لر بزرگ

لغت نامه دهخدا

لر بزرگ. [ ل ُ رِ ب ُ زُ ] ( اِخ ) حمداﷲ مستوفی گوید: ولایت لرستان دو قسم است. لر بزرگ و لر کوچک به اعتبار دو برادر که در قرب سنه ثلاثمائه ( 300 هَ. ق. ). حاکم آنجابوده اند. ( تاریخ گزیده ص 537 ). و هم او گوید در ذکرعراق عجم : تومان لر بزرگ ولایتی معتبر است و در او چند شهرها شولستان فارس و کردارکان قهپایه المستان از حساب آنجاست. حقوق دیوانی که به اتابک میرود میگویند بیش از یکصد تومان میباشد اما آنچه اتابک به دیوان مغول میدهد نه تومان ویک هزار دینار است و مفصل آنکه او را از هر ولایت حاصل چنداست معلوم نیست. ( نزهة القلوب ص 70 ). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد؛ لر بزرگ و لر کوچک و بین مساکن لر بزرگ و شیراز ناحیه لرنشین ثالثی نیز وجود داشت که شولستان میگفتند. بجای شولستان امروز ممسنی و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و هر یک از دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک قبل از استیلای مغول تا مدتی بعد از برافتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند که بعضی از ایشان هم به مناسباتی مشهور شده اند و از آن جماعت عده ای یا به علت دخالت در ادبیات فارسی و یا در زد و خورد با سلسله های دیگر در تاریخ صاحب نام و نشانی شده اند ولی ذکر طوایف لر بزرگ و امرای ایشان بیشتر در تاریخ بمیان می آید تا لر کوچک چه این طوایف بین فارس و عراق عجم و عراق عرب و شولستان ساکن بوده و با اتابکان فارس و خلفای بغداد ارتباط داشته اند. و از همه مهمتر مساکن ایشان بر سر راه عراق عرب و دره های کارون و کرخه به فارس و سواحل دریا قرار داشته و غالب لشکرکشیها و رفت وآمدهای مردم ایران جنوب غربی با مغرب و عراق عرب بایستی از طریق مساکن آن طوایف صورت بگیرد، و همین اهمیت موقع جغرافیائی بلاد لر بزرگ خواهی نخواهی ایشان را درجریان زندگانی همسایگان ایشان وارد میکرده است در صورتی که اراضی لر کوچک بالنسبه دور افتاده بوده و آبادی و بلاد سر جاده های معتبر کم داشته است. فهرستی ازاتابکان و امرای لر بزرگ و مدت امارتشان ذیلاً نگاشته می شود و متذکر میگردد که اتابکان و لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسله ایشان انقراض یافت :
1- ابوطاهر در حدود 550. 2- اتابک هزاراسب بن ابی طاهر تا 626. 3- عمادالدین پهلوان بن هزاراسب از 626 تا 642. 4- نصرةالدین کلجه پسر هزاراسب از 642 تا 649. 5- تکله پسر هزاراسب از 649 تا656. 6- شمس الذین الب ارغو پسر هزار اسب از 656 تا 672. 7 - یوسف شاه بن الب ارغو از 672 تا 688. 8افراسیاب بن یوسف شاه از 688 تا 695. 9- نصرةالدین احمدبن یوسف شاه از 695 تا 730. 10- یوسف شاه دوم بن نصرةالدین احمد از 730 تا 740. 11- افراسیاب دوم بن نصرةالدین احمد از 740. 12نورالوردبن سلیمان شاه بن اتابک احمدتا 757. 13- اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از 757 تا 792. 14- پیر احمدبن اتابک پشنگ از 792 تا 798. 15- ابوسعیدبن پیر احمد تا 820. 16- شاه حسین بن ابی سعید از 820 تا 827. 17- غیاث الدین کاوس بن هوشنگ. ( تاریخ مغول ص 442 و 443 و 448 ).

فرهنگ فارسی

قومی است از اقوام چادرنشین ایران ساکن کوهستانهای جنوب غربی ایران . مسعودی در فهرست قبایل [ کرد ] از قبیله [ لریه ] ( که محتممل است به لران ساکن اللور ( لر ) مرتبط باشد ) نام میبرد . یاقوت در قرن هفتم ه . نام لور لررا به [ قبیله کردی که در کوهستان بین خوزستان و اصفهان زندگی میکنند ] اطلاق کرده و ناحیه ای را که آنان زندگی میکردند بنام [ بلاداللر یا لرستان ] نام میبرد . مولف تاریخ گزیده نام لران را به موضع [ لر ] در گردنه [ میان رود ] مربوط میسازد . این روایت شاید مبتنی بر خاطره شهر [ اللور ] است که جغرافی دانان قدیم ( اصطخری ص ۱۹۵ و غیره ) نام میبردند و اسم آن در [ صحرای لر ] ( در شمال دزفول ) باقی مانده . تاریخ گزیده ۸ شعبه و دو گروه و ۱۸ قوم که از لران باقی مانده بودند اسم میبرد . اندکی ازین اسما ( مانگره انارکی جودکی امروزه باقی هستند . سپس چهار شعبه اسم برده شده اند ازین قرار : ساهی ( سامی ) ارسان ( اسبان اسان ) ارکی و بیهی که هر چند به لری تکلم میکنند لر نیستند . در حدود ۵٠٠ ه. ( ۱۱٠۶ م . ). صد ( یا چهار صد ) خانواده کرد فضلوی از سوریه وارد شدند . آنان از شمال ( اشتران کوه ) وارد شدند و در سرزمینهای وزرای خورشیدی مستقر شدند . در آغاز قرن هفتم - هشتم ه. قبایل جدیدی زیر درفش هزار اسب ( لر بزرگ ) جمع شدند . طبق روایت شرفنامه همه این قبایل از سوریه آمده بودند . محتمل است که مهاجران کرد بوده اند و بقایای آنها کرد مانده بودند و در آغاز قرن ۸ ه . ابن بطوطه نزدیک بهبهان و رامهرمز آنگاه که بسوی پایتخت لر بزرگ میرفته ازین کردان دیدار کرده . شهاب الدین عمری وجود لران را در شام و مصر تایید میکند . مبنای عمده ای که اجازه می دهد که چهار شعبه عمده لر ( ممسنی کوه گیلوی بختیاری و لران ( خاص ) ) را تحت نام [ لر ] جمع کنند مبنای زبانشناسی است ( مینورسکی . دائره المعارف اسلام : لر ) یا لر بزرگ لرستان بدو بخش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم میشد و بین آن دو ناحیه لرنشین سومی نیز وجود داشت که آنرا شولستان میگفتند . امروز بجای شولستان ممسنی بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری و بجای لر کوچک لرستان قرار دارد . هر دو بخش لر بزرگ و لر کوچک پیش از استیلای مغول تا مدتی بعد از بر افتادن ایلخانان از خود امرای نیمه مستقلی داشته اند . سلسله ای که در لر بزرگ از حدود نیمه قرن ۶ ه . اقتدار یافته و بنام امرای فضلویه یا مسامحه اتابکان لرستان خوانده میشوند اصلا از کردان شامند که از طریق میافارقین و آذربایجان بایران آمده و مقارن ابتدای قرن ۶ ه . در حدود اشتران کوه و جلگه های شمالی آن رحل اقامت افکندند . رئیس این قبیله کرد مهاجر ابو طاهر بن علی بن محمد نام داشت و چون جد نهم او باسم فضلویه مشهور بوده فرزندان او را امرای فضلویه گفته اند. ابوطاهر و برادر او محمد از خلفای عباسی بغداد تبعیت میکردند . ابوطاهر در ریاست برادر مدتی از ایام را در دار الخلافه بسر میبرد و خلیفه مقداری از اراضی بزرگ را باقطاع باو واگذاشته بود . بعد از مراجعت به لر بزرگ ابوطاهر بمناسبت قرب جوار با فارس در خدمت اتابک سنغر سلغوری ( ۵۵۶ - ۵۴۳ ) داخل شد و در لشکر کشیهای او بخاک شبانکاره باو یاری نموده اتابک سنغر بپاداش این خدمت حکومت کوه گیلویه را باو واگذاشت و از طرف او لقب اتابکی یافت و بهمین مناسبت است که فرزندان او را اتابکان لرستان خواندهاند. پس از او فرزندان وی در بلاد لر بزرگ حکومت کردند و اسامی آنان ازین قرار است : ابوطاهر ( جل. حدود ۵۵٠ ه . ) قرار اسب بن ابوطاهر ( تا ۶۲۶ ه. ) عماد الدین پهلوان بن هزار اسب ( جل . ۶۲۶ ه . ) نصره الدین کلجه بن هزار اسب ( جل.۶۵۶ ه. ) تکله بن هزار اسب ( جل. ۶۴۹ ه. ) شمس - الدین الب ارغوبن هزار اسب ( جل. ۶۵۶ ه. ) یوسف شاه بن الب ارغو ( جل. ۶۷۲ ه . ) افراسیاب بن یوسف شاه ( جل. ۶۸۸ ه. ) نصره الدین احمد بن یوسف شاه ( جل . ۶۹۵ ه . ) یوسف شاه دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۳٠ ه . ) افراسیاب دوم بن نصره الدین احمد ( جل. ۷۴٠ ) نورالورد بن سلیمان شاه ابن اتابک احمد ( تا ۷۵۷ ه . ) پشنگ بن سلغر شاه بن اتابک احمد ( جل. ۷۵۷ ه . ) پیر احمد بن پشنگ ( جل.۷۹۲ه. ) ابوسعید بن پیر احمد ( تا ۸۲٠ه. ) شاه حسین ابوسعید ( جل. ۸۲٠ تا ۸۲۷ ه. ) غیاث الدین کاوس بن هوشنگ ( ? ) اقبال : تاریخ مغول چا. ۱۳۴۱ ص ۸ - ۴۴۲ ) . یا لر کوچک . لر کوچک شامل قبایلی بود مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایران که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را بدیوان بغداد میدادند و کمتر اتفاق می افتاد که حاکمی داشته باشند . در سال ۵۸٠ ه. یکی از روسای ایشان که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود در آورد و برقلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت ولی ناصر خلیفه او و برادرش نورالدین محمد را محبوس ساخت . نورالدین در حبس مرد و شجاع الدین ناگزیر شد که قلعه مانرود را تسلیم کند و در عوض حکومت ولایت [ طرازک ] ( خوزستان ) را بستاند . شجاع الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت میکرد تا وفات یافت . پس از او فرزندانش بحکومت رسیدند . اسامی امرای لر کوچک ازین قرار است : شجاع الدین خورشید بن ابوبکر ( جل. ۵۸٠ تا ۶۲۱ ه. ) سیف الدین رستم برادرزاده او ( ? ) ابوبکر محمد برادر سیف الدین رستم ( ? ) عزالدین گرشاسف بن محمد برادر ابوبکر ( ? ) حسام الدین خلیل بن بدر بن شجاع الدین خورشید ( تا ۶۴٠ ه. ) بدر الدین مسعود بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۴٠ ه . ) تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل ( جل. ۶۵۸ ه. ) فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود ( جل. ۶۷۷ ه . ) جمال الدین خضر بن تاج- الدین شاه ( جل. ۶۹۲ ه. ) حسام الدین عمر و صمصام الدین محمود ( جل. ۶۹۳ ه. ) عزالدین محمد بن عزالدین حسین ( جل. ۶۹۵ ه. ) دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین ( جل. ۷٠۶ ه. ) شجاع الدین محمود بن عزالدین حسین ( جل. ۷۲٠ ه. ) ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود بن ( جل. ۷۵٠ ه. ) سیدی احمد بن عزالدین ( جل. ۸٠۴ ه . ) شاه حسین عباسی ( جل. ۸۱۵ ه . ) شاه رستم عباسی ( جل. ۸۷۳ ه. ) اغور بن شاه رستم( ? ) جهانگیر بن اغور ( تا ۹۴۹ ه. ) رستم خان بن جهانگیر ( از ۹۴۹ تا ۹۷۸ ه . حیات داشته ) .
حمد الله مستوفی گوید : ولایت لرستان دو قسم است . لر بزرگ و لر کوچک .

دانشنامه عمومی

لر بزرگ نامی است تاریخی برای مردم بختیاری، کهگیلویه، بویر احمدی، چرام، ممسنی و لیراوی. لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[ ۱] نام منطقه ای است در جنوب غربی ایران که از غرب به مناطقی از عراق، از شمال به نهاوند و هرسین، از شرق به رودخانه سزار و همچنین سده ( اقلید ) و از جنوب به خوزستان محدود است. [ ۱]
استان چهارمحال و بختیاری، استان کهگیلویه و بویراحمد، شرق تا جنوب شرق استان های خوزستان، شرق لرستان، غرب اصفهان و شهرستان ممسنی شهرستان دیلم و گناوه استان بوشهر سکونتگاه لر بزرگ می باشد. [ ۲]
لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[ ۱] و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بویر احمدی ، لیراوی و لرهای بختیاری و لک را شامل می شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. [ ۱] این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. [ ۱] امروزه لرستان نام یکی از استان های غربی ایران است. [ نیازمند منبع]
هزاراسپیان که به نام اتابکان لر بزرگ نیز شناخته می شود[ ۳] نام سلسله ای کردتبار است که به نواحی لرستان کنونی و بخش هایی از استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری حکومت کرده اند. اتابکان به دو دسته اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک تقسیم می شود. پایتخت اتابکان لر بزرگ در شهر ایذه ( ایدج ) و پایتخت اتابکان لر کوچک در شهر خرم آباد بود. [ ۴]
در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده است. [ ۵]
عکس لر بزرگ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

لُرِ بزرگ (۵۵۰ـ۸۲۷ق)
از سلسله های محلی ایران که به نام یکی از نیاکان خود ابوالحسن فضلویه به بنی فضلویه و به نام نصرت الدین هزاراسب، دومین فرمانروای این سلسله، به هزاراسپیان نیز مشهور است. اجداد این خاندان، کردانی بودند که از شام به لرستان مهاجرت کرده بودند. یکی از نوادگان ابوالحسن به نام ابوطاهر در ۵۴۳ق به خدمت سنقر، اتابک فارس درآمد و پس از پیروزی بر حاکم شبانکاره به خواست خود به لرستان رفت تا آن نواحی را مطیع اتابکان فارس کند. اما پس از تسخیر لرستان از فرمان سنقر سر پیچید و به استقلال، بهحکومت پرداخت. خاندان او بالغ بر ۲۷۷ سال در ناحیه لر بزرگ حکومت کردند. امرای این سلسله از این قرارند: ابوطاهر؛ نصرت الدین هزار اسب؛ تکله بن هزاراسب؛ شمس الدین الب ارغون؛ یوسف شاه اول؛ افراسیاب اول؛ نصرت الدین احمد؛ رکن الدین یوسف شاه دوم؛ مظفرالدین افراسیاب دوم؛ نورالورد؛ شمس الدین پشنگ؛ پیر احمد؛ ابوسعید و شاه حسین پسر ابوسعید که در ۸۲۷ق به دست آخرین اتابک لر بزرگ، غیاث الدین بن کاووس کشته شد و خود او نیز مغلوب ابراهیم سلطان تیموری شد و بدین ترتیب سلسلۀ لر بزرگ به کلی منقرض گردید و سرکردگان طوایف بختیاری بر آن نواحی تسلط یافتند. از لحاظ محدودۀ جغرافیایی اتابکان لر کوچک بر محدودۀ لرستان کنونی و اتابکان لر بزرگ بر نواحی چهارمحال و بختیاری و بخش هایی از استان های جنوبی و شرقی حکومت می کرده اند.

پیشنهاد کاربران

زمانیکه وفات ارغون شاه در اصفهان فاش شد
قزل و سلغرشاه پسران حسام الدین دلاوری نمودند و اصفهان را بدست آوردند�و بنام افراسیاب سکه ضرب کردند که افراسیاب لُر پادشاه است.
افراسیاب لُر از این موقعیت استفاده کرد و درصدد از میان بردن مغولان برآمد.
...
[مشاهده متن کامل]

اﺗﺎﺑﻚ اﻓﺮاﺳﻴﺎب درﭼﻨﻴﻦ وﻗﺘﻰ، اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻏﻨﻴﻤﺖ ﭘﻨﺪاﺷﺖ و ﺳﺒﺐ دوﻟﺖ ﺧﻮد اﻧﮕﺎﺷﺖ. اﻗﺮﺑﺎى ﺧﻮد را به اﻣﺎرت، وﻻﻳﺎت، از ﺣﺪود ﻫﻤﺪان ﺗﺎ ﻛﻨﺎر درﻳﺎى ﻓﺎرس ﻧﺎﻣﺰد ﻛﺮد و ﻋﺰم اﺳﺘﺨﻼص داراﻟﻤﻠﻚ ﻣﻐﻮل ﺟﺰم ﮔﺮداﻧﻴﺪ.
ﺟﻼل اﻟﺪﻳﻦ ﭘﺴﺮ اﺗﺎﺑﻚ ﺗﻜﻠﻪ را ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻳﺰک ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮ ﺑﺪرﺑﻨﺪ ﻛﺮﻩ رود ﻓﺮﺳﺘﺎد.
ﺑﺎ ﭼﻬﺎر ﺻﺪﻩ از ﻫﺰارﻩ اﻣﻴﺮ ﺗﻮراک ﺑﺮﺧﻮردﻧﺪ و ﺟﻨﮓ درﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ.
ﺷﻜﺴﺖ ﺑﺮ ﻣﻐﻮل آﻣﺪ. ﻟُﺮان ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ.
منبع: تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی
قوم لُر به سرداری افراسیاب لُر مقابل مغولان ایستادگی کرد و در نبرد با مغولان کشته شد.
درکتاب ریاض الفردوس خانی، صفحه ۲۴۴ ، آمده: باشقاقان شیراز به کمک مغولان رفتند و با افراسیاب لُر جنگیدند!
دکتر برتولد اشپولر درکتاب تاریخ مغول در ایران صفحه ۱۶۷ می نویسد: باشقاق های شیرازی به کمک مغولان رفتند تا با لرها بجنگند!
حتی آبش خاتون حاکم فارس ( شیراز ) بجای مقاومت برابر مغولان، با فرمانده مغول ازدواج کرد.
مورخین رسمی کشور درکتاب تاریخ دوره راهنمایی، فصل دوازده، آمده: با تدبیر والی فارس ( آبش خاتون ) و اتابکان لُر، مغول ها نتوانستند وارد قسمت جنوب و جنوب غربی ایران ( بختیاری، لُرستان و فارس ) شوند
پناهی سمنانی درکتاب چنگیز چهره خونریز تاریخ، به نقل از دیترامون و ابن بطوطه نوشته: آثار خرابی در لُربزرگ ندیدم.
اتابک هزاراسپ با سلطان محمدخوارزمشاه دارای روابط حسنه بود. سلطان محمد خوارزمشاه به دنبال روابط نزدیکی که با اتابک افراسیاب لُر داشت، دختر او را برای پسرش غیاث الدین پیرشاه گرفت.
بعدها وقتی سلطان محمد خوارزم شاه از برابر حمله مغولان به سوی غرب عقب نشینی می کرد، اُمرای عراق عجم را احظار کرد تا با آنان مشورت نماید و برای مقابله با مغولان راه حلی مناسب بیابد.
اتابک نصرةالدین هزاراسپ نیز که در این ایام از جمله مهم ترین حکام منطقه لُربزرگ، محسوب میشد در شمار اینان بود. وقتی اتابک هزاراسپ به حضور سلطان رسید، سلطان محمد خوارزمشاه نسبت به وی نهایت احترام را مرعی داشت و با وی مشورت کرد
قاضی احمد تتوی در تاریخ اَلفی، جلد پنج، صفحه ۳۶۸۲ می نویسد: ملک نصرةالدین هزاراسپ لُر، چون برسید سلطان محمد خوارزمشاه او را به اعزاز و اکرام تمام پیش طلبیده، دراین واقعه از وی مشورت طلبید.
ملک هزاراسپ گفت که: صلاح در آن است که کوچ کنیم و میانه لُر و فارس کوهی است به غایت منیع و حصین که آنرا تنگ تکو گویند، ولایتی است پر نعمت و علف، آن را پناه خود سازیم و از لُر و فارس و شبانکاره صدهزار مرد پیاده جمع کنیم و چون مغول برسد دل قوی در برابر ایشان رویم و کارزار مردانه کنیم.
نظر نصرةالدین هزاراسپ درست بود زیرا سپاه مغولان بیشتر سواره بودند و در دشت قدرتشان چند برابر بود ولی در گذرگاه های تنگ کوهستان، مجالی برای مانور جنگی و شیوه نبرد مورد قبول مغولان نبود.
در واقع هدف نصرةالدین هزاراسپ لُر، این بود که با سنگربندی در تمام مداخل کوه، سپاه مغول را مستأصل کند با چنین شرایطی سلطان قادر میشد تا از روی فرصت و تأمل کار جنگ با مغول را پیش ببرد و درصورت اضطرار، سپاهیان سلطان می توانستند از چند جهت به ولایت فارس، خوزستان و درون لُرستان که بهترین موقعیت طبیعی را برای مستأصل کردن نیروهای دشت آشنای مغول داشت، عقب نشینی و فرار نمایند.
داوود بن محمد مولف تاریخ بناکتی درصفحه ۳۶۸ ، رای و نظر نصرةالدین هزاراسپ لُر، را درست می داند و آن را می پسندند. سلطان خوارزمشاه این نقشه جنگی را بەدلیل نامعلومی نپذیرفت گویا رقبای سیاسی اتابک هزاراسپ مانند اتابک سعد سلغری که در سلطان خوارزمشاه نفوذ رای داشت به وی چنین بیان داشت که نصرةالدین هزاراسپ براساس رقابتی که با سلغریان دارد، قصد دارد با کشاندن سلطان به آن منطقه، از پیروزی احتمالی بر مغولان درجهت تحقق نیات خود بهره برداری نماید
اما واقعیت چیز دیگری بود. سلطان محمد خوارزمشاه در شرایطی قرار داشت که از قدرت و امکانات محدودتری نسبت به گذشته برخوردار بود و درصورتی که پیشنهاد هر یک از اُمرا را می پذیرفت، در واقع به نوعی پناه جویی و توسل به یک امیر تن در داده بود، امری که رنجش یا مخالفت سایر اُمرای قدرتمند را بەدنبال داشت.
از این رو سلطان محمدخوارزمشاه در شرایطی که امکان انتخاب دیگری نداشت، اعلام کرد برنامه وی آن است که در همان منطقه باقی بماند و با جمع آوری سپاهیان به گرد خود، مقاومت در برابر مغولان را در آن منطقه سازمان دهد. اما اندکی بعد که هنوز سلطان کاری صورت نداده بود، پیروزی های سریع مغولان و پیش روی آنان به سوی ری، جبهه مقاومت درحال شکل گیری بر گرد سلطان خوارزمشاه را تضعیف و از هم پاشید.
اتابک_نصرةالدین_هزاراسپ روابط دوستانه خود با خوارزمشاهیان را حفظ کرد درتاریخ جهانگشای جوینی، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳ آمده: وقتی جلال الدین خوارزمشاه از هند به ایران فرار کرد در لُربزرگ مورد استقبال اتابک نصرةالدین هزاراسپ قرار گرفت.
وقتی که غیاث الدین برادر جلال الدین در جریان نبرد با مغولان در ری شکست خورد به نزد اتابک هزاراسپ فرار کرد. اتابک لُر هم بنا به ملاحظاتی که از جلال الدین داشت وی را اندکی بعد به بغداد فرستاد.
ادموند باسورث درتاریخ کمبریج، جلدپنج، صفحه ۳۱۲ ، می نویسد: در سال ۶۲۵ ، هنگامی که جلال الدین و غیاث الدین برای نبرد مهمی در نزدیک اصفهان با مغولان آماده شدند، مغولان دو هزار سوار را جهت تهیه آذوقه و علیق به کوههای لُرستان فرستادند، سلطان جلال الدین و نصرةالدین هزاراسپ نیز با گماردن سه هزار سوار، آنها را ( مغولان ) در بازگشت اسیر کرد

#دکترقدرت گراوند در رساله دکتری خود ( جغرافیای تاریخی لُرستان ) صفحه ۶۹ ، در ذکر #تاریخ لُربزرگ آورده: #طوایف متفرقی که حمدالله مستوفی ذکر نام آنان را آورده، همگی #نمی توانند به صورت یکجا از شام به منطقه لُربزرگ بیاید البته در منابع تاریخی گزارش هایی وجود دارد که پس از#سقوط دولت ایوبی در شام و مصر، شماری از رجال و خانواده های لُر که #همراه با_قبایل کورد به آن قلمرو رفته بودند به لُرستان ( لُربزرگ ) برگشتند
...
[مشاهده متن کامل]

درکتاب ریاض الفردوس خانی، صفحه ۲۳۹ ، آمده: چون#بقایای قبایل الوار در جبل السماق شام صیت جاه و جلال وی را استماع نمودند جمعی کثی و جمی غفیر آمده و به وی پیوستند ( آن قبایل را باقی مانده لُرها ذکرکرده )
درتاریخ نگارستان صفحه ۲۰۵ آمده: از جوانب #قبایل لُر بدو پیوست
درمنتخب التواریخ آمده: از هر جای و هر مملکت ( ولایت ) بدو پیوستند
درکتاب ارجان وکهگیلویه ( هانیس گاوبه ) صفحه ۱۶۳ آمده: هیچ گونه مآخذ معتبری برای آنکه مهاجرت ساکنان کهگیلویه، فارس و خوزستان را از شام محققاً و مستند به مدارک نشان داده باشد وجودندارد میرزاحسن فسایی و شاید یکی دوکتاب متقدم بر او، این اشتباه را از آن جا کردن که تصور کردند اصطلاح#روم ( شامات ) که در دوران صفوی و پیش از آن ها در دوره سلجوقی به کار می رفته واقعا#سواحل مدیترانه بوده درحالی که بخوبی روشن است که در دوره سلاجقه و تا صفویه در بعضی کتب جغرافیایی و اسناد اداری، #قسمت های شمالی آذربایجان و#قفقاز را #شامات و روم می نوشته اند اشتباه برخی از همین جا ناشی شده که قول میرزاحسن فسایی را معتبر دانسته و شامات را سوریه تعبیر کرده اند
❌دکترشهرام یوسفی درمقاله "مطالعه در روند تاسیس وتثبیت حکومت اتابکان لُرستان" صفحه ۵۴ می نویسد: این جماعت با دراختیار گذاردن #خدمات نظامی خود به یکی از فرماندهان یا حکمرانان وقت، به سوی سرنوشت سیاسی متفاوتی درآن حدود ( شام ) کشانیده شده اند
.
❌دکتریوسفی درصفحه ۵۳ ، آورده: سابقه حکومت لران به تاریخ #سنه ثلاث مایه ( سیصدهجری ) می رسد یعنی لران قبل از سال سیصدهجری درقلمرو کنونی خود ساکن بوده اند
.
❌مسعودی مورخ قرن سه هجری درکتاب مروج الذهب، صفحه ۴۸۳ ، وقتی که گروه های ایرانی را ذکر می کند از قوم لُر هم نام می برد. ابن اسفندیار درتاریخ طبرستان، جلد دو، صفحه پنج، از #لران به عنوان سپاهیان آل بویه درقرن چهار نام می برد
.
❌درکتاب خلاصة الاعصارفی تاریخ البختیار، صفحه ۷۴ ، آمده: حکومت مملکت لُربزرگ به اعقاب #بدر رسید در دوره مائه پنجم هجرت، فتح الدین فضلویه یکی از اخلاف بدر #مهاجرت اختیار نمود و جبل السماق را که در شام است #مقرحکومت خود قرار داد ( پس روند مهاجرت ابتدا از لُربزرگ به شام بود )
.
❌فضل الله العمری که خود اهل شام است درکتاب مسالک الابصار، جلدسوم، در ذکر مملکت جبال ( زاگرس ) آمده که ساکنان جبال چهار قوم اند: اول کُرد، #دوم_لر، سوم شول و چهارم شبانکاره. در مورد لُرها می نویسد: لُرها دارای طوایف بسیار و جمعیت زیادی اند و در سرزمین های مختلف پراکنده اند آنان دارای حکومت اند و مردمی قدرت مند و صادق اند و در ادامه می گوید: لُرها #عادات خود_را_در سرزمین ما ترک نکرده اند. العمری سرزمین اصلی لُرها را همان جبال ( زاگرس ) دانسته و آنان را غیربومی در شام معرفی می کند
.
❌در مجمع الانساب، صفحه ۱۵۱ ، از #کی قبادبن_لورجاه به عنوان ملوک قدیمی شبان کاره نام می برد در صفحه ۲۰۷ ، از فردی بنام #ابوالحسن که تا سال پانصدو چهار هجری، حاکم منطقه #لربزرگ بوده اسم می برد و از #پدرش_ابرک به عنوان #امیر_لر که امارت منطقه لُربزرگ را داشته نام برده و این عبارت به قشنگی شرح داده که ولایت شول و لُربزرگ جدا از هم بودند و خاندانی بر ولایت لُربزرگ حکمرانی میکرده بنام #ابرک که به #امیر_لر معروف بوده و هزاراسپیان در واقع ادامه دهنده حکومت ابرک لُر می باشند
.
❌احمدغفاری درتاریخ جهان آرا، صفحه ۱۶۹ ، می گه: فتح الدین فضلویه که جد پانزده اتابک یوسف شاه است از نسل #کی خسرو بود. فتح الدین فضلویه که جد پانزده اتابک یوسف شاه است از نسل #کی خسرو بود. عبدالله رازی درتاریخ ایران میگه: عزالدوله بختیار زمان دیالمه حاکم شام شد و همانجا از دنیا رفت

در پاسخ به عماد ایرانی♥🌹♥
به قاطر می کویند پدرت کیست می گوید مادرم اسب است😂 ( سخنی لری )
حالا شد قضیه ی لک هاایلی به وجودامده از کرد ولر😂
نه دارای اصالت چشمگیر وتمدن دیرینه ای هستند ونه درهیچ یک از صحنه های تاریخی ایران حضور دااشتند برید تاریخ رو بخونیدکجای تاریخ نوشته لک ها فلان جارو متصرف شدند. ♥🌹♥
...
[مشاهده متن کامل]

تنها قومیتی هایی که از ایران دفاع کردند: فارس ها ( لرها، کردها، تورک هاکرمان وکرمانشاهی، )
دیگه لک ها و بلوچ ها و عربا اصلا توی تاریخ اسمشون هم نیست. ♥🌹♥
لک ها از پیوستن دوقوم به وجود امدند میشه به قاطر تشبیهشون نمود. ♥🌹♥

در اواخر قرن ششم خورشیدی لرستان به دو قسمت لربزرگ و لرکوچک تقسیم شد. با توجه به نوع لهجه، لرها به دو گروه خاوری و باختری تقسیم می شوند که مرز طبیعی بین آنها رود دز یا، به عقیدهٔ لرها، رودخانهٔ سزار است.
...
[مشاهده متن کامل]
گروه خاوری شامل بختیاریها، لرهای کهگیلویه و بویر احمد، ممسنی و مناطقی نظیر خوزستان، فارس، بوشهر، هرمزگان و کرمان می شود. گروه باختری که در منطقهٔ وسیعی بین رود دز در شرق و مرزهای عراق در غرب به سر می برند، شامل لکها، لرهای لرستان، نهاوند، سیلاخور، بروجرد، تویسرکان، ملایر، ایلام و شمال خوزستان است.

تقسیم بندی اقوام ایران در کتاب کوچ نشینان ایران مولف پروفسور دانیل تی باس
لک و زند ( ثلاث ) ممسنی بختیاری فیلی از طوایف و ایلات لور می باشند
اقاسام حرف های شما کاملا درسته بله مادرسوریه لر داریم این لرها که اکثرا بختیاری وفیلی بودند زمان صلاح الدین ایوبی ( فرمانده کردتبارسپاه اسلام در جنگ صلیبیون ) به ان جا مهاجرت کردند بعدها وقتی این فرمانده
...
[مشاهده متن کامل]
می دیدکه لرها چجور از این صخره ها وکوه ها بالا می روند به وحشت افتاد و دستور قتل عام لرهارو صادر کرد. . . . . بعضی اوقات نژاد پرستی هم خوبه نژادمان را بشناسیم

زبان لرتباران ریشه در زبان پهلوی داره. . .
و کردی ریشه در سانسگریت. . . ؟ اگه ما از شمال
شام و موصل آمدیم. . پس چرا به زبان سانسگریت صحبت نمیکنیم. یا حداقل ۱۰ درصد واژگان زبانی ما امروزه سانسگریت نیست؟؟. مثل قشقایی ها که قرن۳ به شیراز آمدن و زبان خود رو حفظ کردن. ؟؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

پانکردها برای کردپنداری لرها دست به هر کاری میزنند؟ لرها در جنگ صلیبی حضور داشتن و در منابع عربی. و انگلیسی. اشاره شده . . . و نتها فارسی. . .

برای مثال بختیاری ( لربزرگ ) به مادر می گویند دا اما لرکوچک به مادر دِی می گویند
بختیاری ها حتی کلماتشان وقارتراست
لر بزرگ =بختیاری
لرکوچک=لرهای بهبهان، ممسنی، نور اباد، کهکیلویه، لرستان ، خرم اباد، باغملک، یاسوج،
نسب اتابکان فضلویه به لر میرسید طبق نوشته های تاریخ نگاران متعدد مثل معین نطنزی یا فضل الله عمری که ازشون اسم بردن داخل همون قرن ها و در تقسیم بندی جز لر ها گذاشتنشون طبق نوشته ها عمری که از نظر تاریخی
...
[مشاهده متن کامل]
با نوشته های مستوفی یکیه لر ها در سراسر شام و مصر پراکنده بودن برای جنگ های صلیبی و مسکن اصلیشان جبال ( زاگرس ) هست اما بعد از به مشکل خوردن با صلاح الدین ایوبی به سرزمینشون برگشتن. همچنین اتابکان فضلویه قرن ها قبل تر ملک شبانکار تصرف کرده بودن ( تصرف که نشون میده از لر بودن و نه شبانکار ) و همچنین بومی خود منطقه بودن این اقوام که امدن و نه کرد و لفظ کرد در قدیم تا همین اوایل پهلوی معنی رمه گرد میداد و نوعی معیشت بود و نه نژاد و هنوز هم داخل برخی مناطق بخصوص شمال کشور همین معنی رو میده

بسیاری از طوایف قوم لر به فرماندهی
صلاح الدین لر
به شام رفتند و بعد از آزادی فلسطین
به کشور بازگشتند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس