قورباغه

/qurbAqe/

مترادف قورباغه: چغر، غوک، وزغ

برابر پارسی: وزغ، غوک

معنی انگلیسی:
frog

لغت نامه دهخدا

قورباغه. [غ َ / غ ِ ] ( ترکی ، اِ ) غورباغه. قُرباغه. قُرباقه. قورباغا. قوربغا. قوربغه. جانوری است از رده ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت میباشند و بعلاوه حیوان در آب بوسیله آنها بخوبی شنا میکند. نوزاد قورباغه در موقع خروج از تخم بصورت ماهی کوچکی با سر مدور و بزرگی است که در آبهای راکد میزید و کاملاً آبزی است زیرا دارای برانشی میباشد و پس از دگردیسی بصورت قورباغه بالغ درمی آید و میتواند زندگی خاکی نیز داشته باشد. قورباغه بشکل بالغ کاملاً هوازی است و برای تنفس باید بسطح آب بیاید، معذلک مدت چند دقیقه میتواند زیر آب بماند و اکسیژن محلول در آب را از راه پوست بدن جذب نماید. قورباغه حیوان بسیار پرخوری است و از حشرات و ماهیهای کوچک تغذیه میکند. در حدود 117 گونه از این جانور شناخته شده که در سراسر کره زمین پراکنده اند.قورباغه را نباید با وزغ اشتباه کرد، زیرا دومی حرکتش بوسیله راه رفتن است و جهش ندارد و بعلاوه دارای مردمک چشم عمودی است در حالی که مردمک چشم قورباغه گرد است. از سوی دیگر قورباغه در فک فوقانیش دارای دندان است ، ولی وزغ غالباً فاقد دندان میباشد. قورباغه برنگهای مختلف قهوه ای و سبز و خرمائی و صورتی و لک و پیس دار مشاهده میشود. نوعی قورباغه عظیم الجثه با صدای موحش در ممالک متحده امریکا وجود دارد که به آن قورباغه گاوی گویند و طولش به پنجاه سانتیمتر میرسد. ضفدع. غوک. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، قورباغگان.
- امثال :
آب که بالا میرود قورباغه شعر میگوید. ( فرهنگ نظام ).
آوازه خوان ماهی قورباغه است . ( فرهنگ نظام ).
قورباغه آوازه خوان شده بیات گاو میخواند. ( امثال و حکم دهخدا ).
مار که پیر شد قورباغه کونش میگذارد. ( فرهنگ نظام ).
رجوع به غوک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جانوری است از رده ذوحیاتین های بی دم که اندامهای خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت می باشند و به علاوه حیوان در آب به وسیله آنها به خوبی شنا می کند . نوزاد قورباغه در موقع خروج از تخم به صورت ماهی کوچکی یا سر مدور و بزرگی است که در آبهای راکد میزید و کاملا آبزی است زیرا دارای برانشی می باشد و پس از دگردیسی به صورت قورباغه بالغ در می آید و می تواند زندگی خاکی نیز داشته باشد . قورباغه به شکل بالغ کاملا هوازی است و برای تنفس باید به سطح آب بیاید مع ذلک مدت چند دقیقه می تواند زیر آب بماند و اکسیژن محلول در آب را از راه پوست بدن جذب نماید ٠ قورباغه حیوان بسیار پر خوری است و از حشرات و ماهیهای کوچک تغذیه می کند ٠ در حدود ۱۱۷ گونه از این جانور شناخته شده که در سراسر کره زمین پراکنده اند ٠ قورباغه را نباید با وزغ اشتباه کرد زیرا دومی حرکتش به وسیله راه رفتن است و جهش ندارد و به علاوه دارای مردمک چشم عمودی است در حالی که مردمک چشم قورباغه گرد است ٠ از سوی دیگر قورباغه در فک فوقانیش دارای دندان است ولی وزغ غالبا فاقد دندان می باشد ٠ قورباغه برنگهای مختلف قهوه یی و سبز و خرمایی و صورتی لک و پیس دار مشاهده می شود ٠ نوعی قورباغه عظیم الجثه با صدای موحش در ممالک متحده آمریکا وجود دارد که به آن قورباغه گاوی گویند و طولش به ۵٠ سانتیمتر میرسد ضفدع غوک جمع : قورباغگان . قورباغگان ۱ - راسته ای از ذوحیاتین که فاقد دم هستند ذوحیاتین که فاقد دم هستند و وزغ ها را نیز شامل می شوند غوکان ضفادع ٠ توضیح در برخی ماخذ کلمه قورباغگان مرادف با ذوحیاتین ها به کار رفته است ٠

فرهنگ معین

(غِ )(اِ. ) جانور دوزیست از تیرة غوکان ، معمولاً آبزی که دم و گردن ندارد دارای پوست صاف و دست و پای پره دار با جهش سریع .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند. نوزاد بی دست وپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است، غوک، وزغ، چغز، کلا.
۲. (ورزش ) نوعی شنا مانند حرکات قورباغه در هنگام شنا کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{rerailing frog, humpback, car frog, butterfly frog, wrecking frog, greenback, rerailer} [حمل ونقل ریلی] ابزاری هدایت کننده از جنس فولاد سخت یا چدن که چرخ های ازخط خارج شدۀ قطار را به روی ریل بازمی گرداند

واژه نامه بختیاریکا

بَق

دانشنامه عمومی

قورباغه ها و وزغ ها، رایج ترین دوزیستان جهان از راستهٔ بی دمان یا بی دم سانان هستند. نوع بالغ قورباغه ها عموماً بدون دم و چمباته زده هستند، آن ها پاهای بلند عقب برای پریدن و زبان بلند چسبناک برای گرفتن طعمه دارند. [ ۱] [ ۲] معمولاً قورباغه ها بدن نرم و مرطوب دارند و در نزدیکی آب ها زندگی می کنند. وزغها اما پوست خشک و زگیل مانند دارند و عمدتاً روی خشکی زندگی می کنند. [ ۳] [ ۴]
قورباغه، غوک یا چغز و به فارسی افغانستان بقه جانوری است دوزیست از راسته بی دمان ( نام علمی: Anura ) . به قورباغه درختی «داروک» گفته می شود که ظاهراً از زبان طبری ( مازندرانی ) وارد فارسی شده است. احتمالاً نام های وک، غوک، وزغ، و حتی بقه از یک ریشه هستند. [ ۵] [ ۶] [ ۷]
قورباغه ها و وزغها هر ساله به محل تولید مثل ( محل تولد ) خود بازمی گردند. عموماً نرها زودتر از ماده ها به آبگیرها می رسند و محدوده جفت گیری خود را مشخص کرده و گودال عمیقی را حفر می کنند. هنگامی که ماده ها به محل می رسند، نرها به وسیله شعرخوانی و آوازهای مخصوص آن ها را به درون آبگیر دعوت می کنند. در صورتی که ماده ها به آواز نرها جواب بدهند، نرها به وسیله پاهای جلویی آن ها را می گیرند. وقتی ماده ها تخم ریزی می کنند، نرها به وسیله اسپرم های درجه یک تخمک ها را بارور می کنند. [ ۸] [ ۹]
تقریباً در تمام قورباغه ها، عمل بارور کردن تخم به جای داخل بدن، در خارج از بدن قورباغه ماده رخ می دهد. قورباغهٔ ماده تخم های خود را آزاد می کند و قورباغه نر اسپرم خود را در همان لحظه آزاد می کند. برای این که مطمئن شوند که اسپرم ها به تخم ها می رسد، قورباغه نر و ماده در حالتی شبیه به تولیدمثل قرار می گیرند که آن را آغوش گیری ( amplexus ) می نامند که این نام لاتین واژهٔ embrace به معنای در آغوش گرفت است. قورباغه نر بر پشت قورباغه ماده سوار می شود و پاهای خود را دور ماده قلاب می کند. قورباغه ها می توانند ساعت ها یا حتی چند روز در حالت آمپلکسوس بمانند تا ماده تخم های خود را چه کم به تعداد یکی یا زیاد به تعداد صدها تخم، آزاد کند. [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱۲]
بعضی از قورباغه های مناطق گرم با زندگی روی درختان و بوته ها و دکل های برق سازگاری پیدا کرده اند. بعضی از گونه ها هرگز درختان را ترک نمی کنند و حتی روی درختان، تولید مثل می کنند و اگر حتی برای چند ثانیه از درخت جدا شوند بلافاصله می میرند. بیشتر داروک ها دارای انگشتان بلند و دست و پا هستند که روی آن ها صفحه های چسبناکی برای گرفتن شاخه ها و برگ های نرم وجود دارد. بعضی از داروکها با استفاده از انگشتان پرده دارشان که به عنوان بال پرواز به کار می برند، از این درخت به آن درخت می پرند. این قورباغه درختی جنگل های بارانی آمریکای مرکزی، یک قورباغه پرنده است که از این درخت می پرد. او در حالی که روی شاخه ها راه می رود، حشرات را شکار می کند.
عکس قورباغهعکس قورباغهعکس قورباغهعکس قورباغهعکس قورباغهعکس قورباغه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

قورباغه (frog)
هر یک از دوزیستان راستۀ بی دمان. حدود ۲۴ خانوادۀ متفاوت از قورباغه ها، مشتمل بر بیش از ۳,۸۰۰ گونه شناسایی شده است. هیچ قانون مشخصی برای جداسازی قورباغه ها و وزغ ها وجود ندارد. قورباغه ها معمولاً بدنی قوز کرده دارند. پاهای عقبی آن ها برای پریدن، و پنجه های پرده دار آن ها نیز برای شناکردن سازش یافته اند. بیشترِ قورباغه ها در آب، یا نزدیک آن زندگی می کنند، هرچند در سن بلوغ تنفس از هوا برایشان ممکن می شود. چند گونه از قورباغه ها در خشکی، یا حتی روی درختان زندگی می کنند. رنگ جنس Rana معمولاً سبز است، اما سایر اعضاء خانوادۀ قورباغه ها رنگ هایی درخشان دارند، ازجمله سیاه و نارنجی، یا زرد و سفید. بسیاری از قورباغه ها از زبان بلند و قابل اتساع شان برای صید حشرات استفاده می کنند. چشم قورباغه ها درشت و برآمده است. اندازۀ قورباغه ها متفاوت است، طول قورباغۀ علفی کوچک امریکای شمالی Limnaoedus ocularis دوازده میلی متر، و طول قورباغۀ آبی غول پیکر Telmatobius culeus، ساکن دریاچۀ تی تی کاکای امریکای جنوبی، ۵۰ سانتی متر است. قورباغه ها پراکندگی وسیعی دارند و در تمام قاره ها، جز جنوبگان، یافت می شوند. این جانوران برای زندگی در شرایط محیطی متفاوت، ازجمله در بیابان ها، جنگل ها، علفزارها، و حتی ارتفاعات بالا سازش یافته اند. برخی از گونه ها، در ارتفاعات بالای ۵هزار متر کوه های آند و هیمالیا زندگی می کنند.جفت یابی و تولیدمثل. در بسیاری از گونه ها، نرها معمولاً با غورغورکردن در جمع های بزرگ ماده ها را جلب می کنند. در برخی از گونه های نواحی استوایی، کیسۀ متسع شده ممکن است از بقیه بدن بزرگ تر باشد. سایر رفتارهای جفت یابی عبارت اند از ضربه زدن به زمین، و رقص. برخی قورباغه ها تخم های خود را به صورت توده های بزرگ در آب می گذارند. مادۀ ژله ای اطراف تخم ها باعث حفاظت و گرم نگه داشتن تخم ها می شود. برخی قورباغه های امریکای جنوبی آشیانه هایی از گل ولای می سازند، و قورباغه های درختی افریقایی از مخاط مترشحه از خود آشیانه هایی از حباب می سازند. در سایر گونه ها، تخم ها در کیسه هایی واقع بر پشت جانور ماده حمل می شوند، یا جانور نر آن ها را در کیسۀ صدای خود نگهداری می کند. تخم های وزغ قابلۀ اوراسیایی Alytes obstetricans، تا زمان بازشدن، دور پای عقبی حیوان نر بقچه بندی می شوند.
چرخۀ زندگی. بچه قورباغه ها پس از حدود دو هفته از تخم ها بیرون می آیند. این بچه ها در ابتدا جانورانی شبیه ماهی، دارای آبشش هایی خارجی، و یک دم شنای بلندند و دست و پا ندارند. اولین تغییر با از میان رفتن آبشش های خارجی و تکوین آبشش های داخلی صورت می گیرد. این آبشش ها بعداً با شش های داخلی جایگزین می شوند. در این جانور پاهای عقبی قبل از دست ها پدید می آیند و آخرین تغییر، کوچک شدن و نهایتاً ناپدیدشدن دم است. مرحلۀ بچگی حدود سه ماه طول می کشد. در پایان این دوره، جانور آب را ترک می کند. برخی ازگونه ها، ازجمله قورباغۀ خوراکی، برای همیشه در آب باقی می مانند. با فرارسیدن پاییز، قورباغه بزرگ و کم تحرک می شود و در غدد ویژه ای در شکم خود چربی ذخیره می کند. این چربی جانور را قادر می سازد طی خواب زمستانی زنده بماند.
گونه ها. گونه های معیّنی از قورباغه ها دارای مواد سمی (آلکالوئید) پرقدرتی در پوست خود برای فراری دادن شکارچیان اند. «قورباغه های حقیقی» در خانوادۀ رایندا قرار دارند و دارای پراکنش جهانی اند. این خانواده ۸۰۰ گونه دارد که از آن میان جنس Rana به خوبی شناخته شده است. قورباغۀ گاوی امریکایی Rana catesbeiana، با صدایی که تا کیلومترها شنیده می شود، می تواند تا نُه برابر طول بدنش بپرد. قورباغه های پرنده، Rhacophorus، بومی مالزی اند، و با استفاده از پاهای پرده دار جلویی و عقبی خود می توانند تا دوازده متر بپرند. قورباغۀ پشمالو Astylosternus robustus در غرب افریقا یافت می شود. این قورباغه دارای انشعابات رویشی بلندی در پهلوهایش است که به نظر می رسد به تنفس جانور کمک می کنند. پژوهش چهارساله ای در جنگل های بارانی شرق ماداگاسکار، منجر به کشف ۱۰۶ گونۀ جدید قورباغه شد (۱۹۹۵). در ۱۹۹۶، جانورشناسان هندی اولین قورباغۀ برگ خوار را در تامیل نادو، واقع در جنوب هندوستان، کشف کردند. Rhacophorus hexadactyla عمدتاً از برگ ها، گل ها، و جلبک ها تغذیه می کند. گونه های جدیدی نیز پیوسته کشف می شوند. در ۱۹۹۷، گونۀ Eleutherodactylus Pluvicanorus در بولیوی کشف شد، این قورباغه چهار سانتی متر طول دارد و خشکی زی است.
قورباغۀ معمولی. Rana temporaria با ناپدیدشدن آبگیرها به تدریج در بریتانیا کمیاب شد. این قورباغه خواب زمستانی خود را درون گودال هایی در زمین می گذراند و در اوایل بهار برای جفت گیری به سطح زمین می آید. در این فصل، برآمدگی شاخی ای روی اولین انگشت قورباغۀ نر پدید می آید که احتمالاً به گرفتن ماده در هنگام جفت گیری کمک می کند. ماده تخمک ها را در آب می گذارد و هم زمان قورباغه نر آن ها را بارور می کند.
قورباغۀ تالابی. Rana ridibunda برای اولین بار در ۱۹۳۵ به انگلستان آورده شد. رنگ زمینۀ این قورباغه شبیه سیمان خشک شده است و طرحی از نقاط مربع شکل، به رنگ قهوه ای تیره، روی پاهایش دارد. این اشکال حتی با تغییر تمام رنگ بدن ثابت باقی می ماند. رنگ این قورباغه در هنگام آفتاب گرفتن در چمنزار به سبز درخشان بدل می شود. قورباغۀ تالابی از همۀ قورباغه ها و وزغ های بریتانیا بزرگ تر است.خطر انقراض. چهارده گونه از قورباغه های جنگل های بارانی استرالیا، از ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۴، در این مناطق از بین رفته اند. قورباغه های مناطق مرتفع در سراسر جهان به نحو نظرگیری کاهش یافته اند. در ۱۹۹۵، زیست شناسان استرالیایی پیشنهاد کردند که ممکن است ویروسی با نام ایریدوویروس موجب کاهش جمعیت قورباغه ها باشد. در ۱۹۹۵، دیرینه شناسان امریکایی عمر اولین سنگوارۀ قورباغۀ حقیقی به دست آمده را تعیین کردند. Prosalirus bitis ۱۹۰میلیون سال قدمت دارد. در ایران چهار گونه قورباغه، همگی از جنس Rana، شناسایی شد که عبارت اند از قورباغۀ معمولی (Rana ridibunda ridibunda)، قورباغۀ راه راه یا قورباغۀ قفقازی (Rana camerani)، قورباغۀ بلوچی (Rana cyalonophlyctis)، و قورباغۀ جنگلی یا قورباغۀ پادراز (Rana macrocnemis pseudodalmatina). نیز ← وزغ

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> قورباغه
ماشین فولکس

جدول کلمات

داروک

مترادف ها

frog (اسم)
قلاب، قورباغه، وزغ، غوک، خرک ویلن

greenback (اسم)
اسکناس، قورباغه، پشت سبز

فارسی به عربی

ضفدع

پیشنهاد کاربران

با سلام خدمت دوستان محترم درمود این کلمه دوستی بسیار خوب عرض کردن بهتر است بجای تفاسیر مختلف از علم ریشه شناسی استفاده کرد و به به نظر من منابع انگلیسی هم بیطرف هستند و هم دقیق اما درمود اینکه این دو تفسیر
...
[مشاهده متن کامل]
که قور صدای این حیوان است و باغ محل زندگی آن یا آن یکی دوستمان که محل زندگی آن را در جا های تنگ دانستند همگی آنها درست و صحیح ولی خود کلمه در ترکی تمامی معانی را دارا می باشد قورباغه دراصل ترکی قویداقلی گفته قویداق به فارسی یعنی لجن زار یا همان باتلاق ترکی جایی سرد و تاریک که در آن لجن رشد می کند که از طرف دیگر با صدای این حیوان هم مطابقت دارد و همچنین رنگ سبز آن مورد دیگر اینکه این کلمه به عنوان پرتو ترکی شناسایی شده و همچنین آقای دکتر دهخدا معادل فارسی آن را هم آورده اگر هم انتقادی به حرف هایم هست یا اشتباهی ممنون میشوم بگویید با تشکر

قورباقه و توسباقه به معنی قورباقه و لاکپشت ترکی هستند. تعجب میکنم که برخی دوستان با استدلالهای من دراوردی سعی در فارسی سازی کلمه دارند. اولین چیز که باید بدونیم اینه که پسوند اق یا اک پسوندهای اسم ساز
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی هستند. نکته بعدی اینه که فارسی اصلا حرف ق ندارد و تمامی کلماتی که ق دارند یا ترکی و یا عربی هستند

قورباغه که شکل درستش قورباغا هست یک کلمه تورکی است
در زبان دری و حتی فارسی که منقرض شده و کتیبه های گروه موسوم به هخامنشیان با فرض وجود واقعیشون ، اصلا کاراکتری برای نمایش حرف "غ" وجود نداره ، کلمات واجد حرف "غ" و "ق" اگر عربی نباشند تورکی هستند. دری زبانان حرف "ق" رو بر عکس عرب ها و تورک ها به شکل نادرست و مثل "غ" تلفظ میکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

گذشته از این همه لغتنامه ها از جمله مرحوم دهخدا که تورک قزوینی بود و لغتنامه دکتر شاهمرسی به تورکی بودن این کلمه اشاره کرده اند
کلمات زبان دری و حتی زبان منقرض شده هخامنشیان یعنی فارسی ، اصولا مختوم به "ه" نمیشوند لذا هر مورد از کلمات که مختوم به "ه" میشوند باید اصل را بر تورکی بودن این کلمات گذاشت مگر این که خلاف آن ثابت شود لذا کلماتی مثل جرگه ، لکه ، تکه ، چکه ، تپه ، دره ، قورباغه ، سگرمه ، کَره ، خامه ، قیمه ، قورمه ، دلمه ، گزمه ، دخمه ، دکلمه ، چکمه ، کلبه ، داروغه ، لاله ، لوله ، پسته ، دشنه ، تیشه ، یونجه ، یقه ، لیقه ، یاوه ، پاره ، پارچه ، آزوقه و. . . تورکی هستند.
جزء اول این کلمه یعنی قور ، حکایت از صدای قور قور کردن قورباغا است و جزء دوم یعنی باغا به معنای دوزیست است .
به خرچنگ نیز در تورکی جْرباغا میگویند که جر یعنی پاره کردن که وارد زبان دری نیز شده است و باغا نیز همان طور ک سابقا ذکر شد یعنی دوزیست
به لاکپشت در تورکی توسباغا میگویند که شکل باستانی و صحیح این کلمه تاشباغا بوده و به توسباغا تغییر داده شده
تاش یا داش یعنی سنگ ، بخاطر شباهت لاکپشت به سنگ و سفت و محکم بودنش این اسم رو براش گذاشتند و باغا نیز حکایت از دوزیست بودن این حیوان است.
.
به دلیل حاکمیت هزاران ساله تورک ها بر ایران ، در صورت تردید بر تورکی بودن یا هندی و افغانی یا فارسی بودن کلمات باید اصل را بر تورکی بودن گذاشت مگر این که با اسباب و قرائن خلاف آن ثابت شود که در ما نحن فیه چنین موردی مطرح نیست.

قورباغه
وت
به زبان سنگسری
وّکوwako
گور در فارسی به جای تنگ و تاریک میگن و همیشه صدای قورباغه از جاهای تاریک و تنگ و ناپیدا میاد و بیشترم تو جوهای آب و کنار باغ ها صداشون میشنویم و ریشه درست گورباغه تو همینه صدایی که از جای ناپیدا و تاریک
...
[مشاهده متن کامل]
و گوشه ها باغ به گوش میرسد کسی هم که اینو رد کنه یا باید دال درست تری بیار یا اگر اینو همینجوری رد کنه آدم بی سواد و نادونیه چون اینی من گفتم تا اینجا از همه چیزایی گفته شده به رفتار و جای گورباغه نزدیک تر و چیز دیگه اینکه فارسی از ریشه زبان اروپاییه و در انگلیسی بهش میگن بک باغ پس این آوا ریشه در اروپایی و فارسی داره نه ترکی

قورباغه، غوک یا چغز و به فارسی افغانستان بقه جانوری است دوزیست از راسته بی دمان ( نام علمی: Anura ) . به قورباغه درختی �داروک� گفته می شود که ظاهراً از زبان طبری ( مازندرانی ) وارد فارسی شده است. احتمالاً نام های وک، غوک، وزغ، و حتی بقه از یک ریشه هستند
منابع. فرهنگ کوچک زبان پهلوی
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

هم قورباغه وهم تس باغه ( لاکپشت ) هر دو واژه پارسیگ هست
قور ( صدای جاندار که قور قور میکند ) واکه ( واک یعنی صدا ، در زبان انگلیسی voice و در زبان لاتین voc یا vox تلفظ می شود که همانطور که میبینید بسیار شبیه واکه و به معنی صدا است ) پس قورواکه یعنی جانداری که صدای قور قور میده که بعدها مثل بسیاری از واژگان حرف ک به غ تبدیل شده و
...
[مشاهده متن کامل]

تس باغه هم به مانند قورباغه هست.
تس ( صدای جاندار که حالتی شبیه فس یا تس دارد ) واکه ( به معنی آوا ) پس روی هم رفته تس واکه یعنی حیوانی که صدای تس درمی آورد پس نه قورباغه و نه تس باغه هیچ کدام واژه ای ترکی نیست .

واژه قورباغه کاملا پارسی است در ترکی می شود کورباه خوب خوب چه ربطی ترکی این واژه قورباغه هزار درصد پارسی است.
کاربر "کشاورز" گرامی به پیوندِ میانِ "قور" و " صدایِ جانور" به زیبایی اشاره کردند.
واژه " قورباغه" از دو تکواژ ساخته شده است:
1 - قور
دودیدگاه وجود دارد:
1. 1 - "قور" همان صدایِ این جانور است که با واژه یِ " کرک" به چمِ " مرغ خانگی" که برگرفته از واژه اوستاییِ ( کَهرکا kahrka ) و پهلویِ ( کَرک kark ) است، پیوند دارد. این واژه به دیسه یِ " کُرک" نیز آمده است و هم اکنون در زبانِ ایرانیان جاری است. این واژه در زبانهایِ ناآریایی به چمِ " غدغد کردن، صدای قورباغه ایجاد کردن" در آمده است. چنین گذارِمعنایی میانِ "نامِ جانور" و "صدایِ جانور" از یک زبان به زبان دیگر به چشم می خورد؛برای نمونه:واژه " کلاغ" در اوستایی "وارَگنَ" و در پهلوی "وَراغ، وَراک" بوده و در زبانهای ژرمنی به چمِ "جیغ و داد کردن، صدای دلخراش" در آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

1. 2 - " قور" با واژه یِ " غُریدن" همریشه است.
( 1. 1 و 1. 2 می توانند با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. )
2 - "باغه"
"باغه" به روشنی از واژه "وَک، بَک" به چمِ"قورباغه" برآمده است.

درود
بودن واژه ای در زبان نیاترکی دلیل بر ترکی بودن آن واژه نیست، باید ریشه آن واژه را در زبانهای کهنتر هم جستجو کرد.
بنمایه ها یا منابع زبان ترکی با چشم پوشی از اندک بودن آنها، چندان فراتر از هزار سال نمی روند و نمی توان واژگان به کار رفته در آنها را بی برو برگرد ترکی دانست.
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده ی بسیاری از این بنمایه ها نیز ناترک و در اصل سغدی و هندی بودند که جهت برگردان کتابهای دینیِ بودایی و یا مانوی از هندی و سغدی به ترکی می کوشیدند، بنابراین راهیابی وامواژه ها به نیاترکی می توانست به سادگی انجام پذیرد.
شاید واژه قورباغه در نیاترکی هم بوده ولی ریشه آن را باید در زبانهایی کهنتر مانند سغدی یا پهلوی و در واژه های پک، بق، وک و . . . جستجو کرد.

ترکی منبع: ^ Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kɨr - bāka / *Kur - ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
قورباغهقورباغه
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/qurbağa#Azerbaijani
درود ُ سپاس
در نامواژه ی قورباغه:
"قور"، آوا و صدای برآمده از این جانور است.
"باغه"، ریخت دیگری ست از واژه های پَک، بک، بق، وک، وزک، وزغ که در گویشهای گوناگون ایرانی به چم قورباغه و وزغ است، ( نمونه دیگرش "دار وَک" است که در مازنی به چم قورباغه درختی ست ) .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه های یاد شده برگرفته از "بَک" و "وَک" ( =قورباغه ) در زبان پهلوی ست که کاربر گرامی فرتاش در بالا نشان داده اند.
[واژه فرگ ( frog ) در انگلیسی نیز می تواند با بک و وک همریشه باشد )
-
دوستمان در بالا قورباغه را به ترکی حیوان بیشه ای! برگردان کرده.
قور به ترکی ( در گذشته ) ، کمربند و جنگ افزار معنی می داده و به معنای حیوان وجانور نبوده و نیست.
باغه نیز همانطور که گفته شد از بق و بک گرفته شده نه باغ که حتا اگر وابسته به باغ هم می بود در پارسی بودن آن شکی نبود.
لغتنامه دهخدا با همه گرانسنگی و ارزندگی که دارد ولی کاملن خالی از اشتباه هم نیست، در آن روزگار، به ناگزیر چندان آشنایی با بنمایه های پهلوی نبود و بنمایه های سغدی را نیز هنوز کسی نمی شناخت، پس هرکجا که به واژه ای ناعربی می رسید که ریشه پارسی آن را هم نمی شناخت به ویژه اگر در ترکی هم کاربرد می داشت، با ترکی گفتن آن واژه، خیال خود را آسوده می کرد ولی اینک با بهره گیری از دانش روز در زمینه ریشه شناسی که پشتوانه آن بنمایه های کهن هزاره های گذشته است، پارسی بودن بسیاری از این نمونه های شک برانگیز ثابت و استوار می گردد.
بودن واژگان فراوان پارسی در ترکی به ویژه در آذربایگان دلیلی ندارد جز روامندی زبان پهلوی در آن دیار تا حدود سه چهار سده پیش.

اساتید قورباغه یه کلمهٔ ترکیبی دوبخشی هستش
قور = حیوان
باغ ـه = بیشه ای
قورباغه یه اسم تُرکی هستش که از لخاظ ظاهری هم این موضوع مشهوده و همون طور که دهخدا هم توضیح داده در تُرکی بودنش شکی نیست اما بحثی که می خوام مطرح کنم فراتر از یه قورباغه هستش
...
[مشاهده متن کامل]

ببینید این که توی فارسی چیزی در حدود ۱۰۰۰ وام واژهٔ تُرکی وجود داره، نه چیز عجیبیه و نه باعث سرافکندگی زبان فارسیه
شما به هر زبان دیگه ای هم تسلط داشته باشید متوجه میشید که هیچ زبانی از این قاعده مستثنیٰ نیست همون طور که توی زبان ترکی هم چیزی در حدود ۱۰۰ وام واژهٔ فارسی و خیلی بیشتر عربی وجود داره و این یه أمر بدیهیه
انگلیسی که الان زبان بین الملله دقیقاً هم بین المللیه چون یک سومش فرانسویه، یک چهارمش لاتینه و بخش زیادیش آلمانیه. . .
پس دوستان وقتی می دونیم کلمه یا لغتی اصالتاً تُرکیه مقاومت الکی نکنیم چون واقعیت رو عوض نمی کنه

قورباغه معرب کربَکه است. پیشوند خر/کر به چم بزرگ، و بک = وک، پک، غوک است که در فارسی میانه وک آمده.
خرگوش: دارای گوش بزرگ
خرچنگ: دارای چنگال بزرگ
خرمگس: مگس بزرگ
کرگدن: دارای گردن بزرگ
کربَکه: بک ( =وک ) بزرگ، معرب آن قورباغه
کرکس: دارای گس ( گردن ) بلند
کرپاسه: مارمولک
واژه ( کورباغه/غورباغه ) ، واژه ای ایرانی است:
( بَغه /باغه ) در ( غورباغه ) از واژه یِ ( وَک/بَک ) در زبان پهلوی گرفته شده است. نیاز به یادآوری است که ( وَک ) در زبانِ پهلوی به چمِ ( کورباغه/غورباغه ) است که در گویش مازندرانی به آن ( وَگ ) می گویند. دگرگونی آوایی ( و /ب ) در ( وَک/بَک ) در زبان پهلوی - پارسی رواگمند بوده است. چنانکه در رویه 86 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
...
[مشاهده متن کامل]

( دگرگونی آوایی ( ک/غ ( ق ) ) از ( بَک ) به ( بغه ) در واژگان بسیاری همچون کلات/کلا به قلعه/قلا دیده می شود ) .

قورباغه
در لری بختیاری
قورباغه: بَق ( تلفظ حرف قاف از ته حلق و بینی قاف و کاف می باشد )
چون در انگلیسیfrogهستش معادل اینهاست؛
معنی: قلاب، قورباغه، وزغ، غوک، خرک ویلن
معانی دیگر: ( برجستگی شاخی و مثلث شکل در نیمه ی خلفی زیر سم اسب ) میان سم، ( حلقه یا قلاب روی کمر بند که شمشیر یا سر نیزه را از آن می آویزند ) شمشیر آویز، سرنیزه آویز، ( حلقه ی قیطانی که دکمه ی لباس در آن جا می افتد ) مادگی قیطانی، ( زبانه ای که روی ریل راه آهن کار می گذارند تا در دو راهی ها از خارج شدن چرخ ها از ریل جلوگیری کند ) زبانه ی ریل، چرخ نگهدار، ( ویولون ) چوب آرشه، ( خودمانی - تحقیر آمیز ) مرد فرانسوی، وزه، قورباغه گرفتن
...
[مشاهده متن کامل]

بهتره برای ریشه یابی کلمه از دانش اتمولوژی استفاده کنیم نه چرت و پرتای دوستان
From Ottoman Turkish قوربغه‎ ( kurbağa ) , from Proto - Turkic *k�r - bāka, *kur - . Cognate with Azerbaijani qurbağa, Kazakh құрбақа ( qurbaqa ) , Tatar бака ( baqa ) .
چغر . . . کلاو. . . . غوک . . . بک . . اوک. . . وزغ . . .
وک. . . . .
وَق به زبان شمالی و دیباجی
ترکی یا فارسی بودن این واژه رو نمیدونم، ولی دیگر برابر پارسی این واژه بَغ یا بَک هست که اگرچه در فارسی امروزی فراموش شده ولی همچنان در زبان های لری_بختیاری کاربرد داره
قورباغه در فارسی ب معنی چغول است
ترکیه در ترکی به لاکپشت کاپلومباغا یا توسباغا یا تیسباغا در ترکمنی پیشباغا در بعضی لهجه ها تاشباغا
وزغ، غوک
غوک
قورباغه واژه ای پارسی است و نیازی به برابرنهاده و هاوَند ( معادل ) ندارد.
همریشه است با لری و لکی " قُروا و کُرواخه" و کُردی بق، ژاژا بَق یا ژوژا بَه
وُک
گُک ( در گویش شهر سیریز )
قورباغه ( Frog ) که مترادف فارسی آن ’غوک‘ است. از فرمانرو ’جانوران‘ شاخه ’طنابداران‘، رده ’دوزیستان‘، و راسته ’بی دمان‘ می باشد. پاهای بلند عقب برای پریدن و زبان بلند چسبناک برای گرفتن طعمه دارد. معمولاً قورباغه ها بدن نرم و مرطوب داشته و در نزدیکی آب ها زندگی می کنند.
کلاو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس