قشقایی

/qaSqAyi/

معنی انگلیسی:
name of a tribe in fars

فرهنگ فارسی

( میرزا ) جهانگیر ( خان ) دانشمند ایرانی ( ف. اصفهان . ۱۳۲۸ ه ق . ) از خوانین قشقایی و از اهالی دره شولی یا کشکولی . وی ساکن دهاقان بختیاری و جامع معقول و منقول بود و بسیاری از بزرگان قرن اخیر از محضر او استفاده کرده اند . از شاگردان او آیه الله بروجردی سید- حسن مدرس فاضل تونی وجید دستگردی هستند .وی در مدرسه صدر اصفهان تدریس میکرد .

دانشنامه آزاد فارسی

تصویری از مراسم عروسی تصویری از مراسم عروسی تصویری از مراسم عروسی ایل ترک ایران. از ایلات بزرگ چادرنشین فارس، مرکب از طوایف دره شوری، شش بلوکی، عمله، فارسیمدان، کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک، مشتمل بر ۱۷,۴۴۴ خانوار چادرنشین و هزاران خانوار یک جانشین شهری و روستایی. جمعیت قشقاییان در اوایل دورۀ قاجاریه بالغ بر ۶۰هزار خانوار بود، اما با توسعۀ یک جانشینی در دو قرن اخیر، تعداد آن ها کاهش یافته است. بخش اعظم ایل قشقایی را طوایف ترک زبان تشکیل می دهند، اما چند طایفۀ کرد و لر و عرب، نظیر طوایف چگینی، طیبی، لک، فیلوند، عالیوند، شیبانی و عرب گاومیشی از این ایل اند که گویا در قرون اخیر به قشقایی ها پیوسته اند. سردسیر ایل قشقایی، در بخشی از شمال فارس، از نیریز تا سمیرم اصفهان، مناطق معروفی همچون دزکرد، کامفیروز، پادنا، کاکان، سرحد چهاردانگه، سرحد شش ناحیه، بیضا، رامجرد و دشت ارژن، است و گرمسیر آنان در نیمۀ جنوبی فارس و مناطقی همچون فیروزآباد، فراشبند، قیر و کارزین، بلوک دشتی، بلوک اربعه، خنج، خشت و دشتستان بوشهر است. قشقایی ها در مجموع پنج ماه از سال را در گرمسیر و پنج ماه را در سردسیر و دو ماه را در مسیرهای کوچ سالیانه یا ایل راه ها می گذرانند. نظام اجتماعی قشقایی ها مبتنی بر شش مرتبه به نام های خانواده، بیله، بنکو، تیره، طایفه و ایل است. در این سازمان اجتماعی، ایلخان، مقام اول را دارا بود و پس از آن کلانتران طوایف و بعد از آنان کدخدایان تیره ها و سپس ریش سفیدان بنکوها قرار داشتند. قشقایی ها از قدیم ترین ترکان چادرنشین فارس به شمار می آیند. طبق اخبار موجود، دسته ای از ترکان خلج در زمانی نامعلوم از روم به ایران آمدند و در فارس مستقر شدند. بعضی از آنان به یک جانشینی روی آوردند و بعضی به چادرنشینی مشغول شدند. سرزمین فارس از قرن ۶ق، محل سکونت گروه هایی از ترکان سلغری، از قبایل بیست ودوگانۀ غز، بود. اتابکان سلغری فارس (۵۴۳ـ۶۸۶ق) از این مردم برخاستند. ایل قشقایی از اتحاد طوایف ترک زبان با یکدیگر و اتحاد تدریجی آنان با طوایف کرد و لر و عرب فارس و بختیاری و کهگیلویه شکل گرفته است. نام قشقایی ها در میانۀ قرن نهم و ضمن رقابت ها و مبارزات شاهزادگان تیموری، پس از مرگ شاهرخ، به میان آمده است. در اسناد و کتاب های دورۀ صفوی به جز تذکرۀ نصرآبادی به قشقایی ها اشاره ای نشده، اما حضور فارسیمدان ها در شورش یعقوب خان ذوالقدر (۹۹۹ق) حاکی از موقعیت آنان در عصر صفویه است. به نظر می رسد که جریان تشکیل یا تکمیل ایل قشقایی در نیمۀ دوم حیات سلسلۀ صفویه به پایان رسیده است. ریاست ایل قشقایی از دورۀ صفویه با خاندانی از طایفۀ شاهلو بود. جد آنان، امیر قاضی شاهلو نام داشت. اعقاب او تا زمان زندیه شهرتی نداشتند. اسماعیل خان فرزند جانی آقا قشقایی، در سال های حکومت کریم خان زند از نزدیکان و محارم او بود و به نوشتۀ میرزا محمد کلانتر فارس، خود را وکیل السلطنۀ کریم خان می دانست. جانشینان کریم خان چشمان او را کور کردند و دستان پسرش (به روایت دیگر برادرش) حسن خان را بریدند. سلسلۀ حکام قشقایی، از سال های سلطنت فتحعلی شاه قاجار به عناوین ایل بیگی و ایلخانی دست یافتند. جانی خان قشقایی ( ـ ۱۲۳۹ ق) فرزند اسماعیل و پسرش محمدعلی (۱۲۰۸ـ ۱۲۶۸ق) نخستین خوانین قشقایی اند که از این عناوین برخوردار شدند. محمدقلی خان ایلخانی (۱۲۲۴ـ۱۲۸۴ق) بعد از فوت برادرش، ایلخان قشقایی شد و فرزندش سلطان محمدخان با همان عنوان، چندسالی حاکم ایل قشقایی بود. مرتضی قلی خان ایل بیگی، فرزند جانی خان در سال های آخر سلطنت فتحعلی شاه حدود ۲هزار خانوار از چادرنشینان مالدار قشقایی را از همۀ طوایف و تیره ها، برای خدمت به خود جدا کرد و ۲هزار سوار از آنان ترتیب داد که همواره در خدمت او بودند. طایفۀ معروف عملۀ قشقایی از این مردم تشکیل شده است. قشقاییان در دورۀ قاجار چند دستۀ بزرگ نظامی در اختیار دولت ایران قرار می دادند و خان زادگان قشقایی فرماندهان آنان بودند. جنگ های ایل قشقایی با ایلات بزرگ همسایه نظیر بختیاری ها و بویراحمدی ها و ممسنی ها، یکی از فصول تاریخ فارس در عصر قاجاریه را رقم زده است. ایلخانان و کلانتران قشقایی از ملاکان و حشم داران بزرگ فارس بودند و از این طریق ثروت هنگفتی به دست می آوردند. بزرگ ترین ایلخان قشقایی، اسماعیل خان، ملقب به صولت الدوله پسر داراب خان است. او از دورۀ مظفرالدین شاه تا سال های اول سلطنت پهلوی صاحب این مقام بود. رقابت و مبارزات او با خانوادۀ قوام الملک و حامیان آن، به ویژه در سال های انقلاب مشروطیت و پس از آن، یکی از عوامل اصلی حوادث فارس در آن سال ها بوده است. صولت الدوله در عین حال رقیب خوانین بختیاری نیز به شمار می آمد. مخالفت های او با پلیس جنوب و نبردهایش با نظامیان انگلیسی و متحدان محلی آن در ۱۳۳۶ـ ۱۳۳۸ ق، برای صولت الدوله و پسرانش شهرتی ملی پدید آورد. او در اوایل سلطنت پهلوی، به نمایندگی مجلس رسید، اما در ۱۳۰۸ش به زندان افتاد. صولت الدوله در نتیجۀ شورش های عشایری فارس آزاد شد و برای آرام کردن عشایر که از تعدیات نظامیان به تنگ آمده بودند، به آن جا رفت و پس از آن دوباره به نمایندگی مجلس رسید. در ۱۳۱۱ش پس از فوت میرزا حسن خان مستوفی الممالک، که از حامیان او بود، به همراه فرزندش محمدناصرخان، که همانند او نمایندۀ مجلس بود، به زندان افتاد و در اواخر همان سال در زندان به طرز مشکوکی درگذشت. در فاصلۀ مرگ او تا استعفای رضاشاه، ارتش حاکم ایل قشقایی بود. تعدیات زنندۀ افسران ارتش و سخت گیری های کمرشکن و آزاردهندۀ نظامیان در اجرای سیاست اسکان اجباری چادرنشینان و سرکوبی هرگونه مقاومتی، صدمات فراوانی بر تودۀ عشایری وارد آورد. تغییر اوضاع ایران سبب بازگشت خانوادۀ صولت الدوله به میان ایل قشقایی شد. اینان تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش در بعضی حوادث مهم فارس دست داشتند و پس از آن ناگزیر به خارج از ایران رفتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره به میهن بازگشتند. آنان از هنگام ورود به ایران کوشش هایی برای کسب دوبارۀ ریاست ایل قشقایی به عمل آوردند، اما نتایج این کوشش ها بسیار اندک بود و سرانجام کاملاً نظام ایلخانیگری برافتاد.

پیشنهاد کاربران

قشقایی از کلمه ی قاش کایا می آید نه قاشماق ( فراری ) سه ائل ترکی وجود داشته به نام های سول کایا - ساغ کایا - قاش کایا که قاش کای از دشت مغان اردبیل به سمت شیراز کوچ کرده اند. قشقایی از ابتدا ترک زبان بودند
...
[مشاهده متن کامل]
لر و کرد و عرب شاید بعدا بخاطر ازدواج با این قومیت ها وارد قشقایی شدن و مجموع آنها کمتر از یک درصد قشقایی ها هم نمیباشد. قشقایی ها خودشان ترک هستند چطور با هجوم ترک به شیراز مهاجرت کردن آقای متوهم ؟ چطور یک ائل از دست ترکا فرار میکند ولی زبانش بعدا ترکی میشود ؟ کم گل مصرف کنید عزیز اینجا ایران است بمبئی نیست که

هنوز خاستگاه دقیق قشقایی ها به طور قطعی مشخص نیست و مطمئن حرف زدن نوعی دروغگویی است.
ولی نزدیک ترین گمان این است که قشقایی ها بومیان کرانه کشکه رود در خوارزم ایران بوده اند و با هجوم ترکان ازبک مجبور شدند از آن جا به نواحی جنوبی تر ایران کوچ کنند، در ایران با چند طایفه از تیره های دیگر آمیخته شدند و یک تیره مستقل به وجود آوردند.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان قشقایی با دیگر زبان های ترکی متفاوت است.
کشکایی نام درست تر آن هاست

قوم قشقایی یک اتحادیه بین ایل های لر ترک عرب و کورد بود
قشقایی ها نژاد خلصی نیستند انان ترکیبی از لر، عرب و ترک اند. اولین بار انان میش قراولان ارتش مغول بودند که به ایران امدند و به دشت مغان رفتن و بعد در مرکز ایران و با قوم های ترک و عرب و لر و کرد ترکیب شدند و قشقایی به وجود امد
قوم قشقایی یا ایل قشقایی یکی از اتحادیه های ایلی ایران است. بیشتر قشقایی ها ریشه ای ترک دارند و تقریباً تمامشان به گویشی از زبان های ترکی اغوز غربی صحبت می کنند که خود آن را ترکی می نامند. قشقایی ها شیعه مذهب هستند و در ادوار گوناگون تاریخی همانند نیاکان کوچرو و چادر نشین خود، به مناطق استان فارس مهاجرت کرده اند. خاستگاه این قوم همانند دیگر اقوام ترک آسیای میانه است .
...
[مشاهده متن کامل]

حدود ۶ میلیون نفر، مجموع تقریبی جمعیت مناطق قشقایی نشین
مناطق با جمعیت چشمگیر
ایران: ساکن در استان های فارس، اصفهان، چهارمحال و بختیاری، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان
زبان ها
ترکی قشقایی و ترکی چهارمحالی
دین
اسلام؛ تشیع
مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان ها نیز ساکن هستند. از این جمله می توان به استان های کهگیلویه وبویراحمد ( گچساران ) ، چهارمحال و بختیاری ( بروجن، سامان، کیان، جونقان، بلداجی، طاقانک، بارده، هرچگان ) ، خوزستان ( هفتکل ) و ( زیدون ) ، اصفهان ( شهرضا، قسمتهایی از سمیرم، دهاقان، فریدن، چادگان و لنجان ) و بوشهر ( دشتستان و دشتی ) یزد ( ابرکوه ) اشاره نمود. قشقایی ها در دوره های مختلف به این سرزمین ها ییلاق قشلاق کرده اند.
قشقایی ها صاحب زیباترین اسب های عربی هستند که شاید در دنیا بی نظیر است. نام این نژاد از اسب، دره شوری است که از نام بزرگترین طایفهٔ ایل قشقایی برگرفته شده است. طی قرون متمادی قشقایی ها این نوع اسب را برای شکار پرورش داده اند. یک سوارکار قشقایی و اسبش ماهرترین ذوج یک عنصر شکار را تشکیل می دهند. هنگام شکار کافی است که سوار کار فقط اسب خود را به طرف شکار هدایت نماید، پس از آن اسب مثل تازی خودش شکار را دنبال می کنند.
ریشه نام قشقایی
به نظر واسیلی بارتلد نام قشقایی از ترکی قشقا به معنی �اسب پیشانی سفید� آمده است.
خاستگاه
با توجه به وجود نمادها و تمغا های ترکی طوایف بیست و چهارگانه اغوز که امروزه هنوز در ایل قشقایی مورد استفاده قرار میگیرد و وجود این نماد ها در سنگ نگاره های تیمره خمین ( مربوط به هزاره دوم و سوم قبل از میلاد ) [۸]؛ فلات ایران و آناتولی مسکن اصلی و مادری قشقایی ها در طول تاریخ بوده است . قشقایی ها در واقع ساکن نواحی شمال غربی فلات بزرگ ایران بودند که بنا به نیاز زمانه برای یافتن مراتع بهتر به جنوب ایران کوچ کرده اند. همه گمانه ها در این که ایشان پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال غربی ایران حضور داشته اند متفق اند. تا همین اواخر قبیله ای با نام مغانلو در میان قشقایی ها حضور داشته، که مسلماً نام خود را از دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بوده است. همچنین احتمال داده می شود که طوایف آق قویونلو، قراقویونلو، بیگدلی و موصلو گذشته شان به شمال غرب ایران مربوط باشد. غیر از این قشقایی ها غالباً اردبیل را به عنوان سرزمین گذشته شان معرفی می کنند. به نظر می رسد، در یک دوره ارتباط نزدیکی میان خلج ها و قشقایی ها وجود داشته است. برخی نویسنده ها از جمله حسن فسایی، تا آنجا رفته اند که قشقایی ها را شاخه ای از خلج ها دانسته اند. مینورسکی معتقد است که مهاجرت خلج ها به فارس و ترکیب شدنشان با قشقایی ها این فرضیه را ایجاد کرده است. بقایای خلج ها در میان قشقایی ها قابل تشخیص هستند. غیر از آن خلج های یکجانشینی در فلات دهبید موجود اند که گمان می رود زمانی که هنوز زندگی عشایری داشته اند جزوی از ایل قشقایی بوده اند. نام طوایف قشقایی نشان می دهد که غیر از خلج ها، گروهی از طوایف افشار، بیات، قاجار، قراگوزلو، شاملو و ایگدر نیز به این اتحادیه ایلی پیوسته اند. با اینکه گروه های تشکیل دهنده قشقایی ترک زبان هستند فقط گروه های قومی کوچک دیگری از ترک، کرد، لر، بختیاری، عرب و غیره در یک پروسه تاریخی به قشقایی پیوسته اند. در واقع تنها بخشی از تیره های تشکیل دهنده طوایف قشقایی نیای غیر ترک دارند.
تاریخچه
روسای قشقایی ها همواره به طایفه شاهیلو از طایفه عمله قشقایی تعلق داشته اند. نخستین رئیس شناخته شده ایل، امیر غازی شاهیلو ( فرزند سلطانعلی بیگ قراقویونلو ) ، در قرن شانزدهم می زیسته و مقبره اش در روستای درویش از توابع گندمان است. ظاهراً مرد مقدسی بوده به همین خاطر مردم به زیارت قبرش می روند. بنا به افسانه ها او شاه اسماعیل صفوی را در تثبیت مذهب تشیع در ایران یاری نموده. با این حال تنها در آغاز قرن هجدهم میلادی است که نقش قابل توجه قشقایی ها در تاریخ فارس آغاز می شود. در آن زمان ریاست قشقایی ها بر عهده شخصی به نام جان محمد آقا بوده که بیشتر با نام جانی آقا شناخته می شود. بنا به افسانه ها، فرزندان جانی آقا، اسماعیل خان ( رئیس بعدی ایل ) و حسن خان نقش مؤثری در فتح هندوستان توسط نادرشاه داشته اند. اما حقیقت این است که آن ها مورد خشم خان افشار قرار می گیرند و نادر اسماعیل خان را کور می کند و حسن خان را می کشد. در ادامه قشقایی ها مجبور به کوچ به دره گز، کلات نادری و سرخس در خراسان می شوند.
دوران زندیه
زمانی که کریم خان زند بر اصفهان حکم می راند، اسماعیل خان در نامه ای از او درخواست کرد که بگذارد که ایلش به فارس بازگردد. کریم خان به این درخواست پاسخ مثبت داد و قشقایی ها این امکان را یافتند که به فارس بازگردند. بعدها اسماعیل خان به یکی از معتمدین وی تبدیل شد. برخی بر این گمانند که شخص نابینا ایستاده در کنار کریم خان، در یکی از تابلوهای متعلق به آن دوران که در موزه بریتانیا نگهداری می شود اسماعیل خان است.
در دوران آشوبناک پس از مرگ کریم خان، اسماعیل خان به خاطر ارتباط نزدیکی که با زکی خان داشت ادعای فرمانداری فارس را کرد اما پس از کشته شدن زکی خان توسط جانشینش علیمراد خان زند اعدام شد. تنها فرزند اسماعیل خان جان محمد خان، که به جانی خان مشهور بود پس از او به ریاست رسید و از جعفرخان زند پشتیبانی کرد. در ۱۷۷۸ میلادی، آقامحمدخان قاجار علیه قشقایی به گندمان لشکرکشی کرد، اما قشقایی ها که از این امر آگاه شده بودند به کوه ها پناه بردند و نجات یافتند. پس از ترور جعفرخان، جانی خان از فرزند او لطفعلی خان پشتیبانی کرد.
زبان و ادبیات
قشقایی ها به زبانی از شاخه جنوب غربی ترکی ( ترکی اغوز ) صحبت می کنند، این زبان غیر از فارس در همدان نیز رواج دارد. کوالسکی این زبان را نزدیک ترین گویش به ترکی آذربایجانی دانسته است. این موضوع به شکل های مختلف توسط آنه ماری ون گابن و گرهارد دوئرفر نیز بیان شده است، اما کی. اچ. منگز این زبان را بیشتر به ترکی عثمانی شبیه می داند. در قشقایی مصوت های i, e, �, a, �, �, u, �, o, � و صامت های p, b, m, f, v, t, d, n, s, z, š, ž, č, ۳˘, k, g, q, γ, χ, ŋ, l, r, h موجوداند. در واژگان قشقایی تأثیر زبان فارسی و عربی مشخص است. واژگان حکومت داری، نظامی و پزشکی تحت تأثیر فارسی اند و قاموس دینی تحت تأثیر عربی است، که البته آن نیز از فارسی وارد این زبان شده است. در فیروزآباد ترکی میان قشقایی ها بسیار رایج است، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانواده های ترک زبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند و ترکی شیراز شدیداً تحت تأثیر فارسی است. این زبان بین جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربری اش است. همچنین طایفه کُرُش یا دارغه ( ساربانان ) به گویش کرشی و تیره سارویی از طایفه عمله به گویشی خاص صحبت می کنند که برای دیگر قشقایی ها قابل فهم نیست.
موسیقی
موسیقی قشقایی برخلاف موسیقی سنتی ایران برپایه ردیف نیست. این موسیقی از طبیعت و سرنوشت قشقایی ها الهام می گیرد، گاهی محزون است، گاهی پرشور است و گاه حماسی. موسیقی قشقایی به گروه هایی از قبیل موسیقی عاشیق ها، موسیقی چنگی ها و موسیقی ساربان ها ( دارغاها ) تقسیم می شود. موسیقی چنگی ها: �چنگی� به نوازندگان کرنا، نقاره و ساز ( سرنا ) گفته می شود. اینان متعلق به طایفه خاصی نیستند و رد پای آن ها را می توان در همه طوایف قشقایی پیدا کرد. کرنا و نقاره معمولاً با هم نواخته می شود اما به جای کرنا گاهی از ساز ( سرنا ) استفاده می شود. چنگی ها حافظ موسیقی قومی ایل قشقایی هستند. [۱۴] چنگی ها اغلب در عروسی ها، ختنه سوران ها و دیگر جشن ها می نوازند. اینان با کرنا و سُرنا آهنگ های سحرآوازی، جنگ نامه، هَلِی ( رقص زن ها ) که اصیل ترینشان �آغورهلی�، �یورغه هلی� و �لکی� است را می نوازند.
موسیقی ساربان ها: ساربان ها که به نام کُرُش و دارغه نیز شناخته می شوند؛ آهنگ های قومی ایل قشقایی را با �نی� می نوازند. آنان را ذوق و علاقه شخصی به موسیقی کشانده است. از آهنگ های مخصوص ساربان ها �گدان دارغا� را می توان نام برد که در وصف شترهای در حال حرکت است. ساربان ها به زبان ترکی قشقایی صحبت نمی کنند و زبان آن ها زبان کوروشی ( گویش کرشی از زبان های قدیمی ایرانی و گویشی از زبان بلوچی ) است؛ ولی آواز و موسیقی آنان کاملاً قشقایی است و فرهنگ قشقایی بر آن ها چیره شده است. بهترین خوانندگان را می توان در میان ساربان ها جستجو کرد.
موسیقی عاشیق ها: عاشیق ها طایفه ای هستند در میان قشقایی ها که حرفه شان نواختن، خواندن و افسانه سرایی است. موسیقی عاشق ها یک موسیقی کهن و گسترده است. عاشق ها برای هر موسیقی چه غمناک و چه شادی آفرین نوایی دارند. حضور عاشیق ها را نه تنها در فارس بلکه در آذربایجان و برون از این سرزمین می توان دنبال کرد. عاشیق های قشقایی در اصل از مناطقی همانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت کردند. وجوه اشتراک زیادی بین عاشیق های قشقایی و عاشیق های آذربایجان وجود دارد اما از نظر موسیقی تفاوت های اساسی وجود دارد و اکثر قطعات کاملاً با آهنگ های آذربایجانی متفاوت است. گروه نوازی در میان عاشیق ها بسیار معمول بوده است. ساز اولیه عاشیق ها قوپوز ( چگور ) بوده که البته بعدها کمانچه و سه تار نیز نواخته اند. از آهنگ های معروفشان می توان کوراوغلو، غریب و صنم، اصلی و کرم و کوچ عیوض را نام برد. برخی از انواع موسیقی قشقایی عبارتند از: لالایی ها، واسونک ها ( که در مجالس شادی خوانده می شوند ) ، جنگ نامه ( موسیقی حرکات موزون یا چوب بازی مردان قشقایی که حالت رزمی دارد و با کرنا و نقاره نواخته می شود ) و آهنگ های کار ( مثلاً آهنگ بافندگان فرش، برنج کوبی، راندن شترها و چرانیدن گوسفندان ) .
آداب و رسوم
قشقایی ها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن و شادی علاقه مندند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری می کنند. در جشن ها و عروسیها رقص گروهی زنان و مردان قشقایی و رقص با چوب ( چوب بازی ) بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی، زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشن ها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست می گیرند و پیرامون یک دایره بزرگ می ایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمال ها را تکان می دهند و با حرکات موزون پیش می روند. در رقص �دَرْمَرو� یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر می رقصند مبارزه می کنند. قشقایی ها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند. قشقایی ها به کشیدن قلیان بسیار علاقه مند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده می کنند.
قشقایی ها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر می شوند. گورستان های قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحه ای بخوانند. به سبب علاقه ای که به خانهای خود دارند برای آن ها آرامگاه های باشکوه و استوار می سازند که سالیان متمادی پابرجا می ماند و هر سال هنگام کوچ قبر آن ها را زیارت می نمایند. آرامگاه عده ای از سران ایل قشقایی به ویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب می کند.
بیشتر قشقایی ها دارای چشمانی متوسط، موی تیره ( مشکی و قهوه ای ) و صورت گندم گون هستند. در میان طایفهٔ فارسیمدان ( ایمور ) و دره شوری گروهی سفیدپوست با موی زرد یا بور نیز دیده می شوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمی کنند. تنها فرق زنان با دختران �چتر زلف� زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست می کنند. مردان قشقایی معمولاً صورت خود را می تراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند
کوچ
قشقایی ها همه ساله بین سرزمین های سردسیر ( ییلاق ) و سرزمین های گرمسیر ( قشلاق ) کوچ می کنند.
سردسیر ( ییلاق ) قشقایی ها دو منطقه را در بر می گیرد. یک منطقه، میان شیراز و دشت ارژن تا اطراف کازرون قرار گرفته است. منطقه دیگر، در شمال شرقی شیراز قرار دارد و از سپیدان ( اردکان فارس ) تا مرزهای کهگیلویه و از شمال آباده تا شهرضا ادامه می یابد و به سرحد بزرگ معروف است. در این منطقه که تا همسایگی بختیاری ها و دامنه کوه دنا را در بر می گیرد، طوایف مختلف قشقایی پراکنده می شوند.
گرمسیر ( قشلاق ) اولیه قشقایی ها در جنوب شرقی فارس بوده که از مناطق کم ارتفاع جلگه ای و پست لار، جهرم، فیروزآباد آغاز شده تا کرانه های خلیج فارس ادامه میابد، طوایف عمله، شش بلوکی، فارسی مدان، کشکولی کوچک و چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق می نمایند. گرمسیر دره شوری ها، کشکولی بزرگ و شاخه های وابسته در مناطقی از کازرون تا نزدیکی های بهبهان و حدود بندر گناوه ادامه می یابد. قشقایی ها که به قشلاق اولیه و قدیمی می روند به نام �ابه های فارس� و آن ها که به مغرب و جنوب غربی کشور قشلاق می کنند به نام �ابه های بهبهان� معروفند.
چادر
عشایر قشقایی در چادر زندگی می کنند. بخش بالایی چادر ( سقف آن ) سیاه چادر نام دارد و از موی بز بافته می شود. بخش دیگر دیواره جانبی است که چیق ( یا چیت ) نام دارد و از ترکیب نی و موی بز ساخته می شود
چادرهای ایلی را از موی بز و به رنگ سیاه می بافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتف های اطراف چادر، تیرک ها، چند قطعه �کمَّج� یا �کمجِّه�، بندها، میخ های بلند چوبی، میخ های کوچک چوبی که به نام �شیش� خوانده می شود و لفاف یا �چیق� یا �نی چی� اطراف چادر تشکیل شده است. لتف ها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته می شوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر می رسد. لتف ها با میخهای کوچک چوبی �شیش� به سقف متصل می گردند. تیرکها و کمج ها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمج ها قرار می گیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق می کند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار می گیرند و سقف را به شکل مخروط درمی آورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر می کنند که آب باران در آن جاری می شود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار می دهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخواب ها قرار می گیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده می شود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. �نی چی� یا �چیق� حصیری است از نی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته می شود تا درون چادر از دید خارج شود و از باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوال ها و خورجین ها و خوابگاه ها یا چمدان ها می گذارند و آن ها را در امتداد درازای چادر، منظم و مرتب روی هم می چینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آن ها می کشند.
پوشش
قشقایی ها لباس خاص و زیبای خود را با استفاده از پارچه هایی که از بازار می خریدند و همچنین با استفاده از تولیدات صنعتگران روستایی و شهری که تهیه می کردند، می دوختند.
لباس مردان قشقایی در قرن نوزدهم، مردان عادی ایل شلوارهای دمپا گشاد ( تنبان ) ، پیرهن های بی یقه ( قیناق ) ، عبایی بلند ( ارخالق ) که با شال محکمش می کردند و قبای نمدی گرم ( کپنک ) می پوشیدند. ایشان کلاه نمدی سیاه گردی ( برک ) نیز بر سر می گذاشتند. تفنگ، چاقو، خنجر، شمشیر و چماق نیز از مهم ترین قسمت های آراستگی مردان به شمار می آمد. در حالی که در شهرها خاصان قشقایی به ویژه عالی مقامان شان لباسی شبیه به خاصان قاجاری می پوشیدند: پیرهن بی یقه، عبای بلند و کلاه پوستی بلند و دواری که گاه سرش تخت بود.
در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی یقه سفید، شلوار گشاد سیاه که دم پایشان جمع شده بود، قبایی که جلویش با کمربند بسته می شد، و کلاه کوتاه و گرد نمدی می پوشیدند. بعضی مردها نیز ژاکت های پوستی و جلیقه های نمدی می پوشیدند. پاپوششان نیز مانند همه ایران گیوه ( ملکی ) بود. برای جشن ها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی به نام چقه می پوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایه مباهات بود. مردهای طوایف گوناگون قشقایی بر اساس کمربند و شیوه بستن قطار فشنگشان قابل تشخیص بودند.
از ۱۳۰۷ که رضاشاه پوشیدن لباس های محلی را ممنوع کرد تا ۱۳۲۰ که مجبور به استعفا شد، مردان قشقایی از پوشیدن قبا، کمربند و کلاهشان منع شدند. ایشان مانند تمامی مردم ایران ( به جز روحانیون ) مجبور به پوشیدن لباس های غربی شدند. پس از ۱۳۲۰ قشقایی ها به پوشیدن لباس های گذشته شان روی آورند با این تفاوت که آرخالق به لباس مهمانی تبدیل شد و چوقا ورافتاد. در همین زمان ناصرخان قشقایی که از زندان رضاشاه گریخته بود و در پی ایفای نقش مؤثری در مقام ایلخانی ایل قشقایی بود، کلاهی جدید ( کلاه دوگوشی ) به قشقایی ها عرضه کرد که در رنگ های نخودی، مازویی و خاکستری، از نمد ساخته می شد. این کلاه به سرعت توسط مردان قشقایی پذیرفته شد و به سمبلی از قدرت، خودمختاری و هویت قشقایی ها بدل شد. لباس زنان قشقایی
لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوع اش شناخته می شود. زن ها دامن چند لایه ( شلیته، تنبان ) ، تونیک ( قیناق ) با شکاف در دو سمتش و ژاکت کوتاه ( ارخالق ) می پوشند. بر روی کلاه های کوچکشان ( کلاقچه ) نیز تور روسری مانندی ( چارقد ) می پوشند. جواهرات ( گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو ) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را می نمایانند. زنان طوایف گوناگون قشقایی معمولاً با لباس، پیشانی بند و رنگ های لباسشان شناخته می شوند. زنان قشقایی هیچ گاه صورتشان را نمی پوشاندند. در قرن اخیر تا انقلاب ۱۳۵۷ معمولاً گاهی که به شهرها می رفتند همانند زنان شهرنشین ایران چادر بر سر می کردند. زنان قشقایی لباسشان را خود از پارچه هایی که از شهرها و فروشنده های دوره گرد می خریدند می دوختند. ایشان کفش های دست ساز معمول در ایران را به پا می کنند. زنان خاصان قشقایی نیز همان لباس زنان عادی قشقایی را می پوشند. آنهایی نیز که از ۱۹۰۵ به شهرها آمده اند لباس زنان طبقه بالای شهری را می پوشند. کودکان قشقایی معمولاً لباس هایی همانند بزرگترهایشان می پوشند. گاهی به پسرها تا سه سالگی لباس دختران را می پوشند تا آل را گمراه کنند و از چشم زخم دورشان دارند. لباس زنان و مردان ایل قشقایی در سال ۱۳۹۱ به شماره ۹۲۳با نام رسمیِ لباس فاخر زنان و مردان عشایر قشقایی در میراث فرهنگی کل کشور تهران به ثبت ملی رسیده است.
برخی از پیشه های مردم
پرورش دام
ایل قشقایی و جامعه عشایر سیار فارس، یک جامعه مولد می باشد که با کمترین توقع و امکانات بیشترین تولیدات و بازدهی را دارد. پرورش دام ( گوسفند بز ) از مهم ترین پیشه های ایل قشقایی به شمار می رود که به واسطه آن، سالانه هزاران تن گوشت قرمز، انواع فراورده های لبنی، پشم گوسفند و موی بز تولید می شود. عشایر استان فارس ۷/۵ میلیون هکتار ( ۶۷درصد عرصه های مرتعی استان ) را در اختیار دارند.
تولید محصولات کشاورزی و باغی مورد نیاز
قشقایی ها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری می پردازند. محصولات آن ها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. زنان در همه کارها با مردان همکاری می کنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجین ها و جوال ها ذخیره می کنند یا به فروش می رسانند. امورات منزل و تولیدات لبنی
تمام کارهای خانه به عهده زن هاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت، هیزم سوخت خود را گرد آوری می کنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه، مشک های آب را پر می کنند و به پشت می گیرند و به چادر می آورند. سپس گندم و برنج را در هاون های چوبی به نام �دیوَک� می کوبند و پوست آن ها را می گیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژه ای را زیر لب زمزمه می کنند که آهنگ �برنج کوبی� نامیده می شود. پس از آن آرد را خمیر و چانه می کنند و از آن نان می پزند. نان را روی ساج های فلزی می پزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم می کنند؛ و سپس چانه های خمیر را روی �نان بند� پهن می نمایند و روی ساج می اندازند تا پخته شود. تمام خوراک های گوناگون دیگر نیز روی همین اجاق های جلوی چادر تهیه می شود. زنان از شیر انواع لبنیات شامل کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه می کنند. ماست را در مشک هایی که به سه پایه چوبی متصل است می آویزند و آنقدر تکان می دهند تا کره و دوغ بدست آید.
صنایع پوستی
مردم ایل از پوست گوسفند به عنوان ظروف و کارهای دیگر استفاده می کنند. مواردی که در آن از پوست گوسفند استفاده می شود مثل مشک آب، خیگ روغن، خیگ ماستینه و کیسهٔ حبوبات و مشک دوغ زنی استفاده می کنند. برای تهیهٔ مشک آب پس از تمیز کردن پوست و دوختن قسمت های مورد نیاز آن سپس در جفت یا پوست بلوط خیسانده تا محکم شود و بوی آن گرفته شود. برای تهیه مشک دوغ زنی که سخت تر از مشک آب است پس از تمیزکردن موهای آن، سپس آن را در آب نمک و دوغ می خوابانند و سپس کم کم لایهٔ روی آن را می تراشند و آن را دود می دهند. تولید پوشاک و دست بافته های ضروری
کار دیگر زنان قشقایی، بافت پوشاک و همچنین دست بافته ها و مایحتاج مرتبط با آن ها است. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک می ریسند و پس از آن که آن ها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده می سازند. دستباف ها، با دارهای زمینی و با شانه فلزی که �کرکیتْ� نامیده می شود بافته می شود. در هر دستگاهِ بافت چند تن از زنان و دختران، مدت یک یا دو ماه کار می کنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی به وجود آوردند. نخست کلاف ها را سراسر دار می کشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن می کنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زن هاست و به همین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند. پشم ریسی: درانتخاب پشم برای رنگ آمیزی از خوش رنگ ترین رنگ ها ازجمله:سبز، سیاه، بور و سفید استفاده می شود و برای استحکام بیشتر قبل ازاینکه آن را بریسند پشم ها را می زنند تا مواد خارجی آن از بین برود که برای این کار بااستفاده از دست آن را رشته رشته می کنند و سپس آن را با چوبک های باریکی می زنند تا صاف و باز شود. سپس آن را به شکل لوله درآورده و کلاف می کنند و شروع به ریسیدن می کنند. برای ریسیدن آن از وسیله ای به نام پره استفاده می کنند. پره میله ای فلزی است که چهار تیره از جنس شاخ گوسفند می باشد که با چرخاندن این دستگاه ساده عمل ریسندگی صورت می گیرد. طناب بافی: این نوع دست بافته درایل مصرف زیادی دارد و برای بستن دام، محکم کردن وسایل بر پشت حیوانات و طناب های تزئینی از پشم و موی بز استفاده می شود. برای هرنوع کاری از طناب مخصوص به خود استفاده می شود. برای بستن دام از طناب معمولی و برای زین اسب از طناب پهن و برای گردن اسب از طناب چهارگوش و برای بستن دام و شتر از طناب هشت لای بیضی شکل استفاده می کنند. در عروسی ها طناب های ظریفی که از موی سیاه و سفید بز بافته می شود و به آن رشمه گفته می شود به عروس داده می شود. بافت و تولید برخی ملزومات روزمره نظیر کاه کش و آب کش نیز در شمار وظایف زنان قشقایی است. کاه کش جوال بزرگی است که ازموی بزبافته می شوند و در آن علوفه دام ها و اسب ها و بعضی مواقع برای نگهداری پشم گوسفندان ازآن استفاده می شود. آب کش، خورجین بزرگی است که از موی بز بافته می شود و برای حمل مشک آب کاربرد دارد. سایر پیشه ها
قشقایی ها بیشتر نیازمندی های روزانه خود را محدود و آسان می کنند و به وسیله خود ایل مرتفع می سازند؛ مثلاً آرایشگران بومی، گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز به عهده دارند و در جشن ها و عروسی ها ساز می زنند و می خوانند. ختنه کردن کودکان نیز کار آرایشگران است.
نامداران
از مشاهیر ایل قشقایی، اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت الدوله سردار عشایر است ( متولد ۱۲۵۷شمسی/۱۲۹۵ قمری ) . سابقه مبارزات وی در دوران مشروطه و همچنین در جنگ با نظامیان انگلیسی در جنگ جهانی اول بسیار قابل توجه است. وی از ایلخان های صاحب نام قشقایی است که نقش مهمی در تاریخ ایل قشقایی و همچنین در وقایع سیاسی کشور داشته است. صولت الدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زندان قصر تهران درگذشت.
یکی دیگر از مشاهیر ایل قشقایی، جهانگیرخان قشقایی از طایفه دره شوری ( متولد ۱۲۰۶ خورشیدی/۱۲۴۳ قمری ) است که تا ۴۰ سالگی همراه ایل کوچ می کرده و از تحصیلات مکتبی ابتدایی برخوردار بوده است. او در سفر به اصفهان برای تعمیر سه تار خود با فردی برخورد می کند که به او توصیه می کند دنبال علم برود. از شاگردان برجسته وی می توان به محمدعلی شاه آبادی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید حسن مدرس، نخودکی اصفهانی و… اشاره کرد. وی در سال ۱۲۸۹ شمسی ( ۱۳۲۸ قمری ) درگذشت و در �تخت فولاد اصفهان� به خاک سپرده شد.
حاج ایازخان قشقایی نویسنده سفرنامه حج و عتبات عالیات در دوره احمدشاه قاجار ( نویسنده اولین سفرنامه قشقایی ) از دیگر مشاهیر قشقایی است. وی مشاور و معتمد اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی و از مشاهیر قشقایی در دوران جنگ جهانی اول به شمار می رود. او متولد ۱۲۸۷ قمری ( ۱۲۴۸ خورشیدی ) بوده و در سال ۱۳۵۸ قمری ( ۱۳۱۸ خورشیدی ) درگذشته است.
محمدابراهیم متخلص به مأذون قشقایی، شاعر صاحب نام قشقایی از تیره قادرلو بوربور طایفهٔ عمله می باشد. او متولد سال ۱۲۴۶ قمری است و در سال ۱۳۱۳ قمری فوت نموده است. ماذون اشعار عارفانه و عاشقانه به زبان های فارسی و ترکی قشقایی دارد و شهباز شهبازی ( گردآورنده اشعار شعرای قشقایی ) او را بزرگ ترین شاعر قشقایی می داند.
طایفه ها
اتحادیه ایلی قشقایی از هشت طایفه بزرگ تشکیل شده بود.
طایفه عمله
این طایفه، طایفه فرمانده اتحادیه ایلی قشقایی است. ایشان در اصل کارگزاران و جنگاورانی بودند از طایفه های دیگر که جهت انجام کارهای ایلخانی جمع آوری شدند. در دوره رضاشاه که بسیاری از قشقایی مجبور به ترک زندگی عشایری شدند، افراد دیگر طایفه ها به طایفه قدرتمند عمله پیوستند و از این رو پس از کنار رفتن رضاشاه، جمعیت طایفه دوبرابر شد. پس از آن نیز محمدناصرخان، ایلخانی قشقایی، بسیاری از طایفه های را که در نتیجه سیاست های خشن رضاشاه، کلانترهای خود را از دست داده بودند، بخشی از طایفه عمله کرد.
طایفه فارسیمدان
فارسیمدان ها معتقدند که اصل آن ها از طایفه خلج می باشد و قبل از نقل مکان به جنوب ایران، در منطقه خلجستان اقامت داشته اند. نام اولیه این طایفه، ایمور بوده که از طوایف مستقل بوده و سپس در ایل قشقایی ادغام شدند. قشلاق آنها منطقه دادین کازرون و ییلاق شان منطقه پادنا سمیرم بوده است. بیشتر فارسیمدان ها اکنون در بخش جره و بالاده یکجانشین شده اند. یکی از مهم ترین تیره های فارسیمدان تیره عمله است که اکنون در شهرک مرادی از توابع بخش ارژن شهرستان شیراز اسکان شده اند. طایفه فارسیمدان از اواخر قرن شانزدهم میلادی، در فارس حضور داشته است.
طایفه دره شوری
نام این طایفه را برگرفته از سکونتگاه تابستانی شان یعنی دره شور می دانند، به ایشان همچنین دره شولی نیز می گویند که مینورسکی معتقد است که با قوم شول ارتباط دارد. ایشان را بازماندگان جنگاوران قزلباشی می دانند که در زمان شاه عباس بزرگ به منطقه آورده شده اند و در دوره کریم خان زند به اتحادیه ایلی قشقایی پیوسته اند. ایشان بزرگ ترین پرورش دهندگان و صاحبان اسب در میان قشقایی ها بودند، در نتیجه سیاست های رضاشاه دره شوری ها نزدیک به ۸۰ تا ۹۰ درصد اسب هایشان را از دست دادند.
طایفه شش بلوکی
این ایل از پرجمعیت ترین طوایف قشقایی است که در پرورش و نگهداری دام مهارت فراوان دارند. طایفه شش بلوکی اغلب دارای تیره های بسیار قدیمی و از همان ترکان عراقی یعنی مهاجران اولیه می باشد.
طایفه کشکولی بزرگ و طایفه کشکولی کوچک
طایفه �کشکولی� احتمالاً از اقوام ترک بوده و پس از سقوط سلسله زندیه در اواخر قرن هجدهم گروه هایی از کردها و لرها را به خود جذب کرده است. ریشه خانواده های حاکم بر این طایفه ( کلانتر ) این طایفه به زندیه بر می گردد. در سال های قبل از جنگ جهانی اول کلانتران و خوانین طایفه کشکولی از دولت انگلستان حمایت کردند و پس از جنگ جهانی اول، صولت الدوله کشکولی ها را تنبیه کرد. او کلانتران کشکولی را که به مخالفت با او برخاسته بودند عزل کرد و قدرت طایفه کشکولی را تنزل داد. از این پس دو گروه را از طایفه کشکولی جدا کرد و به آن ها هویت طایفه های مستقل داد. این دو گروه �قراچه ای� و طایفه کشکولی کوچک نام گرفتند. باقی مانده طایفه کشکولی، تحت نام طایفه کشکولی بزرگ خوانده می شوند.
طایفه رحیملو طایفه رحیملو یکی از طوایف اولیه و تشکیل دهنده ایل قشقایی به صورت یک واحد سیاسی و اجتماعی می باشد. همچنین قدمت و استقرار و سکونت این طایفه را به استناد سنگ قبرهای موجود درمنطقه ییلاقی جامعه ایلی ( محل امام زاده پیر داوود واشکاء ) قریب به هزار سال درخطه جنوبی ایران ( فارس، بوشهر و خوزستان ) می دانند. و همچنین این طایفه نقش بسزایی در تحولات سیاسی و اجتماعی قوم قشقایی در منطقه جنوب و سطح کشور در ادوار گذشته به خصوص قاجاریه و پهلوی داشته است. طایفه رحیملو به دلیل عدم پیگیری ها در دوره ی از تاریخ زیر مجموعه طایفه شش بلوکی بود و در تاریخ ۱۳۹۸ با ارائه مستندات و مدارک معتبر به سازمان آمار جمهوری اسلامی ایران و پیگیری های مستمر طایفه رحیملو توسط این سازمان دولتی به عنوان یکی از طوایف اصلی ایل بزرگ قشقایی ثبت شده است.
طایفه قراچه این طایفه ی کهن از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دو بار در تاریخ خوش درخشیده است، ابتدا در امپراطوری گوی ترکها و بار دوم در ۸۹۸ سال پیش در سال ۵۴۳ ه. ق با تاسیس سلسله ی اتابکان قراچه ای در فارس تمدن سازی و تاثیرات مثبت عظیم خود را به رخ جهانیان کشیده است. بر اساس تحقیقات مکرر به نظر می رسد ایل قراچه ای در پایان دوران صفویه، تبدیل به طایفه شده و در زیر مجموعه طوایف ایل بزرگ قشقایی قرار گرفته است، که با نگاهی تازه و با اتکا بر منابع معتبر و روشهای مقبول در پژوهش های تاریخی توسط نویسنده گردآوری شده است.
منابع ها. آبراهامیان، یرواند ( ۱۳۸۹ ) . ایران بین دو انقلاب. تهران: نشر نی. شابک ۹۶۴ - ۳۱۲ - ۳۶۳ - ۴.
صفی نژاد، جواد ( ۱۳۸۹ ) . عشایر مرکزی ایران. قم: انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۶۴ - ۰۰ - ۰۲۳۱ - ۳.
شاکری، پرویز ( ۱۳۸۹ ) . سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی. تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. شابک ۹۷۸ - ۶۰۰ - ۵۵۹۴ - ۴۹ - ۲.
رکن زاده آدمیت، محمدحسین ( ۱۳۵۷ ) . فارس و جنگ بین الملل. تهران: انتشارات اقبال.
شهبازی، شهباز ( ۱۳۶۷ ) . قشقایی شعری یا آثار شعرای قشقایی. تهران: مولف.
بهمن بیگی، محمد ( ۱۳۸۱ ) . عرف و عادت در عشایر فارس. شیراز: نوید شیراز. شابک ۹۶۴ - ۳۵۸ - ۱۰۹ - ۸.
نصیری طیبی، منصور ( ۱۳۸۸ ) . نقش قشقایی ها در تاریخ و فرهنگ ایران. تهران: دفتر برنامه ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری. شابک ۹۷۸ - ۶۰۰ - ۹۰۹۳۵ - ۳ - ۳.
گرگین پور، فرود ( ۱۳۷۴ ) . موسیقی قشقایی. تهران: انجمن موسیقی ایران.
نصیری طیبی، منصور ( ۱۳۸۲ ) . �نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد�. فصلنامه تاریخ روابط خارجی ( مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه ) ( ۱۵ ) : ۵ تا ۳۰. بایگانی شده از اصلی در ۰۲ آوریل ۲۰۱۳.
نصیری طیبی، منصور ( ۱۳۸۳ ) . �معرفی سند: قشقایی ها و جنگ جهانی دوم:رقابت های انگلستان و آلمان در جنوب�. فصلنامه تاریخ روابط خارجی ( مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه ) ( ۱۸ ) : ۱۲۵ تا ۱۵۶. بایگانی شده از اصلی در ۰۲ آوریل ۲۰۱۳.
بهمنی، پروین ( ۱۳۸۲ ) . �نگاهی به موسیقی ایل قشقایی�. عروس هنر ( ۲۸ ) : ۴۱ تا ۴۳. بایگانی شده از اصلی در ۰۲ آوریل ۲۰۱۳.
حسین آبادی، سیاوش ( ۱۳۸۵ ) . �زوال تدریجی گویش ترکی قشقایی�. گویش شناسی ( ۱ و ۲ ) : ۵۳ تا ۶۰. بایگانی شده از اصلی در ۰۲ آوریل ۲۰۱۳
کسبیان، حسین ( ۱۳۴۱ ) . �زندگی قشقایی ها�. فرهنگ مردم. یک ( ۴ ) .
عرفانی، فاطمه ( ۱۳۸۶ ) . �پیشانی هنر ایرانیان� ( PDF ) . ماهنامه سفر. جدید ( ۱۳ ) : ۳۲ تا ۴۲.
ماهنامهٔ سفر، شمارهٔ۱۳، سال شانزدهم، دورهٔ جدید، دی ۱۳۸۶، �پیشانی هنر ایرانیان� نوشتهٔ فاطمه عرفانی.
سیاح، شمسی. �جهانگیرخان قشقایی�. [[دانشنامه جهان اسلام]]. دریافت شده در ۲۸ مارس ۲۰۱۳.
امان اللّهی بهاروند، سکندر. �تخته قاپو�. [[دانشنامه جهان اسلام]]. دریافت شده در ۴ آوریل ۲۰۱۳.
Fast، April ( ۲۰۱۰ ) . Iran: The Land. New York: Crabtree Publishing. شابک ۹۷۸ - ۰ - ۷۷۸۷ - ۹۶۴۶ - ۶.
Pierre Oberling ( July 20, 2003 ) . "QAŠQĀʾI TRIBAL CONFEDERACY i. HISTORY". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Archived from the original on 02 April 2013. Retrieved July 20, 2003.
Lois Beck ( December 15, 1992 ) . "CLOTHING xxiv. Clothing of the Qašqāʾī tribes". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Archived from the original on 02 April 2013. Retrieved October 25, 2011.
Michael Kn�ppel ( July 15, 2009 ) . "QAŠQĀʾI TRIBAL CONFEDERACY ii. LANGUAGE". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Archived from the original on 02 April 2013. Retrieved March 28, 2013.
Pierre Oberling ( December 15, 1999 ) . "FĀRSĪMADĀN". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Retrieved March 28, 2013.
Pierre Oberling ( May 1, 2012 ) . "KAŠKULI BOZORG". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Retrieved March 28, 2013.
Pierre Oberling ( December 15, 1994 ) . "DARRAŠŪRĪ". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Retrieved March 28, 2013.
Pierre Oberling ( December 15, 1989 ) . "ʿAMALA". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclop�dia Iranica]] ( به انگلیسی ) . Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Retrieved March 28, 2013.

قشقاییقشقاییقشقاییقشقاییقشقاییقشقایی
به سنتروک
چطور نام ترکستان جعلی هست که همه اثار ادبی ایران به ترکستان اشاره میکند. نکته تاریخی: قبل از اینکه اینهمه کشور ترک داشته باشیم اسیای میانه به دو بخش ترکستان شرقی و غربی تقشیم میشد. ترکستان شرقی اویغور ها هستند بعد از جنگ جهانی اول به علت دشمنی عجیب و غریب استالین به شدت بر استفاده از واژه اسیای میانه روی اوردند و کشورهای جدید نامهای مجزا گرفتند ولی ترکها بیشتر از کلمه توران استفاده میکنند. لازم به ذکر عست که نام توران و ایران بشدت در میان ترکها رایج هست و نام دختران می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

قاش بمعنی ابرو یا جلو و قایی یکی ازطوایف بیست و چهارگانه تورک می باشد نام صحیح قاشقایی می باشد و بدین صورت در بین قشقایی ها و سایر تورکها تلفظ می گردد معنی قایی ها پیشرو هست
قشقایی یعنی پیشرو ، به اسب پیشونی سفید هم میگن ، ناصر خان قشقایی ایلخان قشقایی در مصاحبه تاریخ شفاهی وبا حبیب الله لاجوردی کاملا توضیح میده ، در تاریخ ترک ها 24قبیله میشدن ، سه تاش یکی میشه سول قایی ،
...
[مشاهده متن کامل]
یعنی چپ گرد یکی میشد ساق قایی ، یعنی راست گرد ، وقش قایی یعنی پیش رو سول قایی ها بعدها حکومت سلجوقیان رو درست میکنن ، ساق قایی بعدها سکایی رو درست میکنن و قشقایی ها هم عشایر بودن که درفتح هند به کمک نادر بوودن در صفویه به کمک شاه عباس خلج فارس رو از پرتغالی ها میگیرن بعدها صولت دوله هم تو جنگ جهانی اول با اینگلیس رو شکست میده وهمیشه به خاطر خصومت حکومت ها مخصوصا پهلوی ها حتی یه روستا به اسم قوم قشقایی نمیکنهچون قشقایی ها جنگ برا خودمختار بودن میکردن از اونجایی که کاملا قدرت به هم ریختن نظم کشور رو داشتن کم کم کاری کردن که قشقایی ها نابود بشن تا اینکه کشور افتاد به دست اخوند اخوند هم سیاست پهلوی رو ادامه داد ن والان به برکت تکنولوژی قوم ها نه فقط قشقایی داره کم کم به اتحاد لازم و شناختن اصالت خودشون میرسن

قشقایی ها آذری نیستند، در مستند اقوام ایران هم گفته شده که قشقایی ها ازبک هستند.
و همچنین طایفه مشترکقشقایی و آذری مغانلو که بدون شک برگرفته از دشت مغان اردبیله
پسوند فامیلی هم همینطور
فارسی:قاسمی
قرقیزی، ازبکی، ترکمنی، قزاقی:قاسم اف، قاسملی
ترکی آذری و قشقایی:قاسملو
قشقه دریا منطقه ای پارسی زبان در خراسان بزرگ هست و ترکستان نامی جعلی است نام آن منطقه فرارود و خراسان بوده است
قشقایی�ها از کجا آمده �اند؟
کشور ایران به علت موقعیت جغرافیایی خاص خود، همیشه پل ارتباطی بین شرق و غرب بوده و نقش مهمی را در تاریخ خاورمیانه و سرزمینهای دیگر داشته است؛ به گونه �ای که با پذیرش یا عدم پذیرش اقوام گوناگون در این منطقه و تاثیرگزاری در روابط اجتماعی آنان، باعث تغییر و دگرگونی� های اساسی در تاریخ و جغرافیای ایران بزرگ و آسیا شده است. حدود ایران بزرگ در قدیم از شرق به رود سند در هندوستان از غرب به بین� اللنهرین از شمال به آمودریا ( جیحون ) ، ترکمنستان، دریای خزر و ماورای قفقاز و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان منتهی می شده و مساحت آن قریب به 000/600/2 کیلومتر مربع بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

به این سرزمین پهناور، اقوام مختلفی وارد شده و گروهی از آن گذر کرده� اند. گروهی از اقوامی که وارد شده و مانده� اند قوم قشقایی بوده �اند که طی دوره� های گوناگون تاریخی از سرزمینهای حاشیه�ای ترکستان وابسته به ایران بزرگ به فلات ایران کوچ کرده، قرنها پیش در جنوب ایران ساکن شده� اند.
اگر همه مفروضات جغرافیایی، تاریخی، زبانی و لغوی را که حاصل تلاش محققین است مطالعه کنیم، به این نتیجه می�رسیم که سرزمینی به نام قشقا و طایفه �ای به اسم قشقه و رودخانه� ای به نام قاشقا ( کاشکا ) و زبانی ترکی با گویش قشقه �ای در ترکستان قدیم و ازبکستان کنونی وجود دارد. واقیعت این است که قشقایی�ها در دوره �های مختلف به ایران وارد شده و ساکن شده اند و همیشه در قدرت سیاسی تعیین کننده و پذیرای سایر اقوام و حل کننده آنها در خود بوده است.
زبان قوم قشقایی ترکی بوده و از گذشته �های دور، قدرت اول در استان فارس و جنوب ایران بوده �اند. انگلیسی� ها و پرتقالی� ها از نام قشقایی وحشت داشته �اند. در کتاب � فارسنامه ناصری� تالیف میرزا حسن فسایی چنین آمده است: � واژه ترکی قاچ قایی به معنی گریخته بوده است. چون ایل خلج از اراضی ممالک به خاک عراق عجم آمدند، گروهی از آنها فرار کرده در ممالک فارس توقف کرده� اند که مردمان خلج این گروه را قاچ قایی گفته� اند که بعد از تغییرات لفظی قشقایی شد. در � دایرۀ المعارف اسلامی� به قلم واسیلی ولادیمروویچ چنین آمده است: �مکان اصلی قشقایی�ها نامعلوم است. در زبان ترکی غربی، قاشقا به معنی خال سفید در پیشانی حیوانی مانند اسب، گوسفند، و گاو و امثال آن است. همچنین این لغت به معنی پهلوان پردل و جرئت و نترس نیز می� باشد. �
در � تاریخ مسعودی� به قلم ظل السطان چنین آمده است: �. . . اتابک فارس، سعد زنگی با هزار سوار به دیدن خلیفه بغداد می�رفت. در عرض راه به قشون سلطان محمد برخورد، جنگ عظیم نمود. سلطان از شجاعت او خوشش آمد. تعدادی جنگجوی کاشغری همراه او به فارس فرستاد که بعدها با تغییر کاف و قاف قشقری گفتند که از کثرت استعمال قشقایی شدند. . . �
در � حقایق الاخبار� ناصری به قلم خورموجی چنین آمده است: � قشقایی از ترکمنان دشت قبچاق بوده و با اتابکان سلغری به این مرز و بوم به اتفاق آمده �اند. . . � در � حبیب السیر� آمده که سرزمینی به نام قشقا در ترکستان وجود داشته است که محل آن نزدیک سمرقند و بخارا، جایی در اطراف شهر کیتاب که امروزه دوشنبه نامیده می�شود، قرار داشته که مردمان آن ترک بوده� اند.
نظرات متفاوت و متعددی در مورد ایل قشقایی وجود دارد که محققان غیر قشقایی بر این عقیده و نظر هستند که با زبان و خط و مفاهیم کلمات و نوشته� هایی بر روی سنگهایی که در دشت اورخون کشف شده آشنایی نداشته� اند. اما آنچه که در مورد قشقایی با قاشقایی حقیقت دارد، این است که همان گونه که در کتب معتبری چون � دیوان الغات ترک� محمود کاشغری و کتیبه� های دشت اورخون آمده، قایی نام یکی از قبایل بیست و چهارگانه ترکان اوغوز می� باشد که به خاطر جنگاوری و سلحشوری، حفظ حراست امپراطوری بزرگ �گوی ترک� را بر عهده داشته� اند و احتمالاً به دلیل � قه یه� ( سنگر، قله و قلعه ) �نشینی به این نام مشهور شده �اند. همان گونه که بهترین پرورش دهندگان اسب را �به یآت� ( بیات ) یا � بای آت� ( بایات ) نامیده �اند یا معروفترین پرورش دهندگان گوسفند یا گله � سوری� به �بای سوری� خوانده �اند.
قایی یکی از نوادگان اخوغوز یا اغوزخان از نوادگان حضرت نوح است که به مراتب قوی�تر، باهوش�تر و جسورتر از دیگر برادران و دیگر اقوام خود بوده به همین خاطر به شغل سپاهی� گری مشغول و برای خود قشون و سربازانی گردآوری کرده و به لشکرکشی و کشورگشایی می�پرداخته� است و همچون سپاهیان قدیم، نیروهای خود را به جناح راست ( ساق قایی ) ، جناح چپ ( سول قایی ) و جناح پیش قراول ( قاشقایی ) تقسیم کرده بود که در اینجا قاش، به معنی � نگین� و یا �پیشانی� است.
در کتاب � ناسخ التواریخ� آمده است: � شریف�ترین قبایل ترکان � قبیله قایی� است و بیشتر یابغوها و فرمانروایان ترک از این قبیله برخاسته اند. �
نویسنده � قابوسنامه� نیز قبیله قایی را در چنگاوری سرآمد قبایل ترک نام برده است. بر اساس مستندات تاریخی، ساق قایی یا جناح راست با تغییر ق به ک، ساک کایی و بعدها سکایی نامیده شد و در شرق ایران زمین مستقر شده �اندکه محل سکونتشان، سکستان یا سگستان، ساکنین آن سکازی یا سگزی نامیده می�شود. همان گونه که اسفندیار در نبرد با رستم چنین طعنه می�زند:
فراموش کردی تو سگزی مگر کمان و بر مرد پرخاشخر
و بعد از ورود اعراب به ایران، با تبدیل حرف گ به ج، سجستان و بعدها سیستان خوانده شد. سول قایی�ها به مرور سول غوری ( سلغری ) ، سول جوقی ( سلجوقی ) نامیده شدند که قبل از خوارزمشاهیان مدتی در ایران تشکیل حکومت داده� اند و پس از مهاجرت به آناتولی، امپراطوری عثمانی را به وجود آوردند.
اما قسمت مرکزی قایی و فرماندهان آن یعنی قاشقایی در نقاط مختلف آسیا و اروپا پراکنده شدند و گاهی به قره قایی لی ( قره قویونلو ) آق قایی لی ( آق قویونلوها ) ده ده قایی�لی، علی قایی�لی، شایی�لی و شایی و لفظ قاشقایی به صورت کاشکایی، کشانی، کاشانی، کشکایی�لی ( کشکولی امروز ) در نقاط و ادوار مختلف ظاهر شده �اند.
سعید نفیسی در کتاب � تاریخ معاصر ایران� می�نویسد: � گروهی از قزلباش� ها در زمان شاه اسماعیل صفوی، برای حفظ و حراست مرزهای جنوب به فارس آمدند و با متحد کردن ایلات فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند. �
پیر ابرلینک فرانسوی در کتاب � کوچ� نشینان قشقایی فارس� این نکته را تایید و می� نویسد: در زمان شاه اسماعیل صفوی گروهی به فرماندهی فردی به نام امیر قاضی شاهیلو ( شایلی ) قشقایی برای گسترش مذهب تشیع به جنوب ایران و فارس آمدند و با متحد کردن دیگر قبایل چادرنشین فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند. لازم به ذکر است عنوان کنیم که قبایل ترک در گذشته� های دور بیست و چهار گروه بوده که به ترکان اوغوز معروفند که همان گونه که اشاره کردیم از میان آنان قایی سرآمد بوده� است که فردی به نام گوی ترک آنان را گردآورده و بر آنان حکومت می� کرده است. مرکز حکومت او شهری به نام � اوتوکن� یا ( اوت کندی ) بوده که در دامنه� های آلتایی ( آل تووا ) ی مغولستان فعلی قرار داشته است. این شهر از اولین نقاطی بوده که مورد حمله خونخواران مغول بوده است.

نام ایلی بزرگ و ترک زبان در بخش های جنوب و مرکز تا جنوب غرب و غرب ایران
راز دلین د گرم نه دور
نام چادر ایل ترک قشقایی
یورت بود که امروزه در بین جوانان قشقایی رواج پیدا کرده
********
و سیاه چادر که مخصوص اقوام آریایی است را کنار گذاشتند
کلمه قشقایی از دو جزء " قاش Qash و قایی "تشکیل یافته است . جزء نخست همان شهر قش یا کش یا همان شهر سبز کنونی دریالت قشقادریا در نزدیکی رودخانه قشقادریا . ییلاق های کهکیلویه و بویر احمد ، اصفهان ، فارس و
...
[مشاهده متن کامل]
خوزستان کوچانده شدند . زبان امروزی قشقایی ، در واقع ادامه گویشِ آهنگین از زبان توانمند و فراگیر ترکی آذری ایرانی به حساب می آید

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس