لر کوچک

لغت نامه دهخدا

لر کوچک. [ ل ُ رِ چ َ ] ( اِخ ) لرستان. حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که [ به دیوان ] اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است. ( نزهةالقلوب چ اروپا ص 70 ). و نیز هم او در ذکر شعبه لر کوچک گوید: در ذکر مقام لران و سبب وقوع اسم لری برایشان یاد کرده شدند که درکول مان رود بودند چون در آن کول مردم بسیار شدند هرگروهی بموضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند چنانکه در آن ، چنگردی اوتری و هر قبیله از لران که در آن کولی مقام نداشتند لر اصلی نباشند... چنانکه کوشکی ، کنبلی ، روزبهانی ، ساکی ، سادلرینی ، داودی ، عباسی ، محمد کماری و گروهی ( و ) جنک رومی که امرای لر و خلاصه ایشانند از شعبه سلغوری اند و از شعب دیگران این اقوام اند: کارندی ، جنکردی ، فضلی ، سنوندی ، الانی ، کاه کاهی و رجوارکی ، دری ، ویراوند، و مابکی ، داری ، آبادکی ، ابوالعباسی ، علوممائی ، کچائی ، سلکی ، خودکی ، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی ارسان ارکی بیهی اگر چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند روستایی اند و این طوایف تا شهور سنه خمسین و خمسمائه هرگز سروری علی حده نداشته اند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بوده اند در این تاریخ حسام الدین سوهلی از ترکان اَقسری از توابع سلجوقیان ، حاکم آن دیار و بعضی خوزستان بود از قوم جنکردی محمد و کرامی پسران خورشید به خدمت سوهله رفتند و مرتبه بلند یافتند و ایشان را فرزندان معتبر خاستند... ( تاریخ گزیده صص 547-548 ). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد لر بزرگ و لر کوچک امروز به جای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرم آباد و اراضی پشت کوه بوده است. ( تاریخ مغول ص 442 ). در مجمل التواریخ گلستانه ( ص 204 ) مراد از لر بزرگ ، ایلات لرستان حالیه و مراد از لر کوچک ، ایلات بختیاری دانسته شده است یعنی به خلاف تقسیم فوق. رجوع به لرستان و لر شود. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود میان عراق عرب و عراق عجم ییلاق و قشلاق میکرده اند و کمتر وقتی حاکمی بر خود داشته اند امرائی که در لر کوچک حکم رانده اند اتابکان لر کوچک نامیده میشوند اگر چه چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و امارتشان نیز زیاد طول کشیده است ولی هیچگاه اسم و رسم امرای لر بزرگ را پیدا نکرده اند در سال 850 هَ. ق. یکی از رؤسای لر کوچک که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعه مستحکم مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت.و پس از وی سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است. اینک فهرست امرای لر کوچک ، ( لرستان ) و مدت امارتشان :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قومی است از اقوام چادرنشین ایران ساکن کوهستانهای جنوب غربی ایران . مسعودی در فهرست قبایل [ کرد ] از قبیله [ لریه ] ( که محتممل است به لران ساکن اللور ( لر ) مرتبط باشد ) نام میبرد . یاقوت در قرن هفتم ه . نام لور لررا به [ قبیله کردی که در کوهستان بین خوزستان و اصفهان زندگی میکنند ] اطلاق کرده و ناحیه ای را که آنان زندگی میکردند بنام [ بلاداللر یا لرستان ] نام میبرد . مولف تاریخ گزیده نام لران را به موضع [ لر ] در گردنه [ میان رود ] مربوط میسازد . این روایت شاید مبتنی بر خاطره شهر [ اللور ] است که جغرافی دانان قدیم ( اصطخری ص ۱۹۵ و غیره ) نام میبردند و اسم آن در [ صحرای لر ] ( در شمال دزفول ) باقی مانده . تاریخ گزیده ۸ شعبه و دو گروه و ۱۸ قوم که از لران باقی مانده بودند اسم میبرد . اندکی ازین اسما ( مانگره انارکی جودکی امروزه باقی هستند . سپس چهار شعبه اسم برده شده اند ازین قرار : ساهی ( سامی ) ارسان ( اسبان اسان ) ارکی و بیهی که هر چند به لری تکلم میکنند لر نیستند . در حدود ۵٠٠ ه. ( ۱۱٠۶ م . ). صد ( یا چهار صد ) خانواده کرد فضلوی از سوریه وارد شدند . آنان از شمال ( اشتران کوه ) وارد شدند و در سرزمینهای وزرای خورشیدی مستقر شدند . در آغاز قرن هفتم - هشتم ه. قبایل جدیدی زیر درفش هزار اسب ( لر بزرگ ) جمع شدند . طبق روایت شرفنامه همه این قبایل از سوریه آمده بودند . محتمل است که مهاجران کرد بوده اند و بقایای آنها کرد مانده بودند و در آغاز قرن ۸ ه . ابن بطوطه نزدیک بهبهان و رامهرمز آنگاه که بسوی پایتخت لر بزرگ میرفته ازین کردان دیدار کرده . شهاب الدین عمری وجود لران را در شام و مصر تایید میکند . مبنای عمده ای که اجازه می دهد که چهار شعبه عمده لر ( ممسنی کوه گیلوی بختیاری و لران ( خاص ) ) را تحت نام [ لر ] جمع کنند مبنای زبانشناسی است ( مینورسکی . دائره المعارف اسلام : لر ) یا لر بزرگ لرستان بدو بخش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم میشد و بین آن دو ناحیه لرنشین سومی نیز وجود داشت که آنرا شولستان میگفتند . امروز بجای شولستان ممسنی بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر کوچک لرستان قرار دارد . هر دو بخش لر بزرگ و لر کوچک پیش از استیلای مغول تا مدتی بعد از بر افتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند . سلسله ای که در لر بزرگ از حدود نیمه قرن ۶ ه . اقتدار یافته و بنام امرای فضلویه یا مسامحه اتابکان لرستان خوانده میشوند اصلا از کردان شامند که از طریق میافارقین و آذربایجان بایران آمده و مقارن ابتدای قرن ۶ ه . در حدود اشتران کوه و جلگه های شمالی آن رحل اقامت افکندند . رئیس این قبیله کرد مهاجر ابو طاهر بن علی بن محمد نام داشت و چون جد نهم او باسم فضلویه مشهور بوده فرزندان او را امرای فضلویه گفته اند. ابوطاهر و برادر او محمد از خلفای عباسی بغداد تبعیت میکردند . ابوطاهر در ریاست برادر مدتی از ایام را در دار الخلافه بسر میبرد و خلیفه مقداری از اراضی بزرگ را باقطاع باو واگذاشته بود . بعد از مراجعت به لر بزرگ ابوطاهر بمناسبت قرب جوار با فارس در خدمت اتابک سنغر سلغوری ( ۵۵۶ - ۵۴۳ ) داخل شد و در لشکر کشیهای او بخاک شبانکاره باو یاری نموده اتابک سنغر بپاداش این خدمت حکومت کوه گیلویه را باو واگذاشت و از طرف او لقب اتابکی یافت و بهمین مناسبت است که فرزندان او را اتابکان لرستان خواندهاند. پس از او فرزندان وی در بلاد لر بزرگ حکومت کردند و اسامی آنان ازین قرار است : ابوطاهر ( جل. حدود ۵۵٠ ه . ) قرار اسب بن ابوطاهر ( تا ۶۲۶ ه. ) عماد الدین پهلوان بن هزار اسب ( جل . ۶۲۶ ه . ) نصره الدین کلجه بن هزار اسب ( جل.۶۵۶ ه. ) تکله بن هزار اسب ( جل. ۶۴۹ ه. ) شمس - الدین الب ارغوبن هزار اسب ( جل. ۶۵۶ ه. ) یوسف شاه بن الب ارغو ( جل. ۶۷۲ ه . ) افراسیاب بن یوسف شاه ( جل. ۶۸۸ ه. ) نصره الدین احمد بن یوسف شاه ( جل . ۶۹۵ ه . ) یوسف شاه دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۳٠ ه . ) افراسیاب دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۴٠ ) نورالورد بن سلیمان شاه ابن اتابک احمد ( تا ۷۵۷ ه . ) پشنگ بن سلغر شاه بن اتابک احمد ( جل. ۷۵۷ ه . ) پیر احمد بن پشنگ ( جل.۷۹۲ه. ) ابوسعید بن پیر احمد ( تا ۸۲٠ه. ) شاه حسین ابوسعید ( جل. ۸۲٠ تا ۸۲۷ ه. ) غیاث الدین کاوس بن هوشنگ ( ? ) اقبال : تاریخ مغول چا. ۱۳۴۱ ص ۸ - ۴۴۲ ) . یا لر کوچک . لر کوچک شامل قبایلی بود مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایران که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را بدیوان بغداد میدادند و کمتر اتفاق می افتاد که حاکمی داشته باشند . در سال ۵۸٠ ه. یکی از روسای ایشان که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود در آورد و برقلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت ولی ناصر خلیفه او و برادرش نورالدین محمد را محبوس ساخت . نورالدین در حبس مرد و شجاع الدین ناگزیر شد که قلعه مانرود را تسلیم کند و در عوض حکومت ولایت [ طرازک ] ( خوزستان ) را بستاند . شجاع الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت میکرد تا وفات یافت . پس از او فرزندانش بحکومت رسیدند . اسامی امرای لر کوچک ازین قرار است : شجاع الدین خورشید بن ابوبکر ( جل. ۵۸٠ تا ۶۲۱ ه. ) سیف الدین رستم برادرزاده او ( ? ) ابوبکر محمد برادر سیف الدین رستم ( ? ) عزالدین گرشاسف بن محمد برادر ابوبکر ( ? ) حسام الدین خلیل بن بدر بن شجاع الدین خورشید ( تا ۶۴٠ ه. ) بدر الدین مسعود بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۴٠ ه . ) تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۵۸ ه. ) فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود ( جل. ۶۷۷ ه . ) جمال الدین خضر بن تاج- الدین شاه ( جل. ۶۹۲ ه. ) حسام الدین عمر و صمصام الدین محمود ( جل. ۶۹۳ ه. ) عزالدین محمد بن عزالدین حسین ( جل. ۶۹۵ ه. ) دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین ( جل. ۷٠۶ ه. ) شجاع الدین محمود بن عزالدین حسین ( جل. ۷۲٠ ه. ) ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود بن ( جل. ۷۵٠ ه. ) سیدی احمد بن عزالدین ( جل. ۸٠۴ ه . ) شاه حسین عباسی ( جل. ۸۱۵ ه . ) شاه رستم عباسی ( جل. ۸۷۳ ه. ) اغور بن شاه رستم( ? ) جهانگیر بن اغور ( تا ۹۴۹ ه. ) رستم خان بن جهانگیر ( از ۹۴۹ تا ۹۷۸ ه . حیات داشته ) .

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

هفت پیکر�یا #بهرام نامه، داستان زندگی بهرام گورساسانیه و نظامی از کتاب های تاریخی سود بُرده مثل: تاریخ�بخاری�و�طبری�و�تاریخ بلعمی�ولی هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نمیکند و از خنیاگران به عنوان#کوسان یاد میکند که اتفاقاً کوسان در زبان پهلوی به عنوان خنیاگر ( آوازه خوان ) آمده
...
[مشاهده متن کامل]

.
سرودی گفت کوسان نوآیین
در او پوشیده حال ویس و رامین
.
#ما_نسخه_اصلی_شاهنامه_را_نداریم چون قدیمی ترین شاهنامه متعلق به 640 هجری، دوقرن بعداز مرگ فردوسیه و ایران موردنظرفردوسی درافغانستانه
درکتاب های تاریخی زمان فردوسی مثل: تاریخ طبری/بلعمی/بخاری، هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نشده و در قدیمی ترین نسخه شاهنامه یعنی ( نسخه #فلورانس ) اصلا افسانه لوریان نیامده
.
درنسخه خطی شاهنامه ( کتابخانه مجلس ایران ) به شماره ثبت 16299 ، صفحه 456 ، نوشته: لولیان
.
درنسخه خطی شاهنامه ( کتابخانه کنگره آمریکا ) نوشته: لوزیان
.
درشاهنامه نسخه مسکو، جلد ۷ ، صفحه ۴۵۱ ، نوشته: نوریان
.
درشاهنامه جلال خالقی، جلد ۶ ، صفحه ۶۱۲ نوشته: کوریان
.
درجامع التواریخ فضل الله همدانی، قرن ۷ ، آمده: ۱۲ هزار کاولی ( کابلی ) و لولی
.
دکتر کریستَن سِن، درکتاب ایران زمان ساسانیان، صفحه ۲۹۹ ، آورده: لوریان اجداد #فیوج فعلی اند. بهرام فره وشی درکتاب کولی ها، صفحه ۲۲ آورده: فیوج ها در اصفهانند
.
درمنابع انگلیسی مثل《از اقیانوس هند تا ساحل مکران》نوشته؛ صابر بدلخان صفحه ۲۵۷ و کتاب《مردم درحرکت》اثر دیوید فیلیپ، صفحه ۲۹۵ آمده: لوری ها جماعتی خانه به دوش هستن که در بلوچستان پاکستان پیدا شوند و نباید آنها را با لرها اشتباه دانست که آنها ( لرها ) به کلی یک قوم کاملاً مجزا هستن و درایران زندگی می کنند
.
دکترابراهیم خدایی درمقاله ( کریستوف کُلمب باشیم اما کشفیات مان درحد شباهت دو کلمه نباشد ) نوشته: کاملاً اتفاقی است که اسامی شبیه زبان ما، در دیگر زبانها، یافت شود بدون اینکه کوچکترین ارتباطی بما داشته باشد مثلاً این لوری با آن لر فقط یک لام و راء بهم شبیه دارن، نه چیز دیگر
.
اگر لُرستیزان دنبال خوراک می گردند در ارمنستان یک استان با نام لوری هست که تنها شباهت لفظیه و ارتباطی با قوم لر ندارد یا درفرانسه استانی بنام لوریان است یا در ایالت نیدرزاکسن آلمان شهری بنام لر هست
.
دکترفریدون جُنیدی رئیس بنیاد نیشابور: سی هزاربیت شاهنامه الحاقی است یعنی نیمی از شاهنامه در طول زمان توسط کاتبان و منشیان به آن اضافه شده
.
دکتراسکندر امان اللهی با مقایسه واژگان زبان کولی ها با زبان های فارسی و لری آورده: هیچ ارتباطی بین این زبان ها وجود ندارد مثلاً:
.
ارباب به لری میشه ارویی ولی کولی ها میگن: مانه سیوی
.
خانه به لری میشه مال، قلا یا حونه ولی کولی ها میگن: کورم
.
انسان به لری میشه آیم ولی کولی ها میگن: مانس
گراز به لری میشه وراز، جیره و تاونه ولی کولی ها میگن نرقین
.
گاو به لری میشه گاوو ولی کولی ها میگن تیرن
.
گوسفند به لری میشه: میش یا کاوه، ولی کولی ها میگن وایگل
.
بز به لری، بز یا تیتی میشه ولی کولی ها میگن لوتاوین
.
بیمار به لری میشه مارگی ولی کولی ها میگن نیمجا
.
شهر به لری شَهر یا شِیر میشه ولی کولی ها میگن قلیتژا
.
نان به لری میشه نو ولی کولی ها میگن منا
لوری هیچ ربطی به قوم لر ندارد. چنانچه سعدی بزرگ در گلستان سعدی می فرماید که:
حکایت کنند که عربی را درمی چند گرد آمده بود و شب از تشویش لوریان در خانه تنها خوابش نمی برد.
همین طور جناب سعدی می فرمایند که:
هرچند که هست عالم از خوبان پر
شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر
مولای منست آن عربی زادهٔ حُر
کاخر به دهان حُلْو می گوید مُر
حال آیا لوریان و لر از نظر سعدی یکی بوده اند؟

زمانیکه وفات ارغون شاه در اصفهان فاش شد
قزل و سلغرشاه پسران حسام الدین دلاوری نمودند و اصفهان را بدست آوردند�و بنام افراسیاب سکه ضرب کردند که افراسیاب لُر پادشاه است.
افراسیاب لُر از این موقعیت استفاده کرد و درصدد از میان بردن مغولان برآمد.
...
[مشاهده متن کامل]

اﺗﺎﺑﻚ اﻓﺮاﺳﻴﺎب درﭼﻨﻴﻦ وﻗﺘﻰ، اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻏﻨﻴﻤﺖ ﭘﻨﺪاﺷﺖ و ﺳﺒﺐ دوﻟﺖ ﺧﻮد اﻧﮕﺎﺷﺖ. اﻗﺮﺑﺎى ﺧﻮد را به اﻣﺎرت، وﻻﻳﺎت، از ﺣﺪود ﻫﻤﺪان ﺗﺎ ﻛﻨﺎر درﻳﺎى ﻓﺎرس ﻧﺎﻣﺰد ﻛﺮد و ﻋﺰم اﺳﺘﺨﻼص داراﻟﻤﻠﻚ ﻣﻐﻮل ﺟﺰم ﮔﺮداﻧﻴﺪ.
ﺟﻼل اﻟﺪﻳﻦ ﭘﺴﺮ اﺗﺎﺑﻚ ﺗﻜﻠﻪ را ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻳﺰک ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮ ﺑﺪرﺑﻨﺪ ﻛﺮﻩ رود ﻓﺮﺳﺘﺎد.
ﺑﺎ ﭼﻬﺎر ﺻﺪﻩ از ﻫﺰارﻩ اﻣﻴﺮ ﺗﻮراک ﺑﺮﺧﻮردﻧﺪ و ﺟﻨﮓ درﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ.
ﺷﻜﺴﺖ ﺑﺮ ﻣﻐﻮل آﻣﺪ. ﻟُﺮان ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ.
منبع: تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی
قوم لُر به سرداری افراسیاب لُر مقابل مغولان ایستادگی کرد و در نبرد با مغولان کشته شد.
درکتاب ریاض الفردوس خانی، صفحه ۲۴۴ ، آمده: باشقاقان شیراز به کمک مغولان رفتند و با افراسیاب لُر جنگیدند!
دکتر برتولد اشپولر درکتاب تاریخ مغول در ایران صفحه ۱۶۷ می نویسد: باشقاق های شیرازی به کمک مغولان رفتند تا با لرها بجنگند!
حتی آبش خاتون حاکم فارس ( شیراز ) بجای مقاومت برابر مغولان، با فرمانده مغول ازدواج کرد.
مورخین رسمی کشور درکتاب تاریخ دوره راهنمایی، فصل دوازده، آمده: با تدبیر والی فارس ( آبش خاتون ) و اتابکان لُر، مغول ها نتوانستند وارد قسمت جنوب و جنوب غربی ایران ( بختیاری، لُرستان و فارس ) شوند
پناهی سمنانی درکتاب چنگیز چهره خونریز تاریخ، به نقل از دیترامون و ابن بطوطه نوشته: آثار خرابی در لُربزرگ ندیدم.
اتابک هزاراسپ با سلطان محمدخوارزمشاه دارای روابط حسنه بود. سلطان محمد خوارزمشاه به دنبال روابط نزدیکی که با اتابک افراسیاب لُر داشت، دختر او را برای پسرش غیاث الدین پیرشاه گرفت.
بعدها وقتی سلطان محمد خوارزم شاه از برابر حمله مغولان به سوی غرب عقب نشینی می کرد، اُمرای عراق عجم را احظار کرد تا با آنان مشورت نماید و برای مقابله با مغولان راه حلی مناسب بیابد.
اتابک نصرةالدین هزاراسپ نیز که در این ایام از جمله مهم ترین حکام منطقه لُربزرگ، محسوب میشد در شمار اینان بود. وقتی اتابک هزاراسپ به حضور سلطان رسید، سلطان محمد خوارزمشاه نسبت به وی نهایت احترام را مرعی داشت و با وی مشورت کرد
قاضی احمد تتوی در تاریخ اَلفی، جلد پنج، صفحه ۳۶۸۲ می نویسد: ملک نصرةالدین هزاراسپ لُر، چون برسید سلطان محمد خوارزمشاه او را به اعزاز و اکرام تمام پیش طلبیده، دراین واقعه از وی مشورت طلبید.
ملک هزاراسپ گفت که: صلاح در آن است که کوچ کنیم و میانه لُر و فارس کوهی است به غایت منیع و حصین که آنرا تنگ تکو گویند، ولایتی است پر نعمت و علف، آن را پناه خود سازیم و از لُر و فارس و شبانکاره صدهزار مرد پیاده جمع کنیم و چون مغول برسد دل قوی در برابر ایشان رویم و کارزار مردانه کنیم.
نظر نصرةالدین هزاراسپ درست بود زیرا سپاه مغولان بیشتر سواره بودند و در دشت قدرتشان چند برابر بود ولی در گذرگاه های تنگ کوهستان، مجالی برای مانور جنگی و شیوه نبرد مورد قبول مغولان نبود.
در واقع هدف نصرةالدین هزاراسپ لُر، این بود که با سنگربندی در تمام مداخل کوه، سپاه مغول را مستأصل کند با چنین شرایطی سلطان قادر میشد تا از روی فرصت و تأمل کار جنگ با مغول را پیش ببرد و درصورت اضطرار، سپاهیان سلطان می توانستند از چند جهت به ولایت فارس، خوزستان و درون لُرستان که بهترین موقعیت طبیعی را برای مستأصل کردن نیروهای دشت آشنای مغول داشت، عقب نشینی و فرار نمایند.
داوود بن محمد مولف تاریخ بناکتی درصفحه ۳۶۸ ، رای و نظر نصرةالدین هزاراسپ لُر، را درست می داند و آن را می پسندند. سلطان خوارزمشاه این نقشه جنگی را بەدلیل نامعلومی نپذیرفت گویا رقبای سیاسی اتابک هزاراسپ مانند اتابک سعد سلغری که در سلطان خوارزمشاه نفوذ رای داشت به وی چنین بیان داشت که نصرةالدین هزاراسپ براساس رقابتی که با سلغریان دارد، قصد دارد با کشاندن سلطان به آن منطقه، از پیروزی احتمالی بر مغولان درجهت تحقق نیات خود بهره برداری نماید
اما واقعیت چیز دیگری بود. سلطان محمد خوارزمشاه در شرایطی قرار داشت که از قدرت و امکانات محدودتری نسبت به گذشته برخوردار بود و درصورتی که پیشنهاد هر یک از اُمرا را می پذیرفت، در واقع به نوعی پناه جویی و توسل به یک امیر تن در داده بود، امری که رنجش یا مخالفت سایر اُمرای قدرتمند را بەدنبال داشت.
از این رو سلطان محمدخوارزمشاه در شرایطی که امکان انتخاب دیگری نداشت، اعلام کرد برنامه وی آن است که در همان منطقه باقی بماند و با جمع آوری سپاهیان به گرد خود، مقاومت در برابر مغولان را در آن منطقه سازمان دهد. اما اندکی بعد که هنوز سلطان کاری صورت نداده بود، پیروزی های سریع مغولان و پیش روی آنان به سوی ری، جبهه مقاومت درحال شکل گیری بر گرد سلطان خوارزمشاه را تضعیف و از هم پاشید.
اتابک_نصرةالدین_هزاراسپ روابط دوستانه خود با خوارزمشاهیان را حفظ کرد درتاریخ جهانگشای جوینی، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳ آمده: وقتی جلال الدین خوارزمشاه از هند به ایران فرار کرد در لُربزرگ مورد استقبال اتابک نصرةالدین هزاراسپ قرار گرفت.
وقتی که غیاث الدین برادر جلال الدین در جریان نبرد با مغولان در ری شکست خورد به نزد اتابک هزاراسپ فرار کرد. اتابک لُر هم بنا به ملاحظاتی که از جلال الدین داشت وی را اندکی بعد به بغداد فرستاد.
ادموند باسورث درتاریخ کمبریج، جلدپنج، صفحه ۳۱۲ ، می نویسد: در سال ۶۲۵ ، هنگامی که جلال الدین و غیاث الدین برای نبرد مهمی در نزدیک اصفهان با مغولان آماده شدند، مغولان دو هزار سوار را جهت تهیه آذوقه و علیق به کوههای لُرستان فرستادند، سلطان جلال الدین و نصرةالدین هزاراسپ نیز با گماردن سه هزار سوار، آنها را ( مغولان ) در بازگشت اسیر کرد

درکتاب سیری اجمالی درتاریخ ایران و لُرستان، صفحه 87 آمده: نام قوم لُر در آثار مورخان و جغرافیدانان قرن دو ( مثل مسعودی ) و چهارهجری، به صورت لُریه، لاریه، بلاد لُر ( سرزمین لُران ) و اللور آمده است
.
...
[مشاهده متن کامل]

