه «کره» و مشتقات آن که بیش از ۴۰ بار در قرآن به کار رفته و در بیش تر موارد معنای لغوی آن قصد شده است؛ مانند: «عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم» ؛ لا اکر اه فی الدین قد تبین الر شد من الغی و در برخی آیات به معنای اصطلاحی آن آمده است؛ مانند: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمن» و نیز تعبیراتی مانند: «لا تعضلوهن» که به نوعی، به اکراه اشاره دارد. در این آیات به بیان برخی احکام فقهی اکراه و آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آمده است. این آیات در یک نگاه کلی بر دو قسم هستند: ۱. آیات ناظر به رفع مسئولیت از مکره ۲. آیات ناظر به رفع مسئولیت از مضطر
← آیات رفع مسئولیت از مکره
مشهورترین این روایاتی که در مقام استدلال بر قاعده اکراه به آن استناد شده ؛حدیث رفع است که از یکطرف متضمن رفع تکلیف و لوازم آن یا رفع آثار وضعی یا تکلیفیِ برخی کارها از مکلّفان، در دین اسلام، در وضعی خاص؛ و از طرف دیگر ناظر به نفی تکلیف یا نفی برخی احکام از افرادی معین است.
← حدیث رفع از دیدگاه شیعه
...
wikifeqh: مستندات_فقهی_قاعده_اکراه