ماموریت عمر بن سعد در کربلا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مأموریت عمر بن سعد در کربلا. عمر بن سعد پیش از آمدن امام حسین (علیه السّلام) به عراق، از سوی ابن زیاد، حکم ولایت منطقهٔ ری را دریافت کرده بود و مامور جنگ با دیلمیان شده بود او که با لشکری چهار هزار نفری در حمام اعین اردو زده بود با ورود امام حسین (علیه السّلام) به عراق، به کوفه فرا خوانده شد، ابن زیاد به وی گفت: به سوی حسین حرکت کن و هرگاه از کار وی فارغ گشتی، برای ماموریت خود رهسپار شو. ابن زیاد وقتی با تعلل های ابن سعد روبرو شد به وی گفت: اگر با سپاه ما می روی برو، وگرنه حکم ما (حکومت ری) را برگردان. عمر سعد که اصرار وی را دید، گفت: به سوی حسین می روم.
عمر بن سعد پیش از آمدن امام حسین (علیه السّلام) به عراق، از سوی ابن زیاد، والی منطقهٔ ری و مامور جنگ با دیلمیان شده بود (دیلم منطقه ای در ایران حدود چالوس امروزی) بود که به دلیل کوهستانی بودن منطقه و شجاعت مردان آن، با تاخیر و به سختی تسلیم فاتحان بنی امیه شد. جنگ و گریز عرب و دیالمه و بدرفتاری هر دو گروه با یکدیگر، باعث شده بود دیلمی بودن، ضرب المثلی برای دشمن سرسخت در میان عرب شود. بعدها این منطقه، مرکز علویان طبرستان گردید که در آنجا حدود هفتاد سال حکومت کردند.) که به دستبی حمله، و آنجا را تصرف کرده بودند.(دستبی یا دستوا در زمان خلفای اموی مرکز ضرابخانه بوده، و این نام بر ولایتی اطلاق می شده که مهمترین قریهٔ آن یزدآباد بوده است. در زمان خلفای اموی، قسمتی از دستوا تابع ری و قسمت دیگر، از توابع همدان محسوب می شد و راه مستقیمی که از ری به ایالت آذربایجان می رفت، از این شهر می گذشت و از قزوین عبور نمی کرد. اکنون در نقشه ها اسمی از دستوا نیست؛ ولی محل آن قاعدتاً باید در جنوب قزوین بوده باشد. دستوا در زمان خلفای عباسی از توابع قزوین به شمار می آمد. بخشی که تابع ری بوده، شامل نود قریه و بخشی دیگر که تابع همدان بوده، شامل تعدادی قریه بوده است) (خوارزمی می نویسد: او را والی ری و تستر کرد اما با توجه به فاصله طولانی بین دو منطقه، این امر معقول به نظر نمی رسد.)

[ویکی فقه] عمر بن سعد پیش از آمدن امام حسین (علیه السّلام) به عراق، از سوی ابن زیاد، حکم ولایت منطقهٔ ری را دریافت کرده بود و مامور جنگ با دیلمیان شده بود او که با لشکری چهار هزار نفری در حمام اعین اردو زده بود با ورود امام حسین (علیه السّلام) به عراق، به کوفه فرا خوانده شد، ابن زیاد به وی گفت: به سوی حسین حرکت کن و هرگاه از کار وی فارغ گشتی، برای ماموریت خود رهسپار شو. ابن زیاد وقتی با تعلل های ابن سعد روبرو شد به وی گفت: اگر با سپاه ما می روی برو، وگرنه حکم ما (حکومت ری) را برگردان. عمر سعد که اصرار وی را دید، گفت: به سوی حسین می روم.
