[ویکی اهل البیت] از آنجا که عمران بن عمید را در هنگام وفات کمی بیش از 60 سال ثبت کرده است و سال وفات او را بسیاری اوایل 360 هـ یا 359 هـ گفته اند، بنابراین معلوم می شود محمد در سال 299 یا 300 هـ.ق پا به عرصه جهان گذاشته است.
روزگار کودکی و نوجوانی و حتی جوانی را در شهر ری منطقه جبال و فارس پشت سر گذاشت و مدارج علم و دانش را طی نمود و هر روز بر فضل و دانشش افزود تا این که در زمره دانشمندان عصر خویش قرار گرفت.
نام پدر وی را بیشتر، «حسین» دانسته اند و برخی چون ابن داود حلی، نامش را «حسن» پنداشته اند که به نظر می رسد صحیح نباشد. کنیه وی (عمید) ابوعبدالله و لقب او کله بوده است. از این لقب برمی آید احتمالاً وی دارای قدی کوتاه بوده است. در این که آیا کلمه «عمید» لقب او یا نام پدرش بوده است، در منابع تاریخی تردید دیده می شود. آنچه صحیح به نظر می رسد این است که عمید لقب حسین بوده است که اهل خراسان (ایران) آن را برای احترام و تکریم اکابر بکار می بردند. شاید هم نزد ایشان فقط لقب کاتبان و منشیان بوده است.
پدر ابن عمید در سال 275 هـ.ق متولد شد. اصالتاً اهل قم بود و در دوران زندگی به تحصیل علم پرداخت. وی جز کاتبان به شمار می آمد چنان که ثعالبی می گوید: ابن عمید فن کتابت را از غریبه نیاموخته؛ بلکه آن را از پدر خود «ابوعبدالله حسین بن محمد» فراگرفته است. ابوعبدالله در مرتبه بزرگی از فن کتابت قرار داشت و رساله های او در خراسان (ایوان) مدون گشته بود.
ابواسحاق صابی در کتاب خود «تاجی» پا را فراگذاشته و مهارت پدر ابن عمید را با ابن عمید مقایسه نموده و می گوید: رسائل ابن عبدالله در بلاغت کمتر از رسائل پسرش ابوالفضل نیست. اگر چه ثعالبی این سخن صابی را نمی پذیرد و آن را ستمی بزرگ در حق ابن عمید می شمارداما نفس بیان این مطلب از شخصیتی چون صابی که برخی او را از کاتبان چهارگانه جهان شمرده اند، نشانگر مقام و موقعیت علمی پدر ابن عمید است و همین علم و فضل بود که یکبار در زمانی که لشکر «ماکان بن کاکی» شکست خورد و او در بین لشکریان بود و اسیر شد، از بند اسارت نجاتش داد و علاوه بر آن سبب منزلت یافتن او نزد سلطان فاتح شد.
بعد از جریان دیوان رسائل نوح بن نصر را به عهده گرفت و ملقب به لقب شیخ گردید. برخی از کتب، چون دائرة المعارف تشیع و تمدن اسلامی در قرن چهارم وی را صاحب منصب وزارت نیز شمرده اند و برخی دیگر وی را «قوّاد» یعنی سردار سپاه نامیده اند. پدر ابن عمید در سال 336 هـ.ق در سن 61 سالگی بدرود حیات گفت.
وی در قرن چهارم هجری می زیسته و این قرن از جهانی با قرون دیگر متمایز است. از جمله: گسترش تشیع در آن عهد و اوجگیری فن کتابت و به عبارت دیگر «ترسل» از ویژگی های آن روزگار است.
«رسائل (نام و مکتوبات) قرن چهرم هجری دقیق ترین نمونه شکوفایی هنر اسلامی است که روی نفیس ترین ماده هنری یعنی کلمه پیاده شده است به طوری که حتی اگر کارهای دستی ظریف دیگری از قبیل مصنوعات شیشه ای و معدنی که از آن قرن به جا مانده است، وجود نداشت باز هم می توانستیم از روی همین رسائل - که نشانه تسلط به فن بیان به سبک دشوار و بازی با الفاظ است - هنرمندی و هنرشناسی لطافت ذوق مسلمین قرن چهارم را ملاحظه کنیم. تصادفی نیست که بسیاری از وزرای آن زمان اساتید سرشناس ادب و قلم و دارای رسائل ارزشمند بوده اند که به صورت کتاب برای عموم گردآوری شده است. از آن جمله اند، ابن العمید و صاحب بن عباد».
روزگار کودکی و نوجوانی و حتی جوانی را در شهر ری منطقه جبال و فارس پشت سر گذاشت و مدارج علم و دانش را طی نمود و هر روز بر فضل و دانشش افزود تا این که در زمره دانشمندان عصر خویش قرار گرفت.
نام پدر وی را بیشتر، «حسین» دانسته اند و برخی چون ابن داود حلی، نامش را «حسن» پنداشته اند که به نظر می رسد صحیح نباشد. کنیه وی (عمید) ابوعبدالله و لقب او کله بوده است. از این لقب برمی آید احتمالاً وی دارای قدی کوتاه بوده است. در این که آیا کلمه «عمید» لقب او یا نام پدرش بوده است، در منابع تاریخی تردید دیده می شود. آنچه صحیح به نظر می رسد این است که عمید لقب حسین بوده است که اهل خراسان (ایران) آن را برای احترام و تکریم اکابر بکار می بردند. شاید هم نزد ایشان فقط لقب کاتبان و منشیان بوده است.
پدر ابن عمید در سال 275 هـ.ق متولد شد. اصالتاً اهل قم بود و در دوران زندگی به تحصیل علم پرداخت. وی جز کاتبان به شمار می آمد چنان که ثعالبی می گوید: ابن عمید فن کتابت را از غریبه نیاموخته؛ بلکه آن را از پدر خود «ابوعبدالله حسین بن محمد» فراگرفته است. ابوعبدالله در مرتبه بزرگی از فن کتابت قرار داشت و رساله های او در خراسان (ایوان) مدون گشته بود.
ابواسحاق صابی در کتاب خود «تاجی» پا را فراگذاشته و مهارت پدر ابن عمید را با ابن عمید مقایسه نموده و می گوید: رسائل ابن عبدالله در بلاغت کمتر از رسائل پسرش ابوالفضل نیست. اگر چه ثعالبی این سخن صابی را نمی پذیرد و آن را ستمی بزرگ در حق ابن عمید می شمارداما نفس بیان این مطلب از شخصیتی چون صابی که برخی او را از کاتبان چهارگانه جهان شمرده اند، نشانگر مقام و موقعیت علمی پدر ابن عمید است و همین علم و فضل بود که یکبار در زمانی که لشکر «ماکان بن کاکی» شکست خورد و او در بین لشکریان بود و اسیر شد، از بند اسارت نجاتش داد و علاوه بر آن سبب منزلت یافتن او نزد سلطان فاتح شد.
بعد از جریان دیوان رسائل نوح بن نصر را به عهده گرفت و ملقب به لقب شیخ گردید. برخی از کتب، چون دائرة المعارف تشیع و تمدن اسلامی در قرن چهارم وی را صاحب منصب وزارت نیز شمرده اند و برخی دیگر وی را «قوّاد» یعنی سردار سپاه نامیده اند. پدر ابن عمید در سال 336 هـ.ق در سن 61 سالگی بدرود حیات گفت.
وی در قرن چهارم هجری می زیسته و این قرن از جهانی با قرون دیگر متمایز است. از جمله: گسترش تشیع در آن عهد و اوجگیری فن کتابت و به عبارت دیگر «ترسل» از ویژگی های آن روزگار است.
«رسائل (نام و مکتوبات) قرن چهرم هجری دقیق ترین نمونه شکوفایی هنر اسلامی است که روی نفیس ترین ماده هنری یعنی کلمه پیاده شده است به طوری که حتی اگر کارهای دستی ظریف دیگری از قبیل مصنوعات شیشه ای و معدنی که از آن قرن به جا مانده است، وجود نداشت باز هم می توانستیم از روی همین رسائل - که نشانه تسلط به فن بیان به سبک دشوار و بازی با الفاظ است - هنرمندی و هنرشناسی لطافت ذوق مسلمین قرن چهارم را ملاحظه کنیم. تصادفی نیست که بسیاری از وزرای آن زمان اساتید سرشناس ادب و قلم و دارای رسائل ارزشمند بوده اند که به صورت کتاب برای عموم گردآوری شده است. از آن جمله اند، ابن العمید و صاحب بن عباد».
wikiahlb: محمد_ابن_عمید