مستوفی درتاریخ گزیده به نقل از زُبده التواریخ کاشانی ( قرن پنج ) آورده: وجه اول؛ در ولایت مانرود ( مادیان رود کوهدشت یا منطقه ای در شمال خوزستان ) دهی است که آنرا کرد خوانند و درآن حدود دربندی است که آن را#به_زبان_لُری کول ( درّه یا تَنگه ) خوانند و درآن بند، موضعی است که آن را#لُر خوانند، چون#اصل_ایشان از آن موضع برخاسته اند آن ها را لُر گفته اند
.
پس اولاً#نام_لُر ریشه در#زبان_خود_لُرها دارد دوماً اصل لُرها از#ولایت_مانرود لُرستان است
.
وجه دوم آنکه#به_زبان_لُری کوه پُر درخت ( منظور جنگل های بلوط است ) را لِر گویند و به جهت ثقالت ( سنگینی تلفظ ) کسره را به ضمه کرده اند
.
پس واژه لِر، باز#ریشه_در_زبان_خود_لُرها_دارد
.
وجه سوم آنکه شخصی که این طایفه از نسل اویند#لُر نام داشت#و_قول_اول_درست_می نماید
.
لُر#نام_جد_پدری_لُرهاست و مورخ نظریه اول را درست تر می داند
.
بارون دوبد، پروفسور مینورسکی و دکترایرج افشار، لُرها را از نسل#لُهراسب می دانند و برخی برگرفته از#منطقه _و_شهری_باستانی بنام لُر که بین سیماش ( خرم آباد ) و آوان ( دزفول ) که قدمتش به دوره#اشکانی می رسد و آثار خرابه های آن هنوز درشمال خوزستان موجود است
.
حسین بیرانوند درکتاب لُرستان در دوران باستان، صفحه 27 ، آورده: هومبان اینشوشیناک درقرن هفت قبل ازمیلاد، در کتیبه هایش از پیروزی بر سرزمین شَریر ( اَنشان ) و مردم#لالاریپ ( در شمال خوزستان ) یاد کرده و منظور از لالاریپ همین لُرستان امروزی است و لفظ لُر صورت اشتقاقی از کلمه ( لالاریپ_لار_لر ) است، همچنین زمان سلسله دوم سیمشک ( خرم آباد امروزی ) مناسباتی با#شاهان_لرس از شهرهای سومر ( در بین النهرین ) وجود داشته و مدتی تابع شاهان لرس بودند بنابراین این احتمال وجود دارد که لفظ لر بازمانده شاهان لرس سومری باشد
.
در منتخب التواریخ درقرن هشت، درباره حدود لُرستان آمده: بدان ولایت لُرستان به غایت ( نهایت ) وسیع و عریض افتاده و آن را به دو قسمت مُنقسم کرده اند یکی را لُربزرگ و دوم را لُرکوچک می خوانند و این لقب به واسطه آن یافتند که به تاریخ #سنه_ثلاث_مائه ( سیصدهجری ) دو برادر حاکم این دو قسمت شدند قسم اول را بنام برادر بزرگتر ( بدر ) و قسم دوم را بنام برادر کوچکتر ( منصور ) بازخوانند. بدر همان بختیاری و کهگیلویه ( لُر بزرگ ) است و منصور همان لُرستان و ایلام ( لُرکوچک ) است

دکتر ایرج افشار درکتاب پژوهش در نام شهرهای ایران صفحه ۱۱۲ در مورد وجه تسمیه #اندیمشک مینویسد: این شهر از دیرباز تا امروز به نام های #اندامش، #اندامشک، #اندیمشک، #صالح_آباد و #صالحیه خوانده شده است اوایل دوره قاجاریه زمان فتحعلی شاه قاجار، حاج صالح خان مُکری حکمران دزفول و شوشتر در کنار خرابه های شهر باستانی #لور قلعه ای بنا کرد که بنام وی صالح آباد خوانده شد. اندامش و اندامُشک نام باستانی این ناحیه بوده و در محل کنونی پایگاه نیروی هوایی شهری بنام اندامش وجود داشته و استخری درکتاب مسالک و ممالک از این شهر بنام #اندامش یاد کرده است. دکتر ایرج افشار در ادامه می نویسد: در روزگار ساسانیان در این ناحیه #آهوان زیادی به ویژه آهوی خطایی وجود داشته و به همین جهت این محل را #اندی_مشک می گفتند که به مرور زمان به اندامشک و اندیمشک تبدیل شده است. دکتر ایرج افشار در صفحه ۱۱۲ اضافه کرده: آهوی خطایی نر میان ناف و آلت تناسلی خود کیسه ای به درازای هفت و پهنای پنج و بلندی سه سانتیمتر دارد و در میانه دو سوراخ کوچک دیده می شود این کیسه هرگاه پُر شود تا پنجاه گرم مشک می دهد و علت #وجه_تسمیه اندیمُشک هم وجود همین آهوان خطایی در این منطقه بوده است. دکتر ایرج افشار به شهر باستانی لور هم اشاره می کند و می گوید استخری و مقدسی ا آن نام بردند و قدمت آن به دوره اشکانی و ساسانی می رسد و عمر آن بیش از دو هزار سال است. #توکولتی_نینورتای_اول شاه آشوری، در قرن سیزده قبل از میلاد، پس از شکست کاشتیلیاش، شاه کاسی در زاگرس، به فتح سرزمین#اِلوری اشاره دارد. الوری همان است که امروز لرستان نام دارد. در کتیبه های شلمنسر سوم شاه آشوری در قرن هشت قبل از میلاد که نقشه حمله او به سرزمین ماد دقیقاً توضیح داده شده از سرزمین شمال عیلام با نام للر یا لار یاد می کند که دقیقا صورتی تغییریافته از لُر است
...
[مشاهده متن کامل]

.
در کتیبه های تپتی هومبان اینشوشیناک شاه عیلام در قرن هفت قبل ازمیلاد، از پیروزی هایی بزرگ بر سرزمین شریر ( پارس ) و بر مردم#لالاریپ در شمال عیلام یاد کرده
.
سناخریب شاه آشور در نبرد با عیلام به قومی باستانی بنام#بروختیاری ( بختیاری ) در شمال عیلام اشاره می کند. واژه#بوکتی در متون سنگ نگاره باستانی مالمیر یا ایذه آمده که صورتی تغییریافته از بخدی یا بختیاری است
.
محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک که درقرن سوم هجری نگاشته به تفصیل از مبارزات اردشیرساسانی با اردوان اشکانی سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از#لرویر ( نام موضعی در فارس ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه سی وهفت، آمده است
.
دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه57، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل_حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) ، بابا نجوم لُرستانی، بابا رجب لُرستانی، بابا حاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی که متولد کوه_یافته چگنی است. درلغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک_خرم_دین، صفحه۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر از قیام بابک خرمدین صحبت شده و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند. مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه۵۴، از پیروان بابک خرمدین در لُرستان بخوبی یاد می کند حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده صفحه۵۴۰، سابقه حکومت لران را به تاریخ سنه_ثلاث_مایه ( سال سیصدهجری ) می رسد یعنی لران قبل از سال سیصدهجری در قلمرو کنونی خود ساکن بوده اند
.
اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب"مسالک الممالک" صفحه نود وسه، از لُر نام می برد و در صفحه نود ونُه، از لُردگان نام می برد در صفحه صدو سه، از#رود_مسن ( ممسنی ) که از#لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد
.
درقرن سه، #مسعودی درکتاب التنبیه والاشراف صفحه هشتادو پنج و هم درکتاب مروج الذهب، صفحه چهارصدو هشتاد، گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را نام می برد او از #لُریه ( لُریه منتسب به لُر است چنانکه ترکیه منتسب است به تُرک ) نام می برد
#لران #لرستان
.
مسعودی گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را اینگونه معرفی می کند: بازنجان، شوهجان، شاذنجان، نشاوره، بوذیکان، #لُریه ( لُریه منتسب به لُر است چنانکه ترکیه منتسب است به تُرک ) ، جورقان ( گوران ) ، #بارسیان ( فارس ) ، جلالیه، مستکان، جابارقه، جروغان، کیکان، ماجردان و هذبانیه نام می برد که برخی از این گروهها همچون لُرها، جورقان ( گوران ) و فارسها، امروزه نیز وجود دارند و مناطق مورد سکونتشان معلوم است
.
درتاریخ الکامل ابن اثیر، صفحه پنج هزارو چهارصدو نودو هشت، از حضور قوم لُر در حوادث سال چهارصدو پنج هجری صحبت شده و در جلد سیزده الکامل، صفحه پنج هزارو هفتصدو هفتادو نُه، ذیل حوادث سال چهارصدو سی ونُه هجری از قوم لُر نام می برد
.
حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده، صفحه چهارصدو یازده، از اتحاد لُران و دیلمیان در قرن چهار صحبت کرده و گفته لران و دیلمیان در#ارجان با نیروهای یاقوت جنگیدند و ایلی بنام#لُر_دشمن_زیاری در کُهگیلویه وجود دارد که نام آن یادآور اتحاد لران با دیالمه بر ضد آل زیار است
.
ابن اسفندیار درقرن پنج، درکتاب تاریخ طبرستان، جلد دو، صفحه پنج، می نویسد: #لُرها در سپاه آل بویه بودند. میترا مهرآبادی در تاریخ سلسله زیاری، صفحه صدو نُه، می نویسد: لُرها متحد آل بویه و جزء سپاهیان آل بویه بودند. دکتر پروین ترکمنی آذر، درکتاب دیلمیان در گستره تاریخ ایران، صفحه دویست وبیست وهشت، از لُرها به عنوان حامی و سپاهیان آل بویه اسم می برد
.
درتاریخ ادبیات ایران، جلد یک، صفحه دویست وشصت وهفت، از #بختیاری شاعر دوره آل بویه اسم برده و دکتر احمدحلمی در دولت سلجوقیان، صفحه دویست وبیست، از کوشکی و #بختیاری به عنوان شاعران دوره آل بویه نام می برد. کوشکی و بختیاری دو ایل کهن قوم لُرند
.
ناصرخسرو درقرن چهار در سفرنامه اش صفحه صدو شصت وپنج، از#لُردغان یا لُردگان که درمنطقه بختیاری است و نام لُر را در ترکیب دارد اسم می برد. دکترایرج افشار درکتاب "پژوهش در نام شهرهای ایران"، ذیل نام لُردگان می نویسد: لُردگان در لغت به معنی، محل و زیست لُرها است

#توکولتی_نینورتای_اول شاه آشوری، در قرن سیزده قبل از میلاد، پس از شکست کاشتیلیاش، شاه کاسی در زاگرس، به فتح سرزمین #اِلوری اشاره دارد. الوری همان است که امروز لرستان نام دارد. در کتیبه های شلمنسر سوم شاه آشوری در قرن هشت قبل از میلاد که نقشه حمله او به سرزمین ماد دقیقاً توضیح داده شده از سرزمین شمال عیلام با نام #للر یا لار یاد می کند که دقیقا صورتی تغییریافته از لُر است
...
[مشاهده متن کامل]

در کتیبه های تپتی هومبان اینشوشیناک شاه عیلام در قرن هفت قبل ازمیلاد، از پیروزی هایی بزرگ بر سرزمین شریر ( پارس ) و بر مردم #لالاریپ ( لرستان ) در شمال عیلام یاد کرده است
سناخریب شاه آشور در نبرد با عیلام به قومی باستانی بنام #بروختیاری ( بختیاری ) در شمال عیلام اشاره می کند. واژه #بوکتی در متون سنگ نگاره باستانی مال میر یا ایذه آمده که صورتی تغییریافته از بخدی یا بختیاری است
محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک که درقرن سوم هجری نگاشته به تفصیل از مبارزات اردشیرساسانی با اردوان اشکانی سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از #لرویر ( نام سلسله محلی ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه ۳۷ ، آمده است
دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه 57، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل_حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) ، بابا نجوم لُرستانی، بابا رجب لُرستانی، بابا حاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی که متولد کوه_یافته چگنی است. درلغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک خرم دین، صفحه ۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر از قیام بابک خرمدین صحبت شده و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند
مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه ۵۴، از پیروان بابک خرمدین در لُرستان بخوبی یاد می کند حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده صفحه ۵۴۰، سابقه حکومت لران را به تاریخ سنه ثلاث مایه ( سال ۳۰۰ هجری ) می رسد یعنی لران قبل از سال سیصدهجری در قلمرو کنونی خود ساکن بوده اند
اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب"مسالک الممالک" صفحه ۹۳ ، از لُر نام می برد و در صفحه ۹۹ ، از لُردگان نام می برد در صفحه ۱۰۳ ، از #رود_مسن ( ممسنی ) که از#لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد
.
درقرن سه، #مسعودی درکتاب التنبیه والاشراف صفحه ۸۵ و هم درکتاب مروج الذهب، صفحه ۴۸۰ ، گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را نام می برد او از #لُریه نام می برد

واژه لُر ( LOR ) درکتاب فرهنگ فارسی دکترمحمدمعین، جلد۳، صفحه ۲۵۴۶ به معنای قومی از اقوام ایران و هم چنین پاک دل و سلیم آمده و در جلد۶، صفحه۱۸۰۷ آورده: لُر نام قومی ایرانی ساکن در جنوب غربی ایران که مسعودی
...
[مشاهده متن کامل]
مورخ قرن سه هجری در فهرست قبایل ایرانی از قبیله لُریه که به لُران ساکن بلاداللر مرتبط باشد نام می برد یاقوت حموی در قرن۶هجری از قوم لُر که بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند نام می برد و ناحیه ای که درآن سکنا دارند را بلاد اللر یا لرستان نامیده است. ابراهیم فاروقی در فرهنگ ابراهیمی ذیل واژه لُر می نویسد: لُر�بالضم لام، نوعی از اصل مردم ( منظور نام قوم لُر است ) لور: با واو فارسی نام شهری و آنرا لر نیز گویند و اصل مردم و جغرافیاست. درکتاب بستان السیاحه اثر زین العابدین شیروانی صفحه۵۵۲ آمده: لُر به ضم لام طایفه ای است معروف و اُمتی بسیار و قومی بی شمارند و مشتمل هستند بر طوایف فراوان و قبایل بی پایان، راقم لُر بسیار دیده و به صحبت ایشان رسیده است عموماً شیعی مذهب اند و شجاع و دلیر و مهمان دوست و غریب نواز و در آن شیوه ممتازند و لُرستان دو ملک است یکی لُرستان بزرگ و یکی لُرستان کوچک و هر دو محتوی است بر بلاد چند و نواحی عالم پسند و جبال سخت و جنگل های پر درخت و چشمه های خوشگوار و هوای سازگار همگی از اقلیم چهارم. در دائرةالمعارف فارسی اثر دکتر غلامحسین مصاحب، جلد دو، صفحه ۲۴۸۸ آمده: لُر lor عنوان عمومی شعبه ای از طوایف ایرانی که غالباً در بلاد غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند. در فرهنگ لغت عمید، صفحه ۸۹۱ لُر به معنای کام، مراد و مطلب و نام یکی از اقوام بزرگ ایران که بیشتر در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند اشاره شده است . درفرهنگ لغت نفیسی ( دکتر علی اکبر نفیسی ) چاپ۱۳۴۳، جلد۴، صفحه۲۹۵۸، در معنای واژه لُر آمده که نام قومی کثیر و عظیم از ایرانیان که در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند و نام دو ولایت بزرگ یکی لُربزرگ و دیگری لُرکوچک که اکنون به لُرستان شهرت دارد و به معنای کام و توان و مراد و مطلوب هم آمده است. دکتر رضاشعبانی درکتاب تاریخ تحولات ایران در دوره افشاریه و زندیه درصفحه۱۱۵ درباره وجه تسمیه واژه لُر می نویسد: صرف نظر از نام قوم بزرگی از ایرانیان، معنی واژه لُر تقریباً در تمام فرهنگ های فارسی یکسان ثبت شده: کام، توان، مراد و مطلوب هم گفته شده است ( لغت نامه دهخدا؛ ذیل واژه لُر ) . نصرت شیروانی درکتاب آئینه نام های ایرانی صفحه۱۵۲، می نویسد: لُر به معنی کام، مراد و آرزو است و لُر از اقوام ایرانی است که در غرب و جنوب غربی ایران ساکن هستند و لورا نام صورتی فلکی است و لورا نام محلی در دامنه کوه البرز است. دکترحسن انوری در فرهنگ نوجوان صفحه۸۳۱ می نویسد: لُر به ضم لام، قومی است که در جنوب غربی ایران زندگی می کند و لُر ( اسم، صفت ) به هر یک از افراد این قوم می گویند. در فرهنگ جعفری اثر محمدمقیم تویسرکانی صفحه۴۰۸ آمده: لُر به وزن پُر طایفه ای اند مشهور و به معنی توان، کام، مراد و نام ایالت و شهری کهن نیز آمده است. در فرهنگ نامه فارسی اثر غلامحسین صدری، جلد سوم، صفحه۲۳۷۳، آمده: لُر ( lor ) از قوم های بومی ایران که در غرب و جنوب غربی سکونت دارند و نیز به معنی مراد و مقصود است. در فرهنگ روز سخن اثر دکترحسن انوری صفحه۱۰۵۶ آمده: لُر نام قومی از اقوام ایرانی که در جنوب غربی ایران ساکن هستند. در فرهنگ لغت دهخدا، بخش حرف لام، لُر نام قبیله ای از ایرانیان و نیز به معنای بی آلایش و سلیم نفس نیز آمده است. در دانشنامه عمومی، لُر را از جماعت بزرگ ایران، شیعه مذهب و آریایی نژاد که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند و به معنی سلیم نفس و بی پیرایه است. در دانشنامه آزاد فارسی، لُر قوم بزرگ ایرانی که بومی زاگرس است و جغرافیای نواحی لُرنگین همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لُربزرگ یعنی کهگیلویه و بختیاری در منتهی الیه شمالی لُرکوچک یعنی استانهای لُرستان وایلام پایان می یابد. دکتریعقوب احمدی درکتاب جامعه شناسی ایلات صفحه۱۲۶ می نویسد: لُرها از اقوام باستانی و بسیار قدیمی در ایران هستند شهر تاریخی لور که جغرافیدانان اسلامی درباره آن بحث کردند و صحرای لور در شمال خوزستان و محل های دیگری مثل لیر در جندی شاپور و لیراوی در کهگیلویه یا لردگان که یاقوت حموی از آن نام می برد در سیمره نیز محلی بنام لورت وجود دارد و به جنوب ایلام دهلُران می گویند و لُرده نام منطقه ای در بوشهر است یاقوت حموی درباره لران می گوید در بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند و محل این قبایل را بلاد اللور یا لُرستان می نامد. در زرقام فارس محله ای بنام لُرا ( لرها ) وجود دارد. در خلجستان تفرش منطقه ای بنام لُرمله ( لر محله ) هست. در سیرجان کرمان ایل بزرگ و لُرتباری بنام لُری، سکنا دارد. دکتر ایرج افشار درکتاب مقدمه ای بر شناخت ایلها، صفحه۳۷۲ می نویسد: لران قدیمی ترین قبایل آریایی ایران هستند که از روزگاران کهن در غرب و جنوب غرب ایران ساکن بودند. محبوبه طهرانی درکتاب کریم خان زند صفحه۳۹ می نویسد: مناطقی که ایلات لُر ساکن بودند از زمان های قدیم یعنی قبل از مهاجرت آریایی ها مسکونی بوده و با ورود آریایی ها و مهاجرت به این مناطق جایگزین آنان شده اند لُرستان به دو بخش لُربزرگ و لُرکوچک تقسیم می شود بخش لُرکوچک در زمان صفویه از اهمیت ویژه ای برخوردار بود که شامل نواحی بین همدان و شوش از یکطرف و اصفهان و خوزستان از طرف دیگر می شد در واقع می توان لُران را یکی از طوایف بزرگ ایرانی به حساب آورد که در بخش وسیعی از فلات ایران استقرار دارند واژه لُر نیز در فرهنگ های فارسی به معنای کام، مراد و مطلوب آمده که البته منظور ما از این کلمه اشاره به نام طایفه ای بزرگ از ایرانیان است. درکتاب تفصیل عساکر فیروزی که زمان صفویه نوشته شده آمده: لرها ۱۱۸جماعت اند و در چهار شاخه بزرگ فیلی، بختیاری، ممسنی، لک و زند با یکدیگر درآمیخته اند. سعیدشادابی درکتاب فرهنگ مردم لرستان، صفحه۱۷ می نویسد: لُر ( Lor ) در زبان فرانسه به معنی فرهنگ است و در انگلیسی ( Lore ) یعنی علم، دانش و دانستنی ها که در گذشته های دور دانشمندان و علمای اروپا را به نام لُرد خطاب می کردند. در زبان آلمانی لُرن ( Lorn ) یعنی یادگیری. مهدی وزین افضل درتاریخ جهان باستان، صفحه۹۴ می نویسد: لُرد کلمه ای آلمانی است که به زمینداران بزرگ و اشراف اطلاق می شده است. در اروپا واژه Valorous یعنی دلیر و Valour یعنی دلیری. در فرهنگ انگلیسی آذین و فرهنگ حَییم صفحه۳۵۸ نیز lore به معنی علم و دانستنی است. در فرهنگ انگلیسی استاندارد صفحه۴۱۱ نیز lore به معنای علم و دانستنی است. در فارسی نیز لُر lor به ضم لام را به معنی مراد، مقصود و مطلوب معنی کردند که هر انسانی نیز آرزویی جزء دانش و فرهنگ نمی تواند داشته باشد. برخی پژوهشگران لر را یک واژه عیلامی می دانند و لور یک شهر باستانی مربوط به سلسله سیماشکی عیلام در چهارهزار سال پیش بوده و جورج کامرون درکتاب سرزمینی که چندان دور نیست می نویسد: لور شهری بین سیمشک در لرستان و آوان درخوزستان بوده و دکترایرج افشار درکتاب پژوهش در نام شهرهای ایران صفحه۱۱۲ می نویسد: شهر لور قدمتش به دوره اشکانی می رسد و اصطخری و مقدسی در آثار خود از آن به آبادانی یاد کردند. مسعودی مورخ قرن۳ هجری هم درکتاب مروج الذهب، صفحه۴۸۰ و هم در التنبیه والاشراف صفحه۸۵، از قوم لُر نام می برد و گروه های ایرانی را اینگونه معرفی می کند: بازنجان، شوهجان، شاذنجان، نشاوره، بوذیکان، لُریه ( لُر ) ، جورقان، بارسیان، جلالیه، مستکان، جابارقه، جروغان، کیکان، ماجردان و هذبانیه نام می برد که برخی از این گروهها همچون لُرها، جورقان ( گوران ) و فارسها، امروزه نیز وجود دارند و مناطق مورد سکونتشان معلوم است. ابن فضل الله درکتاب مسالک الابصار ساکنان جبال ( زاگرس ) را چهار گروه: کُرد، لُر، شول و شبانکاره تقسیم کرده و مینویسد: لُرها دارای طوایف بسیار و جمعیت زیادی اند و در سرزمین های مختلف پراکنده اند آنان دارای حکومتند و مردمی قدرتمند و صادقند. ابوسعد سمعانی درکتاب الانساب، اصطلاح لرستان را برای نواحی بین اصفهان و اشتر ( الشتر ) و خوزستان بکار برده است. درکتاب منتقلة الطالبیة اثر ابراهیم بن طباطبای اصفهانی از لُرستان بنام بلاد_لر یاد کرده است . یاقوت حموی درکتاب مُعجم البُلدان می نویسد: لُرها مردمانی اند که میان اصفهان و خوزستان زندگی می کنند و به سرزمین شان بلاد لُر یا لُرستان می گویند. ابن بطوطه مراکشی از مناطق لُرنشین از جمله ایذه مرکز اتابک لُربزرگ دیدار کرده و از آن با عنوان بلاد اللُر نام برده است . احمد مَقریزی درکتاب درر العقود هنگام ذکر بروجرد، آنرا جزء بلاد لُر خوانده است. احمد مَقریزی درکتاب خطط، جلد۲، ولایات لُر یا لُرستان را که شامل مجموعه ای از ولایتها و نواحی گسترده بوده را ذکر کرده است . ابن تغری بردی در المنهل الصافی، جلد۴، بلاد لُر یا سرزمین لرستان را ناحیه ای وسیع، آباد و پرثمر دانسته است . حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، صفحه۵۳۸، قدمت حضور لُرها و حکومت آنها را به قرن سوم ( سنه ثلاث مائه=سیصد هجری ) می رساند. تاریخ وَصّاف قدیم ترین منبع دربارهٔ ایلخانان در صفحه۲۰۰، لُربزرگ و لُرکوچک را سرزمین های می داند که طوایف لُر در آن می زیستند. رشیدالدین فضل الله همدانی درکتاب جامع التواریخ که قرن۶ نوشته در جلد۲، صفحه۷۰۰، دقیقاً عبارت بلاد لرستان را ذکر می کند. درتاریخ جهانگشای جوینی که قرن۶ نوشته شده صفحه۱۸۹، از ایالات معتبر: خراسان، عراق، لرستان و آذربایجان نام می برد. عربشاه درکتاب عجائب المقدور، صفحه۶۰، می نویسد: لُرستان ناحیتی آبادست که مجاور همدان و نزدیک عراق عرب و آذربایجان است ( به گستردگی لُرستان و همسایگی با همدان و عراق و آذربایجان توجه کنید که آن زمان حدود و ثغور لرستان چه بود و نامی از استانها و اقوام من درآوردی امروزی نبوده است ) در صفحه۶۱، اصطلاح ولایات لرستان و بلاد لرستان را ذکر می کند. کلمه بلاد در ترکیب اسماء امکنه برای افاده مفهوم مملکت و کشور بکار می رود، مثلاً بلادالعرب به عربستان و بلادالروم به مملکت رومیان اطلاق می شود. مولوی در قرن۷ در کلیات شمس تبریزی صفحه۱۴۴۸ به مملکت لُرستان اشاره می کند: گر شام و گر عراق و گر لُرستان _ روشن شده زان چهره چون نورستان. آنچنان که در بیت ذکر شده مولانا آمده لُرستان در این سده ایالتی پر رونق و پر آوازه و هم مرتبه با شام و عراق بوده است. در کلیات سعدی صفحه۵۸۶ در رباعی شماره۷۷ پاکی قوم لُر را ستوده: هرچند که هست عالم از خوبان پُر _ شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر. مجدخوافی نویسنده روضه خلد در قرن۸ در اشاره به قوم لُر می گوید: گر شکم خویش کنی نیم پُر _ قحط بر آری ز نواحی لُر. محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک جلد۲، صفحه۵۸۱ که در قرن سوم هجری نگاشته ، به تفصیل از مبارزات اردشیر ساسانی با اردوان اشکانی و سقوط اشکانیان سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی نیز در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از لرویر ( نام موضعی در فارس ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه۳۷، آمده است. دکتر آرتور کریستَنسِن درکتاب "ایران در زمان ساسانیان" صفحه۱۰۹، از لورویر نام می برد. علیرضا شاپور شهبازی درکتاب "تاریخ ساسانیان" صفحه۹۶، از لُرویر نام می برد. ملک الشعرای بهار درکتاب "سبک شناسی" صفحه۱۶۴، از محلی بنام لُرویر در فارس نام می برد. در لغت نامه دهخدا《حرف لام》صفحه۱۷۸، از لُرویر بنام موضعی در فارس در عهد اردشیر بابکان نام می برد. درکتاب قصه حمزه یا حمزه نامه که در مورد شخصیت حمزه بن عبدالله است که در قرن دوم هجری در سیستان می زیسته و قیامهایی علیه هارون الرشید خلیفه عباسی داشته است نام لرستان و لر درصفحه۱۸۸ آمده است. دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه۵۷، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) بابانجوم لُرستانی، بابارجب لُرستانی، باباحاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی، تا خان الماس لُرستانی، تا طاهره لُره و فاطمه لُره و. . . در لغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک خرمدین، صفحه۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر ( لُره ) از قیام بابک خرمدین صحبت شده است و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند. مطهربن طاهر مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( نوشته ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه۵۴، از پیروان بابک خرمدین درلُرستان بخوبی یاد می کند: از آنان کسانی را در سرزمین شان ماسبذان و مهرجان قذق ( در لُرستان ) دیدیم آنان را در کمال پاکیزگی و طهارت و مردمداری و نرم خویی یافتیم و اهل نیکی. در اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ، جلد۳، صفحه۱۲۲، آمده: ماسبذان و مهرجان قذق، بخشی از ولایت لُرستان است. ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب "مسالک الممالک" صفحه۹۳، از لُر نام می برد و در صفحه۹۹، از لُردگان نام می برد در صفحه۱۰۳، از رود_مسن ( ممسنی ) که از لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد. این مطلب دوباره در جغرافیای تاریخی فارس، اثر؛ پاول شوارتس صفحه۵۶، آمده است. یاقوت حموی ( متولد ۵۷۴قمری ) در مُعجم البُلدان صفحه۱۶، می نویسد: لُرها در سرزمین حدفاصل اصفهان تا اهواز سکونت دارند و به سرزمین آنان بلاد لُر یا لُرستان می گویند. یاقوت حموی در برگزیده مشترک، صفحه۱۰۹، می نویسد: شاپورخواست ( خرم آباد ) شهر و دژ بنامی است در کوه های لُر. در تاریخ الکامل ابن اثیر، صفحه۵۴۹۸، از حضور قوم لُر در حوادث سال ۴۰۵هجری صحبت شده است. در جلد۱۳ الکامل، صفحه۵۷۷۹، ذیل حوادث سال ۴۳۹هجری از قوم لُر نام می برد. حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده، صفحه۴۱۰، از اتحاد لُران و دیلمیان درقرن چهار صحبت کرده و گفته لران و دیلمیان در ارجان با نیروهای یاقوت جنگیدند و ایلی بنام لُر دشمن زیاری در کُهگیلویه وجود دارد که نام آن یادآور اتحاد لُران با دیالمه بر ضد آل زیار است. ابن اسفندیار درقرن پنج، درکتاب تاریخ طبرستان، جلد دو، صفحه۵، می نویسد: لُرها در سپاه آل بویه بودند. میترا مهرآبادی درتاریخ سلسله زیاری، صفحه۱۰۹، می نویسد: لُرها متحد آل بویه و جزء سپاهیان آل بویه بودند. دکترپروین ترکمنی آذر، درکتاب دیلمیان در گستره تاریخ ایران، صفحه۲۲۸، از لُرها به عنوان حامی و سپاهیان آل بویه اسم می برد. در تاریخ ادبیات ایران، جلد یک، صفحه۲۶۷، از بختیاری شاعر دوره آل بویه اسم برده است. دکتراحمدحلمی در دولت سلجوقیان، صفحه۲۲۰، از کوشکی و بختیاری به عنوان شاعران دوره آل بویه نام می برد. ناصرخسرو در قرن چهار در سفرنامه اش صفحه۱۶۵، از لُردغان یا لُردگان که درمنطقه بختیاری است و نام لُر را در ترکیب دارد اسم می برد. دکتر ایرج افشار درکتاب "پژوهش در نام شهرهای ایران"، ذیل نام لُردگان می نویسد: لُردگان در لغت به معنی، محل و زیست لُرها است. در رساله اخوان الصفا در قرن چهار، از فردی بنام ابی نصر محمدبن منصور ممسنی نام برده است . در مجمع الانساب شبانکاره صفحه۱۵۱، از کی قباد بن لورجاه به عنوان ملوک قدیمی شبانکاره نام می برد. همچنین در صفحه۲۰۷، از فردی بنام ابوالحسن که تا سال ۵۰۴هجری، حاکم منطقه لُربزرگ بوده اسم می برد و از پدرش ابرک به عنوان امیر لُر که امارت منطقه لُربزرگ را داشته نام برده است. درتاریخ الکامل ابن اثیر آمده که فردی بنام هزاراسپ ( با اتابک هزاراسپ اشتباه نشود ) نام برده که تا حوادث سال ۴۶۵هجری نام وی ذکر شده و فردی با نفوذ و قدرتمند که داماد سلطان طغرل موسس سلسله سلجوقی بوده است. وی فرزند بنگیر بوده که آغاز حکومتش از سال ۴۰۵هجری بوده، بنگیر فرزند ابوالحسن و ابوالحسن فرزند عیاض بوده است. بر این اساس شروع خلافت این خاندان را میتوان نیمه دوم قرن چهار حدس زد. درکتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار اثر؛ ابن فضل الله العمری که خود اهل شام است در جلد سوم و در ذکر مملکت جبال ( زاگرس ) آمده که ساکنان جبال چهار قوم اند: اول کُرد، دوم لُر، سوم شول و چهارم شبانکاره. در صفحه۲۰۷، در ذکر مردم لُر آمده که طوایفی از لُرها در شام و مصر پراکنده اند بنابراین چون مردمان کُرد و لُر از متحدان آل بویه بودند می توان گفت گروه های از اقوام کُرد و لُر در معیت یکدیگر به شام و مصر رفته اند کمااینکه صلاح الدین ایوبی متولد تکریت عراق است ولی مقر حکومتش در مصر بود. جابجایی های جمعیتی توسط حکومت های وقت امری طبیعی بود چنانکه درفارسنامه ابن بلخی در صفحه۱۶۸ آمده: عضدالدوله دیلمی، کُردها را از حدود اصفهان به فارس آورد یا عضدالدوله دیلمی، قومی از عرب را از شام بیاورد و در توج ( میان کازرون و گناوه ) اسکان داد. پس جابجایی ایلات و طوایف در دوره آل بویه مسبوق به سابقه قبلی بوده و چیز شاذ و عجیبی نیست. طبیعی است که متحدان آل بویه که حامی حکومتشان بودند در قلمروی تحت کنترل جابجا شوند. درمسالک الابصار فی ممالک الامصار صفحات۲۰۷ تا۲۰۹ آمده که صلاح الدین ایوبی بەدلیل ترس و وحشتی که از چابکی و چالاکی لُرها داشت دستور داد آنان را قتل عام کنند. در صفحه۲۱۰ نکته ای آمده که به طورکلی اهل شام بودن لُرها را به کلی رد می کند. العمری که خود اهل شام است ابتدا می گوید آنان ( لُرها ) در سرزمین خود نیرومند هستند و در ادامه می گوید لُرها عادات خود را《در سرزمین ما》ترک نکرده اند. العمری سرزمین اصلی لُرها را همان جبال ( زاگرس ) دانسته و آنان را غیربومی در شام معرفی می کند. قاضی احمدغفاری در تاریخ جهان آرا، صفحه۱۶۹، می نویسد: فتح الدین فضلویه که جد پانزدهم اتابک یوسف شاه است از نسل کیخسرو بود و میان پسرش یعنی علی با سلاطین شام نزاع بود ( مورخ فضلویه را ایرانی ذکر کرده و با واو_تمایز بین آنها و شامیان فرق گذاشته و نزاع آنان با شامیان، بخاطر ایرانی بودنشان بوده است ) .

در اواخر قرن ششم لرستان به دو قسمت لربزرگ و لرکوچک تقسیم شد. با توجه به نوع لهجه، لرها به دو گروه خاوری و باختری تقسیم می شوند که مرز طبیعی بین آنها رود دز یا، به عقیدهٔ لرها، رودخانهٔ سزار است. گروه خاوری
...
[مشاهده متن کامل]
شامل بختیاریها، لرهای کهگیلویه و بویر احمد، ممسنی و مناطقی نظیر خوزستان، فارس، بوشهر، هرمزگان و کرمان می شود. گروه باختری که در منطقهٔ وسیعی بین رود دز در شرق و مرزهای عراق در غرب به سر می برند، شامل لکها، لرهای لرستان، نهاوند، سیلاخور، بروجرد، تویسرکان، ملایر، ایلام و شمال خوزستان است

صفحه ای از کتاب خاطرات شرقی و سفرنامه پشتکوه لورستان نویسنده فردریش روزن
یگانه زبان مردم پشتکوه ( ایلام ) لوری هست هیچکس فارسی نمیداند اما هستن کسانی که عربی می دانند لورهای پشتکوه از طوایف فیلی ( مهکی لک و مینجایی ) می باشند
واژه لُر ( LOR ) درکتاب فرهنگ فارسی معین، جلد۳، صفحه ۲۵۴۶ به معنای قومی از اقوام ایران و هم چنین پاک_دل و سلیم آمده و در جلد۶، صفحه۱۸۰۷ آمه: لُر نام قومی ایرانی ساکن در جنوب غربی ایران که مسعودی مورخ قرن
...
[مشاهده متن کامل]
3هجری در فهرست قبایل ایرانی از قبیله لُریه که به لُران ساکن بلاداللر مرتبط باشد نام می برد یاقوت حموی در قرن۶هجری از قوم_لر که بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند نام می برد و ناحیه ای که درآن سکنا دارند را بلاد_اللُر یا لرستان نامیده . ابراهیم فاروقی در فرهنگ ابراهیمی ذیل واژه لُر می نویسد: لُر�بالضم لام، نوعی از اصل_مردم ( منظور نام قوم لُر است ) درکتاب بستان السیاحه اثر زین العابدین شیروانی صفحه۵۵۲ آمده: لُر به ضم لام طایفه ای است معروف و امتی_بسیار و قومی بی شمارند و مشتمل هستند بر طوایف فراوان و قبایل بی پایان، راقم لُر بسیار دیده و به صحبت ایشان رسیده است عموماً شیعی مذهب اند و شجاع و دلیر و مهمان دوست و غریب نواز و در آن شیوه ممتازند و لُرستان دو ملک است یکی لرستان_بزرگ و یکی لُرستان کوچک و هر دو محتوی است بر بلاد چند و نواحی عالم پسند و جبال سخت و جنگل های پر درخت و چشمه های خوشگوار و هوای سازگار همگی از اقلیم چهارم. در دائرةالمعارف فارسی اثر دکتر غلامحسین مصاحب، جلد2، صفحه ۲۴۸۸ آمده: لُر lor عنوان عمومی شعبه ای از طوایف ایرانی که غالباً در بلاد غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند. در فرهنگ عمید، صفحه ۸۹۱ لُر به معنای کام، مراد و مطلب و نام یکی از اقوام_بزرگ ایران که بیشتر در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند اشاره شده است . درفرهنگ دکترنفیسی جلد۴، صفحه۲۹۵۸، در معنای واژه لُر آمده که نام قومی_کثیر و عظیم از ایرانیان که در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند و نام دو ولایت بزرگ یکی لُربزرگ و دیگری لُرکوچک که اکنون به لُرستان شهرت دارد و به معنای کام و توان و مراد و مطلوب هم آمده است. دکتر رضاشعبانی درکتاب تاریخ تحولات ایران در دوره افشاریه و زندیه درصفحه۱۱۵ درباره وجه_تسمیه_واژه_لُر می نویسد: صرف نظر از نام قوم بزرگی از ایرانیان، معنی واژه لُر تقریباً در تمام فرهنگ های فارسی یکسان ثبت شده: کام، توان، مراد و مطلوب هم گفته شده ( لغت نامه دهخدا؛ ذیل واژه لُر ) . نصرت شیروانی درکتاب آئینه نام های ایرانی صفحه۱۵۲، می نویسد: لُر به معنی کام، مراد و آرزو است و لُر از اقوام ایرانی است که در غرب و جنوب غربی ایران ساکن هستند و لورا نام صورتی فلکی است و لورا نام محلی در دامنه کوه البرز است. دکترحسن انوری در فرهنگ نوجوان صفحه۸۳۱ می نویسد: لُر به ضم لام، قومی است که در جنوب غربی ایران زندگی می کند و لُر ( اسم، صفت ) به هر یک از افراد این قوم می گویند. در فرهنگ جعفری اثر محمدمقیم تویسرکانی صفحه۴۰۸ آمده: لُر به وزن پُر طایفه ای اند مشهور و به معنی توان، کام، مراد و نام ایالت و شهری کهن نیز آمده . در فرهنگ نامه فارسی اثر غلامحسین صدری، جلد3، صفحه۲۳۷۳، آمده: لُر ( lor ) از قوم های_بومی_ایران که در غرب و جنوب غربی سکونت دارند و نیز به معنی مراد و مقصود است. در فرهنگ روز سخن اثر دکترحسن انوری صفحه۱۰۵۶ آمده: لُر نام قومی از اقوام ایرانی که در جنوب غربی ایران ساکنند. در فرهنگ لغت دهخدا، بخش حرف لام، لُر نام قبیله ای از ایرانیان و نیز به معنای بی آلایش و سلیم_نفس نیز آمده . در دانشنامه عمومی، لُر را از جماعت بزرگ ایران، شیعه مذهب و آریایی نژاد که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند و به معنی سلیم نفس و بی_پیرایه است. در دانشنامه آزاد فارسی، لُر قوم بزرگ ایرانی که بومی زاگرس است و جغرافیای نواحی لُرنگین همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لُربزرگ یعنی کهگیلویه و بختیاری در منتهی الیه شمالی لُرکوچک یعنی استانهای لُرستان وایلام پایان می یابد. دکتریعقوب احمدی درکتاب جامعه شناسی ایلات صفحه۱۲۶ می نویسد: لُرها از اقوام_باستانی و بسیار قدیمی در ایران هستند شهر تاریخی لور که جغرافیدانان اسلامی درباره آن بحث کردند و صحرای لور در شمال خوزستان و محل های دیگری مثل لیر در جندی شاپور و لیراوی در کهگیلویه یا لردگان که یاقوت حموی از آن نام می برد در سیمره نیز محلی بنام لورت وجود دارد و به جنوب ایلام دهلران می گویند و لُرده نام منطقه ای در بوشهر است یاقوت حموی درباره لران می گوید در بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند و محل این قبایل را بلاد اللور یا لُرستان می نامد. در زرقام فارس محله ای بنام لُرا ( لرها ) وجود دارد. در خلجستان تفرش منطقه ای بنام لُرمله ( لر محله ) هست. در سیرجان کرمان ایل بزرگ و لُرتباری بنام لُری، سکنا دارد.

لُربزرگ شام ایلات زیراست:
ایلات کهگلویه:
۱. ایل باوی
۲. ایل بویراحمد
۳. ایل ممسنی
۴. ایل طیبی
۵. ایل آقاجاری
۶. ایل بهمئی
ایلات بختیاری شامل:

...
[مشاهده متن کامل]

۱. ایل بابادی
۲. ایل بامدی
۳. ایل قندعلی
۴. ایل اسیوند
۵. ایل زراسوند
۶. ایل آسترکی
۷. ایل موری
۸. ایل راکی
۹. ایل بهداروندشامل طایفه های:
تیره منجزی . تیره علاالدین وند. تیره فرگنی. تیره عالیجمالی. تیره سهرسهر. تیره کیارسی. تیره جانکی.
تیره شیخ صالح ابراهیم. تیره دیناشی. تیره للری
. تیره گندایی. تیره شیخ احمدبلد. تیره تکی. تیره کاله
. تیره گرما. تیره اولکی . تیره بهداروند. تیره استکی
۱۰. ایل دینارانی شامل طوایف:
گورویی. سهید. سرقلی. اورک. لجم اورک. کورکور
بویری. عالی محمودی. نوروزی. شالو
۱۱. ایل چهارلنگ شامل طوایف:
طایفه کیارسی ( کیان ارسی ) طایفه زلکی ( زلقی ) .
طایفه ممصالح . طایفه موگویی. طایفه میوند

بپرس