[ویکی فقه] قصه قوم یونس علیه السلام، سرگذشت قوم یونس پیامبر علیه السّلام را می گویند.
قرآن کریم بسیار کوتاه و گذرا ضمن بیان داستان حضرت یونس علیه السّلام به قصه قوم یونس علیه السّلام اشاره کرده است. در مجموع چنین استفاده می شود که او از قوم خویش خشمگین و ناراضی بود (وذا النون اذ ذهب مغاضبا) و رفتار قوم، ایشان را بسیار بی تاب کرد؛ تا آن جا که قوم خود را رها کرد و به جانب دریا (احتمالا دریای مدیترانه ) روآورد.
اصل داستان
در قاموس کتاب مقدس آمده است: « خداوند وی را مامور کرد تا ضد نینوا نبوت کند… آن حضرت بسیار کوشید از این ماموریت استعفا دهد. بنابراین از « یافا » به کشتی سوار شد و به قصد « ترشیش » حرکت کرد که حتی الامکان به طرف دیگر فرار کند…؛ اما به طوفان عظیمی مبتلا و به حسب خواهش خودش به دریا انداخته شد و اعجازا ماهی عظیمی وی را ببلعید…. پس از سه روز ، ماهی وی را به ساحلی افکند که احتمال دارد به «صیدون» نزدیک بوده است. ثانیا خطاب رسید برخیز و به نینوا برو! فورا اطاعت کرد…». براساس قصص اسلامی ، حضرت یونس علیه السّلام زمانی که دید مردم نینوا سخنان وی را نمی پذیرند و همچنان به بت پرستی و گمراهی خود ادامه می دهند، خشمگین شد و در کشتی نشست تا از آن قوم گمراه دور شود.
در تورات
قصه نویسان طبق کتاب یونس - که در مجموعه تورات موجود است - گفته اند: چون نشانه های عذاب پدیدار شد، پادشاه نینوا پلاس پوشید و دستور داد کودکان و بچه های حیوانات را از مادرانشان جدا کردند. نینوا یکپارچه گریه و زاری شد. خدای تعالی بر آنان ترحم و بلا را از ایشان دور کرد. یونس علیه السّلام از این که انذارش را بی نتیجه دید، رنجیده خاطر شد و از شهر نینوا بیرون رفت و در بیابان به انتظار وقوع حوادث نشست.
نکته
...
قرآن کریم بسیار کوتاه و گذرا ضمن بیان داستان حضرت یونس علیه السّلام به قصه قوم یونس علیه السّلام اشاره کرده است. در مجموع چنین استفاده می شود که او از قوم خویش خشمگین و ناراضی بود (وذا النون اذ ذهب مغاضبا) و رفتار قوم، ایشان را بسیار بی تاب کرد؛ تا آن جا که قوم خود را رها کرد و به جانب دریا (احتمالا دریای مدیترانه ) روآورد.
اصل داستان
در قاموس کتاب مقدس آمده است: « خداوند وی را مامور کرد تا ضد نینوا نبوت کند… آن حضرت بسیار کوشید از این ماموریت استعفا دهد. بنابراین از « یافا » به کشتی سوار شد و به قصد « ترشیش » حرکت کرد که حتی الامکان به طرف دیگر فرار کند…؛ اما به طوفان عظیمی مبتلا و به حسب خواهش خودش به دریا انداخته شد و اعجازا ماهی عظیمی وی را ببلعید…. پس از سه روز ، ماهی وی را به ساحلی افکند که احتمال دارد به «صیدون» نزدیک بوده است. ثانیا خطاب رسید برخیز و به نینوا برو! فورا اطاعت کرد…». براساس قصص اسلامی ، حضرت یونس علیه السّلام زمانی که دید مردم نینوا سخنان وی را نمی پذیرند و همچنان به بت پرستی و گمراهی خود ادامه می دهند، خشمگین شد و در کشتی نشست تا از آن قوم گمراه دور شود.
در تورات
قصه نویسان طبق کتاب یونس - که در مجموعه تورات موجود است - گفته اند: چون نشانه های عذاب پدیدار شد، پادشاه نینوا پلاس پوشید و دستور داد کودکان و بچه های حیوانات را از مادرانشان جدا کردند. نینوا یکپارچه گریه و زاری شد. خدای تعالی بر آنان ترحم و بلا را از ایشان دور کرد. یونس علیه السّلام از این که انذارش را بی نتیجه دید، رنجیده خاطر شد و از شهر نینوا بیرون رفت و در بیابان به انتظار وقوع حوادث نشست.
نکته
...
wikifeqh: قصه_قوم_یونس