[ویکی فقه] بیرونی ، ابوریحان ، محمد بن احمد ، دانشمند برجسته ایرانی در نیمه دوم قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بود. او نویسنده ای جامع الاطراف و صاحب آثار پرشماری در ریاضیات ، نجوم ، داروشناسی ، کانیشناسی ، جغرافیا و هندشناسی بوده است .
درباره این که بیرونی به کدامیک از مذاهب اسلامی عقیده داشته است ابهام وجود دارد. در آثارالباقیة عن القرون الخالیة که به نخستین دوران فعالیت علمی او بازمی گردد، بسیاری از عبارت ها حاکی از گرایش عمیق او به تشیع است. گذشته از عبارت های دعایی معمول، که پی درپی درباره حضرت علی علیه السّلام و خاندان پیامبر به کار برده است، این دلبستگی او بخصوص هنگام ذکر تفصیلیِ واقعه و مراسم عاشورا و غدیرخم و واقعه مباهله آشکار می شود.
تباین با اعتقادات شیعه
بیرونی در جای دیگر از خداوند بخصوص برای شیعیان زیدی طلب حفاظت می کند، و ضمن اشاره به چگونگی شهادت زید بن علی ، او را باعنوان «امام» نام می برد (وَقَدْ قُتِلَ الامامُ زید بن علی...) با این حال، در جدولی که برای ذکر حوادث تاریخ اسلام ، به ترتیب زمانی از ابتدای هجرت تا روزگار خودش، تنظیم کرده، از زمان رحلت حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله به بعد را با سه دوره « خلافت »، « امارت » و « امامت » مشخص می نماید و خلفای اسلام را به ترتیب ابوبکر ، عمر ، عثمان ، علی علیه السّلام و حسن علیه السّلام ذکر می کند، از بنی امیه با عنوان «ملوک» و از عباسیان با عنوان «ائمه» نام می برد. این عنوان ها با پافشاری شیعه بر این که خلافت/ امامت منحصراً به علی علیه السّلام و فرزندانش تعلق داشته تباین دارد.
تبیین مواضع شیعی و سنی
ظاهراً بیرونی مثل چند تن دیگر از علمای قرن چهارم، دلبستگی شدید به علی علیه السّلام و اهل بیت پیامبر را با پذیرفتن سه خلیفه اول و نیز تا حدی پذیرش عباسیان درآمیخته است؛ این شیوه نزد برخی از معتزله آن روزگار مثل صاحب بن عباد نیز آشکار بود. در کارهای بعدی بیرونی که پس از مهاجرت اجباری او به غزنه (در ۴۰۸) نوشته شده اند، دلبستگی او به تشیع نامحسوس تر است و این امر باتوجه به پایبندی شدید سلاطین غزنوی به تسنن عجیب نیست. برای مثال، ذکر عناوین کامل اسلامی در آثارالباقیه را می توان با صورت خلاصه آن ها در قانون مسعودی مقایسه کرد. با وجود این، بیرونی همچنان از خاندان پیامبر با احترام زیاد سخن می گوید و مواضع شیعی و سنی را در کنار هم عرضه می کند. مثلاً در بحثی درباره اوقات نماز ، نظریات عمر و امام جعفر صادق علیه السّلام را به دنبال هم می آورد. همچنین از معتزله در برابر تحریف دروغ آمیز عقایدشان دفاع می کند. او در عبارت غریبی از کتاب الجماهر فی الجواهر به مناسبت معرفی سنگ «خُماهن» (حجَرالدم) اشاره می کند که شیعیان گونه سفیدرنگ این سنگ را برای تمایز از مخالفانشان (نوا صِبُهُم) در نگین انگشتری خود به کار می برند و مخالفانشان از گونه سیاه رنگ این سنگ استفاده می کنند. بیرونی می افزاید که «من یک انگشتری با دو نگین از هردو رنگ برای فریفتن هر دو گروه (و اجتناب از منسوب شدن به هریک از دو گروه) داشتم». این عبارت بی شک نشانه بی رغبتی او نسبت به درگیری های فرقه ای است؛ اما این احتمال هم وجود دارد که بیرونی خواسته باشد به بی اعتنا بودن به گرایش های فرقه ای تظاهر کند تا انتقادهای موجود نسبت به آثار دوره جوانی خود را که بیانگر احساسات شیعی او بوده است خنثی کند.
درباره این که بیرونی به کدامیک از مذاهب اسلامی عقیده داشته است ابهام وجود دارد. در آثارالباقیة عن القرون الخالیة که به نخستین دوران فعالیت علمی او بازمی گردد، بسیاری از عبارت ها حاکی از گرایش عمیق او به تشیع است. گذشته از عبارت های دعایی معمول، که پی درپی درباره حضرت علی علیه السّلام و خاندان پیامبر به کار برده است، این دلبستگی او بخصوص هنگام ذکر تفصیلیِ واقعه و مراسم عاشورا و غدیرخم و واقعه مباهله آشکار می شود.
تباین با اعتقادات شیعه
بیرونی در جای دیگر از خداوند بخصوص برای شیعیان زیدی طلب حفاظت می کند، و ضمن اشاره به چگونگی شهادت زید بن علی ، او را باعنوان «امام» نام می برد (وَقَدْ قُتِلَ الامامُ زید بن علی...) با این حال، در جدولی که برای ذکر حوادث تاریخ اسلام ، به ترتیب زمانی از ابتدای هجرت تا روزگار خودش، تنظیم کرده، از زمان رحلت حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله به بعد را با سه دوره « خلافت »، « امارت » و « امامت » مشخص می نماید و خلفای اسلام را به ترتیب ابوبکر ، عمر ، عثمان ، علی علیه السّلام و حسن علیه السّلام ذکر می کند، از بنی امیه با عنوان «ملوک» و از عباسیان با عنوان «ائمه» نام می برد. این عنوان ها با پافشاری شیعه بر این که خلافت/ امامت منحصراً به علی علیه السّلام و فرزندانش تعلق داشته تباین دارد.
تبیین مواضع شیعی و سنی
ظاهراً بیرونی مثل چند تن دیگر از علمای قرن چهارم، دلبستگی شدید به علی علیه السّلام و اهل بیت پیامبر را با پذیرفتن سه خلیفه اول و نیز تا حدی پذیرش عباسیان درآمیخته است؛ این شیوه نزد برخی از معتزله آن روزگار مثل صاحب بن عباد نیز آشکار بود. در کارهای بعدی بیرونی که پس از مهاجرت اجباری او به غزنه (در ۴۰۸) نوشته شده اند، دلبستگی او به تشیع نامحسوس تر است و این امر باتوجه به پایبندی شدید سلاطین غزنوی به تسنن عجیب نیست. برای مثال، ذکر عناوین کامل اسلامی در آثارالباقیه را می توان با صورت خلاصه آن ها در قانون مسعودی مقایسه کرد. با وجود این، بیرونی همچنان از خاندان پیامبر با احترام زیاد سخن می گوید و مواضع شیعی و سنی را در کنار هم عرضه می کند. مثلاً در بحثی درباره اوقات نماز ، نظریات عمر و امام جعفر صادق علیه السّلام را به دنبال هم می آورد. همچنین از معتزله در برابر تحریف دروغ آمیز عقایدشان دفاع می کند. او در عبارت غریبی از کتاب الجماهر فی الجواهر به مناسبت معرفی سنگ «خُماهن» (حجَرالدم) اشاره می کند که شیعیان گونه سفیدرنگ این سنگ را برای تمایز از مخالفانشان (نوا صِبُهُم) در نگین انگشتری خود به کار می برند و مخالفانشان از گونه سیاه رنگ این سنگ استفاده می کنند. بیرونی می افزاید که «من یک انگشتری با دو نگین از هردو رنگ برای فریفتن هر دو گروه (و اجتناب از منسوب شدن به هریک از دو گروه) داشتم». این عبارت بی شک نشانه بی رغبتی او نسبت به درگیری های فرقه ای است؛ اما این احتمال هم وجود دارد که بیرونی خواسته باشد به بی اعتنا بودن به گرایش های فرقه ای تظاهر کند تا انتقادهای موجود نسبت به آثار دوره جوانی خود را که بیانگر احساسات شیعی او بوده است خنثی کند.
wikifeqh: مذهب_بیرونی