محمد حسن حجتی هرسینی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیت الله محمدحسن حجتی هرسینی از جمله علما و دانشمندان بزرگ و کم نظیری است که از کودکی به دنبال کمال و خودسازی بود، زود خود را پیدا کرد و به دنبال مقصد خود لحظه ای غفلت را جایز نشمرد و با سرمایه ای از یک رویی و یک دستی به مراتب عالی علمی و عملی رسید. او از کسانی بود که راز از کجا آمدن و به کجا رفتن را دریافته اند. رادمردی که بزرگان او را چنین توصیف کرده اند؛ آیت الله گلپایگانی: «اگر کسی بخواهد آیت الله حجتی را بشناسد باید از من بپرسد تا مقام علمی و تقوایی ایشان را معرفی کنم. چون او سال ها با من محشور و هم بحث بوده است».
آیت الله اراکی: «از عصمت آیت الله حجتی سؤال کنید نه از عدالت ایشان»؛ آیت الله خوانساری: «آیت الله العظمی حجتی از صدیقین است»؛ آیت الله سید مهدی اخوان مرعشی: «آیت الله العظمی حجتی عالم بزرگواری بودند که من مردی به علم و تقوای ایشان ندیده و یا کمتر دیده ام. من بارها دیدم که مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری بعضی از مسائل فقهیه را از ایشان می پرسیدند».
و مرحوم محمد شریف رازی که خود او را از نزدیک دیده است درباره او در بخش دوم از کتاب خود که درباره فضلاء و مدرسین حوزه علمیه می باشد می آورد: «از فضلاء نامی حوزه علمیه، معروف به فضل و تقواست که از روز نخست طالب دین و دیانت و علم و شرافت بوده و از هر گناه صغیره و مکروهی اجتناب می نموده به طوری که اهالی محل به ایشان عقاید عجیبی در استجابت دعا و عصمت ایشان دارند.
با این وصف نام او در بیشتر تذکره ها نیامده است. به راستی چه انسان های وارسته ای که با کوله باری از علم و عمل در گوشه ای دور از چشم همه جز انجام تکلیف و وظیفه به چیز دیگری نیاندیشیده اند. بی شک اگر آیت الله حجتی هرسینی همان هنگام که به اتفاق عالمانی چون اراکی و خوانساری بر عروه حاشیه زدند از قم هجرت نمی کرد جزء یکی از مراجع مطرح در عالم تشیع بود اما او خدمت به قوم و دین خود را بر همه چیز اختیار کرد. او گمنام زیست و هجرت کرد.
کوچه باغ های زندگی لبریز از عطر و صفاست. کسی که طبق نقل توفیق ملاقات با امام زمان عجل الله و در عالم مکاشفه توفیق دیدار امام علی علیه السلام را یافته بود. مرد علم و عمل، تقوی و زندگی، عرفان و سیاست.
ایشان در سال 1310 ه.ق مطابق با 1271 ه.ش در روستای تمرگ از توابع هرسین در خانواده ای متدین و مهمان نواز به دنیا آمد.
ایشان دوران قبل از بلوغش را چنین توصیف می کند: «از گناه و معصیت خودداری می کردند و هر عملی که می فهمیدند گناه یا مکروه است مرتکب نمی شدم و بچه های همسال خود را هم از کارهای زشت و گناه منع می نمودم.از داخل زمین های که شخم زده بودند عبور نمی کردم و با خود می اندیشیدم که زمین زیر پایم سفت و کوبیده می شود و به ضرر صاحب آن و عدم رشد بذر می انجامد، هرگاه از جوی آبی عبور می کردم اگر ریگ یا سنگی از زیر پایم در آن نهر می افتاد یا باید همان سنگ یا ریگ را از آب خارج کنم یا آن قدر سنگ و ریگ از نهر خارج می کردم تا یقین کنم آن سنگ و ریگ از نهر خارج شده است و باعث پر شدن نهر و پس زدن آن نشود و هیچگاه حیوانات یا حشرات بی آزار را نمی کشتم و آزار نمی دادم و عجیب این که حشره های گزنده هم به من آزار نمی رساندند حتی پشه و ساس. پدرم ثروتمند بود و گوشت و غذاهای دیگر به وفور در خانه ما بود اما به خوردن غذا چندان اهمیتی نمی دادم و غذای سهم خود را به بچه های بی بضاعت و همسایه های فقیر می دادم و می گفتم: من چرا بخورم و آن ها محتاج و آرزومند باشند و این بذل بخشش را محرمانه انجام می دادم.
لباس هایم را شخصاً می شستم. در آن زمان که هر کس در خانه خود نان می پخت، از مادرم می خواستم که قبل از پختن نان دست های خود را با آب خوب بشوید و اول با هیزمی که خود از بیابان می آوردم ساج را گرم و سپس یک یا دو نان برایم بپزد آن گاه با هیزم های خودشان نان برای دیگران بپزد.

پیشنهاد کاربران

بپرس