چو او آفریدم بکردمش رد
همی لعنتش جاودان می سزد.
فردوسی.
مزد یابدهرکه او بر دشمنش لعنت کنددشمنش لعنت فزون یابد ز ابلیس لعین.
فرخی.
چون معمای مسعدی برسید دیگر روز با من خالی داشت. این خلوت دیری بکشید و بسیار نومیدی کرد و بگریست و گفت : لعنت بر این بدآموزان باد. ( تاریخ بیهقی ص 337 ). میترسم که ناگاه... چون لعنت که بر ابلیس فرودآمد به سر من فرودآیند. ( تاریخ بیهقی ).چون نیندیشی که می بر خویشتن لعنت کنی
از خرد بر خویشتن لعنت چرا داری روا.
ناصرخسرو.
چو لعنت کند بربدان بدکنش همی لعنت او بر تن خود کند.
ناصرخسرو.
وآنگه تو گرد بوحنیفه نگردی بر فلک مه برند لعنت و فریاد.
ناصرخسرو.
نه بدان لعنت است بر ابلیس کو نداند همی یمین ز یسار
بل بدان لعنت است کاندر دین
علم داند به علم نکند کار.
سنائی.
سنگ باران ابر لعنت بادبر زن نیک تا به بد چه رسد.
خاقانی.
یزدانش ز لعنت آفریده وز تربیتش جهان پشیمان.
خاقانی.
میخواست او نشانه لعنت کند مراکرد آنچه خواست ، آدم خاکی بهانه بود.
خاقانی.
صد لعنت باد بر وجودش بر امت او هزار چندان.
خاقانی.
به لعنت باد تا باشد زمانه تبارش تیر لعنت را نشانه.
نظامی.
نیکوان رفتند و سنتها بماندوز لئیمان ظلم و لعنتها بماند.
مولوی.
بیشتر بخوانید ...