عمر بن سعد پیش از آمدن امام حسین (علیه السّلام) به عراق، از سوی ابن زیاد، والی منطقهٔ ری و مامور جنگ با دیلمیان شده بود (دیلم منطقه ای در ایران حدود چالوس امروزی) بود که به دلیل کوهستانی بودن منطقه و شجاعت مردان آن، با تاخیر و به سختی تسلیم فاتحان بنی امیه شد. جنگ و گریز عرب و دیالمه و بدرفتاری هر دو گروه با یکدیگر، باعث شده بود دیلمی بودن، ضرب المثلی برای دشمن سرسخت در میان عرب شود. بعدها این منطقه، مرکز علویان طبرستان گردید که در آنجا حدود هفتاد سال حکومت کردند.) که به دستبی حمله، و آنجا را تصرف کرده بودند.(دستبی یا دستوا در زمان خلفای اموی مرکز ضرابخانه بوده، و این نام بر ولایتی اطلاق می شده که مهمترین قریهٔ آن یزدآباد بوده است. در زمان خلفای اموی، قسمتی از دستوا تابع ری و قسمت دیگر، از توابع همدان محسوب می شد و راه مستقیمی که از ری به ایالت آذربایجان می رفت، از این شهر می گذشت و از قزوین عبور نمی کرد. اکنون در نقشه ها اسمی از دستوا نیست؛ ولی محل آن قاعدتاً باید در جنوب قزوین بوده باشد. دستوا در زمان خلفای عباسی از توابع قزوین به شمار می آمد. بخشی که تابع ری بوده، شامل نود قریه و بخشی دیگر که تابع همدان بوده، شامل تعدادی قریه بوده است) (خوارزمی می نویسد: او را والی ری و تستر کرد اما با توجه به فاصله طولانی بین دو منطقه، این امر معقول به نظر نمی رسد.)
ماموریت جنگ با امام حسین
عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفری در حمام اعین (حمام اعین که در تاریخ اسلام، فراوان از آن یاد می شود، محلی در سه فرسخی کوفه بوده است) اردو زده بود که به علت ورود امام حسین (علیه السّلام) به عراق، به کوفه بازگشت و پیشنهاد تازه ای پیشاپیش او قرار گرفت. عبیدالله عمر بن سعد را طلبید و به او گفت: به سوی حسین حرکت کن و هرگاه از کار وی فارغ گشتیم، برای ماموریت خود رهسپار شو عمر بن سعد گفت: رحمت خدا بر تو باد، اگر ممکن است مرا از این کار معاف دار، عبیدالله بن زیاد جواب داد: قبول است، اما به شرط آنکه فرمان ولایت ری را به ما بازگردانی، وقتی ابن زیاد چنین گفت، عمر بن سعد گفت: امروز را به من مهلت بده تا بیندیشم.
مشورت های ابن سعد
سپس از نزد ابن زیاد خارج شد و با نیک خواهان خویش مشورت کرد، ولی با هر کس مشورت می کرد، او را از این عمل منع می کرد. پسر خواهرش، حمزة بن مغیرة بن شعبه، نزد وی آمد و گفت: دایی جان، تو را به خدا قسم، به مقابله با حسین مرو که در آن، نافرمانی پروردگارت و قطع رحم است. (منظور از رحم و خویشاوندی در اینجا و موارد مشابه، پیوند و انتساب قبیله ای است؛ زیرا امام و عمر سعد، هر دو از قبیله قریش بودند. ضمناً سعد بن وقاص و آمنه بنت وهب، مادر پیامبر، هر دو از تیره بنی زهره و پسرعمو و دخترعمو بودند) به خدا سوگند اگر مال و ثروتی که داری از دست بدهی و سلطنت و پادشاهی تمام دنیا را داشته باشی و آنها را واگذاری و از دنیا بروی، بهتر از آن است که خدای را در حالی ملاقات کنی که خون حسین (علیه السّلام) بر گردن تو باشد. عمر بن سعد گفت: انشاءالله چنین خواهم کرد. (ابن اعثم و خوارزمی نقل کرده اند که عمر در جواب خواهرزاده اش سکوت کرد و دل در گرو ری داشت)
درخواست معافیت از ماموریت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس