[ویکی فقه] ماریه قبطیه همسر گرامی رسول خدا (ص) دختر شمعون از مادر رومی اش در قریه ی(حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.
در سال هفتم هجری، رسول خدا(ص) حاطب بن ابی بلتعه را به همراه نامه ای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند.
مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر(ص) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین" و به نقلی "شیرین" به همراه هدایایی دیگر، برای رسول خدا(ص) می فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای رسول خدا(ص) می نویسد که در بخشی از آن چنین آمده:«من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند» نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می دارد و آنها می پذیرند و مسلمان می شوند.
زندگی با پیامبر(ص)
پس از ورود به مدینه، رسول خدا(ص) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند.
نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه ی حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیت های برخی از زنان پیامبر (ص) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول خدا(ص) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا(ص) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا(ص) در غزوه بنی نضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.
ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر(ص) برای دیدنش به آنجا می رفت.
← حساسیت برخی از زنان
علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از امام صادق (ع) روایت کرد چون ابراهیم فرزند پیامبر(ص) وفات کرد، پیامبر(ص) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت:«چرا بر این کودک می گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.»
پیامبر(ص) از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و علی(ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی(ع) به مشربه ام ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی(ع) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی(ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی(ع) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی(ع) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی بهره است، پس علی(ع) برگشت و جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.
پس آیه نازل شد که «انّ الّذین جاءوا بالإفک عصبةٌ مّنکم لا تحسبوه شرّاً لّکم بل هو خیرٌ لّکم لکل امرئٍ مّنهم مّا أکتسب من الإثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیمٌ»
مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی(متشکل و توطئه گر) از شما بودند؛ اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.
← نزول آیات إفک
...
در سال هفتم هجری، رسول خدا(ص) حاطب بن ابی بلتعه را به همراه نامه ای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند.
مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر(ص) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین" و به نقلی "شیرین" به همراه هدایایی دیگر، برای رسول خدا(ص) می فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای رسول خدا(ص) می نویسد که در بخشی از آن چنین آمده:«من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند» نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می دارد و آنها می پذیرند و مسلمان می شوند.
زندگی با پیامبر(ص)
پس از ورود به مدینه، رسول خدا(ص) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند.
نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه ی حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیت های برخی از زنان پیامبر (ص) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول خدا(ص) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول خدا(ص) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول خدا(ص) در غزوه بنی نضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.
ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر(ص) برای دیدنش به آنجا می رفت.
← حساسیت برخی از زنان
علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از امام صادق (ع) روایت کرد چون ابراهیم فرزند پیامبر(ص) وفات کرد، پیامبر(ص) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت:«چرا بر این کودک می گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.»
پیامبر(ص) از این گفته عایشه به شدت عصبانی شد و علی(ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح دادند؛ علی(ع) به مشربه ام ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی(ع) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی(ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی(ع) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی(ع) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی بهره است، پس علی(ع) برگشت و جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.
پس آیه نازل شد که «انّ الّذین جاءوا بالإفک عصبةٌ مّنکم لا تحسبوه شرّاً لّکم بل هو خیرٌ لّکم لکل امرئٍ مّنهم مّا أکتسب من الإثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیمٌ»
مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی(متشکل و توطئه گر) از شما بودند؛ اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.
← نزول آیات إفک
...
wikifeqh: ماریه_قبطیه
[ویکی اهل البیت] ماریه قبطیه همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله است که مقوقس حاکم قبط و اسکندریه ایشان را به همراه جواب دعوتنامه پیامبر به اسلام به عنوان هدیه برای آن حضرت فرستاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از او صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد که البته ابراهیم در طفولیت وفات نمود. شیعه معتقد است تهمت به همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که موجب نزول آیه افک گردید در مورد این بانواتفاق افتاد.
ماریه دختر شمعون از مادر رومی اش در قریه ی (حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذی قعده سال ششم هجرت، پس از مراجعت از حدیبیّه، نامه هایی به برخی از سلاطین و سران کشورهای مختلف فرستاد و آن ها را به توحید خداوند و پذیرش اسلام فرا خواند؛ از جمله نامه ای به وسیله یکی از اصحابش، به نام «حاطب بن ابی بلتعه» به «مقوقس» پادشاه اسکندریه فرستاد و در این نامه او را به قبول اسلام دعوت فرمود.
مقوقس گرچه اسلام نپذیرفت، لیکن احترام و ادب کامل نسبت به نامه پیامبر خدا و پیک آن حضرت را مراعات کرد و هنگام دریافت نامه گفت: از این پیام عطر خیر و نیکی استشمام می شود. آنگاه فرمان داد آن نامه در صندوقی از عاج حفظ شود و به همراه پاسخ این نامه هدایایی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و از جمله این هدایا ماریه وخواهرش سیرین بود.
