محمود

/mahmud/

مترادف محمود: ستوده، ممدوح، ستایش شده ، نیک

متضاد محمود: نامحمود، ناستوده

معنی انگلیسی:
masculine proper name, laudable, [o.s] laudable

فرهنگ اسم ها

اسم: محمود (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mahmud) (فارسی: محمود) (انگلیسی: mahmud)
معنی: ستوده، از نام ها و صفات پروردگار، ( در قدیم ) آن که یا آنچه ستایش شده است، ستوده شده و مورد پسند، نیک، خوش، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) ) نام دو تن از شاهان عثمانی، محمود اول: شاه [، قمری]، در زمان او ایرانیان به فرماندهی نادرشاه سرزمین های اشغالی را از عثمانی باز پس گرفتند، محمود دوم: شاه [، قمری] در زمان او یونان و مصر استقلال یافت و از حکومت عثمانی جدا شد، ) محمود محمود: [، شمسی] نویسنده، مورخ و پژوهشگر ایرانی از مردم تبریز، مؤلف تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، مترجم شهریار ماکیاولی و جنگ نفت، ) محمود ابن محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق [، ملقب به مغیث الدین، که با سلطان سنجر جنگید و شکست خورد، ) محمود ابن عثمان: [زنده در هجری] از جانشینان شیخ مرشد ابو اسحاق کازرونی و مؤلف کتابی درباره ی او به نام فردوس المرشدیه، ) محمود ابن ملکشاه سلجوقی: شاه سلجوقی [، ملقب به ناصرالدین که در سالگی از سوی مادرش ترکان خاتون در اصفهان به تخت نشست، ولی از همان آغاز با مخالفت هواداران برادرش برکیارق مواجه شد و با مرگ ترکان خاتون، عملاً سلطنتش برچیده شد و به زودی از مرض آبله درگذشت، ) محمود افغان ( = شاه محمود ) : شاه ایران [، سرکرده ی سپاهی از افغانان، که به ایران تاختند و اصفهان را محاصره کردند، شاه سلطان حسین به نزد او رفت و با اهدای تاج سلطنت، او را به شاهی شناخت، محمود دو سال بعد به دست پسرعمویش اشرف کشته شد، ) محمود شاه اینجو: [قرن و هجری] امیر فارس و بنیانگذار سلسله ی اینجو، ملقب به شرف الدین، که به فرمان آرپاخان مغول کشته شد، ) محمود غزنوی: مقتدرترین و معروفترین شاه غزنوی [، ملقب به سیف الدوله و یمین الدوله، که سلسله های سامانی و ایلک خانی را برانداخت، امیرصفاری را خراجگزار ساخت و بر قلمروی از پنجاب تا ری و اصفهان و سمرقند دست یافت، ) محمود یلواج: [قرن هجری] وزیر چنگیزخان مغول و سفیر او در دربار سلطان محمّد خوارزمشاه، پس از مرگ چنگیزخان، از طرف اگتای، حاکم ختا شد، ( در اعلام ) سیف الدوله محمود، یکی از پادشاهان غزنوی، مورد پسند، از نامهای پیامبر ( ص )، نام یکی از پادشاهان غزنوی
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

محمود. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده. ( از اقرب الموارد ). ستایش کرده شده. ( منتهی الارب ). ستوده. مقابل نامحمود : بهتر کارها آن است که فاتحتی مرضی و عاقبتی محمود دارد. ( کلیله و دمنه ). امیری بود ممدوح شعرا و محمود فضلا. ( لباب الالباب ).
تواضع گر چه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کردبیش از حد که هیبت را زیان دارد.
سعدی.
- محمودالحظ ؛ نیک بهره. نیکونصیب : با جمالی باهر و عرضی طاهر، مسعودالجد و محمودالحظ. ( سندبادنامه ص 250 ).
- محمود گردانیدن ؛ ستوده کردن.
- || نیکو گردانیدن. بخیر کردن :
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و کافر و گبر و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یارب عاقبت محمود گردان.
( المعجم ).
|| نیکوسیرت. || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ستوده به همه زبانها. ( مهذب الاسماء ). || از القاب حضرت محمد ( ص ). || نام فیلی است که ابرهه برای ویران کردن کعبه با خود به مکه آورده بود. ( از اقرب الموارد ).

محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به سیف الدوله ، پدرش او را به سال 469 هَ. ق. حکومت هندوستان داد، اما در 480 سلطان ابراهیم به پسر خود محمود بدگمان شده و او را به تهمت اینکه قصد پیوستن به ملکشاه سلجوقی را دارد ناگهان بگرفت و بزندان فرستاد و ندمای او را نیز بند کرد ازجمله شاعر معروف مسعودسعد به گناه همدستی با او گرفتار و محبوس گشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به غزنویان و تاریخ مفصل ایران عباس اقبال آشتیانی شود.

محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابوالحسن نیشابوری مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجم الدین و بیان الحق او راست : ایجاز البیان فی معانی القرآن که به سال 553 هَ. ق. در خجند از آن فراغت یافته است و خلق الانسان و التذکرة والتبصرة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران ( از 864 هَ. ق. و در ماوراءالنهر از 899-900 هَ. ق. ) ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 239 ).

محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن ابی توبه مروزی ملقب به نصیرالدین وزیر سنجر سلجوقی. رجوع به نصیرالدین محمودبن... شود.

محمود. [ م َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ملقب به ابوالمحامد و مکنی به جمال الدین بخارائی حصیری ( 546-637 هَ. ق. ). در بخارا ریاست حنفی مذهبان به وی منتهی گردید. او راست : شرح جامع کبیر. الطریقة الحصریة فی الخلاف بین الشافعیة و الحنیفیة در فقه و غیره. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نورالدین محمود زنگی از اتابکان شام بود که در ۵۴۱ ه. مطابق ۱۱۴۶ م . حکومت داشت .
۱ - ( اسم ) ستایش کرده ستوده مقابل نا محمود : ... امیری بود ممدوح شعرا و محمود فضلا ... ۲ - نیکو سیرت . ۳ - ( اسم ) نامی است از نامهای مردان .
نظام الدین قاری

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ستوده ، ستایش کرده شده .

فرهنگ عمید

۱. از نام های خداوند.
۲. (صفت ) [قدیمی] ستوده، ستایش کرده شده.

دانشنامه عمومی

محمود (خواننده). الساندرو محمود ( زادهٔ ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۲ ) که با نام محمود شناخته می شود موسیقی دان اهل ایتالیا است. وی از سال ۲۰۱۲ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است. علت شهرت وی ترانه پول است که نماینده ایتالیا در یوروویژن ۲۰۱۹ بود.
او در یوروویژن ۲۰۱۹ به مقام دوم دست یافت.
عکس محمود (خواننده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

محمود و ممدوح هر دو به معنی ستایش شده هستند ولی محمود کسی است که ذاتا شایستگی ستایش شدن را داردو هر چه داراست از خودش هست و ممدوح کسی است که به خاطر صفتی که در او هست ستایش می شود و از شخص دیگری گرفته است
تا آنجا که من میدانم و بررسی کرده ام نام محمود به معنای ستایش شده و پسندیده شده است و در کشورهای فارسی زبان و عرب زبان و ترک زبان و بسیاری از کشورهای مسلمان جهان این نام برای جنس مذکر ( مردان و آقایان
...
[مشاهده متن کامل]
) استفاده شده است و از نظر معنوی و روحی و روانی اغلب دارندگان این نام، اشخاص آرام و مهربان، خوش اخلاق و میهمان نواز و مردم دوست و قدری خجالتی و لی دارای اعتماد نفس و افرادی اجتماعی کنجکاو و بی آزار ، کمک کننده و یاری رسان به دیگران و حتی کمک به غریبه ها ، خیرخواه و مسئولیت پذیر و با احساس مسئولیت و معمولا" افرادی دوست داشتنی و گاهی هم زود رنج ولی دارای تحمل و حوصله فراوان و بسیار صبور و پُر طاقت و مشکل گسا برای هر معضلی هستند. البته در همه افراد همه نوع آدمهائی با علایق و سلایق و خلق و خوهای متفاوت وجود دارد که بسیاری موارد محیطی و خانوادگی و مملکتی و فرهنگی و اجتماعی و حتی ژنتیکی در بوجود آمدن آن خُلق و خو ها و عادات و روش ها و نحوه زندگیها و اطرافیان در آن شرایط مطمئنا" موثر و دخیل هستند.

Praiseworthy
محمود:بر وزن مفعول و از ریشه حمد وبه معنی حمد شده، ستایش شده.
ممدوح:بر وزن مفعول و از ریشه مدح وبه معنی مدح شده، ستایش شده.
حمد و مدح تقریبا معانی یکسانی دارند و به معنی ستایش آمده است.

واژه ای پارسی ک بوده ک به عربی مورد استفاده قرار گرفته و نوشته شده است
مَه: ماه مود: آمدن، حالت - > مهمود : پدیداری ماه، ماه شکل
مِه : مِهتر، بزرگ مود: پیمانه، فرمان، سنجش - > اندیشمند، بزرگ سنج، کسی ک اندیشه ای بزرگ دارد، والا قدر
...
[مشاهده متن کامل]

و در عربی، محمود اسم مفعول مصدر حمد مورد استفاده قرار میگیرد و به معنای پسندیده، ستوده و نیک

مَحمود
بر پایه ی دانستنی های بوده ( موجود ) واژه ای اَرَبی اَز ریشه ی سه تایی ( ثلاثی ) حَمَدَ و در ریختار دستور زبانی مَفعول یا نام کُنیده ( اسم مفعول ) می باشد ولی دیدگاهی بر این باور است که مانند نام های : مُحَمَد و اَحمَد ( مَهمَد، اَهمَد یا اَهومَد یا هومَد ) واژه ای پارسی است که به زبان اربی درآمده و واژه سازان آن را با زبان اربی همسازگار کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

مَحمود<مَهمود< مَه="" -="">
مَه یا مِه = بزرگ ، کلان مانند مِهتَر ، مَهان ، مَهِستان ، مَهَستی ، مَهَند ( مُهِم ) . . .
مود = بُن زمان گَذشته کارواژه های : پیمودن ، فرمودن ، نمودن ، آمودن ( آمادن ) ، آزمودن که در همه این ها به مینه ی اندازه و سنجه و با واژه های انگلیسی ( masure ( mas - ure و آلمانی Mass همریشه است.
مَهمود = کسی که اَندازه ی اَندیشه اش بزرگ است، بزرگ اندازه ، کلان قدر ، اَبَر سَنجه
کَسی که مقدار و میزان تفکر و اَفکارش عَظیم است

در خور ستایش
یکی از اسم های خداوند
محمودبه معنی ستایش شده پسندیده شده است
پسندیده شده
محمود=مح مود
مح= مَه=ماه
مود=آمدن
منظور دیده شدن ماه می باشد

حمد شده, ستایش شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس