در میانه های سدهٔ هجدهم نادرشاه به گشایش و پیوست کردن خانات بخارا و خیوه به خاک خود پرداخت.
درگیری های نخستین در سال های پایانی دههٔ ۱۷۳۰ از سوی پسر و نایب السلطنه نادرشاه رضاقلی میرزا انجام شد که در حالی که نادر هنوز سرگرم حمله به هند در جنوب بود، در این جبهه جنگ چند پیروزی چشم گیر بدست آورد. تاخت وتاز رضاقلی میرزا به خیوه خشم ایلبارس خان، رهبر خیوه را در پی داشت. هنگامی که ایلبارس تهدید به ضدحمله کرد، نادر دستور داد که علی رغم کامیابی های پسرش، جنگ ها ایستانده شود تا پس از پیروزی برابر هند خود به یک لشگرکشی قاطع دست بزند. وی پس از پیوست کردن خیوه ایلبارس را اعدام کرد و ابوالفیض خان را جایگزین او کرد، چراکه به گمان نادر او بیشتر پذیرای پادشاهی نادر بود. درگیری، فرساینده ترین پیروزی ایرانیان در برابر خان های آسیای میانه در تاریخ معاصر شد. امپراتوری نادر در خاور از همهٔ امپراتوری های ایرانیِ پیش از خود حتی ساسانیان و هخامنشیان پهناورتر شد.
در سال های ۱۷۳۴–۳۵ ایلبرس خان یک دستهٔ بزرگ ترکمن را برای تاختن به خراسان فرستاد و در آنجا کردهای چمشگزک را در سرزمین های کوه آلاداغ و سملقان غارت کردند، ولی سپس از سوی ارتش ایران شکست خوردند. در سال ۱۷۳۷، هنگامی که رضاقلی میرزا افشار، پسر نادرشاه و نایب السلطنه امپراتوری، پس از زیر چیرگی گرفتن ابوالفیض خان فرمانروای بلخ و اندخوی ( که بخشی از امارت بخارا بود ) ، به بخارا لشکر کشید، حاکم بخارا، از ایلبارس خان درخواست کمک کرد، و او با ارتش خود به فرارود لشکر کشید کرد ولی در نیمهٔ راه گویا از ترس رویارویی با رضاقلی برگشت. در سال ۱۷۳۸، ایلبرس خان می خواست به خراسان بتازد ولی پس از یورش به چند سرزمین در جنوب ابیورد ، عقب نشینی کرد.
نادرشاه می خواست به ترکستان یورش ببرد. برای این کار در آغاز نیاز به ساختن پلی بر روی آمودریا بود، به اندازه ای که دو شتر بارگیری شده بتواند از آن با هم بگذرد این کار در ۴۵ روز به پایان رسید و نادر به نیروهایش دستور داد تا در هر سوی رودخانه برج و بارو بسازند و در هر کدام ۵٬۰۰۰ سرباز بگمارند. پس از این زمینه چینی، ارتش ایران به فرماندهی نادرشاه، به سمت بخارا به را افتاد و به رغم خستگی سفر بی درنگ حمله به بخارا آغاز شد. نادرشاه ارتش خود را به گونه ای چید که بخش هایش به شرحِ نیروهای راست، چپ، مرکز، توپخانه، دم و کمین بود و هر کدام فرمانده خود را داشت. ارتش ایران با توپ، خمپاره، هویتزر و اسلحه گردان و همچنین جزایرچی به ازبک ها آتش گشود. ازبک ها به هم ریخته و شگفت زده شدند، زیرا هرگز ناچار به رویارویی با چنین نیروی آتشی نبودند و بسیاری از آنها گریختند. پس از این نبرد ۳۰٬۰۰۰ سرباز ازبک به عنوان نیروی کمکی در ارتش ایران گنجانده شدند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدرگیری های نخستین در سال های پایانی دههٔ ۱۷۳۰ از سوی پسر و نایب السلطنه نادرشاه رضاقلی میرزا انجام شد که در حالی که نادر هنوز سرگرم حمله به هند در جنوب بود، در این جبهه جنگ چند پیروزی چشم گیر بدست آورد. تاخت وتاز رضاقلی میرزا به خیوه خشم ایلبارس خان، رهبر خیوه را در پی داشت. هنگامی که ایلبارس تهدید به ضدحمله کرد، نادر دستور داد که علی رغم کامیابی های پسرش، جنگ ها ایستانده شود تا پس از پیروزی برابر هند خود به یک لشگرکشی قاطع دست بزند. وی پس از پیوست کردن خیوه ایلبارس را اعدام کرد و ابوالفیض خان را جایگزین او کرد، چراکه به گمان نادر او بیشتر پذیرای پادشاهی نادر بود. درگیری، فرساینده ترین پیروزی ایرانیان در برابر خان های آسیای میانه در تاریخ معاصر شد. امپراتوری نادر در خاور از همهٔ امپراتوری های ایرانیِ پیش از خود حتی ساسانیان و هخامنشیان پهناورتر شد.
در سال های ۱۷۳۴–۳۵ ایلبرس خان یک دستهٔ بزرگ ترکمن را برای تاختن به خراسان فرستاد و در آنجا کردهای چمشگزک را در سرزمین های کوه آلاداغ و سملقان غارت کردند، ولی سپس از سوی ارتش ایران شکست خوردند. در سال ۱۷۳۷، هنگامی که رضاقلی میرزا افشار، پسر نادرشاه و نایب السلطنه امپراتوری، پس از زیر چیرگی گرفتن ابوالفیض خان فرمانروای بلخ و اندخوی ( که بخشی از امارت بخارا بود ) ، به بخارا لشکر کشید، حاکم بخارا، از ایلبارس خان درخواست کمک کرد، و او با ارتش خود به فرارود لشکر کشید کرد ولی در نیمهٔ راه گویا از ترس رویارویی با رضاقلی برگشت. در سال ۱۷۳۸، ایلبرس خان می خواست به خراسان بتازد ولی پس از یورش به چند سرزمین در جنوب ابیورد ، عقب نشینی کرد.
نادرشاه می خواست به ترکستان یورش ببرد. برای این کار در آغاز نیاز به ساختن پلی بر روی آمودریا بود، به اندازه ای که دو شتر بارگیری شده بتواند از آن با هم بگذرد این کار در ۴۵ روز به پایان رسید و نادر به نیروهایش دستور داد تا در هر سوی رودخانه برج و بارو بسازند و در هر کدام ۵٬۰۰۰ سرباز بگمارند. پس از این زمینه چینی، ارتش ایران به فرماندهی نادرشاه، به سمت بخارا به را افتاد و به رغم خستگی سفر بی درنگ حمله به بخارا آغاز شد. نادرشاه ارتش خود را به گونه ای چید که بخش هایش به شرحِ نیروهای راست، چپ، مرکز، توپخانه، دم و کمین بود و هر کدام فرمانده خود را داشت. ارتش ایران با توپ، خمپاره، هویتزر و اسلحه گردان و همچنین جزایرچی به ازبک ها آتش گشود. ازبک ها به هم ریخته و شگفت زده شدند، زیرا هرگز ناچار به رویارویی با چنین نیروی آتشی نبودند و بسیاری از آنها گریختند. پس از این نبرد ۳۰٬۰۰۰ سرباز ازبک به عنوان نیروی کمکی در ارتش ایران گنجانده شدند.