در جوابی که مقوقس به نامه پیامبر اکرم (ص) داده بود در وصف این دو کنیز پیشکش شده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوشته شده بود که این دو در نبط منزلت عظیمی دارند
پس از ورود این دو خواهر به مدینه، رسول اللَّه آنها را به بانویی به نام امّ سلیم تحویل داد و در خانه او به دیدارشان رفت و آن ها را به اسلام دعوت کرد و هر دو خواهر، که از آگاهی بالایی نسبت به مذهب و عقیده خود برخوردار بودند، در همان خانه اسلام را پذیرفتند و در تاریخ، از بانوان با فضیلت و متعهّد صدر اسلام به حساب می آیند. پیامبر صلی الله علیه و آله سیرین را به حسّان بن ثابت، شاعر خویش هدیه کرد و حسان از وی دارای فرزندی به نام عبدالرحمان شد و ماریه را برای خود نگهداشت و از وی دارای فرزندی به نام ابراهیم شد. بنابراین، زندگی ماریه با پیامبر صلی الله علیه و آله از اواخر سال ششم و یا اوایل سال هفتم تا رحلت آن بزرگوار به مدت تقریبی پنج سال ادامه داشت.
پیامبر ابتدا ماریه را در خانه حارثة بن نعمان که در همسایگی مسجد قرار داشت، سُکنی داد اما بعضی از همسران آن حضرت نسبت به این بانوی جوان و میهمان تازه وارد، که از زیبایی ویژه ای هم داشت حسادت ورزیدند و بخصوص عایشه شروع به اذیت و آزار او نمود. عایشه خود در این مورد می گوید:
عایشه در این باره می گوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آن که ماریه از رسول خدا صلی الله علیه و آله حامله شد. این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم».
ماریه دختر شمعون از مادر رومی اش در قریه ی (حَفن) در یکی از مناطق (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذی قعده سال ششم هجرت، پس از مراجعت از حدیبیّه، نامه هایی به برخی از سلاطین و سران کشورهای مختلف فرستاد و آن ها را به توحید خداوند و پذیرش اسلام فرا خواند؛ از جمله نامه ای به وسیله یکی از اصحابش، به نام «حاطب بن ابی بلتعه» به «مقوقس» پادشاه اسکندریه فرستاد و در این نامه او را به قبول اسلام دعوت فرمود.
مقوقس گرچه اسلام نپذیرفت، لیکن احترام و ادب کامل نسبت به نامه پیامبر خدا و پیک آن حضرت را مراعات کرد و هنگام دریافت نامه گفت: از این پیام عطر خیر و نیکی استشمام می شود. آنگاه فرمان داد آن نامه در صندوقی از عاج حفظ شود و به همراه پاسخ این نامه هدایایی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و از جمله این هدایا ماریه وخواهرش سیرین بود.
در جوابی که مقوقس به نامه پیامبر اکرم (ص) داده بود در وصف این دو کنیز پیشکش شده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوشته شده بود که این دو در نبط منزلت عظیمی دارند
پس از ورود این دو خواهر به مدینه، رسول اللَّه آنها را به بانویی به نام امّ سلیم تحویل داد و در خانه او به دیدارشان رفت و آن ها را به اسلام دعوت کرد و هر دو خواهر، که از آگاهی بالایی نسبت به مذهب و عقیده خود برخوردار بودند، در همان خانه اسلام را پذیرفتند و در تاریخ، از بانوان با فضیلت و متعهّد صدر اسلام به حساب می آیند. پیامبر صلی الله علیه و آله سیرین را به حسّان بن ثابت، شاعر خویش هدیه کرد و حسان از وی دارای فرزندی به نام عبدالرحمان شد و ماریه را برای خود نگهداشت و از وی دارای فرزندی به نام ابراهیم شد. بنابراین، زندگی ماریه با پیامبر صلی الله علیه و آله از اواخر سال ششم و یا اوایل سال هفتم تا رحلت آن بزرگوار به مدت تقریبی پنج سال ادامه داشت.
پیامبر ابتدا ماریه را در خانه حارثة بن نعمان که در همسایگی مسجد قرار داشت، سُکنی داد اما بعضی از همسران آن حضرت نسبت به این بانوی جوان و میهمان تازه وارد، که از زیبایی ویژه ای هم داشت حسادت ورزیدند و بخصوص عایشه شروع به اذیت و آزار او نمود. عایشه خود در این مورد می گوید:
عایشه در این باره می گوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آن که ماریه از رسول خدا صلی الله علیه و آله حامله شد. این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم».
wikiahlb: ماریه_قبطیه