قابلمه

/qAblame/

برابر پارسی: دیگ خوراکپزی، دیگ، کماجدان

معنی انگلیسی:
saucepan, pot, casserole, steam-tight stewpan for keeping food hot, dinner-pail, tiffin-carrier

لغت نامه دهخدا

قابلمه. [ ل َ م َ/ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) قسمی ظرف بزرگ فلزّی ( مسین و غیره ). ظرف فلزّی بزرگ با درو سرپوش هم از فلز که بر وی استوار شود برای نگاه داشتن پلو و دیگر چیزها. دیگ فلزی سربسته برای طبخ.
ترکیب ها:
- قابلمه پز. قابلمه پزی. قابلمه کاری کردن.

فرهنگ فارسی

ظرف بزرگ فلزی دردارکه خوراک میریزندیامی پزند
( اسم ) ۱ - نوعی ظرف بزرگ مسی و غیره با در و سرپوش که چیزی در آن پزند و یا در آن خوراک ریزند ۲ - در بازی شیر یاخط برای تعیین برنده پول را در حالی که به بدور خود می چرخند به هوا اندازند . اگر پول بدون چرخیدن بدور خود ( فر خوردن ) به هوا رود و بزمین آید باید عمل تجدید شود . در این صورت گویند قابلمه است . و بازنده می تواند از دادن پول خود داری کند .

فرهنگ عمید

ظرف بزرگ فلزی دردار که در آن خوراک می ریزند یا چیزی در آن می پزند.

دانشنامه عمومی

قابلمه گونه ای ظرف دردار برای پخت غذا است. قابلمه لبه های بلندی داشته و اجازه می دهد تا غذا برای پخته شدن، زمان بیشتری بجوشد. از قابلمه برای پختن برنج ( پلو ) [ ۱] و انواع خورشت استفاده می شود. دیگ با قابلمه از نظر شکلی متفاوت بوده، شکلی شبیه استوانه با دهانه های تنگ تر داشته برخلاف قابلمه می تواند دسته دار یا بی دسته، دردار یا بی در باشد. دیگ که در قدیم به اسامی پاتیله، پاتیل، و تیان نیز نامیده می شده از جنس سفالی بوده و در آن چیزی می جوشاندند یا غذا طبخ می کردند، امروزه دیگ ها می توانند فلزی یا سنگی هم باشند که بیشتر در پختن آبگوشت استفاده می شوند. [ ۲]
واژهٔ قابلمه از زبان ترکی گرفته شده است. [ ۳] [ ۴] واژهٔ «دیگ» فارسی است و ریشه در زبان فارسی میانه دارد. [ ۵]
کهن ترین وسیله پخت و پز از جنس سنگ در جهان با قدمت ۹۰۰۰ سال در مکزیک کشف شده است. [ ۱] هرچند گروهی از پژوهشگران بر این باورند انسان ها دیگ سفالین را دو بار، در دو ناحیه مختلف اختراع کرده اند: اولی در آسیای شرقی در حدود ۱۶ هزار سال قبل و بعد در شمال آفریقا در حدود ۱۲ هزار سال قبل. [ ۶]
در ایران ( به ویژه شهر مشهد و اردبیل ) استفاده از دیگ سنگی و سفالی به نام هرکاره برای پخت آبگوشت هنوز رواج دارد. [ ۷] تا اواسط دهه ۱۳۵۰ در ایران، پخت غذا با استفاده از قابلمه مسی معمول بود؛ ولی امروزه از قابلمه های مسی بیشتر برای تزیین و به عنوان عتیقه استفاده می شود. [ ۸]
قابلمه های فلزی بسیار متداول هستند. قابلمه های مسی انتقال حرارت را به خوبی انجام می دهند و برای پخت مربا و سس بهترین گزینه هستند. قابلمه های چدنی، پخش حرارت بهتری نسبت به دیگر قابلمه های فلزی دارند. چرا که گرما را به خوبی در خود نگه می دارند. این قابلمه ها برای پخت های طولانی مناسبند. قابلمه های آلومینیومی ساده که به رویی معروفند، به سرعت تحت تأثیر بازها قرار گرفته و حتی دربرابر نمک خوردن نیز مقاوم نیستند. گاهی از روکش هایی مانند تفلون یا سرامیک برای قابلمه های آلومینیومی، چدنی یا فولاد زنگ نزن استفاده می شود. در این قابلمه ها باید از کفگیر چوبی و پلاستیکی و سیلیکونی استفاده نمود. قابلمه های آهنی و چدنی گاهی با لعاب نیز پوشش داده می شوند که باید از استفاده از این قابلمه ها اجتناب نمود. قابلمه های استیل برای جوشاندن آب مناسب هستند. [ ۹]
عکس قابلمه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

autoclave (اسم)
قابلمه، دیگ زودپز

pot (اسم)
قابلمه، دیگ، سبو، گلدان، کتری، دیگچه، قوری، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، هر چیز برجسته و دیگ مانند

saucepan (اسم)
قابلمه، ماهی تابه، روغن دان، کماجدان

پیشنهاد کاربران

قابلمه یا قابلما یک واژه ترکی است که از مصدر قابلاماخ گرفته شده است. به معنی پرکردن یک ظرف. قابلمه یعنی ظرفی که می شود آن را پر کرد. قابْ قاشیق در ترکی به ظروف غذا خوری گفته می شود. قاب در زبان ترکی یعنی ظرف
برای اطمینان به فرهنگ لغت دهخدا نگاه کنید
قابلمه یک واژه پارسی است.
کاپ لم ـه
کاپ به معنی ظرف است، در بیشتر زبان های آریایی و اروپایی ریخت هایی از این واژه وجود دارد.
لم به معنای شکم است همان گونه که در زبان لکی این معنی را دارد.
پسوند ـه نام واژه می سازد.
در نتیجه کاپلمه یعنی ظرف شکم دار ( گود )
قابلمه به احتمال بسیار بالا فارسی است.
این واژه از قاب، همریشه با کاپ، قالب، کالب و کالبد لمه تشکیل شده.
لمه یا لمبه در فارسی، به چیزی میگن که گرداگر د یک سطح دایره ایِ صاف یا مقعر قرار بگیره.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا دهخدا می گوید: لمبه، به قرنیس گرداگرد سقف اتاق گویند.
همچنین به بخش انحنای باسن نیز لمبه می گویند که تاییدی بر این مسئله است.
به انسان چاق هم لمبه می گویند.
همچنین دنبه احتمالا از همین واژه گرفته شده.
پس قابلمه، یعنی یک قاب به همراه دیواره ای که گرداگرد اون قرار گرفته.

قابلمه کلمه کاملا ترکیست که قابلاما تلفظ میشود حتی تو ترکی فعل قابلاماخ هم داریم به معنی چپوندن
در ترکی آذربایجانی و حتی در زبان معیار کلمه ای مثل تنچره وجود خارجی ندارد. قابلمه کلمه ای کاملا ترکی است . ق در فارسی وجود نداشته قاب = ظرف و قابلمه ظرف بزرگ
قابلمه واژه ای پهلوی و پارسی است قابلمه در زبان ترکی میشود تناچر ، قابلمه از دو واژه ی پهلوی قاب به معنی ظرف و لمه یعنی درب دار که میشه ظرف درب دار
کاپ درزبان انگلیسی که ریشه اصلی فارسیه بمعنی ظرف وفنجان وساغر وپباله است low makeیعنی کم ساز زود پز کمپز. . . پس cup low make یعنی ظرفی که درمدت کوتاه غذا میسازه ولی ترکها با لهجه کلمه میدزدند مثلا ترکا
...
[مشاهده متن کامل]
به خودرو میگن هاربا که تلفظ ترکی ارابه فارسی لست وبهمین ترتیب خانه هانه فکر فیکیر زندان زوندان دیوانه دووانا

قابلمه که چند ساله جایگزین دیگ یا دیگیله یا پاتیل شده و هم میگن.
دیگ در زبان ایرانیان و بختیاریان یعنی قابلمه بزرگ دیگیله یعنی قابلمه کوچک پاتیل از تلفظ آن هم مشخص است مردمان لر زبان به شکم میگن تِیل ، حالا پاتیل یعنی در کنار شکم خَش بِیت .
واژه قابلمه کاملا پارسی است در ترکی می شود تنچره واژه یعنی قابلمه صد درصد پارسی است.
دیگبر به چم دیگ کوچک نیست بلکه ظرفی است در اندازه میان دیگ و دیگچه.
دیگ، دیگبر، دیگچه، دیگوله .
به جای قابلمه های کم وبیش بزرگ، می توان از واژه دیگبر بهره برد.
به جای قابلمه های میانگین هم می توان واژه دیگچه را به کار برد.
[[دیگوله]]
دیگ اوله = دیگ کوچک، کوچکتر از دیگچه.
در گذشته ظرفی که برای پختن دیزی به کار می رفت دیگول، دیگوله یا دوگوله نامیده می شد.
این نام را همچم ( هم معنا ) با قابلمه نیز می توان به کار برد.
( غاب، غابلمه، پشغاب ) برگرفته از واژگانِ اوستایی - سانسکریت هستند. در زبانِ سانسکریت واژه یِ ( کَپالَ ) به چمِ ( کاسه، فنجان، پشغاب، زرفِ گرد و. . . ) و واژه ( کَرپَرَ ) به چمِ ( فنجان، دیگ، دیگچه، زرف، کاسه ) و واژه یِ ( کوپی ) نیز به چمِ ( بطری ) بوده است. نیاز به یادآوری است که واژگانِ ( کَپالَ، کَرپَرَ، کوپی ) همگی از یک ریشه می باشند؛ در زبانِ لاتین cuppa و در زبانِ انگلیسی نیز واژه cup را به چمِ ( فنجان ) داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

( برایِ دیدنِ ریشه هایِ اوستاییِ آن به زیرواژه یِ بشقاب مراجعه کنید ) .
پَسگَشت ( reference ) :
رویه هایِ 403، 420 و 435 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی )

قابلمهقابلمهقابلمه
قابلمه سایز بزرگ
قاب در اصل در معنای ظرف ترکی هست
قاب از قابوق qabuq که قابیخ و کابیک و کابوک در جا های مختلف تلفظ فرق داره قطعا
در ترکی kabuk
●قاب از قابوق یعنی پوشش و ظرف
قاب یعنی ظرف و کلمه ترکی قدیمی هست تلفظ قدیمیش قاپ هست
●قابلمه از قاب هست که اونم ترکی هست
قابلمه
قاب ماخوذ از ترکی به معنای ظرف> لغت نامه دهخدا و معین و عمید
قاب=ظرف
پشقاب یا بشقاب= ظرف غذا خوری
قابلمه= دیگ
قابلمه. [ ل َ م َ/ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) قسمی ظرف بزرگ فلزّی ( مسین و غیره ) . ظرف فلزّی بزرگ با درو سرپوش هم از فلز که بر وی استوار شود برای نگاه داشتن پلو و دیگر چیزها. دیگ فلزی سربسته برای طبخ.
ترکیب ها:
- قابلمه پز. قابلمه پزی. قابلمه کاری کردن.
قابلمه یا قابلما یک واژه ترکی است که از مصدر قابلاماخ گرفته شده است. به معنی پرکردن یک ظرف. قابلمه یعنی ظرفی که می شود آن را پر کرد. قابْ قاشیق در ترکی به ظروف غذا خوری گفته می شود. قاب در زبان ترکی یعنی ظرف.
تنگیره ( در زبان ترکی استانبولی تنجره گفته می شود. )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس