قوم دیگر در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قوم دیگر در قرآن. یکی از ابعاد اعجاز قرآن، پیشگویی از حوادث آینده است که از موضوعات گوناگونی خبر داده است؛ یکی از آن سخن از قوم دیگری است که در خدمت اسلام قرار خواهند گرفت.
آیات متعددی در قرآن هستند که از مفاد آن ها نوعی اظهار بی اعتنایی به مردم عرب در قبول دین اسلام استنباط می شود و مفاد آن آیات این است که اسلام نیازی به شما ندارد؛ به فرض که شما اسلام را نپذیرید، اقوام دیگری در جهان هستند که آن ها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت، بلکه از مجموع این آیات چنین استنباط می شود که قرآن کریم آن اقوام دیگر را از قوم عرب برای اسلام مناسب تر و آماده تر می داند.البته عنوان «قوم دیگر» یک عنوان کلی است و برخی احتمال داده اند که این آیات شامل همه اقوام و ملت هایی می شوند که در طول تاریخ مسلمان شده اند و همه نیروهای مادی و معنوی و ذوق و استعداد و فکر و ابتکار خود را در اختیار آن قرار داده اند، ولی این احتمال ناتمام است؛ زیرا درست است که لفظ «قوم» اسم جمع بوده و بر گروه و جمعیت دلالت می کند، ولی از نظر لفظ مفرد و نکره آمده است؛ یعنی دلالت بر گروه و قوم غیرمعین می کند؛ یعنی یک قوم از بین اقوامی که مسلمان شدند. و اگر مراد این آیات همه ملت ها و اقوامی باشند که در خدمت اسلام درآمده اند، لفظ «قوم» را به صورت جمع (اقوام) می آورد، مگر آن که همه اقوام غیرعرب را یک قوم به شمار آوریم، ولی با روایات ذیل این آیات ناسازگار است. اکنون پس از دفع این احتمال، باید دید که منظور قرآن از «قوم دیگر»، که اسلام را با دل و جان خواهد پذیرفت، کدام قوم است.
انگیزه طرح بحث
انگیزه طرح این بحث آن است که از دیر زمان، گروهی از نویسندگان متعصب اهل سنت و اخیرا مستشرقان به بهانه تحقیقات علمی، در نوشته هایشان تلاش می کنند که اسلام ایرانیان را ناخالص و غیرصمیمی و غیرواقعی، صرفا تصنعی و پوششی برای ترویج آیین نیاکانشان معرفی کنند. حجم عظیم حملات به اسلام و ایمان مردم این سرزمین در چند مقطع تاریخی چشم گیرتر است: یکی پس از استقلال سیاسی ایران از خلافت نژادپرستانه خلفای اموی و عباسی؛ مقطع دیگر پذیرش تشیع به عنوان مذهب رسمی از سوی اکثریت قاطع مردم این سرزمین؛ و مقطع سوم پس از نابودی رژیم دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی و برقراری نظام جمهوری اسلامی در ایران. این نویسندگان در گذشته به تحریک خلفای اموی و عباسی و سلاطین عثمانی، و اخیرا به تحریک کشورهای استعماری و سران وابسته کشورهای اسلامی نیش قلم را متوجه عقاید و مذهب و مرام ایرانیان و اصول تشیع کرده و بر معتقدات این ملت می تازند و عقایدی همچون اعتقاد به امامت و محبت اهل بیت و عصمت و علم غیب امامان معصوم شیعه را در جهت احیای عقاید و سنن ایرانیان قدیم در مورد پادشاهان ساسانی می دانند و حاضر نیستند که ایمان و اعتقاد این ملت را به اسلام، واقعی و خالصانه بدانند و در کنار سایر فرق و مذاهب اسلامی به رسمیت بشناسند.در این جا ضمن خودداری از نقل کلمات و کتاب هایی که در رد عقاید شیعه نگاشته شده اند، تنها به اصل قضیه اشاره می شود. در این زمینه، نخست به بیان مصداق «قوم دیگر» و ویژگی های آن ها در آیات قرآن و سپس به ذکر شواهد و مؤیدات تاریخی پرداخته می شود تا مشخص گردد که ایمان و اسلام آن قوم از سر اخلاص و اعتقاد و از صمیم قلب بوده است، نه از روی اکراه و اجبار و نفاق و پوششی برای احیای آیین اجداد و نیاکان.امید آن که این بحث در تثبیت ایمان و اعتقاد کسانی که احیانا تحت تاثیر چنان القائاتی قرار می گیرند، و در حقانیت مرام و مذهب و درستی راهشان دچار شک و تردید می شوند، و نیز در ایمنی یافتن از شبهات و ایرادات کسانی که تحت عنوان «تحقیقات علمی» متوجه باورهای دینی شان می شوند تاثیر بسزا داشته باشد.
نکاتی اساسی بحث
پیش از ورود به اصل بحث، ذکر چند نکته لازم است:۱. روشن است که معیار و ملاک قضاوت، ایمان اکثریت افراد یک جامعه است، نه اقلیت افراد آن؛ زیرا در هر جامعه ای ممکن است اقلیتی یافت شود که خط مشیی جدای از اکثریت افراد جامعه داشته باشند و همه افتخاراتشان به آیین و عادات نیاکانشان باشد.۲. ملاک، ایمان و اعتقاد توده های مردم است، نه ایمان و اعتقاد حاکمان و سلاطین، که معمولا برای رسیدن به قدرت، از هر ابزاری استفاده می کرده اند، و نه رهبران قیام ها و شورش ها که در مخالفت با خلفای عباسی، مردم را به کیش های قبل از اسلام فرا می خواندند.۳. سخن این مقاله بررسی عوامل اسلام یا تشیع ایرانیان نیست، که آن خود مبحثی طولانی است و کتاب ها و مقالات فراوانی در این زمینه به نگارش درآمده اند، در این مقاله موضوع بحث فقط قرآنی و درصدد تعیین قومی است که قرآن از مسلمان شدن آن ها خبر می دهد.۴. از آن رو، که در مصداق «قوم دیگر»، یا سخن از اقوام دیگر نیست و یا در حد یک احتمال از بعضی ملت های دیگر همچون یمن و سبا نام برده شده، برای رعایت اختصار، از طرح این احتمالات به علت کمی فایده خودداری می شود.۵. برای رعایت اختصار، از نقل اقوال مفسران در محتملات آیات مربوطه به صورت جداگانه خودداری شده و تنها به نقل کلی احتمالات اکتفا می شود. علاقه مندان به کتاب های تفسیر مراجعه کنند.۶. گرچه عنوان مقاله (قرآن و آن قوم دیگر) ایجاب می کند که بحثمان فقط قرآنی باشد، ولی به دلیل آن که همه دانشمندان اسلامی، سنت و احادیث نبوی را نیز یکی از منابع تفسیر قرآن می شمارند، در بررسی های این نبشتار بیش تر بر احادیث اعتماد گردیده است؛ چنان که در فقه و کلام و شان نزول آیات نیز به همین شیوه عمل می شود.۷. طرح این مباحث به انگیزه برتر نشان دادن ایمان قومی و کم اهمیت جلوه دادن ایمان دیگران نیست؛ احترام نهادن به همه اقوام و ملت هایی که در طول تاریخ به اسلام گرویدند لازم است و ایمان، اخلاص، صفا، صمیمیت و فداکاری آنان در راه اسلام ستودنی. این مباحث تنها به انگیزه دفاع از ایمان خالصانه ملت نجیبی است که باورهای دینی شان هر از گاهی ناجوان مردانه مورد آماج حملات گروهی از نویسندگان غیرمنصف اهل سنت و اربابانشان قرار می گیرد و اسلام و ایمان آن ها را غیرواقعی و در جهت احیای عقاید نیاکانشان قلمداد می کنند. برای روشن شدن حقیقت، برخی از احادیث نبوی در این زمینه که در کتاب های معتبر تفسیری و روایی مفسران و محدثان بزرگ اسلامی آمده است، نقل می شود.
منظور قرآن از قوم دیگر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس