[ویکی فقه] هدف از تزکیه رسیدن به مقامی است که انسان غیر از خدا کسی و چیزی و حتی خود را نبیند؛ به تعبیر دیگر هدف از تزکیه نفس، همان قرب خداست، نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالی نه به معنای کم شدن فاصله زمانی و مکانی است؛ بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیاری و انتخابی که دارد با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر زشتی و پلیدی به مقامی برسد که مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد به طوری که همه درخواست هایش به اجابت برسد.
انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرینش، دو بعدی است: نخست بعد حیوانی او که از این جهت یعنی از جهت تغذیه، زیست، تناسل، تکثیر نوع و... با سایر موجودات زنده مشترکات زیادی دارد. اما بعد ثانوی او که همان خصوصیت منحصر به فرد اوست و از جهت قوای دماغی و حالات روحی و ویژگی های نفسانی با سایر موجودات زنده متفاوت است و این خود محور اصلی تمایز او از دیگر جانداران می باشد.آیا رشد انسان به این است که فقط به یک بعد از خود برسد؛ مثلا به بعد حیوانی که خور و خواب و خشم و شهوت است بپردازد و یا به کلی از خوردن و لذت بردن خودداری کند و فقط به جنبه های انسانی بپردازد. این هم در اسلام مذمت شده است، لذا رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) عثمان بن مظعون را که خانه و زندگی را ترک کرده بود و به گوشه نشینی و عبادت پرداخته بود مذمت کرد و وی را از این کار منع کرد. بنابراین باید دید رشد و کمال انسان در گرو چه چیز ممکن است؟جواب صحیح این است که انسان یا هر موجودی از سویی یک کمال نهایی و اصلی دارد، و از سوی دیگر کمالات فرعی و وسیله ای و مقدمه ای، آنچه مربوط به کمال اصلی انسان است هر چه رشد کند و شدت یابد خوب است، و اما کمالات فرعی و وسیله ای باید در حدی که برای پیشرفت کمال نهایی و اصلی مؤثر است پیش برود ولی در آن جا که ضربه به رشد اصلی می زند کنترل شود؛ مثلا اگر قوای بدنی انسان قوی شود ولی ضرر به رشد معنوی و کمال انسانی او نزند، این رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فکر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوی غافل شود درست است که کمال بدنی قابل تحصیل است اما چون به عبادت، تحصیل علم و کارهای نیکوی دیگر نمی رسد این کمال نیست بلکه ضرر است. پس ما باید کمال انسانی را این گونه تعریف کنیم: مجموع روابطی که بین قوای مختلف انسان هست به گونه ای تکامل یابد که برای رشد نهایی و اصلی اش مضر نباشد که هیچ بلکه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوی شود خوب است به شرط آن که برای جهات روحی ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنویات و مسائل روحی غافل نباشد.پس انسان کامل کسی است که تمام تلاش و کوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودی اش کند تا انسان کامل شود.باید توجه داشت که انسان دارای ویژگی خاصی است که هیچ موجودی ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختیاری است که نه حیوانات این ویژگی را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است که مثل انسان دارای این ویژگی است، و این حالت اختیاری که انسان می تواند با تفکر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عالیترین مقام برسد از خصوصیات انسان است.
عالیترین مقام انسان
حال این عالی ترین مقام چیست؟آنچه از آیات و روایات به دست می آید آن است که انسان باید خود را به آفریدگار وابسته و مربوط بیابد، و وجود خود را غیر مستقل و پرتوی از شعاع وجودی او بداند، و هر قدر انسان وابستگی و عدم استقلال خود را بهتر درک کند توجهش به خالق جهان بیشتر خواهد شد و در نتیجه از انوار ربوبی بیشتر بهره مند خواهد گردید تا آن جا که آینه تمام نما و مظهر کامل پروردگار جلت عظمته می گردد.«- الهی - و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا؛ (مناجات شعبانیه) - پروردگارم - مرا به پر بهجت ترین نور عزتت ملحق بساز تا تنها تو را بشناسم و از غیر تو رو گردان شوم.» درباره ائمه (علیهم السّلام) ما همین اعتقاد را داریم که آن قدر رابطه شان با خدا زیاد شده که دیگر آنان را از خدا جدا نمی دانیم اگر چه پرتوی از شعاع خدایند: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک رتقها و فتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک؛ (از دعای روزهای ماه رجب) میان تو و آنان جدایی نیست جز این که آنان بندگان و آفریدگان تواند، تدبیر آنان به دست توست، آغاز ایشان از تو و بازگشتشان به سوی توست.»
مقام انسان مقرب به خدا در قرآن
و کسانی که رابطه شان با خدا این گونه است سرانجام به جوار رحمت و مقام قرب الهی و به دیدار و وصل محبوب نایل خواهند شد؛ منزلت این انسان ها در آیات قرآنی این گونه ترسیم شده است:۱- «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی ؛ ای انسان اطمینان یافته، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از خدا راضی هستی و هم خدا از تو راضی است، پس داخل بندگانم شو و به بهشتم درآی»۲- «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ درجایگاهی راستین نزد سلطانی مقتدر»۳- «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة؛ چهره هایی در آن روز شادابند و به سوی پروردگارشان می نگرند.»
تقرب به خدا
...
انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرینش، دو بعدی است: نخست بعد حیوانی او که از این جهت یعنی از جهت تغذیه، زیست، تناسل، تکثیر نوع و... با سایر موجودات زنده مشترکات زیادی دارد. اما بعد ثانوی او که همان خصوصیت منحصر به فرد اوست و از جهت قوای دماغی و حالات روحی و ویژگی های نفسانی با سایر موجودات زنده متفاوت است و این خود محور اصلی تمایز او از دیگر جانداران می باشد.آیا رشد انسان به این است که فقط به یک بعد از خود برسد؛ مثلا به بعد حیوانی که خور و خواب و خشم و شهوت است بپردازد و یا به کلی از خوردن و لذت بردن خودداری کند و فقط به جنبه های انسانی بپردازد. این هم در اسلام مذمت شده است، لذا رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) عثمان بن مظعون را که خانه و زندگی را ترک کرده بود و به گوشه نشینی و عبادت پرداخته بود مذمت کرد و وی را از این کار منع کرد. بنابراین باید دید رشد و کمال انسان در گرو چه چیز ممکن است؟جواب صحیح این است که انسان یا هر موجودی از سویی یک کمال نهایی و اصلی دارد، و از سوی دیگر کمالات فرعی و وسیله ای و مقدمه ای، آنچه مربوط به کمال اصلی انسان است هر چه رشد کند و شدت یابد خوب است، و اما کمالات فرعی و وسیله ای باید در حدی که برای پیشرفت کمال نهایی و اصلی مؤثر است پیش برود ولی در آن جا که ضربه به رشد اصلی می زند کنترل شود؛ مثلا اگر قوای بدنی انسان قوی شود ولی ضرر به رشد معنوی و کمال انسانی او نزند، این رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فکر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوی غافل شود درست است که کمال بدنی قابل تحصیل است اما چون به عبادت، تحصیل علم و کارهای نیکوی دیگر نمی رسد این کمال نیست بلکه ضرر است. پس ما باید کمال انسانی را این گونه تعریف کنیم: مجموع روابطی که بین قوای مختلف انسان هست به گونه ای تکامل یابد که برای رشد نهایی و اصلی اش مضر نباشد که هیچ بلکه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوی شود خوب است به شرط آن که برای جهات روحی ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنویات و مسائل روحی غافل نباشد.پس انسان کامل کسی است که تمام تلاش و کوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودی اش کند تا انسان کامل شود.باید توجه داشت که انسان دارای ویژگی خاصی است که هیچ موجودی ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختیاری است که نه حیوانات این ویژگی را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است که مثل انسان دارای این ویژگی است، و این حالت اختیاری که انسان می تواند با تفکر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عالیترین مقام برسد از خصوصیات انسان است.
عالیترین مقام انسان
حال این عالی ترین مقام چیست؟آنچه از آیات و روایات به دست می آید آن است که انسان باید خود را به آفریدگار وابسته و مربوط بیابد، و وجود خود را غیر مستقل و پرتوی از شعاع وجودی او بداند، و هر قدر انسان وابستگی و عدم استقلال خود را بهتر درک کند توجهش به خالق جهان بیشتر خواهد شد و در نتیجه از انوار ربوبی بیشتر بهره مند خواهد گردید تا آن جا که آینه تمام نما و مظهر کامل پروردگار جلت عظمته می گردد.«- الهی - و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا؛ (مناجات شعبانیه) - پروردگارم - مرا به پر بهجت ترین نور عزتت ملحق بساز تا تنها تو را بشناسم و از غیر تو رو گردان شوم.» درباره ائمه (علیهم السّلام) ما همین اعتقاد را داریم که آن قدر رابطه شان با خدا زیاد شده که دیگر آنان را از خدا جدا نمی دانیم اگر چه پرتوی از شعاع خدایند: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک رتقها و فتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک؛ (از دعای روزهای ماه رجب) میان تو و آنان جدایی نیست جز این که آنان بندگان و آفریدگان تواند، تدبیر آنان به دست توست، آغاز ایشان از تو و بازگشتشان به سوی توست.»
مقام انسان مقرب به خدا در قرآن
و کسانی که رابطه شان با خدا این گونه است سرانجام به جوار رحمت و مقام قرب الهی و به دیدار و وصل محبوب نایل خواهند شد؛ منزلت این انسان ها در آیات قرآنی این گونه ترسیم شده است:۱- «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی ؛ ای انسان اطمینان یافته، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از خدا راضی هستی و هم خدا از تو راضی است، پس داخل بندگانم شو و به بهشتم درآی»۲- «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ درجایگاهی راستین نزد سلطانی مقتدر»۳- «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة؛ چهره هایی در آن روز شادابند و به سوی پروردگارشان می نگرند.»
تقرب به خدا
...
wikifeqh: قرب_خدا