[ویکی فقه] مرگ، گذرگاهی (این واژه اقتباس از کلام امام حسین (علیه السّلام) است که به یاران خود فرمود: «صبرا بنی الکرام، فما الموت الا قنطرة تعبربکم عن البؤس و الضراء الی الجنان الواسعة و النعیم الدائمة».) به سرای دیگر حیات دنیوی انسان با مرگ پایان یافته و به سرای دیگری قدم می گذارد. مسئله مرگ از جنبه تربیتی اهمیت ویژه ای دارد و در قرآن کریم، احادیث دینی از جهات گوناگون مورد توجه قرار گرفته و درباره آن مطالبی بیان گردیده است که در این فصل برخی از آنها را یادآور می شویم.
قرآن کریم مرگ را تقدیر الهی دانسته و می فرماید:«نحن قدرنا بینکم الموت». نیز درباره حتمیت و عمومیت آن می فرماید:۱. «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة». ۲. «کل نفس ذائقة الموت». ۳. «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد ا فان مت فهم الخالدون». هم چنین امام علی (علیه السّلام) درباره عمومیت مرگ فرموده است: «و لو ان احدا یجد الی البقاء سلما او لدفع الموت سبیلا، لکان ذلک سلیمان بن داود (علیه السّلام) الذی سخر له ملک الجن و الانس».
دوستی خدا و آرزوی مرگ
قرآن در رد ادعای قوم یهود که خود را اولیای خاص خدا دانسته، و کسی جز یهود را شایسته حیات سعادتمندانه اخروی و ورود به بهشت نمی دانستند، («و قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا...»؛ «و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة...»؛ «و قالت الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباؤه») می فرماید:«قل ان کانت لکم الدار الآخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین». نیز می فرماید:«قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت». بدیهی است فردی که به حیات جاودانه اخروی و نعمت ها و پاداشهای عظیم آن معتقد بوده، و با عمل به فرامین الهی خود را شایسته دریافت آن پاداش ها می داند و لطف و رحمت بیکران خداوندی را نیز باور دارد، مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن مرگ می باشد و با گشاده رویی از آن استقبال می کند، چنان که در حالات اولیای الهی مطالب شنیدنی بسیاری در این باره نقل شده است: از جمله در روایت است که امام علی (علیه السّلام) نقل شده که فرمود: «و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بتدی امه». نیز روایت شده است که حمزه سید الشهدا (رضوان الله تعالی علیه) در دوران جوانی و قبل از اسلام در جنگ ها زره بر تن می پوشید، ولی پس از اسلام بدون پوشیدن زره به میدان جنگ می رفت: علت آن را پرسیدند، در پاسخ فرمود: من قبلا وداع از این جهان را مرگ و فنا می دانستم، ولی اینک در پرتو آیین محمدی (صلی الله علیه و آله وسلّم) خود را در برابر این حیات فانی زبون و ناتوان می بینم، و وداع از آن را دریچه ای به سوی رحمت بیکران الهی می دانم.و نیز روایت شده است که روز عاشورا، حبیب بن مظاهر (رضوان الله تعالی علیه) را خندان دیدند، علت را از او پرسیدند: پاسخ داد: امروز مناسب ترین روز شادمانی است، زیرا طولی نمی کشد که پس از شهادت در کنار حورالعین خواهیم بود.
← طرح یک سوال
یکی از عوامل نگرانی از مرگ که می توان آن را یک عامل طبیعی دانست، مفارقت و جدایی انسان از وابستگان و دوستان است.یکی دیگر از عوامل نگرانی مرگ برای کسانی که به حیات اخروی عقیده ندارند، این است که آنان چون مرگ را نشانه پایان حیات می دانند، از این رو آن را امری ناخوشایند می دانند؛ زیرا انسان به حیات همیشگی تمایل فطری دارد، و لذا هرچه را که با این تمایل ناسازگاری دارد، را نمی پسندد.عامل سوم که برای گناه کارانی که به حیات پس از مرگ و کیفرهای اخروی گناهان عقیده دارند، مطرح است، این است که چون آینده خود را توام با رنج و سختی می دانند، لذا از مرگ وحشت دارند.و سرانجام دلبستگی زیاد به مظاهر حیات دنیوی، عامل دیگری برای وحشت و نگرانی از مرگ می باشد.اینک نمونه هایی از آیات و روایات را در این باره یادآور می شویم.قرآن کریم با اشاره به حالت اغماء و بی احساسی انسان در لحظه مرگ، یادآور می شود که انسان طبیعتا از آن گریزان است، چنان که می فرماید:«و جاءت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید». هم چنین قرآن کریم در نکوهش قوم یهود می فرماید: «و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین». نیز علی (علیه السّلام) می فرماید: «و لا تکن ممن یکره الموت لکثرة ذنوبه». هم چنین شخصی به امام حسن مجتبی (علیه السّلام) گفت: چرا ما مرگ را ناخوشایند داشته و آن را دوست نداریم؟ امام (علیه السّلام) فرمود: چون شما آخرت خود را ویران، و دنیای خود را آباد نموده اید، بدین جهت دوست ندارید که از آبادی به ویرانه منتقل گردید:«انکم اخربتم آخرتکم و عمرتم دنیاکم، فانتم تکرهون النقلة من العمران الی الخراب». نیز فردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و گفت: چرا من مرگ را دوست ندارم؟پیامبر فرمود: آیا ثروت داری: «الک مال؟»مرد گفت: آری.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: چیزی از آن را برای آخرت خود تدارک نموده ای: «فقد مته؟»مرد گفت: خیر.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: به همین جهت از مرگ بیزاری: «فمن ثم لا تحب الموت».
معنای موت یا توفی
...
قرآن کریم مرگ را تقدیر الهی دانسته و می فرماید:«نحن قدرنا بینکم الموت». نیز درباره حتمیت و عمومیت آن می فرماید:۱. «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة». ۲. «کل نفس ذائقة الموت». ۳. «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد ا فان مت فهم الخالدون». هم چنین امام علی (علیه السّلام) درباره عمومیت مرگ فرموده است: «و لو ان احدا یجد الی البقاء سلما او لدفع الموت سبیلا، لکان ذلک سلیمان بن داود (علیه السّلام) الذی سخر له ملک الجن و الانس».
دوستی خدا و آرزوی مرگ
قرآن در رد ادعای قوم یهود که خود را اولیای خاص خدا دانسته، و کسی جز یهود را شایسته حیات سعادتمندانه اخروی و ورود به بهشت نمی دانستند، («و قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا...»؛ «و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة...»؛ «و قالت الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباؤه») می فرماید:«قل ان کانت لکم الدار الآخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین». نیز می فرماید:«قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت». بدیهی است فردی که به حیات جاودانه اخروی و نعمت ها و پاداشهای عظیم آن معتقد بوده، و با عمل به فرامین الهی خود را شایسته دریافت آن پاداش ها می داند و لطف و رحمت بیکران خداوندی را نیز باور دارد، مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن مرگ می باشد و با گشاده رویی از آن استقبال می کند، چنان که در حالات اولیای الهی مطالب شنیدنی بسیاری در این باره نقل شده است: از جمله در روایت است که امام علی (علیه السّلام) نقل شده که فرمود: «و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بتدی امه». نیز روایت شده است که حمزه سید الشهدا (رضوان الله تعالی علیه) در دوران جوانی و قبل از اسلام در جنگ ها زره بر تن می پوشید، ولی پس از اسلام بدون پوشیدن زره به میدان جنگ می رفت: علت آن را پرسیدند، در پاسخ فرمود: من قبلا وداع از این جهان را مرگ و فنا می دانستم، ولی اینک در پرتو آیین محمدی (صلی الله علیه و آله وسلّم) خود را در برابر این حیات فانی زبون و ناتوان می بینم، و وداع از آن را دریچه ای به سوی رحمت بیکران الهی می دانم.و نیز روایت شده است که روز عاشورا، حبیب بن مظاهر (رضوان الله تعالی علیه) را خندان دیدند، علت را از او پرسیدند: پاسخ داد: امروز مناسب ترین روز شادمانی است، زیرا طولی نمی کشد که پس از شهادت در کنار حورالعین خواهیم بود.
← طرح یک سوال
یکی از عوامل نگرانی از مرگ که می توان آن را یک عامل طبیعی دانست، مفارقت و جدایی انسان از وابستگان و دوستان است.یکی دیگر از عوامل نگرانی مرگ برای کسانی که به حیات اخروی عقیده ندارند، این است که آنان چون مرگ را نشانه پایان حیات می دانند، از این رو آن را امری ناخوشایند می دانند؛ زیرا انسان به حیات همیشگی تمایل فطری دارد، و لذا هرچه را که با این تمایل ناسازگاری دارد، را نمی پسندد.عامل سوم که برای گناه کارانی که به حیات پس از مرگ و کیفرهای اخروی گناهان عقیده دارند، مطرح است، این است که چون آینده خود را توام با رنج و سختی می دانند، لذا از مرگ وحشت دارند.و سرانجام دلبستگی زیاد به مظاهر حیات دنیوی، عامل دیگری برای وحشت و نگرانی از مرگ می باشد.اینک نمونه هایی از آیات و روایات را در این باره یادآور می شویم.قرآن کریم با اشاره به حالت اغماء و بی احساسی انسان در لحظه مرگ، یادآور می شود که انسان طبیعتا از آن گریزان است، چنان که می فرماید:«و جاءت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید». هم چنین قرآن کریم در نکوهش قوم یهود می فرماید: «و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین». نیز علی (علیه السّلام) می فرماید: «و لا تکن ممن یکره الموت لکثرة ذنوبه». هم چنین شخصی به امام حسن مجتبی (علیه السّلام) گفت: چرا ما مرگ را ناخوشایند داشته و آن را دوست نداریم؟ امام (علیه السّلام) فرمود: چون شما آخرت خود را ویران، و دنیای خود را آباد نموده اید، بدین جهت دوست ندارید که از آبادی به ویرانه منتقل گردید:«انکم اخربتم آخرتکم و عمرتم دنیاکم، فانتم تکرهون النقلة من العمران الی الخراب». نیز فردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و گفت: چرا من مرگ را دوست ندارم؟پیامبر فرمود: آیا ثروت داری: «الک مال؟»مرد گفت: آری.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: چیزی از آن را برای آخرت خود تدارک نموده ای: «فقد مته؟»مرد گفت: خیر.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: به همین جهت از مرگ بیزاری: «فمن ثم لا تحب الموت».
معنای موت یا توفی
...
wikifeqh: قبر_و_برزخ