[ویکی فقه] بَحری، محمودبن باقر قادری، صوفی و شاعر شبه قاره در قرن یازدهم و دوازدهم است.
در گوگی (در گذشته از توابع بیجاپور و اکنون از توابع مدراس) به دنیا آمد و بیست سال نخست زندگی را در آن جا سپری کرد.
به مطالعه تصوف پرداخت و در طریقه قادریه مرید محمد باقر (متوفی ۱۰۷۳) شد.
پیوندهایی نیز با فرقه چشتیه برقرار کرد.
در سالهای حکومت سلطان سکندر عادلشاه (۱۰۸۳ - ۱۰۹۷) در بیجاپور مقیم شد و پس از آن که اورنگ زیب در ۱۰۹۷ سلطنت عادلشاهیان را برچید، به حیدرآباد رفت و در ۱۱۳۰ در همان جا درگذشت.
خصایص
بحری درویشی گوشه گیر و شاعری بی اعتنا به مقامات حکومتی بود.
در آثار خود تشکیلات شهرنشینی صوفیانی را که خود را با اسلام سنتی تطبیق داده اند تحقیر و استهزا کرده، و به معیارهای ادبی نازل آنان، علاقه شان به گسترش صرف حلقه مریدان و کنار آمدنشان با «اهل دنیا» و دربار ـ اگرچه خود نیز در اشعارش اورنگ زیب را مدح کرده ـ اشاره نموده است.
چون در دوره ای از بی ثباتیهای سیاسی و محافظه کاری های دینی زندگی می کرد، نه تنها صوفی بلکه منتقدی اجتماعی نیز به شمار می آمد.
او حتی بیجاپور روزگار خود را با بغداد عصر حسین بن منصور حلاج مقایسه کرده، و احتمالاً منظورش این بوده است که اگر او نیز به دست مقامات بیجاپور بیفتد، با او همان می کنند که مقامات حکومت بغداد با حلاج کردند.
آثار
مَن گَلَن (سروده در ۱۱۱۲)، مثنوی عرفانی به دکنی که قسمتهایی از آن را در ۱۱۱۷ با عنوان عروس عرفان به نثر فارسی ترجمه کرده است، و از نظر لطایف و ظرایف و داستانهای کوتاه و ابیات حکمی شبیه گلستان سعدی است؛ بنگاب نامه، منظومه ای در وصف بنگ از نظر عرفانی؛ شرح غزل حکیم ناصرخسرو به فارسی؛ کلیات بحری.
در گوگی (در گذشته از توابع بیجاپور و اکنون از توابع مدراس) به دنیا آمد و بیست سال نخست زندگی را در آن جا سپری کرد.
به مطالعه تصوف پرداخت و در طریقه قادریه مرید محمد باقر (متوفی ۱۰۷۳) شد.
پیوندهایی نیز با فرقه چشتیه برقرار کرد.
در سالهای حکومت سلطان سکندر عادلشاه (۱۰۸۳ - ۱۰۹۷) در بیجاپور مقیم شد و پس از آن که اورنگ زیب در ۱۰۹۷ سلطنت عادلشاهیان را برچید، به حیدرآباد رفت و در ۱۱۳۰ در همان جا درگذشت.
خصایص
بحری درویشی گوشه گیر و شاعری بی اعتنا به مقامات حکومتی بود.
در آثار خود تشکیلات شهرنشینی صوفیانی را که خود را با اسلام سنتی تطبیق داده اند تحقیر و استهزا کرده، و به معیارهای ادبی نازل آنان، علاقه شان به گسترش صرف حلقه مریدان و کنار آمدنشان با «اهل دنیا» و دربار ـ اگرچه خود نیز در اشعارش اورنگ زیب را مدح کرده ـ اشاره نموده است.
چون در دوره ای از بی ثباتیهای سیاسی و محافظه کاری های دینی زندگی می کرد، نه تنها صوفی بلکه منتقدی اجتماعی نیز به شمار می آمد.
او حتی بیجاپور روزگار خود را با بغداد عصر حسین بن منصور حلاج مقایسه کرده، و احتمالاً منظورش این بوده است که اگر او نیز به دست مقامات بیجاپور بیفتد، با او همان می کنند که مقامات حکومت بغداد با حلاج کردند.
آثار
مَن گَلَن (سروده در ۱۱۱۲)، مثنوی عرفانی به دکنی که قسمتهایی از آن را در ۱۱۱۷ با عنوان عروس عرفان به نثر فارسی ترجمه کرده است، و از نظر لطایف و ظرایف و داستانهای کوتاه و ابیات حکمی شبیه گلستان سعدی است؛ بنگاب نامه، منظومه ای در وصف بنگ از نظر عرفانی؛ شرح غزل حکیم ناصرخسرو به فارسی؛ کلیات بحری.
wikifeqh: محمودقادری_بحری