قلندر

/qalandar/

مترادف قلندر: بی قید، درویش، صوفی

برابر پارسی: کلندر، ولنگار، بی بند و بار

معنی انگلیسی:
bohemian, bum, dervish, hobo, mendicant, tramp, calender, mendicant or wandering dervish

فرهنگ اسم ها

اسم: قلندر (پسر) (فارسی)
معنی: هر یک از افراد قلندریه، فرقه ای از صوفی که به دنیا بی توجه و نسبت به آداب و رسوم بی قید بوده اند
برچسب ها: اسم، اسم با ق، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

قلندر. [ ق ُ ل ُ دُ ] ( ص ) در تداول ، مرد قوی هیکل و نامحرم به زن.
- قلندرباز. رجوع به این کلمه شود.

قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] ( ص ، اِ ) قلندر بر وزن سمندر عبارت از ذاتی است که از نقوش و اشکال عادتی و آمال بی سعادتی مجرد و باصفا گشته باشد و به مرتبه روح ترقی کرده و از قیود تکلفات رسمی و تعریفات اسمی دامن وجود خود را از همه درچیده و از همه دست کشیده به دل و جان از همه بریده و طالب جمال و جلال حق شده و بدان حضرت رسیده و اگر ذره ای به کونین و اهل آن میلی داشته باشد از اهل غرور است نه قلندر و فرق میان قلندر و ملامتی و صوفی آن است که قلندر تجرید و تفرید به کمال دارد و در تخریب عادات و عبادات کوشد و ملامتی آن را گویند که کتم عبادت از غیر کند و اظهار هیچ خیر و خوبی نکند و هیچ شر و بدی را نپوشد و صوفی آن است که اصلاً دل او بخلق مشغول نشود و التفات برد و قبول ایشان نکند و مرتبه صوفی از هر دو بلندتر است زیرا که ایشان با وجود تجرید و تفرید مطیع و پیرو پیغمبرانند و قدم بر قدم ایشان می نهند. ( برهان ). در دائرة المعارف لاروس آمده است : اول کس که نام قلندر بر خویش نهاد یوسف نامی از بکتاشیان بود و او را به علت خشونتی که در طبع داشت بکتاشیان از خویش براندند یوسف در مائه 14 م. خود بانی طریقه و سلسله ای گشت باسنن و آدابی بغایت صعب و از جمله آنکه قلندران یعنی پیروان طریقت او بایستی دائم باپای برهنه در سفر باشند و نان خویش از خواهندگی و سؤال بدست کنند. پس از او رفته رفته سنت های نهاده اومتروک ماند تا آنجا که قلندران میگفتند کبایر معاصی را با روح کاری نباشد و اثر سیآت از جسم تجاوز نتواند کرد و حتی از پاکیزگی و نظافت و استعمال آب تن زدند و از اینرو مردم از آنان نفرت و کراهت می نمودند. و کار آنان برای تحصیل رزق به شعبده بازی و بلعجبی کشید ( از لاروس به اختصار ). لغت نویسان مغرب چون بیشتر معلومات اسلامی خویش را بتوسط ترکان گرفته اند و آنان نیز هیچوقت افق اطلاعات و دائره معلوماتشان از آسیای صغیر تجاوز نکرد این است که اول قلندر و نام قلندر را از یوسف نامی ( بوده و یا برساخته ) گمان برده اند. قلندر را به همه صفات ممتازه آن در شعرهای سعدی و حافظ و پاره ای شعرای دیگر میتوان یافت پیشتر از مائه چهاردهم و ازینرو اعتماد و اعتدادی به این افسانه نیست. صاحب تاج العروس مینویسد: قلندر کسمندر لقب جماعة من قدماء الشیوخ العجم و لاادری معناه : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قرندل: دروی ، مردمجردوبی قیدوازدنیاگذشته
( صفت اسم ) درویش بی قید در پوشاک و خوراک و طاعات و عبادات : بر میکده رندان قلندر باشد که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی . ( حافظ ۲ ) ۳۷۴ - ( اسم ) نوعی خیمه یک دیرکی .
امیر علی یکی از امرای سلطان طاهر بن سلطان احمد .

فرهنگ معین

(قَ لَ دَ ) [ معر. ] (ص . ) ۱ - شخص مجرد و بی قید. ۲ - درویش .

فرهنگ عمید

مجرد، بی قید، و از دنیاگذشته، درویش.

گویش مازنی

/ghalandar/ آدم رند و لاابالی و بی اعتقاد - درویش

واژه نامه بختیاریکا

گیاهیست شبیه کرفس

دانشنامه عمومی

قلندر (اهر). قلندر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوچ هاچا بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده است. این روستا ۶۵۰ نفر جمعیت دارد. [ ۱] [ ۲]
عکس قلندر (اهر)

قلندر (مرند). قلندر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ذوالبین بخش یامچی شهرستان مرند واقع شده است.
عکس قلندر (مرند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

درویش

پیشنهاد کاربران

قلندر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی علی حاتمی و بازیگری ناصر ملک مطیعی محصول سال ۱۳۵۱ است.
این شایعه که قلندر ( ملک مطیعی ) خاطرخواه خواهرش عشرت ( فروزان ) است او را بر آن می دارد که عشرت را به عقد پهلوان صادق ( شیراندامی ) درآورد، با این شرط که ازدواج آن دو جنبه صوری داشته باشد. صادق همراه مادرش ( ژاله ) عازم پایتخت می شود تا در مسابقه پهلوانی کشور شرکت کند. عشرت از خانه می گریزد و به او ملحق می شود. قلندر به پایتخت می رود و نزد صادق اعتراف می کند که عشرت خواهر او نیست، بلکه دختر دایه خانم ( ودادیان ) است که پس از آن که شوهرش او را ترک کرده پدر قلندر سرپرستی دایه خانم را به عهده گرفته و نام خود را به عنوان پدر بر دختر او گذاشته است، و به تدریج مهر عشرت بر دل قلندر نشسته است. قلندر در یک درگیری صادق را که خائن به قول خود می داند می کُشد و عشرت به قصد انتقام جویی همراه اصغر ( فروهر ) به خانه اشرف ( فرنگیس فروهر ) می رود که گروهی مطرب را سرپرستی می کند. داوود ( مفید ) شاگرد حجره قلندر که به عشرت علاقه دارد، قلندر را از موضوع با خبر می کند و قلندر برای بردن عشرت به خانه اشرف می رود؛ اما عشرت مقاومت می کند و اهل محل و بازار گرد آن ها ازدحام می کنند. قلندر خجلت زده به خانه می رود و رگ دست خود را می زند و جان می بازد. او در وصیت نامه اش از عشرت می خواهد توبه کند و به عقد داوود در آید. سر انجام عشرت ماجرای علاقه قلندر را به خودش از زبان دایه خانم می شنود و بالای جسد او شیون می کند. اشرف و همکاران سابق عشرت او را به کاروانسرا می رسانند تا همراه داوود به سفر و زیارت برود.
...
[مشاهده متن کامل]

• ناصر ملک مطیعی
• فروزان
• یدالله شیراندامی
• بهمن مفید
• فرنگیس فروهر
• مهری ودادیان
• مرتضی احمدی
• ژاله علو
• محسن آراسته
• محمدتقی کهنمویی

قلندرقلندر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قلندر_(فیلم)
در زبان کردی سورانی موکریانی ما اصلاحی داریم که میگه : له خوم قلندره:یعنی بیچاره خودم و بیشتر حالت مزاح داره
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
قلندر
نام طایفه ای از ایل بزرگ حسنوند لکستان
چیزی که پیداست اینست که کلانتر = قلندر است چرا که کلان = بزرگ است و کل می شود نشان بزرگی چه در کل ( کچل ) بودن انسان چه در بز کوهی که کل نامند به دلیل شاخ آن بدان کل گفتند و اینکه گویا واژه کلا = همه هم از همین باشه و میتوان فهمید تقویم = قوم خود نشان بزرگی و فامیلی دارد ( بصورت گروهی ) از همینرو میتوان فهمید calendar را بدین جهت تقویم گفتند که بصورت گرووهی یا همان کلی ( کل ) ثبت و درج میشده و همچنین به سرشاخه هر چیزی کل میگویند
...
[مشاهده متن کامل]

کل = فامیل = بزرگ فامیل / سرشاخه فامیل
کل انداختن = سرشاخ شدن = کنایه از ادعا کردن
کل داشتن = ادعا داشتن
کل = همه = بصورت گروهی = قوم
و . . . .

هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند
تفاوت قلندر با درویش:
"قلندر" به فرقه ای از درویشان گفته می شد که در درویشی افراط می ورزیدند. درویشان که معمولاً موی سر و ریش خود را بلند نگاه می داشتند، قلندران برخلافِ آنها موی سر و حتی موی ابرو و مژگان و سبیل و ریش را می تراشیدند تا توجّهشان بیشتر به درونشان باشد!
...
[مشاهده متن کامل]

معنی بیت: هزار نکته ی باریکتر از مو در تبدیل شدنِ یک انسانِ معمولی به قلندرحقیقی و وارسته شدن وجود دارد تنها با تراشیدنِ موی سر و صورت امکان قلندر شدن میسّر نمی شود. باید خیلی از تعلّقاتِ دنیوی را از لوح دل و جان تراشید تا مبدّل به یک قلندر واقعی شد. قلندران واقعی تمام لذات دنیا رابه یک جو نمی خرند.

منابع• https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh177#comment-62964
برخی دوستان قلندر به انگلیسی که با حرفCشروع میشه بمعنی:تقویم رو با Q آغاز میشه اشتباه گرفتند
کلندرباC=تقویم
کلندرباQ=قلندر به پارسی هم معنا هست
قلندر یک واژه بسیار قدیمی در فرهنگ فارسی است و با کلمه calendar انگلیسی به معنی تقویم از یک ریشه است. همچنین واژه �کلانتر� از آن گرفته شده و من به کنایه معنی �نگهبان تاریخ� به اون میدم.
ایشان مردمانی جنگجو و دلیر بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

در یک دورانی قلندران کار نگهبانی از محله های شهری و کاروانها را از چپاول دزدان و غارتگران برعهده داشته اند.
شب دراز است و قلندر بیدار اشاره به همین دارد. همچنین کلمات؛ پاسدار، پاسبخش و پاسگاه از ترکیبات کلمه پاس از ابداعات قلندران است که با آن شب را به چهار بخش سه ساعته تقسیم میکرده اند و نام هر بخش را پاس میگذاشتند تا موقع تعویض نگهبانی که با حرکت ستاره ها مشخص میشد دچار مشکل نشوند.

قلندران گروهی از عرفا و درویشان بوده اند که در بند دنیا و تعلقات آن نبوده اند ، این گروه معمولا موی سر خود را می تراشیدند
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر در نهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
https://www. youtube. com/watch?v=nBR2QNC4n48
به نظرمن قلندر مرد مجرد وتنهاودرعین حال قامت بلندبدون اینکه وابستگی به مال دنیاداشته باشد می گویند
هوالعلیم
قَلَندَر : درویش ؛ تارِکُ الدُنیا ( ترک دنیا کرده ) ؛ کسیکه در قید وبند مال دنیا نیست. . .
به اعتقاد من واژه قلندر همان است که در انگلیسی calendar یا تقویم خوانده می شود و در قدیم قلندران به کار ستاره شناسی و اوقات و روز و ماه و سال می پرداختند و این واژه به فرهنگ غربی هم رسوخ کرده و در ضمن
...
[مشاهده متن کامل]
واژه کلانتر نیز برگرفته از همین قلندر است و در معنی کسی که امور اجتماعی رو به مسیر درست هدایت می کند و چون این فرقه از خرافات پیروی نمی کردند و تمرکز آنها بر عقلانیت و علم بوده به آنها درویش یا صوفی و یا بی قید وبند اطلاق می شده است .

کسی میخواد زندگی قلندری پیش بگیره یعنی چه لطفا کسی میدونه جوابم بده
قلندر : [اصطلاح موسیقی ] نام تار معروف استاد " آقا علی اکبر فراهانی " بوده است.
شب دراز است و قلندر بیدار . میرشب.
کلمه ای کاملا ایرانی و ریشه در گاه شماری ایرانی دارد . کسانی که شغلشان رسد ستاره گان و ماه بود و زمانهای جشنها و فعالیتها را محاسبه می کردند و به جامعه اعلان می نمودند معروف به قلندر شدند با پیشرفت علم و تغییر آیینها دیگر به شغل این گروه نیازی نبود و به عنوان شغل قلندر نیز به کسانی که نگهبان شب بودند اطلاق شد.
...
[مشاهده متن کامل]

قلندر ریشه در کلمه گاو لنک دار ، دارد و به معنی کسی که قدم های ماه را ثبت می کند گاولنگ دار به کالندرcalendar و قلندر تبدیل شده است.

بی قید، درویش، صوفی
قلند. ر یعنی عشق ورزیدن یعنی قدرتمند
کسیکه از غیر محبوب , بریده و به آداب و رسوم اعتبارى , اعتنایى ندارد. شیخ عطار میفرماید: عزم آن دارم که امشب مست مست / پاى کوبان کوزهٓ دردى به دست / سر به بازار قلندر برنهم / پس به یک ساعت ببازم هرچه هست.
درویش
یعنی شخص قدرت مند و دلیر

قلندر به چه معناست؟
بی قید، درویش، صوفی. قلندر به معنای انسان بزرگ و پاک و رها می باشد.
متوکل کننده به ذات الهی
قلندر به معنی ضامن بزرگ محترم شجاع دلیر خداشناس
من آن بیگانه درویشم ، قلندروار میگردم ، لباس فقر میپوشم ، شراب تلخ مینوشم ، سخن مستانه میگویم ، برای خاطر یک گل به دور خار میگردم
قلندر یا قلندران . . . . . . . واژه ایی پارسی است. . . . در چم درویش است . . . . . . و کسی است که نگاهش به دنیای استومند نیست. . . . . . . . برخی گفته اند شاید از قال ترکی است که نادرست است . . . . . و این نویسندگان بیسواد انچنان هم کمرو نیستند . . . . . . . .
شبگرد، نوعی درویش از مناطق خراسان، هند و شام که سر و روی خود را میتراشیدن و نمدی سبز به تن داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس